ولایتمداری در عصر حاضر با الگوبرداری از زندگانی حضرت زهرا(س)
طیبه السادات میرطاهری
چکیده
از مهمترین اصول اسلام ولایت است. ولایت به معنای پذیرفتن رهبری پیشوای الهی و نیز اعتقاد به این که امامان معصوم بعد از پیامبر از سوی خداوند بر مردم ولایت دارند. نظام سیاسی اسلام و شیوه حکومتی دین بر پایه ولایت است و ملاک مسلمانی پس از اطاعت از رسول خدا(ص) ولایت پذیری است. بشر برای پیمودن راه سعادت چاره ای جز تبعیت و پیروی از فرامین راهنمایان الهی ندارد. اهمیت ولایت تا اندازه ای است که شرط پذیرش اعمال ولایتپذیری است. این مقاله به روش فیش برداری و کتابخانه ای تهیه شده است و در آن تلاش شده با توجه به اهمیت ولایت و شبهاتی که پیرامون آن مطرح شده است، ولایت در دین اسلام مورد بررسی قرار گرفته و سپس اقدامات و مبارزات حضرت زهرا(س) در دفاع از حضرت علی(ع) به عنوان اولین امام و ولی مسلمانان بیان شده است تا الگویی باشد برای همه ما در دفاع از ولایت.
کلید واژه: ولایت، ولایت فقیه، حکومت، ولایتمداری، الگوپذیری، موضعگیری
مقدمه
از جمله مباحثی که نیاز به بررسی های بسیار دقیق دارد، توجه کردن به مسأله ولایت است. ولایت از ریشه (و ل ی) مشتق شده است. معنای اصلی آن قرار گرفتن چیزی در کنار چیز دیگری است، به نحوی که فاصله یا شیئ ثالثی در میان آن دو نباشد، ولی در قران، روایات، اشعار عربی پیش و پس از اسلام، زبان عربی معاصر و ادبیات فارسی، واژه ولایت در چهار معنای قرابت، نصرت، محبت و تصدی استعمال شده است.[1]
در این مقاله همان معنی آخر یعنی تصدی امر و زمامداری مد نظر می باشد. برخی پنداشته اند که ولایت منحصر و محدود به محبت و دوست داشتن نسبت به اهل بیت (ع) است، در صورتیکه با استناد به قران و روایات معصومین معلوم می شود که در بحث دیگری هم مطرح می شود یکی از مهمترین آنها مسئله رهبری امت اسلام بعد از پیامبر است که به اعتقاد شیعه به امر خدا و پیامبر بر عهده امام دوازده گانه بوده است و پس از ایشان و در زمان غیبت امام عصر بر عهده فقیه عادل، آگاه و جامع الشرایط است.
ولایت از جایگاه بلند اعتقادی و محتوای عمیق ارزشی برخوردار است. علاوه بر آیاتی که محوریت این موضوع را بیان می کنند، روایات متعددی وارد شده که اسلام برا بر پنج پایه استوار دانسته و از میان آنها ولایت را مهمترین رکن برشمرده است. از جمله در حدیثی از امام محمد باقر (ع) چنین نقل شده است: «بنی الاسلام علی خمس علی الصلاه و الزکوه و الصوم و الحج و الولایت و لم یناد بشیء کما نودی بولایته» « اسلام بر پنج پایه استوار گردیده است نماز و زکات و روزه و حج و ولایت، آنچنان که کسی به ولایت خوانده شده به هیچ چیز دیگری خوانده نشده است.»
قران کریم در عین اینکه ولایت را کاملا از آن خدا و منحصر در او می داند(شوری 9) آن را برای پیامبر اسلام و ائمه اطهار نیز اثبات کرده (مائده 55) . هر مسلمانی برای رسیدن به حیات طیبه نیازمند به ولی و رهبر است. در زمان پیامبر الگو و پیشوای مسلمانان خود او بوده است، و پس از ایشان این منصب به اهل بیت و پس از ایشان به مرجع و رهبر دینی فقیه جامع الشرایط رسیده است.
با توجه به اهمیت مسئله ولایت فقیه در جامعه امروز و شبهاتی که پیرامون آن مطرح است، در این مقاله با موضوع ولایتمداری در عصر حاضر با الگوبرداری از زندگی حضرت زهرا(س) تلاش شده است تا به بیان مبانی و اصول ولایت از نظر اسلام پرداخته و سپس زندگی بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) به عنوان اولین فردی که دفاع از ولایت کردند به عنوان الگویی برای جامعه امروز مورد بررسی قرار گیرد.
بخش اول ـ بررسی مبانی ولایت فقیه و ولایتمداری
1-1 واژه ی ولایت
که هیئتی مصدری یا اسم مصدری دارد، گاه به فتح واو و گاه به کسر واو استعمال می شود. درباره ی تفاوت آن دو، لغویان هم سخن نیستند. بسیاری چون ابن سکیت، زجاج و … ولایت به فتح واو را در مورد تصدی گری ها و پیوندهایی نظیر خویشاوندی نصرت، عتق، محبت و وراثت به کار برده و ولایت به کسر واو را در معنای امارت و زمامداری امور اجتماعی دانسته اند.
درباره ی واژه ی ولایت می توان گفت که از میان وجوه معنایی محتمل تنها معنای تولی امر و زمامداری است که می تواند از این قبیل مفاهیم بوده و در ولایت به کسر واو مورد نظر باشد؛ اما معانی محتمل دیگر چون نصرت، هم پیمانی، محبت ورزی و … از این قبیل مفاهیم نیستند.
از همین رو، ابن منظور تصریح می کند که ولایت به کسر واو به تدبیر امور و قدرت و فعل اشاره دارد و تا این صفات جمع نباشند اسم «والی» بر کسی اطلاق نخواهد شد.[2]
2- 1ولایت در اصطلاح فقه و تعریف بزرگان
ولایت در فقه به معنی «سرپرستی» و دو قسم دارد:
«فردی» ؛ این ولایت بر کسانی است که توان اداره ی خویش را ندارند و در فقه به آن «ولایت فقهی» می گویند، مانند: سرپرستی بچه و دیوانه.
«جمعی» ؛ این ولایت اداره ی اجتماع را برعهده دارد و اکنون آن را «ولایت فقیه» می نامند.
بزرگان ولایت را به نفوذ سخن یکی بر دیگری، سلطنت و ریاست بر مردم و مانند آن تعریف کرده اند.
در تعریف دیگری ولایت به معنی «توانایی دخل و تصرف در چیزی حقیقتا یا اعتبارا، مثلا چیزی را ایجاد کند یا قانونی را وضع کند، چیزی را از بین ببرد یا قانونی را نسخ کند.»[3]
3-1اهمیت ولایت
ولایت در دین چه جایگاهی دارد؟
ولایت، راهنما و سکاندار دین و جامعه ی دینی است و امام باقر «ع» آن را مهم ترین بنیان اسلامی معرفی کرده است:
«بنی الاسلام علی خمس: علی الصلاه و الزکوه و الصوم و الحج و الولایه و لم یناد بشی ء کما نودی بالولایه»
این بنیان در بحث ما زیر بنای حکم ولایی و چنین حکمی فرعی از آن است؛ بنابراین دارنده ی این جایگاه حق صدور حکم ولایی و حکومتی را دارد.[4]
4-1فلسفه ولایت
از آنجا که در جامعه افرادی هستند که قادر به اداره امور خود نیستند و در مقابل افرادی یافت می شوند که دارای توانایی اداره و تدبیر امور ایشان هستند، شارع حکیم، آن افراد ضعیف و محجور را تحت ولایت و سرپرستی این افراد توانا قرار می دهد.[5]
5-1دلایل قرانی ولایت فقیه
یکی از ساده ترین روش ها برای اثبات ولایت فقیه از طریق قران، مراجعه به شرایط حاکم در قران است که پس از معصومین تنها بر ولی فقیه صدق می کند.
این شرایط عبارتند از:
1ـ اسلام و ایمان؛ خداوند می فرماید:
«لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا»[6] خداوند هرگز کافران را بر مومنان سلطه نمی دهد
2ـ عدالت (در مقابل ظلم)؛ خداوند ولایت و حکومت ظالمان را نمی پذیرد، پس حاکم و ولی باید عادل باشد:
«ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار» به ستم پیشگان گرایش نیابید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید.[7]
همچنین خداوند در شرایط امامت در سوره بقره آیه 124به حضرت ابراهیم فرمود: عهد من به ستمکاران نمی رسد.
3ـ فقاهت؛ حاکم اسلامی باید عالم به احکام اسلام باشد تا بتواند آنها را اجرا کند. در زمان پیامبر(ص) و امامان معصوم (ع) این علم از سوی خداوند به آنها داده شده است و در زمان غیبت امام معصوم داناترین مردم به احکام یعنی فقها حاملان این علمند.
قران درباره شرط علم می فرماید:«افمن یهدی الی الحق احق ان یتبع امن لایهدی الا ان یهدی فما لکم کیف تحکمون»[8]آیا کسی که به راه حق هدایت می کند، سزاوار است که از او پیروی شود یا کسی که راه نمی یابد؛ مگر آنکه راه برده شود، شما را چه می شود؟ چگونه داوری می کنید؟
4ـ کفایت؛ توانایی و شایستگی اداره امور جامعه که از آن به مدیر و مدبر بودن نیز تعبیر می شود.
حضرت یوسف می فرماید:«قال اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم»[9]گفت مرا بر خزاین این سرزمین بگمار که من نگهبانی امین و کاردانم.
از مجموع این آیات می توان تصویری کلی از سیمای حاکم از دیدگاه قران به دست آورد. در منطق قران حکومت و زمامداری، تنها شایسته کسانی است که از صلاحیت های علمی و اخلاقی و توانمندی های لازم برخوردار باشند. به دست آوردن این تصویر در زمان غیبت امام معصوم (ع) بر «ولایت فقیه» تطبیق می کند.[10]
6-1فلسفه ولایت فقیه
جامعه انسانی از آن جهت که مشتمل بر افراد یا منافع، علاقه ها و سلیقه های متعارض و مختلف است، به طور ضروری نیاز به حکومت دارد. جامعه بدون حکومت یا دولتی که دارای اقتدار سیاسی لازم و قدرت برنامه ریزی، تصمیم گیری، اجرا و امر و نهی است، ناقص خواهد بود و دوام و بقای خویش را ازدست خواهد داد.
امام علی (ع) در مقابل خوارج که شعار «لا حکم الا لله» سر می دادند و بر نفی وجود حکوم و امارت اصرار ورزیده، مدعی حکومت مستقیم خدا بودند می فرمودند: «به ناچار مردم نیازمند وجود حاکم هستند؛ خواه نیکوکار و خواه بدکردار تا در حکومت او مرد با ایمان، کار خویش کند.»
اما اینکه در اندیشه سیاسی شیعه، زعامت سیاسی در عصر غیبت به فقیه جامعه الشرایط واگذار شده، بدان جهت است که رسالت و وظیفه حکومت، تطبیق امور مسلمانان با تعالیم شریعت است. هدف حکومت دینی تنها برقراری امنیت و رفاه به هر شکل و سامان نیست؛ بلکه باید امور جامعه و روابط و مناسبات آن با احکام، اصول و ارزش های دینی مطابق باشد و این مهم نیازمند آن است که مدیر جامعه اسلامی آشناترین مردم به حکم خداوند در این موارد بوده و از فقاهت لازم در امور اجتماعی وسیاسی برخوردار باشد.
امام علی (ع) در خطبه 173 می فرمایند: «ای مردم! سزاوارترین مردم به امارت و خلافت کسی است که بدان تواناتر و در آن به فرمان خدا داناتر است.»[11]
7-1مشروعیت ولایت فقیه
مراد از مشروعیت ولایت فقیه این است که ولی فقیه مشروعیت خود را از کجا حکسب می کند؛ یعنی چه منبعی حاکمیت او را توجیه نموده و او را مجاز می دارد که در امور اجتماعی تصرف کند و لزوم اطاعت از او را موجه می سازد.
پاسخ مشهور فقهای شیعه در برابر پرسش های فوق، این است که منبع مشروعیت ولایت فقیه «نصب الهی» است؛ یعنی، از ادله دینی استفاده می شود که شارع ولی فقیه را در زمان غیبت معصوم، برای رهبری جامعه اسلامی نصب کرده و مسلمانان را به اطاعت از او فراخوانده است.[12]
چگونگی انتقال امامت از امام معصوم به فقیه جامع الشرایط
پس از آنکه حضرت مهدی «عج» در سال 260 هجری هنگام رحلت پدر بزرگوارشان، به طور کلی از نظرها پنهان شد، غیبت صغری به وجود آمد. آن حضرت در این مدت که تا سال 329 طول کشید، چهار نفر از علما و فقهای ربانی را تعیین کرده و آنها را بین خود وشیعیان واسطه قرار داد.پس از آنکه غیبت صغری به پایان رسید و غیبت کبری شروع شد، در این هنگام مسئله نیابت مطرح گردیدو بر اساس رهنمودهای امامان معصوم (ع) مجتهد جامع الشرایط که از ان به «ولی فقیه» تعبیر می شودبه «نیابت عام» منصوب شده، زمام امور رهبری را به دست گرفته و عهده دار مسآله امامت گردد.
امامان (ع) پیرامون ولایت فقهای جامع الشرایط به طور کلی فرمودند: «ما آن ها را بر شما حاکم، قاضی، حجت و جانشین خود قرار دادیم» و با این تعبیرات زمینه را برای پذیرش ولایت فقهای بعد از غیبت صغری هموار ساختند.
امام صادق (ع) در ضمن گفتاری فرمود: «هرگاه کسی در میان شما از کسانی باشد که حدیث مارا روایت کند و حلال و حرام ما را بررسی نماید، و احکام ما را بشناسد، باید حاکم و داور بودن او را بپذیرید همانا من او را حاکم و رهبر شما قرار دادم هرگاه او به حکم، حکم کند و این حکم از او پذیرفته نشود، به حکم خدا تحقیر شده و دستور ما رد گشته است. و آن کس که مارا رد کند خدا را رد کرده است و گناه چنین کسی همانند گناه شرک است.»
حضرت مهدی «عح» در ضمن توقیعی که از محضرش صادر شد، در مورد فقهای جامع الشرایط فرمود: «در حوادثی که رخ می دهد به راویان حدیث، رجوع کنید آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا می باشم.»
نتیجه این که ولایت فقیه یعنی حکومت و رهبری مجتهد جامع الشرایط، اهمیت آن بالاتر از همه ارزش ها و مفاهیم اسلامی است و ماهیت آن به همان نیابت عامه از طرف حضرت مهدی «عج» است و بر اساس فرمان امامان معصوم (ع) حجت کامل است و رد کردن آن در حد شرک است.[13]
بخش دوم ـ مفهوم ولایتمداری و الگو پذیری در امر ولایت
ولایتمداری به این معنی است که صدر تا ذیل عمل اجتماعی وسیاسی و فرهنگی با اشاره به نگاه رهبری انجام می شود، به عبارت بهتر اراده شخصی در حوزه های ذکر شده حتی در حوزه شخصی هیچ دخالتی در انتخاب مسیر ندارد.
شخص ولایتمدار گوش به فرمان است و اشاره های ولی را دنبال می کند. فرد ولایتمدار قبل از هر حرکت اجتماعی وسیاسی به دنبال حجتی می گردد تا رفتار خود را به ولایت ارجاع دهد. فرد ولایتمدار سراپاگوش است در مقابل این سوال که اگر این مسیر اشتباه بود، چه می کنی؟ پاسخ خواهد داد که اگر از منظر الهی قصوری باشد به ما برنمی گردد زیرا ما گردن به فرمان ولی نهاده ایم و هم او در پیشگاه الهی پاسخگو است.[14]
یکی از ویژگیهایی که به حکم آفرینش در وجود هر انسانی به ودیعه گذاشته شده خصلت «الگوپذیری» است، چرا که هر کس به نوعی می کوشد تا از شخصیت هایی که در نظر او بزرگ و کامل هستند پیروی کند و شیوه زندگی و تعالیم وی را سرمشق زندگی خود قرار دهد. قران کریم نیز که کتاب انسان سازی و تربیت است به این نکته عنایت دارد و برای تربیت و پرورش صحیح انسانها به معرفی چهره های نیک می پردازد.
تاریخ تشیع با نام یک سلسله از شیفتگان و شیدایان و جانبازان سر از پانشناخته ولایت توأم است. از میان الگوها و مصادیق ولایتمداری،حضرت زهرا(س)، حضرت ابولفضل (ع) و حضرت زینب (س) همگی از ساغر ولایت سرمست شده بودند، و می توانند برای ما الگوهای شایسته ای در این زمینه باشند.[15]
از میان این الگوها ما زندگی حضرت زهرا(س) و چگونگی دفاع از ولایت در زندگی ایشان را مورد بررسی قرار می دهیم.
بخش سوم ـ اقدامات حضرت زهرا (س) در دفاع از حریم ولایت
1-3 نقش فاطمه (س) در احیای جایگاه ارزشمند غدیر
حضرت زهرا (س) همواره به یاد حماسه غدیر بود و حادثه غدیرخم را می شناساند و اهداف و ثمرات آن را برمی شمرد. او در جمع مهاجر و انصار در مسجد مدینه در جمع بانوان عبادت کننده و در برابر مهاجمان فریب خورده و در بحث و مناظره با بی تفاوت های مدینه، پس از جریان سقیفه دست از حمایت ولایت برنمی داشت.
در شرایط حساس و خفقان زای مدینه همه لب فرو بسته و نفسها در سینه حبس شده و زبان شاعران ساکت مانده بود. آنان حماسه عظیم غدیرخم را پس از چندماه با ترس و زر وتزویر از یاد برده بودند. تنها صدای زهرای مرضیه (س) بلند بودکه: آیا فراموش کردید سخنان رسول خدا(ص) را در روز غدیر خم که فرمود: هر که را من مولا و رهبر باشم علی نیز مولای اوست.
و آیا فراموش کردید به علی (ع) فرمود: یا علی موقعیت تو نسبت به من همانند هارون نسبت به موسی است حضرت زهرا(س) در اتمام حجت به مهاجمان به خانه ولایت فرمود: من ملتی را مثل شما نمی شناسم که اینگونه عهدشکن و بد برخورد باشند، جنازه رسول خدا(ص) را در دست ما گذاشته، رها کردید و عهد و پیمانهای میانتان را بریده، فراموش نمودید و ولایت و رهبری امام علی (ع) و ما اهل بیت را انکار کردید و حق مسلم ما را باز نگردانیدید، گویا از روز غدیر خم آگاهی ندارید؟
سوگند به خدا که رسول گرامی اسلام(ص) در آن روز ولایت و رهبری امام علی (ع) را مطرح کرد و از مردم بیعت گرفت تا امید شما فرصت طلبان تشنه قدرت را قطع کند ولی شما رشته های پیوند معنوی میان پیامبر(ص) و خودتان را پاره کردید. این را بدانید که خداوند در دنیا و آخرت بین ما وشما داوری خواهد کرد.
خداوند بزرگ پس از حادثه غدیر خم برای هیچکس عذر وبهانه ای باقی نگذاشته، هیچکس با یادآوری این ماجرا نمی تواند بگوید نمی دانم! یا خبر ندارم! زیرا دروغی آشکار است. مهاجر وانصار و اصحاب و یاران پیامبر(ص) در آن حادثه بزرگ حضور داشتند و پیام غدیر را از قرن اول تا کنون گفتند و نوشتند وشاعران در شعر خود گنجاندند.[16]
2- 3 مبارزات حضرت فاطمه(س) بعد از سقیفه و سقط حضرت محسن(ع)
پس از جریان سقیفه گروهی از صحابه از بیعت با ابوبکر سرباز زدند و بیعت با حضرت علی (ع) را خواستار بودند. عده ای از آنان به عنوان اعتراض به خلافت ابوبکر، دست به اعتصاب زدند و در خانه حضرت فاطمه(س) گرد آمده، متحصن شدند و از این راه مخالفتشان را نسبت به حکومت نوساخته، عملا اظهار می داشتند.
به ابوبکر و عمر گزارش شد که جمعی از مهاجرین و انصار در خانه فاطمه (س) دختر رسول خدا(ص) با علی بن ابیطالب (ع) گرد آمده اند. ابوبکر به عمر خطاب مأموریت داد که برود و آنان را از خانه فاطمه بیرون آوردو به وی گفت: چنانچه مقاومت کردند و از بیرون آمدن خودداری نمودند با آنها جنگ کن.عمر با شعله آتشی که به همراه داشت و آن را به قصد آتش زدن خانه فاطمه برداشته بود، به سوی آنها حرکت کرد. فاطمه چون وضع را بدید فرمود: ای پسر خطاب آمده ای که خانه دختر پیامبر را آتش بزنی؟ عمر گفت:آری، مگر آن که با امت هماهنگ شوید و بیعت کنید.
حضرت فاطمه وقتی رفتار آنها را دید بر در حجره خود ایتساده و گفت: «ای ابابکر! چه زود بر خاندان رسول خدا(ص) مکر ورزیدی، به خدا سوگند که تا هنگام مرگ باعمر سخن نخواهم گفت.»
و به روایت دیگر حضرت فاطمه (س) در حالی که گریه می کرد و شیون می نمود بیرون آمد و مردم را به کناری پس زد و فرمود:«به خدا سوگند از خانه من باید بیرون بروید و گرنه سرخود را برهنه می کنم و با موی پریشان به درگاه خدا می نالم.» آنگاه مردم از خانه بیرون رفتند و کسانی هم که در خانه بودند از آنجا خارج شدند.
ابراهیم نظام می گوید: «عمر روز بیعت آن چنان بر شکم و پهلوی فاطمه زد که محسن را سقط کرده، همچمان فریاد می کشید: خانه را با اهلش آتش زنید در حالیکه در خانه جز علی و حسن و حسین شخص دیگری نبود.[17]
3-3 موضعگیری حضرت زهرا(س) در قبال غصب فدک
الف ـ ماجرای غم انگیز فدک
داستان فدک یکی از غم انگیزترین و پرغوغاترین داستانهای زندگی فاطمه بانوی اسلام (س) خصوصا، و اهل بیت(ع) عموما، و تاریخ اسلام به طور گسترده و عام است، که آمیخته با توطئه های سیاسی، و فراز و نشیبهای فراوانی می باشد و دریچه ای است برای حل قسمتی از معماهای مهم تاریخ صدر اسلام.
اما قبل از ورود بحث لازم است بدانیم:
ب ـ فدک چه بود و کجا بود؟
«فدک» بطوری که بسیاری از مورخان وارباب لغت نوشته اند: قریه ای آباد و حاصلخیزی بود در سرزمین حجاز نزدیک «خیبر» که میان آن و مدینه دو یا سه روز راه بود، بعضی این فاصله را یکصد و چهل کیلومترنوشته اند و در آن چشمه ای جوشان و نخلهای فراوانی بود و بعد از خیبر نقطه اتکاء یهودیان در حجاز به شمار می رفت.
در اینکه چگونه فدک این آبادی خرم وسرسبز به پیامبر منتقل شد، معروف است که رسول خدا(ص) بعد از آنکه از فتح خیبر بازگشت خداوند رعب و وحشت را درقلوب اهل فدک که از یهودیان سرسخت بودند، افکند، آنها کسی را خدمت رسول خدا(ص) فرستادند و با او صلح کردند در برابر اینکه نیمی از فدک را به ان حضرت واگذار نمایند، پیامبر(ص) از آنها پذیرفت و این صلح را امضاء کرد.
به این ترتیب فدک خالصه رسول خدا(ص) شد، زیرا طبق صریح قران مجید چیزی که بدون جنگ به دست مسلمین بیفتد منحصرا حق پیامبر(ص) است و به صورت غنائم جنگی تقسیم نمی شود و به این ترتیب پیامبر فدک را در اختیار گرفت و درامد آن را در مورد واماندگان در راه و مانند آنها مصرف کرد.[18]
طبق چیزی که بسیاری از مورخان نوشته اند پیامبر(ص) در حیات خود فدک را به بانوی اسلام فاطمه زهرا(س) بخشید.
در عصر پیامبر(ص) فدک در اختیار امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا(س) بود ولی بعدا گروهی از بخیلان حاکم، چشم به ان دوختند، و علی(ع) و همسرش بانوی اسلام بناچار از آن چشم پوشیدند[19].
ج ـ مراحل موضعگیری حضرت صدیقه طاهره
بانوی اسلام برای گرفتن حق خود از دو راه وارد شد :
نخست از طریق هدیه پیامبر(ص) به او و دیگر از طریق ارث.
در مرحله اول بانوی اسلام امیر مومنان و ام ایمنن را به عنوان گواه نزد خلیفه اول دعوت نمود، ولی خلیفه به این بهانه که شاهد برای اثبات دعاوی باید دو مرد باشد این شهود را نپذیرفت.
سپس به ادعای حدیثی از رسول خدا(ص) که فرموده است: ما ارثی از خود نمی گذاریم و هر چه بعد از ما بماند صدقه خواهد بود. از قبول پیشنهاد ارث نیز سرباز زد.[20]
علامه مجلسی در بحار الانوار در پاسخ این سوال که چرا حضرت زهرا(س) این همه بر سر موضوع فدک اصرار داشتند می فرماید: «مسأله فدک حق مخصوص به حضرت نبوده تا آن را رها کند بلکه اولاد پاک و کریم او نیز در آن مشارکت داشته اند، و لذا بر او جایز نبوده که در آن سستی و کوتاهی نماید تا سبب تضییع حقوق جماعتی از امامان اعلام و اشراف کرام گردد. آری اگر مختص به آن حضرت بود می توانست آن را رها کرده و در آن زهد داشته باشد و از فوت آن متأثر نباشد.
و اینکه این قضایا و امور به جهت دوست داشتن فدک و حب دنیا نبوده، بلکه هدف حضرت از این پیگیری اظهار و اعلام ظلم و جور و کفر و نفاق آنها بوده است، و این از مهم ترین امور دین و بزرگ ترین حقوق بر مسلمانان است.»[21]
4-3 خطبه تاریخی بانوی اسلام فاطمه زهرا(س)
عبدالله بن محض به روایت خود از پدرانش نقل کرده است: هنگامی که به فاطمه (ع) خبر رسید که ابوبکر و عمر بر آن اند تا فدک را از وی بازستانندپوشش خود را بر سر انداخت و رادیی بلند بر تن کرد و درمیان گروهی از زنان همدل و هم آهنگ با خویش و نیز زنانی از قوم خویش از خانه بیرون آمد و راهی مسجد شد. بر دامنه های چادرش گام می نهاد در حالی که راه رفتن او شباهتی تمام به راه رفتن پیامبر(ص) داشت، بر ابوبکر وارد شد.
با حضور فاطمه (س) و همراهانش بین آنان و حاضران در مسجد، پرده ای سفید آویختند و او با متانت و احتشام تمام در پس پرده نشست و آنگاه آهی عمیق و جانسوز از دل برکشید که مسجدیان به گریه افتادند.
فاطمه(س) لختی خاموش ماند تا فوران احساسات و جوشش خشمها و خروش ناله ها فروکش کرد. آنگاه سخن خود را به ستایش و توصیف خداوند و درود و تحیت پیامبر(ص) آغاز نمود.[22]
فاطمه زهرا(س) با شیوه ای مسالمت آمیز به خلیفه اول گفت: ای ابابکر چرا مانع رسیدن از ارث پدرم می شوی؟ و کارگزاران مرا از فدک بیرون کردی؟ در صورتی که رسول خدا به امر پروردگارش فدک را به من بخشیده است.
و سند فدک را که پیامبر اسلام جمعی از صحابه را در منزل خود جمع کرد، و حکم الهی را بر همگان ارائه فرمود و آن سند را به نام فاطمه و فرزندش تنظیم فرموده بدو نشان داد و فرمود: «این نوشته و سند رسول خداست به من وفرزندم.»
ای ابابکر تو می دانی که حق ما اهل بیت غصب شده است، بهره ای که از غنایم در رابطه با سهم ذوی القربی و نزدیکان رسول خدا داریم که در آیه خمس (41ـانفال) بیان شده است.ابابکر گفت: آیا همه فدک را تسلیم کنم و مال شماست؟ حضرت فرمودند: آیا فدک مال توست یا به نزدیکان تو اختصاص دارد؟ و ابابکر گفت: من آن را در مصالح مسلمین خرج می کنم. حضرت فاطمه فرمود: این حکم الهی نیست که اموال شخصی مردم را تصاحب کرده و در مصالح مسلمین به قول خودت خرج کنی و پدرم رسول خدا چنین دستوری به ما نداد، در صورتیکه وقتی آیه خمس نازل شد شنیدم که فرمود بشارت باد ای فرزندان محمد(ص) که مایه بی نیازی شما رسید.
ابوبکر که دیگر عذری نداشت بیاورد به تفسیر به رأی خود متوسل شدو گفت: علم من به من اجازه نمی دهد که از این آیه استنباط نمایم که همه فدک را به شما تحویل دهم.
این اجتهاد در مقابل نص و فعل رسول گرامی اسلام دومین اشتباهی بود که بدنبال تمسک به اجماع در قبال نصوص فراوانی که در موضوع ولایت علی (ع) آمده در همین فاصله چند روزه از رحلت جانگداز اشرف مخلوقات توسط طرفداران اسلام خلافت به وقوع پیوست. وقتی حضرت فاطمه (س) شیوه مسالمت آمیز را کارآمد نیافت راهی جدید پیش گرفت.
فرمودند: ای ابابکر! ادعای جانشینی پدرم را داری و در جای او نشسته ای و با وجود این افرادی را به سوی وکیل من در فدک فرستاده و او را بیرون کردی در حالی که می دانی پیامبر فدک را به من بخشیده است و من بر این بخشش گواهانی دارم. ابابکر گفت: پیامبر ارث نمیگذارد .
اینجا تربیت یافته در خانه وحی برای اثبات ارث پیامبر با تسل به آیات قران استدلال نمود و چنین فرمود: گمان داری که پیامبر ارث نمی گذارد در صورتی که در قران آمده حضرت سلیمان از داود پیامبر ارث نمی برم ابوبکر که در برابر این استدلال متین جوابی نداشت یک درجه تنزل کرد و برای تقویت خود یک حدیث جعلی به شهادت دو تن متوسل شد و گفت: عایشه و عمر شهادت می دهند که از رسول خدا شنیدند فرمود: پیامبر ارث نمی گذارد.
صدیقه طاهره فرمودند: این اولین شهادت باطل است که در اسلام گواهی دادند، فدک را پیامبر به من بخشیده و براین بخشش سند و بنیه دارم.
زهرای مرضیه وقتی لجاج خصم را دید برای رد شهادت شاهدان دو شاهد معرفی کرد چون قبول نکردند فرمود: شما ای ابابکر و عمر! مگر از پدرم رسول الله نشنیده اید که فرمود: اسماء و ام ایمن از اهل بهشتند؟ گفتند : بلی شنیده ایم.
پس فرمود: آیا دو بانوی بهشتی شهادت باطل می دهند؟
پس چرا شهادتشان را قبول نمی کنید و فدک را برنمی گردانید و سپس تهدی فرمود که : پدرم خبر داده که من اول کسی هستم که به او ملحق می شوم پس به خدا سوگند که در حضور پیامبر اکرم از ابوبکر و عمر شکایت می کنم.
حضرت زهرا ادامه دادند دیگر چه می گویید. علی و ام ایمن به این شهادت می دهند که فدک را رسول خدا(ص) به من بخشیده است. با کمال تأسف پاسخ شنید که : ای دختر پیامبر فدک را به شهادت دو مرد یا یک مرد و دو زن می توانیم به شما برگردانیم.
گوئی یادشان رفته بود که اسماء بنت عمیس و ام ایمن قبلا شهادت داده بودندد و ابوبکرگفته بود که اگر ام ایمن شهادت دهد فدک را برمی گردانم.[23]
5-3 استمداد از طایفه انصار
بانوی بزرگوار اسلام در بخش دیگری از خطبه طائفه انصار را به عنوان یک قشر برگزیده و بازوی توانمند اسلام و حامی مخلص پیامبر(ص) توصیف می کند، و از زحماتی که آنها از بدو ورود پیامبر در مدینه وحتی قبل از آن در راه اسلام کشیدند، در تعبیرات کوتاه اظهار تشکر و سپاسگزاری می نماید.
تعجب بانوی اسلام از این است که چرا این بازوان توانمند و یاران دیرینه پیامبر در برابر این ستمی که برخاندانش روا داشتند، مهر خاموشی بر لب زدند و احترام پیامبر را در بازماندگان او رعایت نکردند. و از همه مهمتر در برابر تغییر محور خلافت پس از یک درگیری کوتاه آنهم به نفع خودشان در برابر حق السکوتی که گرفتندهمکاری و همفکری کردند و این خطایی بود نابخشودنی!
او در فراز دیگری از سخنانش با شدت تمام انصار را سرزنش می کند که : سکوت شما در ماجرای فدک ماجرائی که حلقه ای است از یک سلسله انحرافات زنجیره ای، و جرقه ای است از یک شعله گسترده و قطره ای است از یک جریان وسیع به قیمت زنده شدن طیف ضد اسلامی تمام خواهد شد!
مردم می گویند: اگر به راستی قانون اسلام حق است چرا در مورد نزدیکان پیامبر(ص) اجرا نمی شود: جایی که چنین حکم مسلمی را پایمال کنند و شما با سکوتتان صحه بر آن بگذارید پایمال کردن سایر احکام اسلام کار مشکلی نخواهد بود!
سپس این معلم بزرگ در فراز دیگری دست به اعماق روح آنها برده و علت اصلی این سکوت را بیرون می کشد و می فرماید: مسأله این است که روح عافیت طلبی بر شما چیره شده، به آسایش خواهی تن در داده اید و با اینکه با چشم خود می بینید آنکس را که شایسته تر از همه برای خلافت است کنارزده اند باز سکوت می کنید. هدف من اتمام حجت است وگرنه امیدی به شما ندارم، جائی که در مسأله خلافت سکوت کنید در مسأله فدک به طریق اولی سکوت خواهید کرد. اما سخنان امروز من در تاریخ ثبت می شود و آیندگان قضاوت خواهند کرد و من می خواستم علاوه بر این عقده های دلم را نیز بگشایم و خونهای درون سینه ام را بیرون بریزم تا همگان از درد جانکاه من باخبر شوند!
فاطمه(س) بانوی دلسوخته و دختر والا مقام پیامبر (ص) در آخرین بخش از سخنانش همان سخنی را می گوید که پیامبران الهی در برابر اقوام سرکش می گفتند، آنها را انذار می کند و می فرماید: «انتظار بکشید ما هم منتظریم»
شما در انتظار فشار هرچه بیشتر بر خاندان پیامبر(ص) ، ما هم در انتظار مجازات دردناک الهی برای شما![24]
3-6 خطبه ای جانسوز در برابر زنان مدینه
بانوی اسلام این خطبه را در بستر بیماری بیان کرد، همان بیماری که هرگز از آن برنخاست، و جان پاک خود را به جان آفرین تسلیم نمود.
خطبه اول را در حال سلامت، در مسجد پیامبر(ص) و با حضور مردان مهاجر و انصار ایراد فرمود و این خطبه را در برابر زنان مهاجر و انصارو در بستر بیماری درون خانه.
هم مخاطب مختلف بود و هم زمان و مکان. و هم حال بانوی اسلام.
ولی لحن هر دو خطبه بخوبی نشان می دهد که از روحی بلند، سرشار از علم و دانش، مملو از محبت به خدا و ایمانف و لبریز از درد و رنج، سرچشمه گرفته، و هر دو خطبه آهنگی رسا و کوبنده و گیرا و قاطع و شجاعانه دارد، ولی آهنگ خطبه دوم کوبنده تر و دردناک تر و غم انگیز تر است.
این خطبه که از دل پردرد دختر گرامی پیامبر اسلام(ص) برخاسته درحقیقت رنجنامه ی اوست. رنجی جانکاه که تا اعماق استخوانش نفوذ کرده و تمام وجودش را در شعله های سوزان خود فرو برده است. به همین دلیل کلامش در این خطبه رنگ آتش به خود گرفته چرا که از قلب آتشین برخاسته، و خون رنگ شده چرا که از دل خونین او سرچشمه گرفته است.
از عجائب و شگفتیهای این خطبه آن است که بانوی اسلام (س) بعد از پیامبر و قبل از شهادت مورد ستمهای زیادی واقع شد، ستمهائی که بیماری جانکاه او از آن ریشه می گرفت. و با اینکه سوال زنان مدینه به هنگام عیادت آن بانو مخصوصا از وضع حال و بیماری او بود، و قاعدتا باید چیزی از دردهای خود بگوید، بلکه هرچه می گوید از آن بگوید، با این حال حتی یک کلمه از حال خودش سخن نگفت، و محور تمام سخنان او مسأله غصب خلافت و مظلومیت علی (ع) و خطرات آینده این انحراف بزرگ برای امت اسلام بود.
عجبا که او هیچ از درد خویش سخن نگفت، و هر چه گفت از درد همسرش علی(ع) گفت و از مشکلات جهان اسلام.
آری روح بزرگ حضرت زهرا(س) برتر از آن است که از خودش و دردهایش سخن بگوید و بلند پروازتر از آن است که حتی این حد صعود کند، او فقط از امام و همسر محبوبش علی (ع) و دردهای او سخن گفت.
او نگران شخص خود نبود او نگران امت اسلامی بود که چه آینده شوم و دردناکی پیش داشت.و این بهترین نشانه عظمت فاطمه (س) و مقام فداکاری و ایثار آن بانوی زنان جهان است.
این درسی است بزرگ برای همه انسانهای آزاده و باهدف و همه ایثارگران و فداکاران تاریخی بشر.
آری او همیشه همچون شمعی می سوخت تا اطراف خود را روشن سازد و گمراهان را نجات دهد و مدافع حق و عدالت باشد.
در این خطبه سخنان او فقط بر محور خلافت و امامت دور می زند، با آنکه بانوی اسلام مظالم زیادی بر او رفته بود و مناسب بود دادخواهی کند، ولی نه دادخواهی کرد و نه لب به شکایت گشود، هر چه گفت از علی (ع) گفت، از خلافت و از مصالح مسلمین گفت.[25]
3-7 صایای سیاسی و اجتماعی زهرا(س)
یکی از مراحل مبارزه منفی حضرت صدیقه طاهره با جریان معارض با اسلام ولایت وصایایی است که از ایشان به یادگار مانده است. که به طور مختصر به نقل آن وصایا می پردازیم:
1ـ حضرت فاطمه (س) وصیت کردند که : حق ندارند بر پیکر من نماز بگزارند امتی که عهد خدا و پیامبرش را در ولایت علی (ع) بشکستند. آنها که به من ظلم روا داشته و ارث مرا غاصبانه تصرف کردند و سند مالکیتی که پدرم به ملک فدک نوشته بود آتش زدند. آنان که شهود مرا تکذیب کردند به خدا سوگند که شاهدان من جبرئیل ، میکائیل ، علی امیرالمومنین و ام ایمن بودند.
آنان که در روز نیاز ما در خانه های خود خزیدند، علی را همراه حسن و حسین برای آگاه کردن این غفلتزدگان شب به خانه های مهاجر و انصار می بردو من آنها را به خدا و رسول سوگند می دادم که در حق ما اهل بیت ظلم نکنید و حق مسلمی را که خدا به ما بخشیده است غصب نکنید. درتاریکی شب اجابت می کردند و اما در روز روشن از یاری دست برمی داشتند تا آن که به خانه ما هجوم آوردند و با جمع آوری هیزم فراوان و آتش زدن آن خواستند خانه و ما را که در آن بودیم بسوزانند آیا چنین امتی سزاوار است که بر من نماز بگزارند.
2ـ به علی (ع) وصیت کرد که: وصیت می کنم که غسل و کفن کردن مرا غیر از تو انجام ندهد و زمانی که ازدنیا رفتم مرا شبانه به خاک سپار و کسی را خبر نکن ابابکر و عمر را خبر نده به حق رسول الله سوگندت می دهم که ابابکر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند.
3ـ از امام صادق (ع) نقل شده است که حضرت زهرا(س) در واپسین لحظات عمر شریفشان به علی وصتی فرمودند زمانی که من از دنیا رفتم به کسی اطلاع مده مگر ام سلمه، ام ایمن، فضه و از مردان دوپسرم حسن و حسین و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذیفه. مرا دفن مکن مگر در شب و قبر مرا به هیچ کس اطلاع مده.
4ـ به علی وصیت کردند که ترا وصیت می کنم که احدی از آنان که به من ظلم کردند و حق مرا غصب کردند نباید درتشییع جنازه من شرکت کنند همانا آنان دشمنان من ورسول خدایند و مگذار احدی از آنان و پیروانشان برمن نماز گذارد مرا شب دفن کن زمانی که چشمها آرام گرفته و دیده ها خواب است.
5ـ فاطمه زهرا(س) به اسماء بنت عمیس فرمود: ای اسماء وقتی من رحلت کردم تو و علی مرا غسل دهید و احدی در کنار جنازه من راه ندهید.[26]
بخش چهارم ـ انگیزه فاطمه (س) در دفاع از علی (ع)
زهرا در موضوع دفاع از علی (ع) فضائل ذیل را مد نظر داشت. او علی را امامی ربانی، هیکلی نورانی، قطب عارفان و خداپرستان، حقگوی رواگو، جایگاه اصلی محور امامت و فرزندی ازخاندان پاکان می دانست.
او علی را امامی برگزیده، برادر و دوست بی مانند پیامبر(ص) ، شخصیتی که پیامبر او را در کودکی بزرگ کرده و تربیت کرده و پیشتازترین مرد در پذیرش اسلام می دانست. زهرا(س) پیامبر (ص) و علی (ع) را دو پدر امت اسلام می دانست که کجیها را راست و انحرافات را اصلاح می نمایند و اگر مردم از آنها اطاعت کنند از عذاب جاویدان نجات می یابند و اگر همراه و یاورشان باشند نعمتهای همیشگی خداوندی را ارزانیشان میدارند فاطمه (س) علی(ع) را قهرمان شایسته مدال غزت ولایت در حماسه جاوید غدیر شناخته بود.او دوست داشتن علی (ع) در دوران زندگی پس از شهادتش را ریشه همه سعادتها و حقانیت و واقعیت سعادت می دانست.
آری او اعتراف بدین فضائل بی شمار علوی را تا واپسین روز زندگی به عنوان مرام خویش برگزیده بود. به خاطر همین باور و عشق عالمانه و عارفانه و الهی بود که زهرا در قبال غصب حق مسلم حضرت علی بیتابی می کرد و چون حضرتش را در معرض تهدید و اهانت می دید خود را فراموش می کرد و مکرر در مقام اظهار عشق ولائی و مقدس می فرمود: « گریه می کنم برای مصیبتهایی که بعد از من خواهی دید.»
هر محقق منصفی پس از مشاهده این فرازهای جذاب و سرشار ازعلم و معرفت کلام متقن فاطمی گواهی می دهد که دفاع او از حریم مولا علی یک دفاع عقیدتی محض و بسیار فراتر از دفاع عاطفی همسر از همسر و یا دختر عمو از پسر عموست و لذا تا ابد بر افکار بلند محققان بشر نورافشانی کرده و خواهد کرد.[27]
نتیجه گیری
در این مقاله آنچه بیان شد همگی گواه بر بصیرت حضرت زهرا(س) در ولایتمداری و گوشه ای از اقدامات آن حضرت در دفاع از حریم ولایت بود. حضرت زهرا(س) نهایت تلاش و کوشش خود را به در این راه به کار برد و در این راه جان عزیزش را از دست داد. همانطور که ذکر شد این دفاع نه از امیر المومنین به عنوان همسرش می باشد بلکه به عنوان امام و پیشوای مسلمین است، این دفاع، حقیقتا دفاع از ولایت است.
با توجه به روایات معصومین و مسأله غیبت امام زمان (عج) ، ولایت فقیه نایب برحق ایشان است و یکی از ارکان حکومت اسلامی است و وظیفه ما این است که با تمام توان خود از حریم ولایت دفاع نماییم.
با امید به اینکه زندگانی بزرگ بانوی اسلام را الگوی خود قرار دهیم و به معنی واقعی ولایتمدار باشیم.
اللهم عجل لولیک الفرج
فهرست منابع و مأخذ
ـ اسحاقی سید حسین ، غدیر تجلی گاه ولایت، انتشارات خادم الرضا(ع)، چاپ پنجم پاییز1387
ـ اشتهاردی محمد مهدی ، ولایت فقیه ستون انقلاب اسلامی، تهران نشر مطهر، چاپ ششم زمستان 1390
ـ ایمانی یامچی حسین ، منم فاطمه، نشرروح،چاپ دانش، زمستان 1376
ـ حجت الاسلام دکتر محمد اسعدی، ولایت و امامت، قم ، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، پاییز 92
ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر اصغر خلیلی، احکام ولایی و حکومتی، انتشارات آشیانه مهر، چاپ اول
ـ خلجی محمد تقی ، خطبه حضرت زهرا(س)، انتشارات میثم تمار، چاپ چهارم پاییز1382
ـ رضوانی علی اصغر ، فاطمه زهرا(س) مظلومه تاریخ، انتشارات ذوی القربی، چاپ1390
ـ شاکرین حمیدرضا و محمدی علیرضا ، دین و سیاست ولایت فقیه جمهوری اسلامی ایران، دفتر نشر معارف، چاپ دوازدهم تابستان 1391
ـ معصومی محمد مسعود، جستاری در حکومت ولایی، نشر و پژوهش معناگرا، چاپ اول 1385
ـ آیت الله العظمی مکارم شیرازی، زهرا(س) برترین بانوی جهان، انتشارات سرور، چاپ پنجم 1380
[1] ـ معصومی محمد مسعود، جستاری در حکومت ولایی، نشر و پژوهش معناگرا، چاپ اول 1385، صفحه 20
[2] ـ حجت الاسلام دکتر محمد اسعدی، ولایت و امامت، قم ، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، پاییز 92، صفحه 14
[3] ـ حجت الاسلام و المسلمین دکتر اصغر خلیلی، احکام ولایی و حکومتی، انتشارات آشیانه مهر، چاپ اول، صفحه 66
1ـ همان، صفحه 194
[5] ـ جستاری در حکومت ولایی، صفحه 22
[6] ـ نساء، آیه 141
[7] ـ هود، آیه 113
[8] ـ یونس، آیه 35
[9] ـ یوسف، آیه 55
[10] ـ حمیدرضا شاکرین و علیرضا محمدی، دین و سیاست ولایت فقیه جمهوری اسلامی ایران، دفتر نشر معارف، چاپ دوازدهم تابستان 1391، صفحه 76ـ80
[11] ـ همان، خلاصه صفحه 88ـ90
[12] ـ همان، صفحه 134
[13] ـ محمد مهدی اشتهاردی، ولایت فقیه ستون انقلاب اسلامی، تهران نشر مطهر، چاپ ششم زمستان 1390، صفحه 29ـ32
[14] ـ برگرفته از سایت تبیان زنجان tebyan-zn.ir
[15]ـ برگرفته از سایت اطلاع رسانی حوزه، hawzeh.net/fa/magazin
[16] ـ سید حسین اسحاقی، غدیر تجلی گاه ولایت، انتشارات خادم الرضا(ع)، چاپ پنجم پاییز1387، صفحه 56-58
[17] ـ علی اصغر رضوانی، فاطمه زهرا(س) مظلومه تاریخ، انتشارات ذوی القربی، چاپ1390، تلخیص صفحه 472 ـ 480
[18] ـ آیت الله العظمی مکارم شیرازی، زهرا(س) برترین بانوی جهان، انتشارات سرور، چاپ پنجم 1380، صفحه 107و108
[19] ـ همان، صفحه 110
[20] ـ همان، صفحه 126
[21]ـ فاطمه زهرا(س) مظلومه تاریخ، صفحه 673
[22] ـ محمد تقی خلجی، خطبه حضرت زهرا(س)، انتشارات میثم تمار، چاپ چهارم پاییز1382، صفحه 26
[23] ـحسین ایمانی یامچی، منم فاطمه، نشرروح،چاپ دانش، زمستان 1376، صفحه 139-141
[24] ـ زهرا برترین بانوی اسلام، تلخیص صفحه 204-208
[25] ـ زهرا برترین بانوی جهان، صفحه 211-214
[26] ـ منم فاطمه، صفحه 160-162
[27] ـ منم فاطمه، صفحه 159 و 160
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات