سبک زندگی عاشورایی
معصومه خاوری
چکیده
يكي از مسائل مهم امروز جامعه ما، وجود سبكهاي مختلف زندگي است كه جامعه را دچار مشكل كرده است. از اين رو، ضرورت ايجاد و معرفي يك سبك زندگي مناسب به جامعه و همه جوامع انساني حائزاهميت بسيار است.
رجوع به زندگي امام حسين(علیه السلام) بيانگر اين مساله است كه همه موارد جهت ارائه گونه اي از سبك زندگي براي انسان ها وجود دارد كه اين سبك بتواند در همه زمان ها و مكان ها عملياتي باشد و همواره به عنوان الگويي مناسب مطرح شود. از اين رو، به نظر مي رسد معناي واقعي حديث «كل يوم عاشورا و كل ارض كربلا» همين الگو و سبك زندگي امام حسين(علیه السلام) براي جوامع انساني است. با توجه به اين مساله بايد گفت همه زيارت ها و عزاداري ها براي امام حسين(علیه السلام) و اهل بيت(علیهم السلام) بايد با هدف رسيدن به اين سبك زندگي صورت گيرد و همه آن اعمال را بايد به عنوان مقدمه اي براي رسيدن به اين هدف مهم در نظر گرفت.
کلیدواژه: سبک، زندگی، عاشورا، الگو، امام حسین (ع)
الگوهای مکتبی، الگوی همه جانبه امت براي راه يابی به کمال و خودسازی و بندگیاند. حسین بن علی عليهما السلام نيز از اين اسوههای کامل و الگوهای همه جانبه برای زندگی فردی و اجتماعی و روشهای اخلاقی، عبادی و سياسی است.
در عصر بازسازي ايماني و فرهنگي، توجه به ابعاد الگويي امام حسين عليه السلام ضروري است. آن حضرت، تنها در کربلا و در زمين حماسه و جهاد شهادت، الگوي ما نيست، بلکه در عرصههاي معنوي، اخلاقي، معاشرت، ادب و بزرگواري، تهجد و شب زنده داري، سخاوت و جوانمردي، انس با قرآن و تکريم انسان در يک کلمه، در «سبک زندگي اسلامي» براي ما الگو و معيار است. در اين نوشته با گوشه هايي از سيره حسيني و رهنمودهاي او که ما را با حيات طيبه ديني آشنا ميسازد، آشنا ميشويم:
1. خداباوري و ايمان
عقيده به خدا و باور داشتن «مبدأ و معاد»، کلمه نخست بيداري و مسلماني است.
حسين بن علي عليهما السلام زندگي را بر پايه خدامحوري قرار داده بود و خدا را صادق و رازق و شاهد و عادل ميدانست و همه کارهايش را براي رضاي او انجام ميداد و حتي اگر خونش را نثار ميکرد و شهادت طلب بود، براي خدا بود و در آخرين لحظات حيات هم در گودي قتلگاه، نجواي عاشقانه اش با معبود، «الهي رضي بقضائک، لا معبود سواک» بود. و در طول سفر کربلا، بارها با تکيه بر «انا لله و انا اليه راجعون» از اويي و به سوي اويي را مطرح کرد. وقتي هم اوضاع نابسامان کوفه و تجمع کوفيان براي جنگ با او را مطرح ميکردند، ميفرمود: «حسبي الله و نعم الوکيل» (ناصرالدين ايضاري قمي، 1373 ش/ 1415 هـ.ق، جلد اول، ص 378). و تکيه گاهش فقط خدا بود. بر اساس همين باور بود که عشق به خدا داشت و مناجات او را دوست ميداشت و شب عاشورا را مهلت گرفت تا به تهجد و تلاوت و انس با خدا و قرآن بپردازد و در اوج نبرد عاشورا، به «نماز ظهر عاشورا» پرداخت. از اين رو، من و تو هنگام زيارت آن امام شهيد، چنين گواهي ميدهيم: «اشهد انّک قد اقمت الصلاه…». (مفاتيح الجنان، زيارت وارث).
2. آزادگي و عزت
خداوند، بندگان را آزاد آفريده و آنان را آزاد از قيد و بندهاي ظالمانة بشري ميپسندد. خدا عزيز است و براي پيامبر و اهل ايمان هم عزت را ميپسندد «و الله العزه و لرسوله و للمؤمنين»(منافقون، آیه 8).
عزت و آزادگي به آن است که انسان، کرامت و شرافت خويش را بشناسد و تن به پستي و ذلت و حقارت ندهد، ظلم ار نپذيرد، به پستي گناه آلوده نشود و اسير دنيا نگردد. حفظ اين جايگاه، مجاهدتهايي را ميطلبد و گاهي بايد جان داد، تا عزت و آزادگي را حفظ کرد.
امام حسين عليه السلام ميفرمود: «موت في عزٍ خيرٌ في ذَلٍّ» (مناقب آل أبی طالب ،1379 ق، ج 4، ص 68)؛ مرگ با عزت، بهتر از زندگي ذليلانه است.
بر ما گمان بندگي زور برده اند اي مرگ، همتي که نخواهيم اين قيود
صحنه کربلا، جلوه اي از آزادگي بود. آن حضرت را ميان دو امر مخير کرده بودند: يا مرگ و کشته شدن، يا ذلت و تسليم. او مرگ با افتخار را پذيرفت و به استقبال شمشيرها رفت و با شعار «هيهات منا الذله» خط بطلاني بر زندگي حقيرانه و مذلتبار کشيد.
او به سپاه دشمن هم که رفتارهاي ناجوانمردانه داشتند، فرمود: اگر دين نداريد و از روز قيامت نمي ترسيد، در دنيايتان آزاد مرد باشيد: «فکونوا احراراً في دنياکم»( علامه مجلسی، 1106ق، ج 44، ص 51).
گر شما را به جهان ديني و آييني نيست لااقل مردم آزاده به دنيا باشيد
اين گونه است که حريت و عزت، از شاخصههاي «زندگي حسيني» و «حيات عاشورايي» به شمار ميرود.
3. شجاعت و حماسه
داشتن دلي استوار در برخورد با سختيها و نترسيدن از مشکلات و مرگ و دشمن در مبارزات و مرگ و دشمن در مبارزات، جلوهاي از «شجاعت» است. ريشه حماسه آفرينيهاي «ميداني»، شهامت و شجاعت «روحي و دروني» است.
شکستن ابهت دشمن و به سخره گرفتن تهديدهاي او از کساني بر ميآيد که شجاع و غيور و بيباکند و همين خصلت هم ريشه در ايمان به خدا دارد.
وقتي امام حسين عليه السلام به سمت کوفه ميرفت، کساني از دگرگون شدن اوضاع کوفه و بي وفايي مردم و بگير و ببندهاي حاکم کوفه و خطرات آينده ميگفتند. اما پاسخ امام اين بود که: «لَيسَ شأني من يخاف الموت» شأن و موقعيت من، موقعيت کسي نيست که از مرگ بترسد (شهید قاضى نور الله شوشترى، 1377 ق، ، ج 11، ص 601).
و ميفرمود که: نه چون بردگان فرار ميکنم و نه تن به ذلت ميدهم.
تو اسوه شهامتي، معلم شهادتي خوشا کسي که پا نهد به مکتب ولاي تو
وفاست وامدار تو، حماسه يادگار تو حيات دين ز خون تو، خداست خون بهاي تو (جواد محدثی، 1386،ص 97).
خصلت شجاعت، در همه بني هاشم بود. در خطابه حماسي امام سجاد علیه السلام در مجلس يزيد، که لرزه بر حکومت او انداخت، از جمله به اين صفت اشاره داشت که به ما خاندان، علم و حلم و بخشندگي و شجاعت عطا شده است (اعطنا العلم و الحلم و السماحه و الشجاعه) ( موفق بن احمد خوارزمی، 1367 ق، ج 2، ص 69).
حسين بن علي عليهما السلام در سخت ترين حالات در روز عاشورا هم روحيه خود را نباخت و استوار و سرافراز ماند. برخي از شاهدان صحنه اعتراف کرده اند که ما هرگز کسي را که فرزندان و خويشان و يارانش کشته شوند و خودش همچنان پابرجا و نستوه و با جرأت و شهامت ايستاده باشد، همچون حسين نديده ايم (شیخ مفید، 1413 ق، ج 2، ص 111).
شجاعت حسيني نيز، درسي است که پيروان او بايد از او بياموزند و عاشوراي او را سرلوحه زندگي قرار دهند. حضرت امام خکینی رحمت الله علیه درباره اين حماسه فرمود: «ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداکاري آغاز شد، ماهي که خون بر شمشير پيروز شد…» (سید روح الله خمینی، 1285 ق، ج 3، ص 225).
4. صبر و استقامت
در زندگي همه پيامبران و اولياي الهي، «صبر» جايگاه ويژه اي دارد. در حيات حسيني نيز صبوري و استقامت در راه هدف و مبارزه و جهاد، درس آموز است.
کسي ميتواند با فشارهاي دروني و بيروني مقابله کند و اهل مبارزه و جهاد باشد که از عنصر «صبر» برخوردار باشد. در عاشورا، با اوج اين صفت نيروبخش مواجهيم، چيزي که امام و اصحابش و خانواده اش را چهره پيروز اين مبارزه ساخت.
امام وقتي حرکت خود را آغاز کرد، فرمود: « ايها الناس: فَمَن کان منکم يصبرُ علي حدِّ السّيف و طَعن الأسنّه فَليقُم مَعَنا و الاّ فلينصرف عنّا»( ابراهیم بن سلیمان قندوزی، 1422، ص 408)؛ اي مردم! هر که از شما که بر تيزي شمشير و ضربت نيزهها تاب تحمل و استقامت دارد با ما بماند و الا از همراهي ما برگردد.
امام، شرط همراهي افراد را در اين حماسه، «صبر» دانست. شعار ايستادگي و مقاومت، در خطبهها و رجزهاي امام و ديگر شهدا ديده ميشود. حتي امام روز عاشورا در خطبه اي که با «صبراً بني الکرام» آغاز ميشود، آن همراهان شريف و بزرگ زادگان را دعوت به صبر کرد و فرمود استقامت کنند، چرا که مرگ، پلي است که آنان را از رنج و سختي اين دنياي فاني به وسعت بي نهايت بهشت برين منتقل ميسازد.( شیخ عباس قمی، 1396 ق، ص 135)
اين کلام امام حسين عليه السلام که فرمود: «نصبر علي بلائه و يوفنا اجور الصابرين (علامه مجلسی، 1106ق ، ج 44، ص 367)؛ بر بلا و آزمون الهي صبر ميکنيم، خدا هم پاداش صابران را به ما ميدهد.» درس ديگري از صبر آموزيهاي امام عاشورا است. در زيارت نامههاي مختلف امام حسين عليه السلام نيز به آن حضرت به عنوان پيشوايي که جهاد و صبر کرد تا خونش در راه خدا ريخته شد، خطاب ميکنيم.
زندگي به سبک اباعبدالله عليه السلام، حتماً با استقامت و صبر همراه است، چرا که حادثه کربلا، آموزگار مقاومت بود و قهرمانان عاشورا، الهام دهندگان صبوري و شکيبايياند. حضرت امام خميني نيز در پيامي که ملت ايران را به مقاومت در برابر حملات دشمن بعثي به شهرها فراخواند، روي اين عنصر تکيه داشت و خانوادههاي شهدا و مفقودين و اسرار و جانبازان را با اين ويژگي که: «زندگي با عزت را در خيمه مقاومت و صبر، بر حضور در کاخهاي ذلت و نوکري ابرقدرتها و سازش و صلح تکميلي ترجيح ميدهند» ستود ( سید روح الله خمینی، 1285 ق، ج 20، ص 59).
5. حيات برتر
برخي زندگي را تنها خوردن و آشاميدن و استراحت و لذت ميدانند. ولي حيات، مفهومي عميق تر و متعالي تر از اين دارد. عمر انسان، تنها با سالهايي که ميگذارند تعيين نمي شود ، بلکه عمل مفيد و صالح و اهداف برتر و تلاش براي دست يابي به کمالات انساني است که ارزش عمر انسان و حيات او را تعيين ميکند.
حسين بن علي عليه السلام هيج وابستگي و دلبستگي به اين دنيا نداشت. دنيا را در معرض زوال و فنا ميديد و ميفرمود که دنيا چراگاهي است که پيشينيان از آن چريده اند و خيري در آن نيست و چيزي جز اندک از آن باقي نمانده است.( ابو محمد حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی حلبی، 381 ق، ص 245).
زندگي در کنار ظالمان را ماية دلتنگي و ملال ميدانست (والحياه مع الظالمين الا برماً)( محمد بن علی ابن شهر آشوب، 1378ق ، ج 4، ص 68) و انتخاب انسان را در ارزش حيات او مؤثر ميشمرد و هرگز حاضر نبود تن به عار و ننگ بدهد (الموت اولي من رکوب العار) و مرگ در راه عزت را «حيات جاويد» ميدانست: «ليس الموت في سبيل العز الا حياه خالده» ( السید محسن الامین، 1403 ق، ج 1، ص 581).
اين نگرش نسبت به حيات، افقي عالي تر از حيات حيواني است و هر چه افق ديد، برتر و وسيع تر باشد، زندگي هم متناسب با آن خواهد بود.
زندگي بي مرگ در سايه جهاد و شهادت، حاصل عمر کساني است که جايگاه والاي انساني خود را ميدانند و حيات را تنها در محدوده ولادت تا مرگ، خلاصه نمي کنند. به تعبير امام امت: «شهادت در راه خداوند، زندگي افتخارآميز ابدي و چراغ هدايت براي ملت هاست»( سید روح الله خمینی، 1285 ق، ج 10، ص 110). از اين رو، حسين بن علي زنده جاويد است و هر روز، انسانهاي مستعد را هدايت و راهنمايي ميکند و اين است مفهوم حيات برتر.
6. انتخاب برتر
لحظه لحظه زندگي انسان، برخوردار از انتخاب است و سعادت يا شقاوت افراد را هم همين انتخاب هايشان رقم ميزند. در وجود انسان،عقل و نفس وجود دارد. جاذبه دنيا و آخرت، او را به اين سو و آن سو ميکش. کششهاي نفساني يا رحماني، انسان را يا برتر از فرشته ميسازد، يا پست تر از حيوان ميکند، تا انتخاب انسان چه باشد.
همه صحنههاي عاشورا از آغاز تا پايان انتخاب بود. امام ميتوانست در مدينه بماند و تسليم باشد. ولي هجرت به مکه و کوفه را برگزيد. ميتوانست با حکومت يزيدي سازش کند ولي جهاد و شهادت را انتخاب کرد. ميتوانست از مکه به هر شهر ديگر برود، ولي کوفه را برگزيد. ميتوانست به زندگي مرفه چند روزه دنيا بينديشد ولي آخرت و سعادت ابدي را انتخاب کرد. وقتي در وسط راه، از شهادت مسلم و متفرق شدن يارانش در کوفه با خبر شد، ميتوانست برگردد، ولي ادامه را را انتخاب کرد. وقتي در مکه بود، حاکم مدينه ميخواست از يزيد براي امام حسين عليه السلام امان بگيرد؛ ولي امام با بيان اين که «فخير الأمان امان الله»،( وقعه الطف، ص 155) زير بار ذلت بار ظالمان نرفت. ياران او نيز چنين بودند. شب عاشورا امام بيعت را از آنان برداشت، تا هر که ميخواهد برگردد، ولي اصحاب وفادارش بقا را برگزيدند و تا شهادت، ماندند. حرّ ميتوانست همچنان فرماندهي از لشکر کوفه باقي بماند، ولي پيوستن به امام حسين و دست يافتن به شرافت شهادت را انتخاب کرد.
و… بسياري از اين انتخابهاي برتر که هر کدام ميتواند سرنوشت انسان را رقم بزند و عوض کند.
پيروان سيدالشهدا نيز اهل انتخاب برترند و هرگز رضاي خلق را بر رضاي خالق ترجيح نميدهند و به خاطر دنيا، دين را زير پا نمي گذارند و براي لذات دنيوي، سعادت اخروي خود را تباه نمي کنند.
متاع کفر و دين بي مشتري نيست گروهي آن، گروهي اين پسندند
7. تکليف مداری
يک مسلمان مکتبي تکليف محور و اهل عمل به وظيفه است، هر چه که باشد. رها از تمنّيات نفس، بايد به تکليف الهي انديشيد که سعادت در آن است و تعبّد و عمل به تکليف، شاخص اصلي يک مؤمن مکتبي است. وقتي اين فرهنگ در جامعه باشد، مردم همواره احساس پيروزي ميکنند و به تعبير قرآن، به «احدي الحسنيين» ميرسند، يعني يکي از دو خوبي، چه شهادت، چه پيروزي.
گر چه از داغ لاله ميسوزيم ما همان سربلند ديروزيم
چون به تکليف خود عمل کرديم روز فتح و شکست، پيروزيم
اين فرهنگ، درسي از سيره حسيني است که آموخته ايم. آن حضرت درباره حرکت عاشورايي خويش و در آغاز آن سفر فرمود: «ارجو ان يکون خيراً ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا؛ اميدواريم آن چه خدا درباره ما اراده کرده باشد، خير باشد، چه کشته شويم، چه پيروز گرديم.» (السید محسن الامین، 1403 ق، ، ج 1، ص 597).
کسی که میخواهد به سبک امام حسين عليه السلام زندگی کند، بايد تکليف محور باشد و عمل به وظيفه برای او از هر چيز مهمتر باشد و جز رضای الهي به پسند کسی توجه نکند و جز انجام وظيفه، چيزی او را بر عملي وا ندارد. حضرت امام خميني رحمت الله علیه فرمود: «ملتي که شهادت براي او سعادت است، پيروز است… ما در کشته شدن و کشتن پيروزيم.»( سید روح الله خمینی، 1285 ق، ج 13، ص 65).
و اين همان درس و روش و سيره اي است که حيات حسيني به ما ميآموزد. امام امت بر اين محور، بسيار تأکيد کردهاند. به اين دو جمله هم دقت کنيد: «حضرت سيد الشهدا علیه السلام تکليف براي خودشان داشتن که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاويه و پسرش را» (سید روح الله خمینی، 1285 ق، ج 8، ص 12).
«ما که از سيد الشهدا بالات نيستيم. آن وظيفه اش را عمل کرد، کشته هم شد.»( سید روح الله خمینی، 1285 ق، ج 6، ص 36).
8. تولّی و تبرّی
شعار توحيد، «لا اله الا الله» است، نفي معبودهاي ديگر و اثبات خدا. نفي طاغوت و پذيرش الله، دوستي با خدا و دين و رسول، دشمني با بتها و طاغوتها و جباران. اين همان مفهوم و عنصر کليدي «تولي و تبري» است که در جوهره دين ما نهفته است.
قيام عاشورا و حيات حسيني، بر اين اساس استوار است. امام صادق عليه السلام فرموده است:«هيهات! دروغ ميگويد کسي که مدعي ولايت ماست ولي از دشمنان ما برائت ندارد.»( علامه مجلسی، 1106ق ، ج 27، ص 58).
زندگي مکتبي يک مسلمان ايجاب ميکند که خط فکري و سياسي خود را نسبت به حق و باطل و عدالت و ستم و خودي و بيگانه معين و مشخص کند. ما در زيارت جامعه، خطاب به امامان ميگوييم: «فمعکم معکم، لا مع عدوکم» با شمايم، با شمايم، نه با دشمنانتان.
حسين بن علي عليهما السلام جلوه بارز عمل به اين رهنمود خدايي و پيام قرآني بود. هرگز حاضر نشد با ظالمان و بدعتگذاران و مخالفان سنت نبوي و سيره علوي کنار بيايد و آنان را به رسميت بشناسد. ياران او نيز همين راه را رفتند. يکي از اصحاب او به نام ابوالشعتاء در برخي رجزهاي حماسي اش هنگام نبرد، ميگفت: خدايا! من در رفتار اين جماعت ستمکار به پيشگاه تو اظهار برائت ميجوييم.
شيعيان حسين عليه السلام هم قرن هاست که در زيارت نامهاي که خطاب به آن امام ميخوانند، پيوسته بر عنصر تولي و تبري تأکيد ميکنند و شعار «سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولي لمن والاکم و عدو لمن عاداکم»( زيارت عاشورا) سر ميدهند، تا موضع تولي و تبري را ابراز بدارند.
9. امر به معروف و نهي از منکر
اين دو فرضيه برتر و دو تکليف مهم و فراموش شده و به غربت دچار شده، از فلسفههاي مهم قيام حسيني بود.
روش و سيره آن حضرت، امر به معروف و نهي از منکر بود. وقتي ميخواست از مدينه خارج شود، کنار قبر مطهر حضرت رسول صلّی الله علیه و آله رفت و نجوا کرد و گريست و خطاب به خداي متعال گفت:
«خداوندا! من معرف را دوست دارم و از منکر بدم ميآيد.»( علامه مجلسی، 1106ق ، ج 44، ص 328).
وي يزيد را تجسم همه منکرها ميدانست و مبارزه با آن را تکليف ميشمرد و بيعت با آن فاسق را گناه ميدانست. قيام عاشورا بر همين پايه شکل گرفت. درباره انگيزههاي قيام، خيلي سخنها گفته شده است، ولي صريحترين و گوياترين تعبير، از آن خود آن حضرت است که فرمود: «اريد ان آمر بالمعروف و انهي عن المنکر…؛ مي خواهم امر به معرف و نهي از منکر کنم و به سيره و روش جدم رسول خدا و پدرم اميرمؤمنان رفتار کنم.»( ناصرالدين ايضاري قمي، 1373 ش/ 1415 هـ.ق، ص 291).
در زندگي يک مسلمان خداباور و متعهد، عمل به اين فريضهها جايگاه خاصي دارد و گواه مسلماني اوست و بي تفاوتي نسبت به معروف و منکر و سرنوشت جامعه و حق و باطل، دور از روحيه ايمان است. امام حسين عليه السلام براي احياي اين دو فريضه جان داد و خونش را نثار کرد. در زيارت آن حضرت هم ميگوييم که: شهادت ميدهيم که تو نماز و زکات را بر پا داشتي و امر به معروف و نهي از منکر کردي (امرت بالمعروف و نهيت عن المنکر.)
پيروان فرهنگ عاشورا نيز در همين مسير گام بر ميدارند و با حضور دائم در ميدان امر به معروف و نهي از منکر، نشان ميدهند که پيرو آن امام شهيدند و بي تفاوت و بي تعهد نيستند.
10. عدالتخواهی
عدالت، فرمان خدا و رسول است و دامنة آن همه امور زندگي را در بر ميگيرد، حتي رفتار عادلانه ميان فرزندان را. ولي جهت بارز آن، عدالت اجتماعي و مراعات حقوق افراد از سوي حکومتهاست.
از نقطه ضعفهاي مهم امويان حاکم بر سرنوشت مسلمين، ظلم و طغيان آنان بود و امام حسين عليه السلام يکي از اهداف قيام خود را مبارزه با طغيان گري و سلطه جائرانه بني اميه قرار داده بود. ظلمي که هم نسبت به خاندان پيامبر شد و هم نسبت به عموم جامعه. امام حسين عليه السلام در يکي از سخنان خود، پيشواي حق و امام راستين را کسي معرفي ميکند که هم بر اساس قرآن حکومت کند و هم قيام به قسط و عدل نمايد «ما الامام الا الحاکم بالکتاب و القائم بالقسط»( شیخ مفید، 1413 ق، ج 2، ص 39) و در سخني ديگر هدف از قيام خود را آن ميداند که بندگان مظلوم خدا به امنيت و آسايش برسند «و يأمن المظلومون من عبادک»( علامه مجلسی، 1106ق ، ج 100، ص 37).
در زيارت آن حضرت هم ميخوانيم که «شهادت ميدهم که تو به قسط و عدالت فرمان دادي و مردم را به اين دو فراخواندي»( مفاتيح الجنان، زيارت امام حسين در اول ماه رجب (اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت اليهما).
پس سيره امام حسين عليه السلام عدالت خواهي و ظلم ستيزي بود. به تعبير امام راحل که فرمودند: «سيد الشهدا سلام الله عليه از همان روز اول که قيام کردند. براي اين امر، انگيزه شان اقامه عدل بود… سيد الشهدا که همه عمرش را و همه زندگياش را براي رفع منکر و جلوگيري از حکومت ظلم و جلوگيري از مفاسدي که حکومتها در دنيا ايجاد کردند، تمام عمرش را صرف اين کرد که حکومت جور بسته شود و از بين برود.»( سید روح الله خمینی، 1285 ق، ج 20، ص 189 و 190).
ظلم بر محو عدالت، سخت ميکوشد هنوز ظلم از خون دل مظلوم مينوشد هنوز
تا عدالت را کند جاويدان در عالم حسين خون پاکش بر بساط ظلم ميجوشد هنوز
امامي که اين سيره را در طول زندگي داشته و به عنوان مشي و مرام او شناخته شده است، انتظار دارد پيروانش نيز گام جاي گام او نهند و ظلم ستيزي و عدل گستري را به عنوان يک برنامه و سلوک دائمي داشته باشند.
اينها نمونههايي از الفباي سيره حسيني و سبک زندگي عاشورايي است. نکات فراوان ديگر وجود دارد که به همين اندازه بسنده ميکنيم و با عهدنامهاي با مولايمان نوشته را به پايان ميبريم.
منابع
1. قرآن.
2. مفاتیح الجنان.
3. محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی، 1379 ق، مناقب آل أبی طالب، قم، مؤسسه انتشارات علامه.
4. السید محسن الامین، 1403 ق، اعیان الشیعه، نجف، دار التعارف للمطبوعات.
5. ناصرالدين ايضاري قمي، تاریخ انتشار 1373 ش/ 1415 هـ.ق، موسوعة کلمات الامام الحسين- عليهالسلام، قم، دارالمعروف.
6. سید روح الله خمینی، 1285 ق، صحیفه نور، قم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).
7. موفق بن احمد خوارزمی، 1367 ق، مَقتَلُ الحُسَین علیهالسّلام مشهور به مقتل خوارزمی، نجف، چاپخانه الزهرا.
8. ابو محمد حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی حلبی، 381 ق، تحف العقول، قم، موسسه انتشارات اسلامی.
9. شهید قاضى نور الله شوشترى، 1377 ق، احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، چاپ کتابخانۀ آيت الله المرعشى.
10. شیخ عباس قمی، 1396 ق، نَفَسُ المَهموم فی مصیبة سیدنا الحسین المظلوم، ترجمه میرزا ابوالحسن شعرانی، قم، دارالکتب الاسلامیه.
11. ابراهیم بن سلیمان قندوزی، 1422، ینابیع الموده لذوی القربی، نجف، مکتب المفید.
12. جواد محدثی، 1386، برگ وبار، قم، بوستان کتاب.
13. علامه مجلسی، 1106ق ، بحارالانوار، قم، دارالکتب الاسلامیه.
14. شیخ مفید، 1413 ق، الارشاد، قم، موسسه آل بیت- علیه السلام.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات