مژگان گرجي چالسپاري
پژوهشي در شخصيت عرفاني و طريقه سلوكي حضرت علامه آيت الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني قدس الله نفسه الزكيه
مقدمه
«از حضرت امام رضا عليه السّلام روايت است كه فرمودند: حضرت امام زين العابدين علىّ بن الحسين عليهما السّلام فرمودند:
… مرد تمام عيار و كامل، مرد خوب و پسنديده، آن كسى است كه ميل و هواى خود را تابع امر الهى قرار داده و قواى خويش را در رضاى حضرت حق صرف ميكند. ذلّت و كوچكى در كنار حق را از عزّت و بزرگى همراه با باطل، به عزّت ابدى نزديكتر ميداند ـ تا اينكه فرمود: اينست مرد كامل و پسنديده؛ پس به او متمسّك شويد، و به سنّت و روش او اقتداء نمائيد، و او را وسيله قرب به پروردگارتان قرار دهيد؛ چرا كه دعاى چنين انسانى رد نمىشود، و طلب و خواست او بىنتيجه نمىنماند.»[1]
خداوند علىّ أعلا فطرت انسان را به گونهاى قرار داده است كه براى رسيدن به رشد و كمال هميشه بدنبال مشاهده نمونههاى عينى و خارجى است، و ميخواهد مصاديق زنده و مجسّم رشد و تعالى يا ركود و سقوط را در شخصيّتهاى مختلف ببيند و موفّقيّتها و شكستهايشان را تماشا كند و ثمرات تربيتهاى مثبت و منفى و تحقّق ارزشها و ضدّ ارزشها را بطور ملموس ادراك نمايد.
از اين رو در اين مقاله به بررسى گوشههائى از شخصيّت عرفاني كم نظير و بلكه بىنظير دوره معاصر مرحوم حضرت علاّمه آية الله حاج سيّد محمّد حسين حسينى طهرانى أعلى اللهُ مقامَه الشّريف پرداخته خواهد شد؛ شخصيّتى كه از خصوصيّات و صفات ممتازى برخوردار بوده و در جمع بين علوم ظاهرى و باطنى در اوج قرار داشت و محضر بزرگان وادى معرفت و سلوك إلى الله را ادراك و در تحت تربيتشان آنچنان به منتهاى كمال الهى خويش نائل آمد كه زبان نورانيشان را به تمجيد و تحسين باز نمود:
علاّمه طباطبائى ايشان را پاسدار مكتب تشيّع دانسته و بعنوان انسان كامل معرّفى نمودند. و حضرت حدّاد با بهجتى هر چه تمامتر ايشان را به «سيّد الطّائفتين» ملقّب فرمودند و مرحوم آية الله حاج شيخ محمّد جواد انصارى رحمة الله عليه در جواب نامه ايشان مرقوم فرمودند: «هركس (از شما) جلوتر رفته بيايد مسابقه دهد؛ اين گو و اين ميدان !»[2]
1- معرفي اجمالي حضرت علامه طهراني
1-1- ولادت، خانواده و دوران نوجواني
حضرت علامه آيهالله حسيني طهراني در سال 1345 قمري در طهران ديده به جهان گشود. پدر ايشان مرحوم آيهالله حاج سيدمحمدصادق كه از شاگردان آيهالله ميرزا محمدتقي شيرازي و هم بحث مرحوم آيهالله سيد عبدالهادي شيرازي بود، انساني بصير و غيور و حافظ فرهنگ الهي و سنت نبوي و شئونات اصيل اسلام و از بارزين در حفظ تديّن در برابر دستگاه رضا خان پهلوي بوده يكي از چهار عالم سرشناس طهران به شمار ميرفت. مرحوم علامه حسيني طهراني با سرپرستي اين پدر، دوران تحصيلات ابتدائي و متوسطه خود را در رشته مكانيك و ماشين سازي سپري نمود.
1-2- تحصيل علوم و معارف الهي و اساتيد و آثار علمي ايشان
پس از اتمام تحصيلات با وجود پيشنهادات بسيار براي ادامه تحصيل در خارج و پذيرش مسئوليتهاي گوناگون در رشته تخصصي، با استمداد از ثقل اكبر الهي، تحصيل علوم توحيدي و قرآني را انتخاب نموده، راه طلبگي را پيش گرفت و بهدست مرحوم آيهالله ميرزا محمد طهراني صاحب"مستدرك البحار"كه از اعاظم عصر و دائي پدري او بود، در مشهد مقدس مخلع به لباس تقوي و علم گرديد و در سال 1364 قمري به شهر قم مشرف شده در مدرسه مرحوم آيهالله حجت مشغول تحصيل گرديد.
تحت عنايات حضرت معصومه سلاماللهعليها با علامه طباطبائي آشنا شده، باب انس و الفت ميان آن دو گشوده شد. مرحوم علامه حسيني طهراني ظاهر و باطن خود را به عقل و قلب اين فرزانه علم و حكمت و تفسير سپرد و از خواص شاگردان ايشان گرديد. در كتاب"مهر تابان"كه يادنامه علامه طباطبائي است اينگونه نوشتهاند:
«حقاّ اگر ما به چنين مردي برخورد نكرده بوديم خسرالدنيا والاخره دستمان از همه چيز خالي بود.»[3] مدت هفت سال در شهر قم براي فهم دين، كمر همّت بست و در سطوح مختلف از اساتيد مبرّز و متخلق به اخلاق الهي همچون مرحوم آيهالله حاج سيد رضا بهاء الديني، مرحوم حاج شيخ عبدالجواد سدهي، مرحوم آيهالله حاج شيخ مرتضي حائري، مرحوم آيهالله سيد محمد حجت، مرحوم آيهالله سيد محمد داماد و مرحوم آيهالله العظميحاج آقا حسين بروجردي استفادههاي شاياني نمود. در سال 1370قمري به سفارش علامه طباطبائي و شهيد شيخ محمد صدوقي يزدي راهي ديار نوراني موليالموالي اميرالمومنين عليهالسلام گرديد. مرحوم علامه طباطبائي در نامهاي به ايشان مينويسند:«اگر نبود هجرت و وفود سركار به آستان ملائك پاسبان حضرت موليالموالي اميرالمومنين عليهالسلام و استفاضه از آن عتبه ملكوتيه، هيچگاه به هجرت شما رضايت نميدادم.»[4] ايشان در نجف اشرف به محضر پر درايت مرحوم آيهالله حاج شيخ حسين حلي راه يافته، رحل خود را در فقه و اصول در آنجا فرود آورد. در درس مرحوم آيهالله حاج سيد ابوالقاسم خوئي و مرحوم آيهالله حاج سيد محمود شاهرودي و مرحوم آيهالله حاج آقا بزرگ طهراني نيز شركت جسته، از شاگردان مبرّز آنها گردد. در صفاي سرّ و تطهير قلب بنا به توصيه علامه طباطبائي با مرحوم آيهالله حاج شيخ عباس قوچاني (وصي سلوكي مرحوم آيهالله حاج ميرزا علي آقا قاضي قدس سره) مرتبط شد. انس و مراوده با مرحوم آيهالله حاج سيد جمالالدين گلپايگاني نيز موجب تقويت و استقامت در مسير عرفاني بود. در تمام مدت اقامت در نجف اشرف هر شب جمعه را در مسجد سهله بيتوته مينمود. بالاخره تلاشها و مجاهدتهاي مستمر به بار نشست و فيوضات اميرالمومنين عليهالسلام ايشان را به مرحوم حاج سيدهاشم موسوي حداد رضوان الله عليه متصل ساخت. در كتاب"روح مجرد"كه يادنامه مرحوم حداد است نوشتهاند:"اي نور مطلق،اي روح مجرد،اي حداد، تو دريائي بودي كه امواج آن توحيد و معرفت بود و آبهاي آن شهود و بصيرت و يقين…."با اتصال به مرحوم حداد فصل نويني در زندگاني ايشان پديد آمد. مراقبتهاي سلوكي و زحمات گذشته به ثمر نشست و حقيقت توحيد در روح شروع به باليدن نمود. در سال 1377 قمري پس از اتمام تحصيلات و تخصص در علوم عقلي و نقلي و معارف الهي، جهت اداء تكليف و اقامه شعائر دين به طهران مراجعت و در مسجد قائم خيابان سعدي كه مسجد مرحوم پدرشان بود به احياء دين و تربيت نفوس مستعده پرداخت. بنابه دستور مرحوم حداد با مرحوم آيهالله حاج شيخ جواد انصاري همداني باب مودت و ارادت را گشود. در كتاب"روح مجرد"در وصف مرحوم انصاري چنين نوشتهاند:"الحق ايشان آيتي عظيم از آيات الهيه بود…."زحمات و تدابير مرحوم علامه طهراني در تحكيم بنيانهاي حاكميت دين و احياء معارف الهيه و تلاش در تثبيت محورهاي اساسي شرع همچون: طرح حكومت اسلام _ ولايت فقيه _ نمازجمعه _ نيروي مقاومت ملّي _ الگوهاي اسلام براي لباس، حجاب، ازدواج، تاريخ، تقويم، ساعت، آموزش، فعاليت مردم در جامعه و…(1) بر مطلعين پوشيده نبود و در اين مسير با حضرات آيات: حاج سيد صدر الدين جزائري، حاج شيخ محمد باقر آشتياني، حاج شيخ محمد تقي جعفري، حاج شيخ جواد فومني، حاج سيد رضي شيرازي، حاج شيخ محييالدين انواري، حاج شيخ بهاءالدين محلاتي، حاج شيخ صدرالدين حائري، حاج شيخ محمدعلي سبط و حاج شيخ مرتضي مطهري تشريك مساعي داشتند. نامه ايشان به رهبر فقيد انقلاب قدس سره راجع به نقد پيشنويس قانون اساسي گوياي حقايق بسيار است.[5]
1-3- اقامت در مشهد مقدس و نگارش دوره علوم و معارف اسلام
پس از 24 سال تلاش الهي در طهران در سال 1400 قمري به آستان ملائك پاسبان علي ابن موسي الرضا عليهالسلام مُشرّف و رحل اقامت خود را در محضر فياض آل محمد صلي الله عليه و آله افكند. در مدت 16 سال اقامت در مشهد مقدس دوره علوم و معارف اسلام را در قالب 19 عنوان در 52 جلد و در بيش از 20 هزار صفحه به رشته تاليف درآورد و در پرورش طلاب مُزيّن به علم و عمل اهتمام نمود. مرحوم آيهالله حاج سيد احمد خوانساري از ايشان به عنوان"فخر عالم اسلام"ياد مينمود و علامه طباطبائي او را “پاسدار مكتب تشيع” ناميد و مرحوم حداد به"سيد الطائفتين"مُلقّب فرمود.
1-4- رحلت ملكوتي به سوي معشوق و معبود
سرانجام قلبي كه يك عمر براي اعتلاي توحيد و ولايت و معارف حقّه علوي ميطپيد، در نهم صفر سال 1416 قمري در عَتَبه مقدّسه علي بن موسي الرضا عليه آلاف التحيه و الثناء از حركت ايستاد و نفس قدسياش به نداي ارجعي لبيك گفت و سرمست از باده سقيهم ربهم شرابا طهورا به رياض قدس پرواز نمود و پيكر پاكش در جوار مولايش در ضلع جنوب شرقي صحن عتيق حرم مطهر رضوي، آستان بوس كفشداري آن حضرت گرديد.[6]
1-5- پيام تسليت مقام معظم رهبري حضرت ايت الله خامنه اي (حفظه الله)
بلافاصله پس از ارتحال ايشان، حضرت آيت الله خامنهاي (مد ظله العالي) در قالب يك پيام عميق مراتب تسليت خود را اعلام داشتند. دقت در اين پيام منزلت حضرت علامه را هرچه بيشتر روشن مي سازد و نشان از عمق رفاقت و ارتباط مقام معظم رهبري با ايشان دارد. متن پيام به شرح ذيل مي باشد:
بسم الله الرّحمن الرّحيم، حضرات محترم حجج اسلام، آقايان حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی و اخوان. خبر رحلت عالم عامل ربّانى، و سالك مجاهد روحانى، آيت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی را با اندوه و افسوس بسيار دريافت كردم و عميقا متأسّف و مصيبت زده شدم. ايشان از جمله فرزانگان معدودى بودند كه مراتب برجسته علمى را با درجات والاى معنويّت و سلوك توأما دارا بودند، و در كنار فقاهت فنّى و اجتهادى، به فقه الله الأكبر نيز كه از مقوله شهود و محصول تجربه حسّى و مجاهدت معنوى است نيز نائل گشته بودند. فقدان آن عزيز براى آشنايان و ارادتمندانشان خسارتى دردناك و غمى هائل است. اين جانب با قلبى اندوهگين و ملول به شما آقازادگان محترم و والده محترمه و ديگر فرزندان و اخوان و كسان و نزديكان و نيز دوستان و ارادتمندان ايشان تسليت مىگويم، و از خداوند متعال براى ايشان علوّ درجات و حشر با احبّه و اولياء را مسألت مىكنم. هنيئًا لَهُ ما أعدَّهُ اللهُ لإوليآء اللهِ و عبادِه الصّالحين. و سلام عليكم و رحمة الله. سید علی خامنهای.
2- سير و سلوك و عرفان الهي و علم اخلاق
حضرت علامه در ابتداي رساله لب الباب مي فرمايند:
بشر مادّى در بيداء ظلمت مادّيّت زندگى مىكند، و در درياى بيكران شهوات و كثرات غوطه مىزند، هر آن، موجى از علائق و وابستگىهاى مادّى او را به طرفى پرتاب مىكند، هنوز از لطمات و صدمات آن موج به حال نيامده موجى سهمگينتر و دهشتانگيزتر كه از علاقه به مال و ثروت و زن و فرزند سرچشمه مىگيرد سيلىهاى متوالى به صورت او نواخته و او را در قعر امواج خروشان اين بحر ژرف و درياى هولناك فرو مىبرد، به طورى كه ناله و فريادش در ميان نهيب امواج ناپديد مىگردد. به هر جانب كه مىنگرد مىبيند كه حرمان و حسرت كه از آثار و لوازم لا ينفكّ مادّه فساد پذير است، او را تهديد و ترعيب مىنمايد. در اين ميان فقط گاهگاهى يك نسيم جانبخش و روح افزايى به نام جذبه او را نوازش مىدهد و چنين مىيابد كه اين نسيم مهرانگيز او را به جانبى مىكشد، و به مقصدى سوق مىدهد، اين نسيم متمادى نبوده گاه و بىگاه مىوزد. وَ انَّ لِرَبِّكُمْ فِى ايّامِ دَهْرِكُمْ نَفَحَاتٍ ألافَتَعَرَّضُوا لَهَا وَ لا تُعْرِضُوا عَنْهَا بدانيد و آگاه باشيد كه پروردگارتان را در ايّام روزگار شما نسيمهائى است، هان بكوشيد كه خود را در معرض آنها قرار دهيد و از آنها روى نگردانيد[7].
2-1- سيرو سلوك در اصطلاح عرفاء
در اين موقع سالك به سوى خدا، جانى گرفته و از تأثير همان جذبه الهيّه تصميم مىگيرد كه از عالم كثرت عبور كند و به هر ترتيب كه ميسور است بار سفر بربندد و از اين غوغاى پردغدغه و مولم خود را خلاص كند. اين سفر را در عرف و اصطلاح عرفاء سير و سلوك نامند.
سلوك، يعنى پيمودن راه، و سير، يعنى تماشاى آثار و خصوصيّات منازل و مراحل در بين راه. زاد و توشه اين سفر روحانى مجاهده و رياضت نفسانى است، زيرا قطع علائق مادّه بسيار صعب و دشوار است، بنابراين اندك اندك رشته هاى علقه عالم كثرت را پاره نموده و از عالم طبع سفر مىنمايد.[8]
2-2- عرفان الهي و علم خلاق
يكى از علومى كه در دامن فرهنگ اسلامى زاده شد و رشد يافت و تكامل پيدا كرد علم عرفان است، گرچه حقيقت عرفان مخّ تمامى تعاليم اسلام است. علم عرفان داراى دو بخش نظرى و عملى است.[9]
2-3- عرفان نظرى و عرفان عملى
عرفان نظرى به تفسير هستى مىپردازد و درباره خدا و جهان و انسان بحث مىنمايد. عرفان در اين بخش مانند فلسفه استدلالى است با اين فرق كه فلسفه در استدلالات خود تنها به مبادى و اصول عقلى تكيه ميكند و عرفان مبادى و اصول كشفى را مايه استدلال قرار ميدهد و آنگاه آنها را با زبان عقل توضيح ميدهد. تفسير عرفان از هستى با تفسير فلسفه از هستى تفاوتهاى عميقى دارد. از نظر فيلسوف إلهى، هم خدا اصالت دارد و هم غير خدا، الاّ اينكه خدا واجب الوجود و قائم بالذّات است و غير خدا ممكن الوجود و قائم بالغير؛ ولى از نظر عارف غير خدا به عنوان اشيائى كه در برابر خدا قرار گرفته باشند ـ هر چند معلول او باشند ـ وجود ندارند، بلكه خداوند عالم وجود را در بر گرفته است. فيلسوف ميخواهد جهان را بطور عقلى و ذهنى فهم كند، ولى عارف ميخواهد به كُنه و حقيقت هستى كه خداوند است برسد و وجدان كند. از نظر عارف، معرفت به اين نيست كه انسان صرفا در ذهن خود تصويرى از هستى داشته باشد، بلكه به اينست كه معرفت او شهودى و وجدانى باشد.
امّا عرفان عملى متصدّى بيان رابطه انسان با خدا و راه رسيدن به اوست كه اين بخش عرفان، سير و سلوك ناميده مىشود. در اين بخش توضيح داده مىشود كه «سالك» براى آنكه به قلّه منيع انسانيّت يعنى «توحيد» برسد بايد از كجا آغاز كند و چه منازلى را و به چه ترتيب طى نمايد و چه احوالى بر او ظاهر مىشود. و البتّه طىّ همه اين منازل بايد با ارشاد و هدايت، و إشراف و مراقبت يك انسان كامل كه قبلاً اين راه را طى كرده و از راه و رسم منزلها آگاه است صورت گيرد. و اگر همّت انسان كاملى بدرقه راه نباشد خطر گمراهى در كمين است. عرفا از انسان كاملى كه سالك در سير إلى الله ضرورةً بايد مرافقت و همراهىِ او را بنمايد گاهى به «طائر قدس» و گاهى به «خضر» تعبير مىكنند.
همّتم بدرقه راه كن اى طائر قدس كه دراز است ره مقصد و من نو سفرم
ترك اين مرحله بىهمرهى خضر مكن ظلمات است بترس از خطر گمراهى
البتّه توحيدى كه از نظر عارف قلّه منيع انسانيّت بشمار مىرود و آخرين مقصد سير و سلوك عارف است با توحيد مردم عامى و حتّى توحيد فيلسوف، از زمين تا آسمان متفاوت است؛ كه رسيدن به آن كار عقل و انديشه نيست، كار دل و مجاهده و سير و سلوك و تصفيه و تهذيب نفس است. عرفان عملى بيان كننده «چه بايد كرد» است همچون علم اخلاق؛ با اين تفاوت كه:
2-4- تفاوت عرفان عملي و علم اخلاق
اوّلاً: عرفان درباره روابط انسان با خدا و جهان و خودش بحث ميكند و عمده نظرش درباره روابط انسان با خدا است، ولى روشهاى اخلاقى ضرورتى نمىبينند كه در اين باره بحث نمايند، كه نهايةً انسان كامل هم نمىسازند.
ثانيا: سير و سلوك عرفانى همانطور كه از مفهوم اين كلمه هم پيداست پويا و متحرّك ميباشد؛ بر خلاف اخلاق كه ساكن است. يعنى در اخلاق از اينكه بايد از كجا شروع كرد و كجا رفت و به كجا رسيد خبرى نيست، ولى در عرفان عملى سخن از نقطه آغاز و خطّ سير حركت و رسيدن به مقصد مطرح است. در عرفان، صراطى وجود دارد كه بايد پيموده شود ولى در علم اخلاق نه.
ثالثا: عناصر روحى اخلاقى محدود است به معانى و مفاهيمى كه غالب افراد آنها را مىشناسند، ولى عناصر روحى عرفانى بسى وسيعتر و گستردهتر است. در سير و سلوك عرفانى از يك سلسله احوال و واردات قلبى سخن ميرود كه منحصرا به يك «سالك راه» در خلال مجاهدات و طىّ طريق دست ميدهد و مردم ديگر هر چند اخلاقى هم باشند از اين واردات بىبهرهاند.[10]
3- اساتيد عرفاني حضرت علامه و شخصيت عرفاني ايشان
با توجّه به اينكه يقظه عرفانى در وجود حضرت علامه از روز نخست بدست قهرمان ورزيده علمى عملى اين ميدان، مرحوم علاّمه طباطبائى قدَّس الله نفسَه الزّكيّة حاصل شد و تحت اشراف ايشان تربيت عرفانى آقا در بُعد علمى و عملى استمرار پيدا نمود، و با توجّه به رشد عظيم و سريع عرفانى معظّمٌ له در طول زندگى و بهرهورى از محضر اساتيد بىبديل اين وادى همچون آية الله انصارى و آيةالله قوچانى وصىّ سلوكى مرحوم آية الله قاضى و شاگردىِ بزرگ موحّد الهى و عارف گمنام متأخّر حضرت آقاى حاج سيّد هاشم موسوى حدّاد (كه از أقدم و أفضل شاگردان توحيدى مرحوم قاضى بوده)؛ شاخصه عرفانى در وجود ايشان بارزترين شاخصه بود، به گونهاى كه تجلّيات عرفانى در جميع آثارشان به چشم مىخورد.
4- آثارى است كه بطوراختصاصى در زمينه عرفان عرضه نمودند
4-1-«توحيد علمى و عينى»
اين كتاب ارزشمند كه نگرش توحيدى و معرفتى عارف و حكيم را بررسى كرده و حق را روشن مىنمايد، بر اساس تلاشهاى پيگير حضرت آقا به ثمر نشست [11]كه مراجعه به آن گوشههائى از تضلّع ايشان در فلسفه و عرفان را بخوبى نمايان مىسازد.
4-2-مقدّمه و شرح و تعليقه بر « رساله سير و سلوك منسوب به بحرالعلوم»
حضرت علامه مقدّمهاى زيبا و جامع نحوه دست يابى خود را به نسخهاى از اين كتاب در نزد مرحوم آية الله حاج شيخ عبّاس طهرانى و استنساخ آن در ايّام طلبگى خود در قم و تصحيح آن از روى نسخه مرحوم آية الله حاج شيخ عبّاس قوچانى در نجف، و نهايةً اطّلاع از نسخه بسيار نفيسى كه مرحوم آية الله علاّمه طباطبائى داشتهاند و استنساخ كامل از روى آن را بيان كرده و سپس با بحثى همه جانبه انتساب آن را به آية الله علاّمه سيّد مهدى بحرالعلوم از طريق سخن بزرگان و نفى شبهات، تقويت مىنمايند.
سپس به شرح و تكميل مباحث كتاب پرداخته و با پاورقىهائى بسيار عالى مطالب عرفانى را كه در اين كتاب شريف در باب عرفان عملى نوشته شده است تثبيت و با آيات و روايات مستند ميفرمايند، كه مراجعه به آن موجب روشن شدن برخى از ابعاد شخصيّت علمى تحقيقى ايشان مخصوصا در زمينه عرفان است.[12]
4-3-«رساله لُبّ اللُباب»
در مورد اين كتاب خود ايشان در مقدّمه آن ميفرمايند:
«اصل اين رساله اُسّ و مخّ اوّلين دوره از درسهاى اخلاقى و عرفانى است كه حضرت استاد گرامى ما علاّمه طباطبائى روحى فداه در سالهاى يكهزار و سيصد و شصت و هشت و شصت و نه هجرى قمرى در حوزه مقدّسه علميّه قم براى بعضى از طلاّب بيان فرموده، و اين حقير به عنوان تقريرات درس به رشته تحرير در آورده بودم، و قرائت و مرور به آن را در اوقات قبض و كدورت و خستگى موجب تنوير روح و تلطيف جان خود مىدانستم. اينك يك دوره بر آن مرور نموده با تنقيحات و اضافاتى مهيّا، و پاداش و ثواب آن را به روح فقيد سعيد مطهّرى أعلى اللهُ مقامَه الشّريف اهدا ميكنم»[13]
نگرشى اجمالى به اين كتاب بسيار ارزشمند و نورانى كه حجمى كوچك دارد ولى از بهترين نوشتههاى شيعى در عرفان عملى است و از عارف والا مقامى همچون علاّمه طباطبائى صادر گشته و حضرت آقا آن را جمعآورى و تنقيح و تنظيم نمودهاند، كافى است كه ما را به گوشههائى از بُعد عرفانى ايشان رهنمون گردد. فهرست اجمالى برخى از مطالب كتاب را مىبينيم:
معرفت اجمالى و طرح كلّى سلوك إلى الله:
سير و سلوك در اصطلاح عرفا، سختى عبور از كثرات أنفسيّه و گذر از عالم برزخ، نحوه مشاهده سالك إلى الله نفس خود و اسماء و صفات الهى را، مقام شهود عالَم ربوبى در عين توجّه به عالم كثرت، علّت عدم وصول همگان به كمالات والاى انسانى، نارسائى الفاظ براى بيان حقائق و انوار مجرّده و عوالم ربوبى، لزوم پيروى كامل از جميع أحكام شرعيّه در تمام مراحل سلوك إلى الله.
شرح تفصيلى عوالم مقدّم بر عالم خلوص:
معرّفى اسلام اكبر و ايمان اكبر و هجرت كبرى و اسلام اعظم و ايمان اعظم و هجرت عظمى، كيفيّت موت ارادى و نحوه تحقّق به آن، امتياز سالكين امّت اسلام بر سالكين امم سالفه، معرّفى مقام صلوح و اقسام صلاح.
شرح اجمالى طريق و كيفيّت سلوك إلى الله:
لزوم جستجوى دليل در اثبات حقائق دين، لزوم تضرّع و ابتهال در حصول ايمان به عالم معنى و تأثير آن در سلوك إلى الله، تأثير و توريث متقابل علم و عمل در يكديگر، لزوم بهرهورى جميع اعضاء و جوارح از حظّ ايمانى خود، عدم تنافى سير در عالم ملكوت با بودن در دنيا.
شرح تفصيلى طريق و كيفيّت سير إلى الله:
شرائط بيست و پنج گانه لازم در سلوك: ترك عادات و رسوم و تعارفات، عزم، رفق و مدارا، وفا، ثبات و دوام، مراقبه، محاسبه، مؤاخذه، مسارعت، ارادت، ادب نگاهداشتن، نيّت، صَمْت، جوع و كم خورى، خلوت، سَهَر و بيدارى شب، دوام طهارت، مبالغه در تضرّع، احتراز از لذائذ، كتمان سرّ، شيخ و استاد، وِرد، نفى خواطر، ذكر، فكر.
طريقه نفى خواطر در رساله منسوب به بحرالعلوم، طريقه آية الله آخوند ملاّ حسينقلى همدانى در نفى خواطر، مراتب مراقبه، سلسله مشايخ و اساتيد علاّمه طباطبائى در معارف إلهيّه، انكشاف عوالم چهارگانه توحيد در اثر مراقبه تام و توجّه به نفس، منظور عرفا از «عنقا» و «سيمرغ».[14]
5- آثار عرفانى ضمنى
همانطور كه قبلاً نيز اشاره شد با توجّه به گستردگى روح عرفان در ايشان، رگههاى عرفانى در آثارشان بسيار به چشم مىخورد، و همچون نخ تسبيحى در تمامى آثارشان امتداد دارد؛ كه استخراج تمام موارد از كتابهاى ايشان خود فرصتى جدا مىطلبد و كارى است شيرين و عظيم. هر كس به نوشتههاى ايشان مراجعه ميكند به خوبى متوجّه روحيّه عرفانى كامل مؤلّف آن ميگردد. در عين حال در بعضى از آثارشان مباحث مربوط به عرفان بيشتر به چشم مىخورد همچون:
5-1-مهرتابان
«مهر تابان» كه درباره شخصيّت استاد بزرگوارشان حضرت علاّمه طباطبائى أعلى الله مقامه الشّريف نوشتهاند و در بخش دوّم آن كه حاوى برخى از مصاحبات ايشان با استاد در زمينههاى مختلف است مطالب حِكمى و عرفانى متنوّعى را آوردهاند.[15]
5-2-روح مجرّد
2ـ « روح مجرّد» كه درباره شخصيّت والا مقام استاد سلوكيشان عارف كامل حضرت حاج سيّد هاشم موسوى حدّاد أعلى اللهُ مقامَه الشّريف نوشتهاند و مطالب عرفانى ضمنى فراوانى را در آن مطرح نمودهاند، مانند:
لزوم داشتن استاد كامل در سير و سلوك إلى الله، و ردّ اشكالات بر اين مطلب؛ لزوم مراقبه، خلوت، سهر، ذكر و رياضات مشروعه در سير إلى الله؛ تراوش خير مطلق از اولياء الهى و معناى لعن و نفرين دشمنان در منطق آنها؛ التزام به طاعات و دورى از گناهان بدون توجّه به توحيد مجوسيّت محضه است؛ نحوه دريافتن سالك تجرّد خود را، مراتب عبوديّت و تجرّد و حيات.
دستور اساسى مرحوم قاضى در سلوك إلى الله: عمل به روايت عنوان بصرى از امام صادق عليه السّلام، فراگيرى مكاشفه همه عالم امكان را، مراد از عرفان خداوند و فناء در ذات حق تعالى و بيان نهايت سير موجودات، معناى ولايت: عبوديّت صرف و فانى شدن در ذات حقّ متعال.
تحقيقى در سير و سلوك افراد در اديان و مذاهب مختلف و وصول يا عدم وصول آنان به توحيد، عرفاى غير شيعى يا عارف راستين نيستند يا تقيّه مىكنند، تحقيقى درباره حقيقت «وحدت وجود»، علّت اختلاف اهل ظاهر با عرفاء بالله: اختلاف استعداد نفوس.
استضعاف فكرى برخى از بزرگان علم و معرفت بخاطر عوامل فراوان، جرم منصور حلاّج: نداشتن كتمان سرّ و كشف أسرار، شَطَحيّاتى كه در كلمات برخى از بزرگان است و علّت صدور آن.
علّت اختلاف اساتيد سلوكى در روشهاى تربيتى و دستگيرى اشخاص، وصايت باطنى و ظاهرى در اساتيد سلوكى، زبان كنايه و اشاره در عرفاء بالله، تلازم توحيد و ولايت و استحاله تفكيك اين دو از يكديگر، آثار شوم و منفى انجام رياضتهاى شرعى خودسرانه و سقوط در وادى افراط و تفريط، بَسط الزّمان و طَىّ الزّمان، استدراج: عقوبت پروردگار بر افشاء أسرار إلهى.
انحصار فهم معانى أسرار إلهيّه و أدعيه توحيدى أئمّه عليهم السّلام در فهم صحيح توحيد، وحدت حقّه حقيقيّه حق تعالى، رسيدن به توحيد: درخواست غالب ادعيه ائمّه عليهم السّلام، نحوه إخبار مرتاضان از مَغيبات به استناد برخى حركتها، پيروى از استاد كامل: ضرورت غير قابل انكار سلوك إلى الله؛ شرائط استاد: اسلام، تشيّع، وصول به توحيد، و استادى در فنّ تربيت شاگرد؛ ضرورت تدريس عرفان عملى و تربيت سالكان إلهى در حوزههاى علميّه.[16]
6- اصول روش و بيان مباني سلوك عرفاني حضرت علامه طهراني
6-1- پیمودن راه خدا با گفتار و کردار
علامه آیتالله حسینی طهرانی معتقد است: پیمودن راه خدا تنها به حرف و گفتار نیست؛ بلکه توأم با عمل است. هر مقداری که انسان عمل کند ناجح و صاعد است و به هر مقداری که عمل نکند عقب افتاده است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در فتح مکه بالای کوه صفا آمد، وقتی که جمیع بنی عبدالمطلب در حول و حوش آن حضرت جمع بودند و اجتماع عظیمی تشکیل شد، بر کفار فائق آمدند و مشرکین مطرود، منفور، شکست خورده، ذلیل و طُلَقاء حساب شدند، قدرت، عظمت، عزت و شوکت انحصار بر آن حضرت و خاندان آن حضرت و بنیهاشم و بنیعبدالمطلب رسید، در یک خطبه خیلی مختصر که مفادش را عرض میکنم، فرمودند: ای بنیعبدالمطّلب بدانید! حالا که اسلام غلبه کرده و عزت با اسلام است و خداوند ما را پیروزی داده و کلمه حق را بر کلمه باطل غلبه داده، خیال نکنید که به واسطه انتسابی که شما به من دارید کار تمام شده است، و به قول ما خَرِتان از پل گذشته، و هر کاری و عملی انجام بدهید، به واسطۀ انتساب با پیغمبرِ آخرالزمان، قابل بخشش و اغماض است؛ یا اینکه صحه میخورد و پسندیده است؛ ابداً اینطور نیست!
هرکسی در گرو عمل خود است، من در گرو عمل خودم هستم و شما هم در گرو عمل خودتان! «إنَّ لی عَمَلی و لَکُم عَمَلَکُم» اگر من خودم هم عصیان خدا را به جا بیاورم ساقط میشوم و در درّه هلاکت سقوط میکنم.[17]
6-2-ضرورت سلوك و طلب فنا
حضرت آقاي حداد در نامه اي كه به حضرت علامه مرقوم فرمودند مي فرمايند:
«توحيد است كه اصل است و بس. و به سوي اوست راه. و اوست قطب و كانون. و گرداگرد اوست مدار و گردش و گرديدن و به چرخش درآمدن. اوست تاج بر تارك عارفان. بواسطۀ اوست كه سيادت پيدا نمودند و سرور و سالار شدند. و به اخلاق اوست كه متخلّق گشتند. و براي اوست كه منقاد و مطيع آمدند. و او راجع به ايشان بسيار مهربان و خوشرفتار و بسيار پيوند زننده و وصل كننده است. از اوست ابتدا و به سوي اوست وصول.
توحيد دلهايشان را به نور حكمت و ايمان منوّر گردانيد، و سينههايشان را گسترده و منشرح نمود؛ پس به اخلاق قرآن متخلّق گشتند و معاني آنرا فهم كردند، و مراد و معني آن براي آنها واضح شد، پس فكر ايشان در قرآن به طول انجاميد تا خواب خوشگوار را از چشمانشان برگرفت، و ديگر نتوانستند بر روي اهل و اولادشان درنگ بنمايند، و با پرستش پروردگارشان احدي را شريك گردانند.
توحيد، روشنيبخش در مشكوة قلوب عارفان است. از او سخن ميگويند، و از جمال و جلال او پرده برميدارند و اظهار ميكنند. و ابداً التفاتي به ماسواي او ندارند. و غير از مولا و آقايشان در صندوقچه و خزانۀ دل، كسي را ذخيره نمينمايند. چرا كه اوست حيات و زندگي نوين آنها، و بواسطۀ توحيد است كه خورشيدشان ميدرخشد و نور افشاني مينمايد. توحيد، ايشان را به فهميدن و ادراك كردن معاني دقيقه و رموز مخفيّه كمك ميكند و امداد مينمايد، تا بدينوسيله در ميان موجودِ باقي و موجود فاني فرق ميگذارد و تميز ميدهند.[18]
6-2- عشق و محبت به پروردگار
در كتاب شريف نور مجرد آمده است: حضرت علامه مي فرمودند: لقاء خدا فقط با نور عشق خدا ممكن است. همه دستورات شرع مقدس مقدم ظهور اين كيمياي تكامل است. [19]در بيان ديگر آمده: راه تحصيل اين عشق و محبتف همان التزام تام به دستورات شريعت، همراه با اخلاص و توجه و به تعبيري همان« مراقبه» است.[20] در رساله لب الباب مي فرمايند: « مراقبه؛ و آن عبارت است از آنكه سالك در جميع احوال، مراقب و مواظب باشد تا از آنچه وظيفه اوست تخطي ننمايد و از آنچه بر آن عازم شده تخلف نكند.»[21] و در همين كتاب در جايي ديگر مي فرمايند:
«در اثر مراقبه شديد و اهتمام به آن، آثار حبّ و عشق در ضمير سالك هويدا مىشود، زيرا عشق به جمال و كمال على الاطلاق فطرى بشر بوده و با نهاد او خمير شده و در ذات او به وديعت گذارده شده است ليكن علاقه به كثرات و حبّ به مادّيّات حجابهاى عشق فطرى مىگردند و نمىگذارند كه اين پرتو ازلى ظاهر گردد. به واسطه مراقبه كمكم حجابها ضعيف شده تا بالأخره از ميان مىرود و آن عشق و حبّ فطرى ظهور نموده ضمير انسان را به آن مبدأ جمال و كمال رهبرى مىكند.»[22]
مرحوم آقاي انصاري رحمه الله عليه مي فرمودند: براي تحصيل عشق و محبت پروردگار مداومت بر نوافل اعم از ليليه و نهاريه و غيرها بسيار مؤثر است.
علاوه بر اين امور حضرت علامه مي فرمودند: مرور دادن محبت خدا در دل موجب ازدياد و شدت محبت شده و شعله هاي آن را گرم و فروزان ميكند.
6-3- ذكر و ورد
حضرت علامه طهراني همچون مرحوم حداد رضوان الله تعالي عليهما، عشق و جذبه را به تنهايي براي طي طريق كمال كافي نمي دانستند و بر لزوم ضرورت ذكر و توجه قلبي و لساني به اسماء و صفات حضرت حق تاكيدي تام داشتند، زيرا كه ذكر است كه عشق را به نهايت مي رساند.[23]
اهل بيت عصمت عليهم السلام خود نيز بر ذكر مداومت داشته و در تربيت اولاد و اصحاب خود آن را ملحوظ نموده و بدان صفارش مي فرمودند و بدون شك، نوع ذكر و تعداد آن آثار خاصي دارد و لذا در شريعت نيز در موارد مختلف هر ذكري با عدد خاص وارد شده است.[24] امام صادق مي فرمايند: «پدرم بسيار ذكر مي گفت. … هر خانه اي كه در آن قرآن خوانده شود و ذكر خداوند گفته شود، بركتش فراوان مي گردد و ملائكه در آن حاضر شده و شياطين آن خانه را ترك مي نمايند و آن خانه براي اهل آسمان نور افشاني مي نمايد و خانه اي كه در آن قرآن خوانده نشود و ذكر خدا بجاي آورده نگردد، بركتش كم شده و ملائكه آن را ترك نموده و شياطين در آن حاضر مي گردند.»[25]
6-4- ولايت معصومين صلوات الله عليهم اجمعين
از منظر حضرت علامه طهراني طي كمال و حصول فناء في الله و رفع حجاب، بدون تمسك به ولايت اهل بيت عليهم السلام و قدم نهادن در منهاج قويم آنان امكانپذير نمي دانند. ايشان بر اين معني اصرار دارند ولايت جان توحيد است و ورود به حصن حصين توحيد و لا اله الا الله را مشروط به ولايت ائمه هدي عليهم السلام مي دانستند. بر همين اساس نسبت به محبت اهل بيت عليهم السلام و توجه به انوار مقدسه آنان خصوصاً حضرت صاحب الامر عجل الله تعالي فرجه الشريف و نيز اقامه مجالس ذكر و بيان مناقب آنان و عزاداري و گريه در مصائب آنان، تاكيد فراوان داشتند و سالك را در هيچ مرحله اي، از توسل و استمداد از معصومين بي نياز نمي ديدند.[26]
6-5-تعبد به شريعت با اخلاص
حضرت علامه بر تعبد كامل به شريعت تأكيد داشتند هر راهي غير از راه شرع را باطل و مردود مي شمردند.[27] همچنين وصول به توحيد حضرت پروردگار طبق آيه آخر سوره مباركه كهف « قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ يُوحَىٰ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۖ فَمَن كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا[28]» بر دو پايه عمل صالح و اخلاص استوار است. و اخلاص ضد اشراك است. يعني سالك بايد عمل و قلب خود را از شوائبي چون حب جاه و مال، حظوظ نفساني و انگيزه هاي ديگر كه عمل را لوث و قلب را در در بند حجاب كثرت حبس مي كند پاك گرداند. و تا اين مهم به انجام نرسد، قلب سالك استعداد و قابليت تابش و انعكاس انوار جمال و جلال الهي را نخواهد داشت.[29]
6-6- استاد
از اركان مهم در سلوك و عرفان عملي، استاد و شيخ آگاه است و حضرت علامه استاد را از مسلمات عقل و كتاب و سنت مي دانند. پيمودن راه خدا و طي مسير عبوديت داراي ظرائف و دقايقي است كه جز استاد خبير مهيمن بر نفوس كسي نمي تواند از آن آگاه گردد. استاد سير سالك را سريع كرده و او را از وقوف در منازل باز مي دارد، و از برخي كريوه هاي صعب العبور كه به تنهايي توان عبور از آن را ندارد عبور دهد[30]. ايشان به عنوان استاد سلوك و عرفان و يك ولي خدا مي فرمايند: براي كساني كه مشتاق و طالب لقاء حضرت پروردگارند و دنبال استاد طريق مي باشند، دو مطلب را بيان كنيد كه با آن از استاد مستنغني گردند: اول: داشتن اخلاص در عمل، دوم: خواندن تمام و كمال دوره علوم و معارف اسلام، چرا كه يك دوره معارف حقه را در اين كتاب ها آورده ام. به نحوي كه اگر كسي اين كتب را با اخلاص بخواند نفسش به معاني و معارف حقه آن متحقق مي شودو چون نفسش به اين معارف متحقق شد مسير خود را به سوي خداوند روشن مي بيند.[31]
6-7-رفيق
از عناصر پايه در سير و سلوك، رفقا و اخوان في الله هستند كه با سالك در منازل آخرت و اين راه پر فراز و نشيب مصاحبت و مرافقت دارند و بار يكديگر را كشيده تا به جوار قرب حضرت پروردگار مي رسند.[32] حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در ضمن وصاياي خود در هنگام رحلت مي فرمايند: «اخوت با اخوان في الله را از دست مده و بر آن مداومت داشته باش.»[33]
6-8-خلوت
خلوت نزد اولياي الهي از اركان سير و سلوك الي الله است. سالكي كه ارتباط و معاشرت او بي حساب و كتاب است مانند گوشت قرباني است. هر كس تكه اي از او مي كند و مي برد و نهايتاً براي خود چيزي باقي نمانده، مفلس و بيچاره مي شود.[34]
6-9-دوستي دوستان خدا و دشمني دشمنان خدا
دوستي دوستان خدا و دشمني با دشمنان خدا لازمه سالكي است كه مقصود و هدفش فقط خداست. اگر كسي از سر صدق محبت خدا را دارد نمي تواند محب رسول خدا نباشد و اگر در محبتش به رسول خدا صادق باشد نمي تواند با امير المؤمنين و اهل بيت عليهم السلام و مواليان آنها دشمني كند، بلكه به آنان مهر مي ورزد.[35]
امام رضا عليه السلام مي فرمايد: « اي پسر جهم! هر كس با دين خدا مخالفت ورزد، از او تبري كن و بيزاري بجوي، هر كس كه باشد و از هر قبيله و گروهي كه باشد. و هركس با خداوند دشمني نمود با او دوستي منما، هركس كه باشد و از هر قبيله اي كه باشد. عرض كردم اي فرزند رسول خدا! منظور از كسي كه با خدا دشمني مي نمايد كيست: حضرت فرمودند: كسي كه معصيت را پيشه خود ساخته است.»[36]
6-10-سهر و بيداري شب
طبق حديثي از امام حسن عسكري، امام عليه السلام مي فرمايد:« وصول به حضرت پروردگار را سفري معنوي مي داند كه به سرانجام نمي رسد مگر اينكه سالك شب را مركب راهوار خود بگيرد. و در اين راه بايد مجاهده نمايد و از شهوات و خواب و خور كم كند تا از نور و ثمرات شب زنده داري كه سرمايه سلوك است برخوردار شود.»[37] علامه مي فرمودند: به هيچ عذري نماز شب را ترك نكنيد. در همان شبي كه ميهمان آمده برخيزيد و نماز شب بخوانيد و نگوييد دو سه روز ديگر كه ميهمان رفت، نماز شب را به جاي مي آورم و قضاي گذشته را نيز به جاي مي آورم.[38]
6-11-شرح و بیان برخی از دستورات لازم سلوکي
علامه طهرانی شرح برخی از دستورات لازم سلوکی را چنین بیان میکند: نخست: پرهیز از زیادهروی در غذا، خوراک و لذات مادی است؛ سالک نباید غذا زیاد بخورد، نباید پُر بخورد و تا گرسنه نشده نباید غذا بخورد.
دوم: از همه اینها مهمتر ریاضت روحی است که انسان نفس و جان خودش را باید در دست خویش داشته باشد و گوشمالی بدهد، و او را در هر صراطی وارد نکند!
سوم: سکوت کردن و حرف بیجا نزدن و زیاد صحبت نکردن، بلکه از صحبتهای عادی اجتناب کردن، برای سالک جزو دستورات حتمی است.[39]
6-11-1- مراقبه شدید آیتالله محمد تقی بهجت
ایشان در این زمینه از مراقبه شدید آیتالله بهجت چنین حکایت میکند: آیتالله حاج شیخ محمد تقی بهجت از شاگردان مرحوم قاضی بودند و در همان زمان جوانی و صباوت که در مدرسه «سید» حجره داشتند ـ و ظاهراً هفت سال هم در همان مدرسه بودند ـ به قدری در مراقبت و سکوت رعایت داشتند که طلبهای در مدرسه ایشان را نمیدید! آقای حاج شیخ عباس قوچانی(ره) میفرمود: ما در مدرسه «سید» با ایشان حجره داشتیم (البتّه دو حجره)، و وقتی که آقا شیخ محمد تقی، خدمت مرحوم قاضی ـ رحمة الله علیه ـ رسید و دستورات گرفت، ایشان دیگر همیشه وقتی که میخواست از مدرسه برود برای درس و برگردد، عبا را به سر میکشید که در راه، کسی اصلاً با او برخورد و صحبت نکند و او را به سلام و علیک مشغول نکند.
و بعد میفرمودند: به قدری ایشان در این مراقبه شدید بود که وقتی میخواست به مدرسه بیاید و به حجرهاش برود، از آن دری که دالانِ پشت مدرسه به طرف اتاق بالا و فوقانی پلّه داشت، از آنجا میرفت نه از توی صحن مدرسه، که به کسی برخورد نکند. و اینها هم مال یکی و دو روز نیست، مال هفت سال تمام است، ایشان این کار را میکرد! و خُب نتیجهاش را هم خودشان میبردند.[40]
6-12-سکوت یکی از دستورات اساسی این راه است
علامه حسینی طهرانی تاکید میکند: سکوت یکی از دستورات اساسی این راه است. اگر انسان سکوت نکند مطلقاً تمام دارائیهای نفس و مکتسبات نفس از بین میرود. نفس زحمتی کشیده ذکری میگوید، عبادتی دارد، منباب مثال شبی تا به صبح احیاء داشته، خب این نفس کسب میکند؛ اگر سکوت کرد آن برایش محفوظ میماند؛ و آرام و با سکینه، دنبال مکتسبات جدیدی میرود؛ و اما اگر سکوت نکرد تمام نفسش به هم میخورد…
این استاد ارجمند چهارمین مسئله را حضور قلب در نماز میداند که واجب و لازم است و میافزاید: اگر انسان حضور قلب نداشته باشد به آن مقداری که حضور قلب ندارد نمازش بالا نمیرود. روایت داریم: ملائکه نماز انسان را به مقداری که در آن حضور قلب دارد بالا میبرند، آن مقداری که حضور قلب ندارد بالا نمیبرند…[41]
6-13-شرط اصلی در تأثیر اعمال مراقبه است
علامه حسینی طهرانی در توضیح شرط اصلی در تأثیر اعمال چنین میآورد: من یک روز از حضرت علامه طباطبایی سؤال کردم: مثلاً فلان عمل در چه صورت مؤثر است؟ ایشان فرمودند: با مراقبه! مراقبه! بعد خودشان تفسیر کردند که میدانید مراقبه معنایش چیست؟ مراقبه معنایش این است:
صمت و جوع و سهر و خلوت و ذکری به دوام ناتمامان جهان را کند این پنج تمام[42]
7-جمع بندي و نتيجه گيري
با توجه به موارد بيان شده، رسيدن به خدا و حركت در راه او و طي طريق قرآن اهل بيت عليه السلام برنامه، اراده و عمل مي خواهد كه در مكتب عرفاني و اخلاقي حضرت علامه طهراني به بهترين نحو بدان پرداخته شده است. لازم به ذكر است بررسي كامل شخصيت ايشان در سه جلد كتاب نور مجرد به تفصيل بيان شده است. عمل و توجه به موارد بيان شده مي تواند راه رستگاري را براي انسان فراهم سازد و حيات طيبه اي را در دنيا و آخرت براي انسان رقم زند كه نتيجه آن فناي در ذات مقدس الهي است. اللهم ارزقنا.
فهرست منابع
1. القرآن الكريم، مصحف المدينه النبويه، به خط عثمان طه.
2. حسيني طهراني، علامه آيت الله سيد محمد حسين، توحيد علمي و عيني، انتشارات علامه طباطبايي، مشهد، چاپ هفتم، 1428ق.
3. حسيني طهراني، علامه آيت الله سيد محمد حسين، رساله سير و سلوك منسوب به بحر العلوم ، انتشارات علامه طباطبايي، مشهد، چاپ هشتم، 1428ق.
4. حسيني طهراني، علامه آيت الله سيد محمد حسين، رساله لب اللباب در سير و سلوك اولي الالباب، انتشارات علامه طباطبايي، مشهد، چاپ سيزدهم، 1426ق.
5. حسيني طهراني، علامه آيت الله سيد محمد حسين، روح مجرد ، انتشارات علامه طباطبايي، مشهد، چاپ دوم، 1423ق.
6. حسيني طهراني، علامه آيت الله سيد محمد حسين، معاد شناسي ، انتشارات علامه طباطبايي، مشهد، چاپ هشتم، 1428ق،10جلد.
7. حسيني طهراني، علامه آيت الله سيد محمد حسين، مهرتابان(ياد نامه علامه طباطبايي)، انتشارات علامه طباطبايي، مشهد، چاپ پنجم، 1422ق.
8. حسيني طهراني، علامه آيت الله سيد محمد حسين، وظيفه فرد مسلمان در احياي حكومت اسلام، انتشارات علامه طباطبايي، مشهد، چاپ دوم، 1436 ق.
9. حسيني طهراني، آيت الله سيد محمد صادق، نور مجرد ، انتشارات علامه طباطبايي، مشهد، چاپ اول، 1433ق، سه جلد.
10. جمعي از فضلا، آيت نور(يادنامه علامه طهراني) ، انتشارات علامه طباطبايي، مشهد، چاپ اول، 1427ق، چهار جلد.
11. مجلسي، علامه سيد محمد باقر، بحارالانوار ، مؤسسه الوفاء، بيروت، 1404ق، 110ج
12. لوح فشرده دوره علوم و معارف اسلام، انتشارات علامه طباطبايي، مشهد 1437 ق.
[1] معاد شناسي، ج 7، ص340 به نقل از احتجاج ص 320
[2] آيت نور، ج1، ص 47
[3] مهرتابان، ص 34
[4] آيت نور، ج 1 ،ص 156
[5] وظيفه فرد مسلمان در احياي حكومت اسلام، ص 36
[6] در ضمن لوح فشرده دوره علوم و معارف اسلام
[7] رساله لب الباب در سير و سلوك اولي الالباب، ص 25
[8] همان، صفحه 26
[9] آيت نور، ج1، ص 472
[10] آيت نور، ج1، ص 474
[11] توحيد علمي و عيني، ص 11 تا ص 16
[12] آيت نور، ج1، ص 479
[13] رساله لب اللباب، ص 18 و 19
[14] همان ص 481
[15] آيت نور، ج 1، ص 482
[16] همان، ص 484
[17] كلام حضرت علامه در مباني سير و سلوك ال الله، گروه فرهنگي نور بصيرت
[18] روح مجرد، ص 477 تا ص 479
[19] نور مجرد، ج1، ص499
[20] رساله لب اللباب، ص 113
[21] همان، ص 31.
[22] رساله لب اللباب ص 32
[23] نور مجرد، ج1، ص 457
[24] نور مجرد، ج1، ص 457
[25] بحارالانوار، ج90، باب1 ص161 حديث42
[26] نور مجرد، ج1، ص 490
[27] همان، ص 527
[28] قرآن كريم، سوره مباركه كهف آيه 110
[29] همان، ص 533
[30] همان، ص 543
[31] همان، ص 590
[32] همان، ص 623
[33] بحارالانوار، ج71، باب 17، ص 275 و 276
[34] نور مجرد، ص 646
[35] همان، ص 650
[36] بحارالانوار ج49، ص219 حديث 4
[37] بحارالانوار ج75، ص380
[38] نور مجرد ج1، ص 668
[39] مباني سير و سلوك الي الله، كلام علامه طهراني، جلسه 3
[40] مباني سير و سلوك الي الله، كلام علامه طهراني، جلسه 3
[41] مباني سير و سلوك الي الله، كلام علامه طهراني، جلسه 3
[42] مهر تابان، ص 92
نظر از:

تشکر
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات