حجاب زن از منظر اندیشه و ایمان
فاطمه نغز
چکیده
تحقیق حاضر با عنوان حجاب از منظر اندیشه و ایمان که متشکل از سه فصل می باشد و بعد از کلیات به فلسفه حجاب در قرآن و روایات و مراتب حجاب در پوشش اسلامی پرداخته شده است. در فصل دوم اهمیت نقش کمالات اخلاقی و فطری حجاب بیان شده است و در پایان این فصل نیز پوشش و حجاب از نظر عقل و شرط تعالی حجاب که باعث مصونیت و امنیت می شود، بررسی شده است و در فصل سوم جلوه های مصادیق حجاب و نقش دین، ایمان در شخصیت زن می باشد.
واژگان کلیدی:حجاب ، زن ، پوشش ، اخلاق ، عفاف ، دین
مقدمه
تعالی روحی و نیل به فضایل و کمالات اخلاقی، مهم ترین هدف دین می باشد. از این رو از ابعاد و کارکردهای هر دینی بعد اخلاقی آن است بر همین اساس مقصود اصلی از همه اوامر و نواهی دینی تکامل اخلاقی انسان و در نهایت وصول به قرب ربوبی است و به همین دلیل که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هدف اصلی بعثت خود و ابلاغ دین مبین اسلام را تتمیم مکارم اخلاقی معرفی می فرمایند و انسان موجودی است که رتبه وجودی اش را خودش – بر اساس اعمال، رفتار، تصمیم ها و در نهایت فضایل و رذایلی که کسب می کند – تعیین می نماید با این تحلیل زن جلوه ای از جمال، محبت، خلاقیت و ربوبیت الهی و رکن اساسی است اگر زنان به این منزلت واقف شوند و در پاسداری از آن بکوشند فرآیند تربیتی و شخصیتیس آنان و اجتماع سالم مانده؛ و به خوبی پیش می رود، اما اگر آن را رها سازند و در نگهداری از آن سهل انگاری نمایند، لطمه ای جبران ناپذیر بر حریّت و موجودیت خود، خانواده و اجتماع وارد می شود.
1-1 فلسفه حجاب
حجاب از ریشه « حجب » و به معنای مانع است در کتب لغت آمده است « کل شیء وضع شیئاً من شیء فقد حجبه حجباً[1] » ؛ هر چیزی که مانع چیز دیگر شود پس آن را حجاب کرده ( پوشانده ) » و حجاب اسم است یعنی چیزی که به وسیله آن مانع از رسیدن شیء به شیء دیگر می شود. حجاب به معنای ستر و پوشش هم آمده اما معنای گسترده تر از ستر دارد و می توان گفت یکی از موردهای حجاب، پوشش است، شاید بتوان گفت معنای اصیل و حقیقی حجاب منع است و موارد یاد شده از لوازم همان منع به شمار می آید. در یک نگاه کلی فلسفه پوشش و حجاب را می توان به دو نوع تقسیم نمود: الف) فلسفه فردی، ب) فلسفه اجتماعی.
فلسفه فردی حجاب و پوشش
گرچه فرد و جامعه قابل تفکیک نمی باشد و بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند امّا با استناد به آیات و روایات می توان موارد زیر را به عنوان فلسفه فردی در نظر گرفت:
الف) طهارت و پاکی نفس انسان ها.
ب) فلاح و رستگاری
ج) سلامت و بهداشت روانی فرد
د) ارتقاء سطح منزلت و مقام انسانی زن
فلسفه اجتماعی حجاب و پوشش
پاره ای از فلسفه های فردی حجاب با فلسفه های اجتماعی آن یکسان است و نمی توان به عنوان فلسفه اجتماعی خاص از آن یاد کرد و این به علت تأثیر متقابل فرد و جامعه از یکدیگر است. جامعه از مجموعه ی افراد شکل می گیرد و بسیاری از هنجارهای اجتماعی، ارزش های مبتنی بر مصلحت افراد هماهنگ است و موارد زیر از فلسفه اجتماعی می باشد:
الف) تعدیل جاذبه ی طبیعی بین زنان و مردان
ب) ایجاد زمینه مشارکت سیاسی – اجتماعی زنان
ج) بهداشت روانی جامعه
2-1 فلسفه حجاب در قرآن و روایات
در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج کمال بین زن و مرد تفاوتی نیست منتها باید اندیشه ها قرآن آن گونه باشد یعنی همان گونه که قرآن بین کمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع نمود ما نیز در نظام اسلامی بین کتاب و حجاب جمع کنیم یعنی عظمت زن در این است که « ان لایرین الرجال و لایراهنَّ الرجال[2]»؛ نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند.
قرآن کریم وقتی درباره ی حجاب سخن می گوید می فرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا نظر کردن به زنان غیر مسلمان از این حرمت بی بهره اند و حال این که قرآن کریم وقتی مساله لزوم حجاب را بازگو می کند علت و فلسفه ی ضرورت حجاب را چنین بیان می فرماید: « ذلک ادنی ان یعرفن فلایوذین[3] »؛ یعنی برای این که شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.
مساله پوشش و حجاب در ابعاد گوناگون اعم از ضرورت حجاب، حد و حدود پوشش زنان، فلسفه پوشش و حجاب و آثار آن در روایات به وضوح دیده می شود و بررسی همه روایات مستلزم مجال بیشتر است از این رو به برخی از آنها اشاره می کنیم روایات مربوط به نوع پوشش عبارتند از:
1- امام صادق علیه السلام می فرماید: « لایصلح للمرأه المسلمه ان تلبس من الخمر و الدروع التی مالایواری شیئاً[4] » برای زن مسلمان شایسته نیست که روسری ها ( یا مقنعه ها ) و لباس هایی بپوشد که سر و بدن او را نپوشانند؛ در این روایت حد و حدود پوشش مشخص شده و آن پوششاندن سر و تمام بدن است.
2- مسعده بن زیاد گوید: شنیدم از امام صادق علیه السلام پرسیده شد آن زینتی که زنان می توانند آشکار کنند چیست؟ فرمود: صورت و دستها.[5]
روایت دیگری که نوع پوشش و ویژگی خاص آن را مطرح می کند عبارت است از: « لاینبغی للمرأه ان تجمر ثوبها اذا خرجت من بیتها[6] ؛ سزاوار نیست برای زن که هنگام خروج از منزل لباسش را جمع و فشرده کند. ( به گونه ای که برجستگی های بدن او پیدا باشد یا خود را معطر کند. )
3-1 دوراندیشی قرآن در فلسفه حجاب
قرآن کریم برای جلوگیری از خطرها و آسیب ها که بر حجاب و پوشش کامل و دوری از نگاه نااهلان تاکید می ورزد و در بیان فلسفه حجاب می فرماید: « یا ایها النبیُّ قل لازواجک و نباتک و نساءِ المومنین یدنین علیهنَّ من جلابیهنَّ ذلک ادنی ان یعرفنَ فلایؤذَین و کان اللهُ غفوراً رحیماً[7] »؛ ای پیامبر به همسرانت، و دخترانت و زنان مومنین، بگو تا جلباب خود پیش بکشند، بدین وسیله بهتر معلوم می شود که زن مسلمانند، در نتیجه اذیت نمی بینند، و خدا همواره آمرزنده رحیم است.
مراد از جلباب – که مفرد جلابیب است – چادر و مقنعه بلندی است که زن سر، مو، گردن و سینه ی خود را با آن می پوشاند. این آیه کریمه به حقیقت های پر ارزشی اشاره می کند؛
اولاً: حجاب نشانه عفت، پاکی و شخصیت ارزشمند است و در مقابل، بی حجابی و بدحجابی و نمایاندن اعضای بدن، نشانه ی بی عفتی و یا ضعف عفت و شخصیت است.
ثانیاً: لازمه ایمان زن ها، استفاده از حجاب و پوشش عفیفانه است که با آن به اهل صلاح و پاک دامنی و حریّت شناخته می شود.
ثالثاً: از ثمره های اجتماعی عفاف و حجاب، تامین امنیت و حفظ زن از تعرض هوس بازان و باندهای فساد، فریب و اغفال است، چه این که رعایت حجاب کامل اسلامی بیان کننده ی آن است که این جا حریم عفت و انسانیت بوده، چشم نظربازان و دست تجاوز پیشگان به آن نرسد.
اما بی توجهی به این فرمان خداوند، در عین حال که گناه و بی ادبی در محضر اوست، گواه آن است که این جا جلوه گاه شهوت و هوش و منظر چشم های آلوده و چه بسا مزرعه ی هرزه گران است.
از این رو ابهت، وقار و عظمت بانوان عفیف و محجّبه باعث می شود که افراد بیمار دل جرأت اغفال و تعرض یا ایجاد مزاحمت برای آنان نیابند، بلکه متوجه و متعرض زنانی می شوند که کیفیت پوشش و رفتار آنان عفیفانه و از روی وقار نیست و عملاً خود را برای دست یابی افراد هوس باز آماده می کنند و بازیچه انحراف های مزاحمان قرار می دهند. هم چنان که در آیه دیگر ضمن تحریم سخن گفتن زن با لحن هوس انگیز و طمع پرور، فلسفه ی آن را طمع کردن بیمار دل و شهوت پرست ذکر می فرماید: « فیطمع الذی فی قلبه مرضٌ[8] »؛ پس در سخن دلربایی مکنید، که بیمار دل به طمع بیفتد.
بر این اساس در فرهنگ آسمانی قرآن آن چه که باعث حرص و ولع شهوانی و مایه طمع و تجاوز جنسی می شود رفتارهای هوس مآبانه و پوشش های غیر عفیفانه زن است نه ممنوعیت های منطقی و محدودیت های مصونیت آفرینی مثل حجاب و وجود حریم میان زن و مرد. بدین ترتیب قرآن کریم خط بطلان بر شعار فریبنده « الانسانُ حریصٌ عل ما مُنِع » برای توجیه لاقیدی و خودنمایی زنان می کشد.
4-1 مراتب حجاب و پوشش اسلامی
حجاب اسلامی دارای مراتب برترین، برتر، متوسط و حداقل می باشد. حجاب برتر چادرهای ساده و ضخیم عربی و ایرانی است و حجاب متوسط چادر کوتاه یا مقنعه های بلندی است که قسمت بالای قامت زن را از هر طرف به طور یکسان، به جز گردی صورت می پوشاند و برآمدگی های سینه و چاذبه های بدن را کاملاً مستور می سازد و حداقل پوشش اسلامی مقنعه کوتاه و چارقد و روسری های بلندی است که تا نیمی از اطراف بالای تن را می پوشاند؛ به طوری که سر و موها و دور گردن و سینه را کاملاً می پوشاند؛ منتها اگر از پوشش متوسط و یا حداقل حجاب استفاده شود، باید برای پوشش بقیه ی بدن، از لباسهای ساده و ضخیم و غیر زینتی، مثل مانتو و شلوار ساده و غیر چسبان استفاده نمود.
پوشاندن صورت و دست ها تا مچ، در نظر اسلام به خاطر مصلحت سهولت و راحتی ضرورت ندارد، البته در صورتی که از آرایش و زینت های تحریک آمیز خالی باشد، هر چند با توجه به وجود ملاک و فلسفه ی پوشش در صورت و دست ها تا مچ – که از زیبایی و جاذبه و تحریک آفرینی این اعضا، خصوصاً صورت برای مردان بالاخص جوانان و نوجوانان برخوردار می باشد – پوشاندن اینها نیز یک عمل بجا و نیکوست، که به ضمیمه ی چادر جزء برترین حجاب و پوشش اسلامی است، به ویژه برای دختران و زنان جوانی که از جاذبه و زیبایی خاصی برخوردارند و یا لااقل صورت به مقدار ضرورت بازگذاشته و بقیه پوشانده شود.
بنابراین پوشش دینی نه تنها بند و حصار و مایه محدودیت نیست بلکه نشانه حرمت و حیثیت زن و موجب مصونیت اوست. حجاب و عفت زن زینتی است که به او زیبایی اخلاقی و جاذبه ی ظاهری و شخصیت و ابهت معنوی عطا می کند که نه تنها جنبه حیوانیت و شهوت مردان جامعه و جوانان هوس ران را تحریک نمی کند، بلکه انسانیت و فطرت ملکوتی آنان را تحریک می سازد و عقل های خفته آنان را بیدار می نماید، زیرا با اوّلین برخورد، انسانیت و عظمت و وقار او را می بیند.
5-1 اصول و پایه های عفاف و حجاب
شناسایی ماهیت هر پدیده ای با توجه به اصول و پایه های آن در ژرف نگری مؤثر است در یک نگاه کلی اصول زیر را می توان به عنوان پایه های اساسی در فرهنگ حجاب و عفاف بر شمرد:
الف) حجاب و به طریق اولی عفاف که ریشه حجاب است از مصادیق حق الله به شمار می رود و ادای این حق از واجبات اس. در رساله حقوق امام سجاد علیه السلام حق خداوند بر بندگانش با تعبیر « و اکبر حقوق الله علیک … » آورده شده، ادای حق خدا ریشه و اصل حقوق شناخته شده که دیگر موارد حقوقی از آن نشأت می گیرد.
ب) عفاف و حجاب، پیش از آنکه تکلیفی شرعی و اجتماعی باشد حق نفس انسان بر او هم هست این مطلب را از رساله حقوق امام سجاد علیه السلام نیز می توان برداشت کرد. « و اما حق نفسک علیک فان تستوفیها فی طاعه الله »؛ حق نفست بر تو این است که آن را تماماً در راه طاعت خداوند قرار دهد.
پ) پدیده حجاب تنها یک پوشش نیست بلکه نماد باورها و گرایش های افراد است و حتی گاه نمادی برای معرفی ملت و فرهنگ بومی می باشد. پس می توان گفت: حجاب، ثمره ی حیا و عفاف، افزون بر حفظ تن و روان فرد، نماد هویت دینی و ملّی است.
ت) حجاب مانع حضور اجتماعی زنان نمی شود بلکه حکم حجاب و طرح آن در موارد متعددی در قرآن کریم نوعی امعنای حضور اجتماعی زن است زیرا اگر بنا باشد زنان در خانه بنشینند و با نامحرم رو به رو نشوند، نیازی به حکم حجاب نخواهد بود.
ث) حجاب و عفاف موجب خود ارزشمندی افراد و در نتیجه استواری شخصیت آنان می گردد و سطح عزت نفس را بالا می برد؛ البته در صورتی که برای این رفتار، دلایل محکمی آورده شود و آگاهانه گزینش گردد.
ج) عفاف و در پی آن حجاب بر اساس روایات، مانع افسردگی روحی و روانی بوده و نشاط آفرین است حضرت علی علیه السلام فرمود: « … و ثمرتها قله الاحزان »؛ ثمره و محصول عفاف کم شدن اندوه ها است. بنابراین افراد عفیف دارای نشاط خواهند بود. شاید این نشاط ( که امری درونی و باطنی است و نمود ظاهری آن به صورت لبخند و تبسم دیده می شود ) به علت پاکی درونی یعنی عفاف باشد.
6-1 شخصیت انسانی زن و هندسه معرفتی قرآن
دریافت حقیقت و ماهیت حجاب و نقش آن در زندگی انسان و رابطه ی او با همنوعان و خالق یکتا و تعمیق و ترویج آن در جامعه مرهون آگاهی از همین هندسه ی معرفتی است که سطح فکر، فرهنگ و شعور اجتماعی افراد را ارتقاء می بخشد. زنان نیز با ایجاد ارتباط منطقی بین بایدها و نبایدها و بودها و نبودها و به عبارتی درک ربط « مُلک » با خالق هستی که از آن تعبیر به « ملکوت » می شود می توانند با تمایل و اختیار تام تکالیف و وظایف تعیین شده از سوی شارع را بپذیرند و به آن ملتزم شوند.
1-2 اهمیت و نقش کمالات اخلاقی در رسیدن به کمال
همه ی حرکت ها و رفتارهای انسان، تبلور و جلوه ی صفات و شخصیت اخلاقی و روحی است، زیرا بدن ابزار و خادم روح است و روح از دریچه ی چشم و گوش و زبان می بیند و می شنود و سخن می گوید و به کمک مغز، تفکر و اندیشه می کند بنابراین اگر روح آراسته به صفات عالی و فضایل الهی باشد بدن را در مسیر صلاح و سعادت خود و جامعه به خدمت در می آورد و به رفتارهای شایسته و نیکو وا می دارد. اما اگر آدمی به صفات پست و نکوهیده متخلق و متصف شده باشد، بدن در مسیر خودخواهی ها و شهوات نامشروع به استخدام غرایز در آمده و در نتیجه خود و دیگران را در معرض تباهی قرار خواهد داد.
از این رو انسانِ دارای اخلاق و صفات عالی در برابر لغزش ها و انحرافات بیمه می شود؛ شرف و کرامت انسانی او در پرتو اخلاق فاضله حفظ می شود سرمایه ی بزرگ دین اش از خطر زوال و گستگی مصون می ماند و چهره ی والا و برترین حیات حقیقی آشکار شده و طمع شیرین زندگی تحقق خواهد یافت. امام صادق علیه السلام در این باره می فرمایند: « لاعیش أَهنأَ مِن حُسن الخلق[9] ؛ زندگی گواراتر از حسن خلق وجود ندارد. پس فرد متخلق به اخلاق والا، به حقوق خود و دیگران احترام می گذارد و بر این احساس درونی خویش پاسخ مثبت می دهد بر پایه چنین اخلاقی است که از منافع شخصی می گذرد و دیگران را بر خود مقدم داشته و ایثار می نماید به همین جهت است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: حُسن الخلق ذُهب بخیر الدنیا و الاخره[10] ؛ اخلاق و صفات نیکو خیر دنیا و آخرت را به همراه دارد.
انسان موجودی است اجتماعی که کمال و سعادتش در جامعه محقق می شود و زندگی اجتماعی بر اساس تعاون و همکاری، روابط و معاشرت ها و موضع گیری ها در برابر دیگران میسر می گردد و اگر ضوابط و قواعد انسانی و الهی میان آنان برقرار نباشد حیات و پیشرفت جامعه در معرض خطر سقوط خواهد بود. در اهمیت نقش اخلاق در جامعه همین بس که رمز بقا و تعالی یا انحطاط و سقوط یک ملت و تمدن از دیدگاه وحی و عقل و تجربه، رعایت ارزش ها و مکارم اخلاقی یا عدم رعایت آنهاست؛ از همین رو اسلام عزیز که دینی است با صبغه ی الهی و انسانی، تمام همتش آن است که انسان ها و پیروان راستین خویش را در سایه ی معرفت و ایمان و عمل صالح و تزکیه درون، به مکارم اخلاقی متصف نماید.
2-2 فطری بودن حجاب و فطرت حقیقت طلبی زنان
انسان ها با فطرت خدا طلبی و یکتاپرستی آفریده شده اند و خدای خود را از عمق جان دوست داشته و همواره رو به سوی او دارند. بنابراین شناخت خداوند متعال پایه و اساس عشق به آن حقیقت والاست و تخلق به اخلاق الهی مبنای وصال اوست به همین جهت خالق بزرگ انسان را بر اساس فطرت حقیقت جویی و معرفت خواهی، فضلیت طلبی و زیبای دوستی آفرید تا به وسیله ی این استعدادها و سرمایه [11]های والای درونی خدای محبوب خویش را از طریق خودشناسی و جهان شناسی و صفات الهی بشناسد. این گنج های فطری ارزش های اصیل انسان و معیارهای انسانیت اند و رمز خوشبختی و سعادت انسان در دنیا و آخرت آن است که زندگی خود را بر پایه ی این فطریات و استعدادهای عالی انسانی و پرورش آنها در سایه ی هدایت الهی و دینی تنظیم نماید. از آنجا که دین مقدس اسلام دین فطرت و کرامت و تکامل است تمام اوامر و نواهی آن در حیات معنوی و مادی انسان بر محور همین اصل تنظیم شده است نهایت تلاش آن آیین بزرگ الهی حفظ فطرت، پرورش کرامت و وصول انسان به تکامل و سعادت است.
یکی از دلایل فطری بودن پوشش و حجاب، ارتباط تنگاتنگ آن با حیا و عفاف است. در تعریف حیا، آن را ملکه ی نفسانی ذکر کرده اند که انسان را در مواجهه با حرام شرعی، عقلی و عرض در تنگنا قرار می دهد. و در تعریف عفاف نیز گفته شده: عفت، به دست آوردن حالت درونی است که توسط آن از غلبه ی شهوت بر آدمی ممانعت می شود.[12] پوشش، حجاب و کنترل نگاه و سخن در برابر نامحرم، نمودها و مظاهر حیا و عفاف است و در صورت همراهی پوشش با حیا « حجاب مطلوب » به وجود خواهد آمد. بنابراین از آنجا که حیا و عفت نفسانی است و از سرمایه های خدادادی و فطری بشر است، نیاز به پوشش و مصون بودن در برابر نگاه های آلوده و افکار ویرانگر نیز از فطرت بر می خیزد و در نتیجه با حفظ حجاب و پوشش مناسب، فطرت آدمی احیا می گردد.
لازمه ی حیات طیب و گوارا آن است که زنان اندیشه ها، عقاید، اخلاق و اعمال خود را از روی آگاهی، بینش و دلیل درست و منطقی انتخاب کنند و از هرگونه تقلید کورکورانه ی غیر معقول که مانع تعالی و پیشرفت و نشانه ی ضعف شخصیت است مبرا و پاک باشد.
3-2 نقش خودنمایی و بدحجابی در تضعیف نور فطرت توحیدی
عقل سلیم و وحی مُنزل با هر چیزی که انسان را از حقیقت عبادت و اطاعت الهی محروم و از هویت و هدف خلقت خویش غافل کند و نور فطرت را تضعیف و به تدریج خاموش نماید مخالف است نظر به اینکه فطرت توحیدی و سایر فطریات امانت الهی در درون انسان است و آدمی امین پروردگار عالم در آن می باشد لذا نباید در این امانت ملکوتی خیانت و به آن ظلم نماید. تحقق این امر در صورتی ممکن خواهد بود که قوای غضبیه، شهویه، وهمیه در سایه عقل و وحی کنترل و تعدیل گشته و در قلمرو معقول و مشروع خود فعالیت کنند. تمام محرمات الهی و رذیلت های اخلاقی که پدیده ی بدحجابی و خودنمایی زن در برابر نامحرمان از جمله آنها می باشد از این قبیل اند؛ به همین جهت قرآن کریم درباره ی احکام خداوند سبحان می فرماید: … و تلک حدود الله و من یتعد حدود الله فقد ظلم نفسه[13] »؛ این حدود خداست؛ و هر که از حدود تجاوز کند، یقیناً به خودش ستم ورزیده است. و می فرماید: « یا ایها الذین امنوا لاتخونوا اللهَ و الرسول و تخونوا امنتِکم و انتم تعلمون[14] »، ای اهل ایمان ! به خدا و پیامبر خیانت نکنید، و به امانت های میان خود هم خیانت نورزید، در حالی که می دانید.
این خیانت با ارتکاب معصیت حاصل می شود؛ چنان که امام محمدباقر علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند: فحیانهُ اللهِ و الرسولِ معصیتُها و امّا خیانَهُ الأمانَتِ فَکُلُّ انسانُ مأمونٍ علی ما افترض اللهُ عزوجلَّ علیه[15] ؛ خیانت به خدا و رسول به نافرمانی آن دو می باشد و اما خیانت در امانت هر انسانی امین واجبات خداوند عزوجل است.
بر این اساس حضور زنان بدون حجاب خداپسندانه و یا با چهره های مزین شده در مجامع عمومی، یکی از بدترین عوامل غفلت آفرین و موانع پرورش فطرت توحیدی و کارآمدترین سلاح دشمن برای تخریب اخلاق و معنویت است، زیرا غریزه ی شهوانی افراد جامعه خصوصاً نسل نوخاسته را شعله ور نموده و آنها را از یاد خدا و اطاعت یا حقیقت عبادت و عشق به او غافل می کند. بنابراین زنان خودنما و دل ربا، با این عمل ضد دینی و اخلاقی خویش به دین، ایمان و فطرت خود و افراد اجتماع آسیب رسانده و نور محبت الهی را در قلب خود و دیگران تضعیف نموده و طعم گوارای مناجات و لذت انس با خدای جمیل را از بین می برند و مانع گسترش آیین توحیدی و تابش آفتاب روان پرور اسلام به دل ها می شوند و ظلمت شهوات و محبت دنیا را جایگزین آن می نمایند.
4-2 حجاب حق الهی
منابع غنی و قوی اصول و مبانی حقوق در اسلام چیزی را حق می داند که از ثبات تکوینی سهمی برده باشد و نیز مطابق با واقعیت نظام هستی باشد و چیزی که نه خود از ثبات تکوینی سهم بسزایی دارد و نه پشتوانه ی تکوینی دارد بلکه برخاسته از خواسته های نفسانی است حق نخواهد بود بلکه باطلی است شبیه حق و ظلمی است در کسوت عمل.
از آنجا که حکم الهی برای سعادت بشر وضع می شود و خداوند متعال، رحمت را بر خویش واجب می داند و احکام الهی همان رحمت های خداوندی بر بندگان و یا مقدمه ای برای قرار گرفتن در دامن رحمت خدا هستند، پس حجاب حق خدا بر بندگان او می باشد البته نه به این معنا که در کنار حق بندگان، حقی را هم برای خدا تصور کنیم که او خالق همه چیز است و نقصی ندارد تا با ادای حق او، کامل گردد.
آیت الله جوادی آملی معتقد است که: « حجاب زن مربوط به خود او نیست تا گفته شود از حق خود صرف نظر کردم. حجاب زن مربوط به مرد نیست تا بگوید من راضی به بی حجابی هستم. حجاب زن مربوط به خانواده نیست که اعضای خانواده به بی حجابی راضی باشند، قرآن مجید راضی نخواهد بود زیرا زن و حیثیت او حق خداست و خدا زن را مظهر احساس و عاطفه آفرید نه مظهر بی عفتی و شهوت رانی » حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویژه ی برادر و فرزنداش می باشد همه ی اینها اگر رضایت بدهند قرآن راضی نخواهد بود چون حرمت و حیثیت زن به عنوان حق الله مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه ی عاطفی آفرید که معلم رقّت باشد و پیام عاطفه بیاورد و عصمت زن حق الله است و به هیچ کسی ارتباط ندارد قهراً همه ی اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصاً خود زن، امین امانت الهی است. زن به عنوان امین حق الله از نظر قرآن مطرح است یعنی این مقام را و این حریت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست به زن داده و فرموده: این حق مرا، تو به عنوان امانت حفظ کن.
و امّا برای ترسیم حقوق زن بررسی دو عنصر محوری لازم می باشد. یکی شناخت اصل انسانیت که حقیقت مشترک بین زن و مرد است، و دیگر هویت صنفی زن که واقعیت مختص به اوست و هیچ مبنایی برای تشخیص صحیح آن حقیقت مشترک و این هویت مختص صالح تر از خداوند که آفریدگار عالم و آدم است نمی باشد و خداوند نظر صائب و رأی ثابت خویش را در چهره ی وحی آسمانی به خوبی روشن نمود و شرح آن را به عهده ی صدور مشروح اهل بیت عصمت و طهارت سپرد. آنچه در تشریح خطوط کلی حق مشترک و حق مختص زن و مرد استنباط می شود آن است که چیزی حق مشترک است که در تعالی روح و ارتقای انسانیت مشترک بین زن و مرد مؤثر باشد و همچنین چیزی حق مختص می باشد که در پرورش هویت مختص زن یا مرد سهم بسزایی دشاته باشد مثلاً علوم و معارف که در بخش حکمت نظری پایه ی کمال انسانیت است فراگیری آنها حق مسلم زن می باشد.
5-2 پوشش و حجاب از منظر عقل
در واقع عفاف و حجاب، خود نوعی عقلانیت است. حال عقل اقتضاء می کند که انسان از این سرمایه ها، استعدادها و قابلیت ها حداکثر استفاده را نموده و به تعالی و کمال برسد. حکم عفاف و حجاب عقلاً برای ایجاد تمرکز نیروها، شکوفایی استعدادها، رشد خلاقیت و جهت دهدی به غرایز سرکش تشریع شده است.
بنابراین در کنار عقل و وحی، بشر عادی هم به وسیله ی تجربه و مشاهده دریافته که عامل ناامنی زنان در جامعه آن است که زنان ارزش، عظمت و حقیقت خود را در بعد مادی و جسمی خلاصه نموده و با عرضه و نمایش جاذبه ها و زینت های خدادادی و دیگر امور منافی عفت، از یک سو استعدادها و توانایی خود را زنده به گور و با ساختن یک شخصیت کاذب و افسانه ای برای خود، به زندگی رؤیایی پرداخته اند، و از دیگر سو باعث تحریک و طغیان غریزه جنسی مردان و تخریب دل ها، استعدادها و توانمندی های آنان می شوند و در نهایت جسم و روانشان را تباه و اخلاقشان را فاسد می کنند.
6-2 حجاب شرط تعالی
حجاب باعث پاکی و طهارت روح زن می شود و در نتیجه ی آن، زمینه ی تعالی معنوی و عروج روحانی به قلّه های بلند عرفانی فراهم می آید. در تمام ادیان الهی بر پوشیده بودن زن، خصوصاً در حال عبادت، تاکید شده است. در نقاشیهای معابد و کلیساهای تمام دنیا، زنان قدّیس همه مذاهب، حجاب کامل دارند. لباس راهبه های مسیحی یک حجاب تمار عیار است. این نشان می دهد از نظر ادیان، تعالی معنوی زن مستلزم حجاب و پوشیدگی است. زن با پوشاندن سر و پیکر خود در حجاب، دل و جان خویش را از حجاب باطنی رها می سازد.
7-2 حجاب بیانگر ارزش والای زن
زن مثل یک مروارید قیمتی است. مروارید غیر از سنگ، بی ارزش است که هر جایی می افتد و در دسترس هر کسی است. مرواریدب در دل صدف است این تعبیر زیبای مروارید و صدف از خود قرآن است. قرآن از همسران ارزشمند بهشتیان به حورٌ عینٌ کامثال اِللُّؤلُؤ المکنون[16] ؛ زنان سیه چشم زیبا رویی مانند مروارید در صدف؛ تعبیر کرده است.
8-2 حجاب مایه مصونیت و امنیت
حجاب در ذات خود دارای مصونیت است به این معنا که نیروی محافظ و نگهبان وجودی زن می باشد امنیت و مصونیت در ابعاد گسترده ی خود، جسمانی، روانی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در حکم حجاب وجود دارد. زنان پوشیده از آن جهت که جسم و پیکر آنها توسط پوشش – به هر نوعی – محافظت می شود، کمتر در معرض ناراحتی های جسمی قرار خواهند گرفت و از آسیب های طبیعی و اجتماعی در امان خواهند بود و پوشیدگی مانع از آسیب پذیری جسم افراد می شود. از نظر روانی نیز زنان با حجاب کمتر در معرض اضطرابب ها و ترس ها قرار می گیرند مثلاً اضطراب از اینکه به هنگام مقایسه با دیگران مورد قبول واقع نشوند. شهید مطهری رحمه الله علیه معتقد است گاهی حرکات و سکنات انسان، زباندار است و گاه وضع لباس، راه رفتن و سخن گفتن زن معنادار است و با زبان بی زبانی می گوید: « دست تعرض از این حریم کوتاه است. » بنابراین زنان با حجاب از مسابقه و امتحان مستمر در امان هستند و از این رو آرامش روحی و روانی بیشتری دارند. افزون بر آرامش روانی فرد با حجاب، در جامعه نیز می توان مصونیت ناشی از حجاب را که موجب بهداشت و سلامت روانی جامعه می شود، مشاهده نمود زیرا جامعه از مجموعه افراد تشکیل می شود و سلامت فردی به دنبال خود بهداشت روانی جامعه را خواهد داشت. و زنان و دخترانی که در جامعه خودآرایی، خودنمایی، جلوه فروشی و طنازی می کنند، در معرض برخوردهای زشت مردان هوسران قرار می گیرند. از متلک گفتن ها و رفتارهای زشت و مزاحمت های خیابانی گرفته تا رفتارهای خیلی خشن، همچون ربوده شدن و تجاوز به عنف، پس حجاب محدودیتی برای مردان هوسران و مصونیتی برای زنان پاکدامن است.
9-2 حجاب حس خودارزشمندی
حجاب ارتباط مستقیم با حس « خود ارزشمندی » دارد و به هر میزان که زن خود را ارزشمند ببیند، رشد شخصیتی او معلوم می شود. افرادی که دارای حسّ « خود ارزشمندی » هستند هرگز خود را برابر نگاه و جلب نظر نامحرم به زحمت نمی اندازند. آنان که ارزش و حرمت خود را می شناسند، افرادی خلّاق با ذهنی بارور خواهند بود و تلاش پیگیر در رسییدن به اهداف عالی دارند و ذهن و خلاقیت و وقت خویش را در راه امور گذرا و سطحی مانند نیازهای جنسی صرف نمی کنند گرچه این نیازها و غریزه ی طبیعی را در چارچوب کانون ( خانواده ) می توان بر آورده کرد.
هنگامی که احساس بی ارزشی برای یک زن به وجود آید برای جبران این احساس تلاش می کند از هر طریق که شده مورد قبول دیگران واقع شود او احساس می کند با عریان شدن و یافتن مشتری هایی برای جسم می تواند حس و عقده ی حقارت خود را جبران کند ولی چنین نخواهد بود. حجاب که باعث خود نگهداری در برابر نامحرم می شود حس « خود ارزشمندی » زن را بالا می برد زیرا در اینیب صورت او، خود را برای دیگران نمی خواهد بلکه برای خویش ارزش قائل است و به دیگران پیام می دهد که در صورت علاقه به وی، بهای سنگینی از نظر روانی و مالی باید هزینه کنند.
1-3 حجاب و عفاف ابزاری برای شخصیت زن
با داشتن حجاب و پوشش صحیح که نیازهای سطوح پایین را پوشیده نگاه می دارد و در جایگاه خود قرار می دهد می توان این نیازها را پشت سر نهاد و بر روی قابلیت ها و توانایی ها متمرکز شد و استعدادهای بالقوه را بالفعل کرد. این همان انسان رشد یافته و به تعبیر قرآن کریم، انسان کامل و سالم است که انرژی و نیروی خود را صرف نیازهای مهم تر و ارزشمند خود می کند. معمولاً افرادی که غرق در خودآرایی و خودنمایی و دعوت نامحرم به خود هستند، بهترین فرصت ها را به تهیه ی لباس ها، لوازم آرایش و وسایل شخصی چشمگیر صرف می کنند و عملاً فرصتی برای خود تحلیلی و شخصیت خویش و طی کردن مسیر رشد شخصیت خود نمی یابند و گاهی حتی لزومی نمی بینند وقتی را برای تعالی شخصیت خود گذارند و برنامه ای بریزند.
2-3 جلوه ها و مصادیق عفاف زن
وظایفی که در آیه « و قل للمؤمنتِ یَغضضنَ من ابصرهنَّ و …[17] » به عنوان جلوه ها و مصادیق عفاف زن بیان فرموده به شرح ذیل می باشد:
1- عفت در نگاه: اولین وظیفه زنان، وجوب حفظ و کنترل دیده و نگاه است ( یغضضن من ابصارهنَّ ) دیده های خود را – از نامحرم و آن چه که نظرب کردن به آن حرام می باشد – فرو گیرد.
امّا عفت چشم به انسان آزاد اندیشی، به فکر فراغت، به غریزه آرامش، به استعدادها شکوفایی و به دل و شخصیت صحت و سلامت می بخشد؛ در نتیجه صفات آدمی نیکو شده و عجایب عالم و عظمت و جمال الهی را مشاهده می کند و به ازای هر کنترل و حفظ چشم در برابر نامحرم، یک حوریه بهشتی به ازدواج او در خواهد آمد.[18] پس اساسی ترین راه برای پرهیز از چشم چرانی و نگاه به حرام آن است که انسان باور کند که استعداد و توانایی آن را دارد که می تواند با مجاهدت و تهذیب نفس، چشم دل خود را بینا و جمال دل آرای خدای خویش را مشاهده نماید و از لذایذی بی نظیر و همیشگیی آن در دنیا و آخرت بهره مند گردد.
2- عفت در دامن: دومین دستور، ضرورت و وجوب پوشش عورت و شرم گاه است « و یحفظنَ فروجهنّ » که طبق روایتی از امام صادق علیه السلام منظور حفظ آن از نگاه دیگران است ولو از زنان و محارم غیر از همسر.
3- عفت در پوشش: از آن جا که موضوع حجاب زن و پوشش جسم و اندام تحریک انگیز او و مستور نمودن زینت های وی اهمیت بسیاری دارد، خداوند حکیم به دنبال آیه مذکور چند مرتبه آن را با تعبیرهای مختلف توصیه می فرماید و زنان را از هتک حرمت خود با بی حجابی، خودآرایی و خودنمایی در برابر نامحرم نهی می فرماید.
4- عفت در کردار
5- عفت در گفتار[19].
3-3 هرم عفاف در بهداشت روانی جامعه
معمولاً به هنگام سخن گفتن از حجاب آنچه بی درنگ در اذهان متصور می شود، پوشش و نوع آن است و کمتر به حقیقت حجاب، ریشه ها و مراحل شکوفایی آن پرداخته شده است. تا زمانی که نگاه جامعه به حجاب به عنوان یک تکلیف ( که به خودی خود مشقّت و زحمت دارد ) و حتی با نگاهی بدبینانه تر یک « تحمیل بدون استدلال » ( ! ) تلقی شود، و ریشه ها و پیشینه های آن مشخص نشود، نمی توان در زمینه ی ایجاد جامعه ای عفیف و با حجاب، موفقیت هایی به دست آورد.
در این بخش از نوشتار، هرم هندسی فرضی را تصور می کنیم که سطوح متفاوت آن بر اساس روایات چیده شده است. سطح زیرین را، حیا تشکیل می دهد و در بالاترین سطح رویی آن حجاب قرار دارد و سطوح میانی عبارتند از: عفاف، صیانت، قناعت. هنگامی که ملکه ی حیا در جامعه ای و در قلب مردم رسوخ کرد، در نتیجه عفاف و خود نگهداری درونی ایجاد شده سپس ثمره های عفاف یعنی صیانت ( حفظ حریم ها ) و قناعت ( حفظ حدود ) آشکار می گردد و می توان شاهد فرهنگ حجاب و پوشش صحیح و آگاهانه بود.
زمانی می توان حجاب حقیقی و مطلوب و در عین حال محبوب را در جامعه مشاهده نمود که مراحل پیشین آن ایجاد شده باشد. چنین جامعه ای هرگز با هجمه های فرهنگی آن سوی مرزها و یا القائات برخاسته از تفکرات دشمنان داخلی، لرزان نخواهد شد و از این باور گرانقدر خویش دست بر نخواهد داشت.
4-3 نقش دین و ایمان در شخصیت زن
اساس انسانیت، شناخت خداوند متعال و فراگیری معارف دینی و ایمانی است. ایمان توحیدی که همانا اعتقاد راسخ به اساسی ترین اصول سازنده ی شخصیت و کرامت انسانی است تنها عقیده ی انسان سازی است که آدمی را از احساس پوچی و بی هدفی حفظ می کند و عظمت هویت انسان و فلسفه ی حیات را تبیین نموده و در مجرای تکامل قرار می دهد، غرایز را تعدیل و رذایل را می زداید، استعدادها و کمالات بالقوه فطری را پروش و کردار و گفتار را شایسته و الهی می سازد.
دین، ایمان و معرفت یگانه معمار شخصیت، مبنای انسانیت، راز خوشبختی و رمز فرزانگی است و بی دینی، ضعف ایمان، جهالت و غفلت مایه تخدیر عقل و هوشیاری، علت فرار از حق و ستیزه با خویشتن، راز ناتوانی در حاکمت بر نفس، رمز رذالت ها و ناشایست ها، سرچشمه ی زیر پا گذاشتن اصول و قوانین انسانی و عامل بدبختی و سیه روزی های آدمی است. امیرمؤمنان علی علیه السلام – آن معلم مربی بزرگ انسانیت – مقیاس جالبی برای شناخت و درک عظمت اسلام و انسانیت به ما ارائه داده و می فرمایند: بدانید شما حقیقت رشد و کمال را نخواهید شناخت مگر اینکه حال کسی را که آن را ترک کرده بشناسید، عهد و پیمان کتاب الهی را اخذ نخواهید کرد مگر اینکه به وضعیت کسی که آن را شکسته آگاه شوید و تمسک به قرآن نخواهید دید مگر اینکه کسی را که آن را پشت سر انداخته بشناسید، پس آن را – رشد و کمال، پیمان قرآن و عمل به آن را – از اهل آنها طلب کنید زیرا آنان باعث حیات علم و مرگ جهل هستند.[20]
5-3 از بین رفتن شخصیت در برابر زیبایی های صوری
اساسی ترین شیوه برای اینکه آدمی خود را در برابر جاذبه های صوری و چهره های زیبا نبازد و عظمت و کرامت خویشتن را به دست فراموشی نسپارد، توجه دائم به آنچه در آخرت در انتظار اوست که در رأس آنها همانا لقاءِالله و دیدار معنوی آن جمیل بی نهایت و لذت و ابتهاج نامحدود حاصل از آن است که اوج تکامل معرفتی انسان می باشد. « فلاتعلم ما اخفی لهم من قرّه اعین[21] »؛ هیچ کس نمی داند چه پاداش های عظیمی که مایه روشنی چشم ها می گردد برای آنان – مومنان راستین – نهفته شده است.
6-3 تمثل برزخی حقیقت بی بند و باری و خودنمایی زنان ( در روایات )
تمام اعمال جوارحی و رفتارهایی که از انسان صادر می شود و همه اعمال جوانحی، از عقاید، نبات و ملکات نفسانی و اخلاقی که قلب و روح آدمی کسب می کنند، یک حقیقت و باطنی دارد که در عالم برزخ و آخرت به شکل کاملتر و چهره ای متناسب با آن دو جهان ظهور پیدا می کند، که به آن تمثل یا تجسّم اعمال گویند. به بیان روشن تر، هر عمل و گفتار نیک یا بدی که از انسان سر می زند و هر عقیده و فضیلت یا رذیلت اخلاقی که روح تحصیل می کند، یک باطن مثالی و برزخی و یک باطن عقلی و اخروی دارد؛ باطن مثالی آن در قبر تمثل و ظهور می یابد، اما باطن عقلی در قیامت در سیمای بهشت و جهنم ظهور و تجسم می یابد بدین ترتیب نعمت ها و لذت های برزخی و اخروی و هم چنین عذاب ها و وسایل شکنجه در جهان قبر و قیامت، تبلور و تجسم یافته های اعمال دنیوی انسان است و جزاء خود اعمال و نفس آنها می باشد و آدمی میهمان سفره ی عقاید و ملکات و کردار خویش است. البته مشاهده حقیقت اعمال در این عالم برای دل های لطیف و پاک و نورانی میسر است و حتی حقیقت بعضی از اعمال در عالم رویا و خواب برای همگان ظهور می کند که جنبه تشویق یا هشدار و تنبّه از ناحیه خداوند مهربان دارد. در این باره آیات و روایات زیادی وجود دارد از جمله: « یومئذ یصدر الناس اشتاتاً لیروا اعمالهم. فمن یعمل مثقال ذرّهٍ خیراً یره. و من یعمل مثقال ذرَّه شرّاً یره[22] »؛ در آن روز مردم پراکنده از قبرها بیرون می آیند تا اعمالشان را به آنها بنمایانند. پس هر کس به وزن ذره ای نیکی کرده باشد آن را می بیند. و هر کس به وزن ذره ای بدی کرده باشد آن را می بیند. و در آیه دیگر می فرماید: « یوم تجد کل نفس ماعملت من خیرٍ محضراً و ماعملت من سوءٍ تَوَدّلوان بینها و بنیهُ مراً بعیداً و یحذّرکم الله نفسهُ و الله رءوُف بالعباد[23] »؛ روزی که هر کس کارهای نیک و کارهای بد خود را در برابر خود حاضر ببیند، آرزو کند که ای کاش میان او و کردار بدش فاصله ای بزرگ بود خداوند شما را از خودش می ترساند. و خدا به بندگانش مهربان است.
از حضرت امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که فرمودند: من و فاطمه بر رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شدیم او را در حال گریه شدید مشاهده کردیم به ایشان عرض کردم: پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله، چه چیزی شما را به گریه انداخته است، حضرت فرمودند: یا علی ! در شب معراج که به آسمان رفتم، زنان امت خود را در عذاب شدید دیدم، … آن گاه کیفیت عذاب های آنان را بیان فرمودند. بعد فاطمه علیها السلام خطاب به پدر فرمود: حبیب من ! نور چشم من ! عمل و روش آن زنان چه بوده که خداوند چنین عذابی را برای آنان مقرر فرموده است؟ پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: امّا آن زنی که او را به موهایش آویزان کرده بودند برای این بود که موهایش را از مردان نامحرم نمی پوشانید و آن زنی که به زبانش آویزان بود، به خاطر اینکه شوهرش را با زبانش اذیت می کرد و آن زنی که به دو پستانش آویزان بود، از همبستر شدن شوهرش با او خودداری می کرد و زنی که به پاهایش آویزان بود از خانه بدون اجازه شوهرش خارج می شد و خانمی که گوشت بدنش را می خورد، خودش را برای مردم زینت و آرایش می کرد و زنی که پاهایش به دست هایش بسته بود و مارها و عقرب ها بر او مسلط بودند، در حال نجاست وضو می گرفت و با لباس نجش بود و غسل جنابت و حیض به جا نمی آورد و خود را نظیف نمی نمود و در نماز سستی می کرد و زنی که کر و کور و لال بود، از راه زنا بچه دار می شد و او را به گردن شوهرش می انداخت و آن زنی که گوشت بدنش را با قیچی جدا می کردند، خودش را بر مردان عرضه می کرد و خانمی که صورت و بدنش می سوخت در حالی که روده هایش را می خورد، به دلیل این بود که در عمل منافی عفت واسطه بود و زنی که سرش خوک و بدنش الاغ بود سخن چین و دروغگو بود و امّا آن زنی که به صورت سگ بود آوازه خوان و حسود بوده است. بعد رسول الله صلی الله علیه و آله فرمودند: وای بر زنی که همسرش را ناراضی و غضبناک کند و خوشا به حال آن زنی که شوهرش از او راضی باشد.[24]
نتیجه گیری
مساله حجاب به عنوان موضوعی چند بعدی، در صورت موضوع قرار گرفتن برای یک مطالعه و بررسی، طبیعتاً و بلکه قطعاً باید ناظر به ابعاد مختلفش مورد بررسی قرار گیرد وگرنه نتایج مطالعات و بررسی ها، نتایج غیر واقعی و غیر قابل استناد خواهد بود که در صورت مبنا قرار گرفتن در روند اجرا نه تنها مقصود را حاصل نمی سازد بلکه ممکن است نتایج عکس نیز به دنبال داشته باشد و مسئله حجاب موضوعی است که تکرار آن ثمر بخش است.
منابع و ماخذ
قرآن.
نهج البلاغه، خطبه 147.
1- حرالعاملی، وسائل الشیعه، جلد سوم
2- خامنه ای، سید محمد، حقوق زن، چاپ اول 1368.
3- زکی یمانی، احمد، ترجمه سید ضیاء مرتضوی، اسلام و زن، چاپ 1385.
4- زن از دیدگاه ادیان و مکاتب، ناشر: انتشارات نصایح، چاپ 1379.
5- سجادی، سید جعفر، معارف اسلامی ، چاپ 1366.
6- شهید بنت الهدی صدر، شخصیت زن مسلمان، چاپ 1368.
7- شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، جلد سوم
8- شیرازی، سید عبدالله، ترجمه محمدمهدی اشتهاردی، پوشش زن در اسلام.
9- طاهرزاده، اصغر، زن آنگونه که باید باشد.
10- طباطبائی، علامه سید محمدحسین، مترجم سید محمدباقر موسوی همدانی، تفسیر المیزان.
11- طیب، مهدی، حجاب و حقوق زن در ترازوی اندیشه و ایمان، چاپ 1387.
12- طیبی، ناهید، عطر عفاف، چاپ 1386.
13- عمید، حسن ، فرهنگ عمید، چاپ 1379.
14- الفراهیدی، خلیل بن احد، کتاب العین، جلد سوم.
15- فضل الله، سید محمدحسین، مترجم مجید مرادی، زن از نگاهی دیگر، چاپ 1384.
16- کوهی، محمدرضا، آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن، چاپ 1384.
17- مترجم بندرریگی، محمد، منجد الطلاب، چاپ جدید 1389.
18- مطهری، شهید مرتضی، مسئله حجاب، چاپ 1379.
19- معین، محمد، فرهنگ لغت معین، چاپ دوم 1386.
[1] . الفراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 3 ، ص 86.
[2] . بحارالانوار، ج 103، ص 238.
[3] . سوره احزاب آیه (59).
[4] . حر العاملی ، وسایل الشیعه، ج 3، ص 281.
[5] . الحمری القمی، قرب الاسناد، ص 82؛ الحرالعاملی، وسایل الشیعه، ج 20، ص 202 و ج 14، ص 146.
[6] . کلینی، پیشین، ج 5 ، ص 519 ؛ شیخ صدوق، کتاب من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 440.
[7] . احزاب (33)، آیه 59.
[8] . احزاب (33) آیه 32
[9] . بحارالانوار، ج 71، ص 389.
[10] . همان، ص 387.
[11] . ر . ک: نراقی، مولی مهدی، پیشین، ج 2، ص 1.
[12] . الراغب الاصفهانی، پیشین، ص 339.
[13] . طلاق (65)، آیه 1.
[14] . انفال (8)، آیه 27.
[15] . تفسیر نور الثقلین، ج 2 ، ص 144.
[16] . سوره واقعه آیه (22).
[17] . نور (24)، آیه 31.
[18] . میزان الحکمه، جلد 10.
[19] . ر . ک . کتاب آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن. فصل هفتم.
[20] . نهج البلاغه، خطبه 147.
[21] . ر . ک. کتاب آسیب شناسی شخصیت و محبوبیت زن.
[22] . زلزله (92) آیه 6 - 8
[23] . آل عمران (3)، آیه 30
[24] . عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1، ص 13 ؛ بحارالانوار، ج 8، ص 309.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات