تجمل گرایی، مادی گرایی و دنیا طلبی و ظهور آن در عاشورای دیروز و امروز
پژوهشگر: محدثه حیدری
چکیده
این مقاله با موضوع تجمل گرایی، دنیا طلبی و ظهور آن در عاشورای دیروز و امروزدرصدد بررسی احوال مردمانی است که با وجود آن همه اشتیاق بیعت با امام؛ چه عاملی باعث شد که بیعت خود را شکستند. پیشینه ی موضوع این مقاله از بدو خلقتِ بشر با او بوده و هست و از وقتی که انسان خدای خود را فراموش نمود، از هدفش دور شد و در پی هدف های پست دنیوی رفت. بنابراین انسان ها همیشه با این خصلت نا پسند درگیر بوده اند. نمونه هایی از بروز این خصلت، درسطح کوچک آن باعث نارضایتی از زندگی و یا دست به هر کاری زدن تا ره صد ساله را یک شبِ رفتن و در سطح وسیع تر آن دست درازی کردن و دخالت در کشورهای دیگر و جنگ ناتمام کشورهاست . محقق در گرد آوری مطالب از روش کتابخانه ای استفاده کرده و از منابع تاریخی، تربیتی، اخلاقی کمک گرفته است که در بین زمینه ها و عواملی که در پیدایش واقعه ی عاشورا نقش داشتند به آن عاملی که امروز بیشتر مردم با آن درگیراند که همین، تجمل گرایی است،پرداخته است.
کلید واژه: تجمل گرایی، دنیا طلبی، مادی گرایی، عاشورای دیروز، عاشورای امروز.
مقدمه
حماسه ی جاوید عاشورا از مهم ترین وقایع در تاریخ بشریت است. بررسی و شناخت حقایق این نهضت برای پیشرفت و تکامل بشر در هر مکان و زمانی ضرورت دارد.چرا که حوادث گذشته می تواند در سرنوشت جوامع بشری آثار بزرگی بر جای بگذارد. چنان چه خداوند متعال در قرآن کریم سورۀ یوسف آیۀ 111 پس از نقل داستان ها و حوادث تاریخی می فرمایند:” در داستان های گذشتگان برای صاحبان عقل و اندیشه عبرتی وجود دارد.”
سوالی که اینجا مطرح می شود این است که چه شد افراد جامعه ای که هنگام وضو گرفتن پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) برای تبرک جستن به قطرات آب وضوی آن حضرت، گوی سبقت را از هم ربودند؟! روزی دیگر گرد آمدند تا میوه ی باغ نبوت را در گودال غربت، تنها و بی یاوربا تیغ کین سر ببرند و حتی پس از کشته شدن مظلوم کربلا به شکرانه ی این پیروزی جشن بگیرند و به پایکوبی بپردازند؟!
اشتباه کارآن جا بود که پس از رحلت نبی مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) ،افراد نالایقی در رأس جامعه اسلامی قرار گرفتند و هر چه توانستند کردندو جامعه رابه هر سویی که می خواستند، کشاندند.
از دیگر اشتباهات مردم کوفه و کوفیان این بود که قبل از مبارزه وکنار گذاشتن حکومت ظلم و جور بنی امیه به امام حسین علیه السلام نامه نوشتند. آنها می بایست قبل از در خواست حرکت امام به سمت کوفه حکومت بنی امیه را سرنگون و ازبین می بردند که نه تنها این کار را نکردند بلکه پشتیبان امام خود نبوده و او را تنها گذاشتند.
دنیا طلبی از امور ناپسندی است که تاوقتی انسان بوده و هست با او خواهد بود و تنها در واقعه ی عاشورا نبود بلکه امروز هم نمونه های دنیا طلبی را می توان هم در جهان و هم در بین خودمان مشاهده کرد نمونه ی بارز آن درجهان آمریکا وهم پیمانانش است که می توان به آن اشاره کرد. درداخل کشورهم از کلاه برداری و اختلاس و…. همه نمونه هایی از دنیا طلبی است.
سکوت کوفیان علت های مختلفی از جمله ستم پذیری، جهالت و تسامح مردم، از بین رفتن روحیه ی حق گرایی، جاه طلبی و…. داشته است که در این مقاله به یکی از علت ها یعنی دنیا طلبی و دنیا دوستی اشاره خواهد شد
دنیاپرستی مردم کوفه
در واقعه کربلا نیز دنیا پرستی کوفیان جلوه گر است. به طوری که عده ای به جهت عشق به داشته ها و عده ای برای به چنگ درآوردن موقعیت ها در مقابل عطایا و پست ها و مناصب پیشنهادی از سوی دستگاه یزیدی ازحق چشم پوشی نموده و بیعت با حسین بن علی علیه السلام را شکستند و به جنگ با او روی آوردند.
در تایید این مطلب از مقام معظم رهبری(مدظله العالی) در دیدار با نیروهای مقاومت بسیج است که فرمودند: ما باید بفهمیم چه بلایی بر سر آن جامعه آمده که سرحسین بن علی علیه السلام آقا زادۀ اول دنیای اسلام و پسر خلیفۀ مسلمین علی بن ابی طالب علیه السلام در همان شهری که پدر او بر مسند خلافت می نشسته است گردانده شد وآب از آب تکان نخورد ببینیم چگونه از همانشهر افرادی آمدند به کربلا و او و اصحابش را با لب تشنه به شهادت رساندند و حرم امیرالمومنین علیه السلام را به اسارت گرفتند. حرف در این زمینه زیاد است. من در پاسخ به این سوال یک آیه از قرآن را مطرح می کنم. قرآن جواب ما را داده است. قرآن درد و بیماری را به مسلمین معرفی می کند. آن آیه این است که می فرماید: ” فَخَلَفَ مِن بَعدِهِم خَلفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ۖ فَسَوفَ يَلقَونَ غَيًّا"[1]دو عامل، عامل اصلی این گمراهی و انحراف عمومی است: یکی دور شدن از ذکر خدا که مظهرآن نماز است. یعنی فراموش کردن خدا و معنویت و جدا کردن حساب معنویت از زندگی و فراموش کردن توجه و ذکر و دعا و توسل و توفیق از خدای متعال و توکل بر خدا و کنارگذاشتن محاسبات خدایی از زندگی ، و عامل دوم “اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ “ است یعنی دنبال حماسۀ شهوترانی و هوس ها و در یک جمله “دنیا طلبی” رفتن و به فکر جمع آوری ثروت و مال بودن و التذاذ و به دام شهوات دنیا افتادن و اصل دانستن این ها و فراموش کردن آرمان ها. این درد، اساسی و بزرگ است و ما هم ممکن است به این درد دچار بشویم.[2]
هنگامی که مردم کوفه از مخالفت امام حسین علیه السلام با بیعت یزید و ورود آن حضرت به مکه آگاهی یافتند نامه های انفرادی و دسته جمعی برای آن حضرت فرستادند که به کوفه تشریف فرما شوند، اهل کوفه در نامه های خود متذکر شدند که آنان با نعمان بن بشیر والی کوفه ارتباط ندارند و در جمعه و جماعات شرکت نمی کنند. نامه ها بسار زیاد شد مجموع نامه ها بالغ به دوازده هزار گردید.
کوفیان درنامه های خود نوشته بودند که: “مردم کوفه در انتظار تو هستند و جز تو به کسی نظرندارند، درآمدن هر چه زودتر شتاب کن، ای فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم! اینک باغ ها سبز و خرم و میوه ها رسیده و دشت ها سر سبز و درخت ها پر برگ گردیده است، هرگاه میل داری قدم رنجه فرما و دراین جا لشکریان مهیا برای جنگ آماده هستند.” امام حسین علیه السلام در جواب نامه ها چنین مرقوم داشت: “…اینک ، من برادر و پسر عموی خویش (مسلم بن عقیل) و کسی که در میان خانواده بیش از همه مورداعتماد من است به سوی شما گسیل داشتم.."[3]
اما چه چیزی باعث شد که کوفیان در عین علاقه و دعوت امام حسین علیه السلام به جنگ با او رفتند و فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به شهادت رساندند و خانواده او را به اسیری بردند؟
یکی از علت هایی که باعث شد کوفیان در عین علاقه به امام حسین علیه السلامبه جنگ با او رفتند، داشتن حرص و طمع به مال دنیا و پست و مقام بود، که عمرسعد گفته بود:
“فوالله ما ادری و انی لحائر افکر فی امری”
به خدا سوگند نمی دانم ،و من سرگردان مانده ام و در کار خویش اندیشه می کنم.
بنابراین از کلام عمرسعد فهمیده می شود که گرفتار عذاب وجدانی شد که آیا دنیا را بگیرد و آخرت را از دست بدهد یا این که دنیا را به خاطر آخرت بفروشد. که سر انجام آن حرص و طمعی که نسبت به دنیا داشت او را فریب داده و خود را در قتل امام حسین علیه السلام و یارانش شریک کرد. و حکومت ری را بر جنگ با امام حسین علیه السلام ترجیح داد.[4]
در راه هر که را دید حرفی می زد، اما حرفهای این یکی کمی با دیگران فرق داشت هم باهوش و نکته سنج بود، هم شاعر.
از او پرسیدند: فرزدق! چه خبری از کوفه داری؟ عرضه داشت: مولای من! دلهایشان با شماست اما شمشیرشان مخالف شما. حضرت فرمودند: “مردم بنده دنیایند و دین مانند آب دهانی بر زبانشان جاریست تا آنجا که معیشتشان بگذرد، اما درهنگام امتحان و سختی ها دین داران بسیار کم اند."[5]
دنیا پرستی یزیدیان
مؤلفه ی دیگری که منجر به وقوع حادثۀ خونین عاشورا شد “دنیا طلبی” خواص بود. وقتی سایه ی مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از سر مسلمانان کنار رفت، ارزش های جامعه ی اسلامی تغییر کرد و اکثر آن ها به فراموشی سپرده شد. با رحلت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم عوامل بسیاری سبب شد تا بعضی از یاران آن حضرت متفرق شوند یا نومیدانه به انزوا کشانده شوند به طوری که جامعه رنگ و بوی ارزش های مادی را گرفت و دیگر کم تر نشانی از ایثار و زهد در آن دیده می شد.
جریان طلحه و زبیر در زمان حضرت علی علیه السلام پناهنده شدن عقیل و فرماندارانی همچون مصلقة بن هبیره به معاویه و نشستن شماری از فرماندهان و سپاهیان امام حسن مجتبی علیه السلام همچون اشعث بن قیس و دیگران بر سر سفره رنگین معاویه، نماد جریان تفوّق روحیۀ دنیا طلبی بر روحیۀ دینداری و عدالت خواهی بود که در جان و اندیشۀ خواص رخنه کرد.
جلوه های ویژۀ این فرهنگ مادیت را می توانیم در جریان شکل گیری حادثۀ عاشورا ملموس تر و عینی تر ببینیم و عمق این فاجعۀ بزرگ را با شفافیت هر چه تمام تر احساس نماییم. دنیا طلبی خواص سبب شد عده ای از آن ها با این که حقانیت امام حسین علیه السلام را قبول داشتند و در عین حال توانایی هم داشتند، اما او را یاری نکردند.[6]
یکی از آن افراد پسر سعد بود. وای به حال انسان وقتی که شیفتۀ مقام دنیا بشود. این وعدۀ پسر زیاد که ملک ری، حکومت ری و استانداری ری را به تو می دهم او را دیوانه کرده بود.[7]
امام حسین علیه السلام بارها توسط پیک های خود، به نصیحت ابن سعد پرداخت. سیدالشهدا، رو به عمر سعد فرمودند: “ای پسرسعد! قصد پیکار با من را در سر می پرورانی، با آنکه خوب مرا و نسب مرا می شناسی؟! آیا این گروه ظالم را نمی شناسی؟! حال آنکه اگر به سوی من آیی موجب تقرب توست به خداوند متعال.”
عمر سعد گفت: سخت نیکو گفتی؛ امّا ازآن می ترسم که چون به نزد تو آیم ، سرای من خراب کنند.
امام فرمود: این چه حرصی است که تو داری؟… چون با من باشی ، بفرمایم تا سرایی بهتر از آن که بود برای تو بنا کنند.
عمرگفت: زراعتی حاصلخیز دارم؛ از آن می ترسم که ابن زیاد آن را دست گیرد و فرزندان من محروم مانند.
امام حسین علیه السلام فرمود: ازآن فارغ باش؛ در عوض آن تو را زراعتی دهم نیکوتر از مال حلال خویش در حجاز. عمر خاموش بود و این سخن را جوابی نداد. امام چون چنین دید، بازگشت و این سخن را بر زبان راند: خدای تعالی تو را هلاک کند و روز محشر نیامرزد؛ امید می دارم که به فضل باری تعالی از گندم عراق نخوری.[8]
از دیگر خوش خدمتی های عمر سعد این بود که عمر آمد در جلو ایستاد. تیری را به کمان کرد، اولین تیر را خودش به طرف خیام حرم حسین علیه السلام فرستاد. بعد به لشکرش فریاد کرد: ایها الناس! در نزد امیر شهادت بدهید که اولین تیر را خودم رها کردم. تا این تیر رها شد تیر اندازهای دشمن تیر را مثل دانه های باران فرستادند.[9]
از دیگر افراد، عبید الله بن حرّجُعفی بود. وی با این که می توانست سالار شهیدان را یاری دهد، چنین کاری نکرد. وقتی امام حسین علیه السلام به منزلگاه “قصر مقاتل"رسید، خیمه دید. سوال کرد : که این خیمۀ کیست؟ اصحاب گفتند: خیمۀ عبیدالله بن حرّ جُعفی است. امام علیه السلام کسی را فرستاد تا او را به همکاری دعوت کند، اما او جواب منفی داد. پاسخ وی را به محضر امام علیه السلام رساندند و حضرت خودش نزد او رفت و پس از سلام فرمود: عبید الله، تو در عمرت معصیت های زیادی کرده ای. آیا میل داری که با ما بیایی و با هم به پیروزی برسیم. عبید الله گفت: آقا! من ازکوفه بیرون آمدم تا شما را نبینم؛ چون درغیر این صورت گرفتار می شدم. من نه می خواستم به روی شما شمشیر بکشم و نه میتوانستم با شما موافقت کنم، ولی حالا که آمده اید، من اسبی دارم که مرکب عجیبی است و شاید درکوفه بی نظیر باشد. آن را به شما تقدیم می کنم. شمشیری هم دارم که ارزش آن هزار دینار است، آن را نیز به حضورتان تقدیم می نمایم، ولی مرا معذور بدارید. امام علیه السلام فرمود: من با خود تو کار داشتم، با خودتو. حالکه نمی آیی، ما را با شمشیر و اسب شما احتیاجی نیست، ولی به تو نصیحتی می کنم و آن این است تا میتوانی خود را به مکان دوری برسان تا صدای استغاثۀ ما را نشنوی؛ زیرا به خدا سوگند! اگر فریاد ما به گوش کسی برسد و به یاری ما نشتابد، خداوند او را در آتش جهنم قرار خواهد داد. در این ماجرا عبید الله بن حرجعفی در قیافۀ حسین بن علی علیه السلام چیزی دیده بود که بعد از این که ختم داستان کربلا را شنید، اختلال روانی پیدا کرد و به نوشته ی بعضی از تواریخ، خودش را در شط کوفه غرق کرد و خودکشی نمود.[10]
سید الشهداعلیه السلام این مردم را خوب می شناخت و عمق نفوذ فرهنگ شجرۀ خبیثه را در جان آنان آزموده بود و بر همین اساس آنان را شیعۀ آل ابی سفیان خطاب کرده و به خوبی می دانست که رواج این فرهنگ نه تنها دین آنان، بلکه عاطفه، جوانمردی و غیرتشان را بر باد داده است. تا جایی که به هیچ قاعده وقانون انسانی_اخلاقی پایبند نیستند. لذا قبل از رفتن به میدان دستور می دهد: برای من جامه ای که کسی در آن رغبت نکند، بیاورد که آن را زیر لباس هایم بپوشم تا چون کشته شوم و لباس هایم را بیرون آوردند، آن جامه را کسی از تن من بیرون نیاورد. پس جامه ای برایش حاضر کردند که به روایت سید بن طاووس کهنه بود ولی چند موضع آن را هم پاره کرد تا از ارزش بیفتد و زیر لباس های خود پوشید. ولی همین که کشته شد، آن را از تنش بیرون آوردند. همین دنیا پرستان بودند که وقتی او را به شهادت رساندند. برای گرفتن جایزه از ابن زیاد، بر بدنش اسب تاختند و برای ربودن البسه و زیورآلات خاندان نبوت و غارت اموالشان، به وحشیانه ترین صورت روانۀ خیمه ها شدند.[11]
آمریکا ؛ مظهر دنیا طلبی
در اینکه آمریکا مظهر دنیا طلبی است هیچ شکی نمی توان داشت چرا که از جمله اقداماتی که فقط علیه کشورمان انجام دادند می توان به این موارد اشاره کرد : کودتای 28 مرداد 1332، حمایت و تحکیم پایه های حکومت استبدادی شاه، تحمیل قانون کاپیتولاسیون و تحقیر ملت بزرگ ایران، حمله نظامی به طبس، کودتای نوژه، تحریمات علیه ایران که تا به الان هم با وجود توافق هنوز هم وجود دارد، تحریک عراق به جنگ علیه ایران، انهدام هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران و…. اقدامات دیگری که برعلیه کشورهای مختلف روا داشتند این ها همه حکایت گر جاه طلبی و دنیادوستی آمریکا است.
بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی):
صاحبان قدرت، پول پرست ها و سرمایه دارها یک نظام و بساط مادی در دنیا چیدند که در رأس آن قدرتی مثل قدرت آمریکاست که از همه دروغگوتر، فریبگرتر، بی اعتنا تر نسبت به فضایل انسانی و بی رحم تر نسبت به انسان هاست.
چنین قدرتی دررأس است و دوستان او هم در مراتب بعد قرار می گیرند. این وضع دنیاست.[12]
شما جوانان باید خیلی هوشیار و بیدار باشید. باید اهداف دشمن را بشناسید، امروز قدرت استکباری آمریکا هدفش تسلط بردنیاست و این چیزی نیست که پنهان و پوشیده باشد. حتی دولت های اروپایی از تهاجم فرهنگی و از دخالت و نفوذ مداخله جویانه ی پول آمریکا گله دارند. مسأله، مسأله ی تصرف و دست اندازی است.[13]
امروز سیاست مشترکی در همه ی دنیا، به وسیله ی مراکز معینی دنبال می شود. این سیاست عبارت است از اینکه جوانان را تا خرخره در شهوات و غرایز جنسی و فساد اخلاقی غرق کنند. این یک سیاست رایج در دنیاست و شامل شرق و غرب می شود؛ هر منطقه ای آن را با هدفی خاص دنبال می کند. مراکزی که این سیاست ها را طراحی می کنند، وسایل و ابزار آن را هم به طور فراوان فراهم می کنند. این مراکز به طور عمده شامل مراکز اقتصادی صهیونیستی و قدرت طلبان بین المللی است که چشم به چشمه های ثروت در کشور هایی دوخته اند که غالباً عقب افتاده، فقیر و ضعیف اند و منابع ثروت بسیار دارند. برای به چنگ آوردن این منابع ثروت، مهم ترین مانع اراده ی ملت هایی است که این منابع متعلق به آن هاست.
برای فلج کردن ملت ها، بهترین راه، فلج کردن جوانان است، چون جوانان نیروی فعال هر کشورند. برای فلج کردن جوانان، بهترین راه آلوده و زمین گیر کردن آن ها به وسیله ی فحشا، سستی ومواد مخدر و…. است. در کشور های غربی این سیاست به این دلیل دنبال می شود که جوانان مزاحم صهیونیست ها نشوند.[14]
آنچه شایسته ی طرز تفکر غربی در تفسیرانسان است، اعلامیۀ حقوق بشر نیست. بلکه همان طرز رفتاری است که غرب عملاً دربارۀ انسان روا می دارد؛ یعنی کشتن همۀ عواطف انسانی، به بازی گرفتن ممیزات بشری، تقدم سرمایه بر انسان، اولویت پول بر بشر، معبود بودن ماشین، خدایی ثروت، استثمار انسان ها، قدرت بی نهایت سرمایه داری، که اگر احیاناً یک نفر میلیونر ثروت خود را برای بعد ازخودش به سگ محبوبش منتقل کند آن سگ ثروتمند به عنوان پیشکار، منشی، دفتر دار استخدام می شوند و در مقابل او دست به سینه می ایستند و تعظیم می کنند.[15]
اگر مدیریت علم به دست انسان های دنیا طلب و قدرت طلب و زراندوز و سلطه طلب بود همین می شود که امروز شما در دنیا مشاهده می کنید. یعنی علم ابزاری برای استعمار، استثمار، تحقیر ملت ها، اشغالگری و برای ترویج فحشا و هروئین و… خواهد شد. اگر علم نبود، استعمار هم نبود. اروپایی ها به برکت علمشان توانستند در دنیا راه بیفتند و ملت ها را از زیر سلطه ی استعمار بگیرند و به اختلاف مناطق صد، صد و پنجاه و دویست سال ملت ها را عقب نگه دارند و آن ها را از سرمایه های مادی خودشان محروم کنند، استعدادهای انسانی شان را سرکوب کنند و کشتار به راه بیندازند.
وقتی علم در مدیریت انسان هایی قرارگرفت که جز به جنبه های حیوانی زندگی نمی اندیشند. همین خواهد شد.[16]
ایران؛ دنیا پرستان غافل
دنیا طلبی و تجمل گرایی در جامعه خودمان هم، نمود دارد؛ برای مثال دنبال مد روز وگرفتار بیماری مدگرایی بودن و چشم و هم چشمی هایی که باعث ایجاد فاصله و کم شدن مهمانی ها بین خانواده ها است را میتوان به آن اشاره کرد. از طرفی تبلیغات صدا و سیما مروج اصلی ترویج تجمل گرایی و دنیا طلبی است.
بیانات مقام معظم رهبری(مدظله العالی):
آن کسانی که در رأسند، مواظب خودشان باشند، هم مواظب کل جامعه باشند که به سمت دنیا طلبی، به سمت دل بستن به زخارف دنیا و به سمت خود خواهی نروند.
این معنایش آباد نکردن جامعه نیست، جامعه را آباد کنند و ثروت های فراوان به وجود بیاورند؛ اما برای شخص خودشان نخواهند، این بد است. هر کس بتواند جامعۀ اسلامی را ثروتمند کند و کارهای بزرگی انجام دهد، ثواب بزرگی کرده است. این کسانی که بحمدالله توانستند در این چند سال، کشور را بسازند و پرچم سازندگی را در این کشور بلند کنند، کار های بزرگی را انجام بدهند، کارهای خیلی خوبی کرده اند؛ این ها دنیا طلبی نیست. دنیا طلبی آن است که کسی برای خود بخواهد برای خود حرکت بکند، از بیت المال یا غیر بیت المال، به فکر جمع کردن برای خودبیفتد؛ این بد است.
باید مراقب باشیم. آن مراقب نباشیم، آن وقت جامعه همین طور به تدریج از ارزش ها تهیدست می شود و به نقطه ای می رسد که فقط یک پوستۀ ظاهری باقی می ماند.[17]
امام خمینی (ره) در خصوص ترویج فرهنگ اشرافیگری بین مسئولان و مردم جامعه می فرمایند: با زندگانی اشرافی و مصرفی نمیتوان ارزشهای انسانی_اسلامی را حفظ کرد. ایران حکومت مردم است، حکومت مستمندان است، حکومت مستضعفان است.
رهبر معظم انقلاب(مدظله العالی) مسئولان را به شدت از اشرافیگری و تجمل گرایی نهی کردند. بدون شک عدم توجه به خطرات این فرهنگ غلط در امر دینی و الهی، تقدس زدایی کرده و باعث کمرنگ شدن فرهنگ تشکیل کانون خانواده خواهد شد و چراغ ارزش های ازدواج در سایه هزینه های میلیاردی رو به افول خواهد گذارد.
یکی از نمادهای تجمل گرایی تبلیغات صدا و سیماست. تبلیغات یک نوع حسرت خرید لوازم شیک و لوکس را در دل مخاطبان می نشاند و به تجمل گرایی و مصرف زدگی ترغیب و از ساده زیستی دور می کند.
رسانه ملی تبلیغات رنگانگی را با بسته های محتوایی جدید هر روز به مخاطبان خودشان می دهد و هر کدام با شیوه ای جدید مصرف زدگی و تجمل گرایی را در وضعیت نامساعد اقتصادی ترویج می کند و چنان مصرف و نیاز کاذب به مصرف را در میان مردم رواج می دهد که گویی مصرف از نیازهای فطری و اساسی انسان است.
بنابراین “دنیا پرستی” خطرناک ترین لغزشگاه خواص است که باید به شدت مراقب باشند که در آن سقوط نکنند. دنیاپرستی جلوه های بسیاری دارد که می توان به خود پرستی، مال پرستی، ریاست طلبی و ملاحظات خویشاوندی و دوستی که مهم ترین آنهاست، اشاره نمود. فلذا انحراف خواص و خود باختگی سران جامعه اسلامی یکی از مهم ترین عبرت هایی است که باید از تاریخ اسلام و قیام خونین عاشورا گرفت و خواص جامعه اسلامی ما، مسئولین وبزرگان باید به شدت از عوامل این انحراف پرهیز و اجتناب نمایند.[18]
نتیجه
1-اگر از واقعه ی عاشورا و رفتار یزید و یزیدیان درس عبرتی نگیریم؛ جامعه وخانواده ها به سمتی می روند که به یک بارِ، حقوق های نجومی آن تا مدتها نقل قول محافل، رادیو، تلویزیون و اخبار می شود و بعد از چند روز دوباره به فراموشی سپرده می شود.
2-از برخوردی که امام حسین علیه السلام با حکومت ظلم وجور داشتند باید درس گرفت که با بیعت نکردن و زیر بار زور نرفتن، واقعه ی عاشورا به وقوع پیوست. ما هم باید از این رفتار امام حسین علیه السلام درس بگیریم چرا که اگر درس نگیریم با آمریکا که به گفته ی امام خمینی(ره) که فرمودند:"آمریکا شیطان بزرگ است.” به توافق می نشینیم و در نهایت نه تنها چیزی به دست نیاوردیم بلکه داشته هایمان را هم از دست دادیم. علت این همه کوتاه آمدن با دشمن چه علتی جز دنیا طلبی و تجمل گرایی و…می تواند داشته باشد.
3-از آن همه ارادت و وفاداری و فداکاری حضرت عباس نسبت به برادرش امام حسین علیه السلام درس گرفته و فراموش نکنیم که ما هم امامی داریم، امام زنده ایی که ناظر بر تمام اعمال ماست. ما هم باید کاری برای آقایمان انجام دهیم باید عباس برای آقایمان، سرورمان امام زمان (عجل الله تعالی فرجهُ الشریف) باشیم.
4-باید در تربیت فرزندانمان ازشیوه ی تربیتی امام حسین علیه السلام پیروی کنیم؛ زمانی که علی اکبرعلیه السلام به سمت میدان میرفت. امام فرمودند: علی اکبر ازنظر اخلاق و ظاهر و… با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شباهت زیادی دارد. پس ما باید از این سخنان امام درس گرفته و درتمام موراد تربیتی از ایشان پیروی کنیم و سعی کنیم الگوهایمان غربی نباشد.
فهرست منابع
1-بابا پور گل افشانی، محمد مهدی، جلوه های سبز و سرخ عاشورا، قم: آل صمد، 1381
2-پور امینی، محمد باقر، چهره ها در حماسه کربلا، چاپ چهارم، قم: موسسۀ بوستان کتاب، 1388
3-تقدسی نیا، خسرو، 72پرسش پیرامون حماسه کربلا، چاپ سوم، قم: انتشارات ائمه علیه السلام، 1380
4-حیدری، اسماء، توقف ممنوع، چاپ ششم، قم: مجد السلام، 1389
5-خاتمی، سید احمد، عبرتهای عاشورا، چاپ دهم، قم: بوستان کتاب، 1389
6-رؤیت، رضا، قهرمانی، علی، مجموعه حکایات پیرامون نهضت عاشورا و اسارت اهل بیت(پیام برکربلا)قم: موسسه هرهنگی هنری معراج
7-مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، چاپ شصت و دوم، تهران: انتشارات صدرا، 1391
8-مطهری، مرتضی، نهضت حسینی، دبیر خانه بینش مطهر
9-مقرّم، سید عبد الرزاق، مقتل مقرّم، استاد شیخ عزیز الله عطاردی، چاپ اول، قم: طوبای محبت 1391
10-نساجی زواره، اسماعیل، حماسۀ جاویدان، چاپ اول، قم: نور السجاد، 1386
[1] سوره مریم،59
[2] سید احمد، خاتمی، عبرت های عاشورا، چاپ دهم، قم: مؤسسه ی بوستان کتاب، 1389. ص 147
[3] سید عبدالرزاق، مقرم، مقتل مقرم، استاد شیخ عزیزالله عطاردی، چاپ اول، قم: طوبای محبت، 1391 . ص153
[4] خسرو، تقدسی نیا، 72 پرسش پیرامون حماسه کربلا، چاپ سوم، قم: انتشارات ائمه علیه السلام، 1380 . ص19
[5] رضا رؤیت و علی قهرمانی، مجموعه حکایات پیرامون نهضت عاشورا واسارت اهل بیت (پیام بر کربلا)، قم: مؤسسه فرهنگی هنری معراج، ص3
[6] اسماعیل، نساجی زواره، حماسه ی جاویدان، چاپ اول، قم : نورالسجاد، 1386 . ص 88
[7] مرتضی، مطهری، نهضت حسینی، بینش مطهر، ص 194
[8] محمدباقر، پورامینی، چهره ها در حماسه کربلا، چاپ چهارم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، 1388 . ص 300
[9] مرتضی، مطهری، همان. ص 194
[10] محمدباقر، پورامینی، همان . ص 249
[11] اسماعیل، نساجی زواره، همان . ص 93
[12] سید احمد، خاتمی، همان. ص 150
[13] اسماء، حیدری ، توقف ممنوع، چاپ ششم، قم: مجد اسلام، 1393 . ص 82
[14] اسماء، حیدری، همان . ص78
[15] مرتضی، مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، چاپ شصت و دوم، تهران: انتشارات صدرا، 1391 . ص140
[16] اسماء، حیدری ، همان . ص 156
[17] سید احمد، خاتمی، همان . ص 185
[18] محمدمهدی، باباپورگل افشانی، جلوه های سبز و سرخ عاشورا، قم: آل صمد، 1381 . ص 242
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات