«آثار بدبینی در زندگی دنیوی و اخروی»
عصمت نور محمدی
چکیده
بیماری بدگمانی: آن خیاهای ذهنی نیست که بی اختیار دست می دهد، بلکه مقصود ما در این مقاله از بدبینی گمان هایی بدی است که شخص با اختیار آن را پرورش می دهد و در د نیای ذهن و خیال آن را دنبال می کند و از مقدماتی که خود می سازد نتیجه می گیرد و سعی
می کند رفتار و کردار از خود را براساس همان خیال های خود ساخته، به ظهور برساند.
بیماری بدگمانی برا از دو راه باید معالجه کرد، یکی علمی و دیگری عملی.
اما درمان عملی آن است که :
آن کسی که گرفتار سوء ظن است در مفاسد و زیان های آن بیندیشد.
در کیفرهای سخت سوء ظن دقت نماید و بکوشد با رهایی از سوءظن، گرفتار آنها نشود.
علل و انگیزه های سوءظن را بررسی کرده و آنها از خود دور سازد.
و اما درمان عملی سوء ظن
برای رهایی و درمان بیماری خطرناک سوء ظن باید مجاهدت های فراوان کرده و در مقام عمل سعی کند در کارها و سخنان و احوال مردم دقیق و کنجکاو نگردد و باید به توهمات و خیالات خویش درباه دیگران که موجب بدبینی می شود اهمین ندهد و به کسانی که بدگمان است محبت و نیکی کند و با آنها معاشرت و دید و بازدید داشته باشد.
مواظب باشد اعمال و اخباری که از دیگران می داند و موجب بدبینی است برای دیگران نقل نکند و بالاخره با شرکت در مجالس پند و اندرز و مجالست با علماء و صالحان و درخواست نصحیت از آنان و شنیدن سخنان سازنده و به کاربستن آنها در مقام اصلاح و خودسازی برآید و به جای این که از عیوب دیگران ناراحت شود و انتقاد کند از عیب های خود نگران باشد و بکوشد که آنها را برطرف نماید. [1]
مقدمه:
از بیماریهای خطرناک روانی، بدبینی و بدگمانی است هر کس بدان گرقتار شود، ناراحتی ها، و رنجها خودخودریها و دردهای دشواری در انتظار اوست. این بیماری گاه چنان شدت می یابد که شخص مبتلا، به هر چه می نگرد و یا درباره ی هر چه فکر می کند؛ می کوشد نقص و عیبی در آن بیابد و نیکویی های آن را از نظر دور سازد و فراموش کند، اگر ساختمانی شگفت، کتابی مفید و ارزنده، گفتار و نوشتاری پرارج و با انسانی با ارزش می بیند، به جای این که خوبی های را بستاید وقت و دقت خود را در این می گذارند که شاید عیب و نقصی بجوید و آنها را پست و کوچک بشمارد.
این خوی ناپسند و بیماری اخلاقی از بلاهای بزرگ و پرخطر دنیای امروز است به طوری که سوءظن و بی اعتمادی به همه چیز و همه کس حتی به زندگی؛ بر بسیاری از دل ها حکم فرماست و به جای چاره جویی و درمان این بیماری، دست هایی در لباس شاعر و نویسنده و حتی فیلسوف غربی و … به آتش بدبینی دامن زده و می زنند و با شعر، رمان و فلسفه بافی، نوای غم انگیزی از رنج ها ، بدبختی ها و نومیدی ها به گوش مردم می رسانند.
زیان بارترآن که بدبینی را به نفرت از حیات ـ پوچ و بی معنا بودن زندگی کشانده اند که انسانها را سرانجام به خودکشی وا می دارد.
و از آن مهم تر زیانهای بسیاری از جمله قتل، متلاشی شدن خانواده ها و از بین رفتن دوستی ها بر آن مترتب است. بنابراین این بیماری، بیماری قرن نام گرفته است. [2]
بخش اول
فصل اول
1ـ 1ـ 1
بیان مسئله
یک از شایع ترین مشکلات روان پزشکی بدبینی است. اگر بدبینی از حد معمول پارافراتر بگذار می تواند به یکی از خطرناکترین بیماری ها تبدیل شود و کانون گرم خانواده را دچار آشفتگی کند بدبینی تفسیر غلط از رفتار دیگران است یعنی این که فرد احساس می کند چیزی که می بیند با آن چیزی که در پشت صحنه وجود دارد تفاوت دارد این تفاوت از یک رفتار مثبت منشأ نمی گیرد گاهی انسان بدی می کند اما اگر درونش خوبی باشد این به عنوان بدبینی تلقی نمی شود و در واقع به خوبی که بد تفسیر شود بدبینی می گوییم.[3]
1ـ 1 ـ 2
علت انتخاب موضوع و اهمیت و فواید آن
این موضوع زمانی در ذهن بنده نقش بست که افرادی روبرو شدم که این مشکل در زندگی آنها به وجود آمده بود و من وقتی با این بیماری آشنا شدم. در پی آن بودم که * علت واقعی این مشکل چیست آیا این مشکل جنبه روانی د ارد یا ممکن است مواد مخدر در شکل گیری آن دخالت داشته باشد و روش درمان آن چیست؟ آیا متخصص اعصاب و روان می تواند به درمان آن کمک کند؟ یا این بیماری درمان قطعی ندارد، و با تحقیقاتی که انجام دادم نظرات متفاوتی به دست آوردم و عده ای به من گفتند که شاید شخص برای آزار و اذیت طرف مقابل نقش بازی می کند و حالت بدبینی را بروز می دهد و عده ای می گفتند که یک نوع بیماری است و چون این مسئله و حل آن بسیار جالت توجه بود تصمیم گرفتم که اطلاعات بیشتری درباره این بیماری به دست آوردم.
1ـ 1ـ 3
تاریخچه پیشینه تحقیق
هنگامی جامعه آی سالم و متعادل خواهیم داشت که افراد آن جامعه، از سلامت روانی برخودار و در عرصه های اجتماعی فعال باشند. انکار کردن نابسامانی های روانی افراد جامعه درست نیست. برای اصلاح نخست باید درد و بیماری را شناخت و در این صورت، درمان سهل تر خواهد بود.
در گذشته های دور، اندیشمندان و ادیبان، کتاب های پند و اندرز می نوشتند تا به مردم آگاهی های لازم را برای رسیدن به تعادل اخلاقی و روانی ارائه دهند. اما امروزه این پندنامه های ارزشمند به تنهایی کافی نیستند.
زندگی در عصرما ، آگاهی ها و مهارت های ظریف تری را می طلبد که با مطالعه و تجربه به دست می آیند . دسترسی به اطلاعات درست و کسب مهارت های لازم برای زندگی، در پیشگیری از آسیب های روانی سهم عمده ای دارد هر چند علاوه بر اطلاعات درست، یافتن راهکارهای صحیح نیز ضروری است.
تا کنون در ایران برای حل مسائل و مشکلات فردی و خانوادگی کتاب های ارزشمندی در حوزه ی روان پزشکی و روان شناسی، ترجمه و منتشر شده است. که بیش تر آن ها را حل های متناسب با فرهنگ های غیر ایرانی ارائه داده اند لذا صرف ترجمه ی ـ حتی علمی ترین ـ متون وروان شناسی غرب نمی تواند راهگشای مشکلات جامعه ی ما باشد و ما باید دریافت های خود را از د انش غرب را با شرایط فرهنگی و میراث معنوی خودسازگار کنیم تا کلام مان آشنا و راهکارهای درمانی مان موثر باشد.
نشر قطره بر آن شده است تا با همکاری روان پزشکان و روان شناسان برجسته ایرانی مجموعه کتاب هایی را با عنوان «روان و زندگی» منتشر کند. مولفان این مجموعه با دانش نظری و تجربه های بالینی و درمانی مفید، موضوع هایی را برای تألیف انتخاب کرده اند که در آن مهارت و تجربه ویژه ای دارند.
نشر قطره بر خود لازم می داند از روان پزشکان، روان شناسان و استادان محترمی که در این مجموعه ما را یاری کرده اند سپاسگذاری کند. [4]
1ـ 1ـ 4
سؤالات پژوهشی
اصلی :
آثار بدبینی در زندگی دنیوی و اخروی چیست؟
فرعی :
1ـ علت بدبینی چیست؟
2ـ آیا بدبینی همان سوء ظن است؟
3ـ چه عواملی باعث ایجاد بدبینی می شود؟
1ـ 1ـ 5
اهداف و دستاوردهای مورد انتظار
آلودگی درون و برون : افرادی که خود آلوده اند دیگران را مانند خود می بینند.
زندگی در محیط های فاسد:
عقده حقارت: کسی که گرفتار خود کم بینی است و یا از سوی دیگران مورد تحقیر واقع گشته است، چنین شخصی سعی می کند دیگران را هم در محیط فکر خود حقیر و پست و آلوده و گنه کار حساب کند تا از عقده خود بکاهد و آرامش کاذبی به خود بدهد.
هم نشینی با بدان : وقتی که اسنان با افراد فاسد نشست و برخواست داشت طبیعی است که نسبت به همه افراد بدبین شود، چون تصور می کند معاشران او نمونه ]ایی از مردم اند . در حدیثی امام علی می فرماید : هم نشینی با بدان سبب بدگمانی به نیکان می شود. [5]
بدبینی ترجمه فارسی سوءظن است و فرقی بین آنها نیست.
1ـ ناپاکی : گاهی افراد مطابق اصل کلی مقایسه به خویش انسان ها را خوب باید می پندارد در و محور بدی و خوبی مردم قرار می دهد که گفته اند کافر همه را به کیش خود پندارد.
2ـ گاهی منشأ بدبینی تکبر و خودخواهی است. کسی که خود را برتر از دیگران می بیند در محیط فکر خود برای دیگران نقاط منفی می تراشند تا آنان را کوچک سازند.
3ـ در مواردی علت بدبینی پیش داوری است : مثلاً شخصی می بیند دوستش بی تفاوت با او برخورد کرد بدون این که احتمال دهد شاید توجه نداشته قضاوت می کند که دوستش با او خوب نیست.
1ـ 1ـ 6
پیش فرض های پژوهش
سوء ظن (بدگمانی و بدبینی) از گناهان قلبی و بیماریهای روانی است که سبب بسیاری از گناهان نیز می باشد و کمتر کسی است که به این گناه آلوده نشد و سخت تر آن که به گناه بودنش التفاتی نیست و چون آن را گناه نمی بینند. از آن پشیمان نمی شوند و آن را ترک نمی کنند و چون بر آن اصرار ورزند اگر بر فرض صغیره بودن کبیره می شود و اگر مشمول ادله * می شد. به واسطه اصرار و سبک گرفتن آن نابخشودنی می شود و بر هر مسلمانی واجب است. حرمت بدگمانی را بداند و خود را به آن آلوده نسازد یا اگر آلوده شد و فوراً از آن توبه کند چون توبه واجب فوری است بنابراین معنی سوءظن و انواع آن دلیل حرمت و راه درمان آن باید ذکر شود.[6]
هر گفتار و کرداری که از دیگری شنیده می شود بر دو قسم است:
1ـ خوبی یا بری آن گفتار و کردار و درستی یا نادرستی نیست صاحب آن کار آشکار و یقین باشد به طوری که احتمال خلاف داده نشود مانند این که انسان به چشم خود ببیند دیگری را که شیشه شرابی را که شراب است و یا اختیارش آن را می آشامد یا اینکه با دیگری از ظهر تا غروب باشد و او را ازخواندن نماز یادآوری کند و بخواند یا اینکه جماعتی که عقل، اتفاقشان را بر دروغ محال بداند خبر دهند که دیدیم فلام کس، فلانی را کشت و به طور کلی هر گاه زشتی گفتار یا کردار و بدی نیست شخصی آشکار شد و احتمال صحت اصلاً داده نشد پس اگر در دل بری آن شخص را جای دهد و به آن معتقد شود جایز و صحیح است.
2ـ گفتار یا کردار دیگری یا خوبی و زشتی آن یا نیکی یا بدی نیتش هیچ کدام یقینی نباشد و هر یک از خوبی و بدی احتمال داده شود مثلاً بوی شراب از دهان کسی احساس می کند احتمال دارد که از روی علم و عمد شراب خورده باشد چنانچه احتمال دارد فراموش کرده باشد یا ندانسته خورده باشد یا دیگری به زور به او خورانده باشد و مانند این که کسی از ظهر تا غروب نماز نخواند و احتمال می دهد عمداً نخوانده باشد چنانچه احتمال دارد فراموش کرده باشد. و هم چنین کسی که از خانه زن بدکاری بیرون باید احتمال دارد برای کار ناروا رفته باشد و ممکن است اشتباهی رفته باشد یا برای ملاقات شخص دیگری که در آن خانه است یا برای خرید یا اجازه خانه داخل شده باشد و به طور کلی هر گفتار و کرداری که از مسلمانی دیده یا شنیده می شود احتمال درستی آن داده شود حمل کردن آن بر فساد و معتقد شدن به آن حرام است تا جایی که اگر شخصی عادلی به زشتی کار دیگری خبر داد نباید آن را باور کرند و به آن معتقد شود بلکه باید بگوید شاید براو مشتبه شده یا از جماعتی شنیده و از گفته آنان علم پیدا کرده و خلاصه از قول عادل نباید به مسلمانی بدبین شود و آن عادل را هم فاسق نداند که غیبت مسلمانی را کرده و غیبت کردنش را بر مواردی که از حرمت غیبت استثناء شده حمل نماید مگر اینکه قابل حمل به صحت نباشد در این صورت باید او را وادار به توبه کرد.
و نیز مانند این که عبارتی مانند نماز، روزه، حج و انفاق از مسلمانی ببیند یا بشنود و احتمال دهد که از روی ریا و خودنمایی بوده چنانچه احتمال دهد که از روی اخلاص و به غرض خدایی به جا آورده است. پس اگر احتمال دوم را رها کنند و به همان احتمال نخستین معتقد شود به مسلمانی بدبین شده و آن حرام است . چنان چه ذکر خواهد شد.[7]
1ـ 1ـ 7
مفاهیم و متغیرها
آثار ـ بدبینی ـ زندگی ـ دنیوی ـ اخروی
مفاهم و کلید واژه ها
آثار از نظر لغوی * نشان ها، علامت، چای پا
معنی لغوی و اصطلاحی آثار یکی است چون به معنای علامت و جای پا روی چیزی است.
بد از نظر لغوی ، ناپسند، ناخوبف مقابل خوب
بین از نظر لغوی جدایی ، میان، وسط ، فاصله دو چیز
بدبین : از نظم اصطلاحی به معنای بدبینی و بدگمانی نسبت به دیگران است آن که جهان آفرینش را پراز یأس و حرمان و بدبختی داند.
زندگی از نظر لغوی:
این واژه اسم مصدر از ریشه حی و به معنای زندگانی و زنده شدن است که در مقابل آن موت و ممات به کار می رود. زنده بودن، زیستن ، حیات، عمر
زندگی از نظر اصطلاحی نیرویی است که موجب بروز حس و تحرک در موجود زنده می شود و موجودات در آن خود را از نقص به کمال می رساند.
دنیا از نظر لغوی : جهاتی که در آن هستیم عالم مادی .
یک بحث، بحث لغوی و یک بحث، بحث اصطلاحی برای دنیا در لغت دور ریشه ذکر کرده اند «دنو» به معنای نزدیکی ذاتی، مکانی، مرتبه ای و منزلتی و «دنی» به معنای پست و حقیر است.
چه بسا وجه تسمیه دنیا بر محور هر دو معنا باشد وجه تسمیه عالم ماده به دنیا از ریشه «دنو» به معنی نزدیک به خاطر آن است که این عالم، عالمی است که اهل معرفت از آن به «عالم شهود» تعبیر می کنند و به ما نزدیک است اما وجه تسمیه عالم ماده به دنیا از ریشه «دنی» به معنی حقیر و ضعیف است که این عالم از ماده است و ماده محدود است عالم ماده در مقابل عوالم دیگری که نامحدودند قرار دارد و در برابر آنها حقیر و ناچیز است این عالم پست ترین عالم از عوالم محسوب می شود و ناقص و حقیر ضعیف است و در برابر عالمی قرار میگیرد که کامل است.[8]
آخرت از نظر لغوی : آن جهان ، جهان دیگر، سرای دیگر
آخرت از نظر اصطلاحی مؤنث «آخر» است به معنی «پایان، پسین، دیگر . این واژه در قرآن مجید، نسبت به فرهنگ اسلامی صورت یک اصطلاح به کار برده شده و منظور از آن «جهان دیگر» است که در برابر قرارداد و در آن همه انسان ها پاداش و کیفر کارهای خود را دریافت می کنند در آیات بسیاری در قرآن به معنای روز دیگر معنا شده است و هم چنین دارالقرار یکی دیگر از صفاتی است که درباره آخرت به کار برده است در قرآن از اجرا آخرت ، عذاب، ثواب آخرت، آتش آخرت، لعن در آخرت و … سخن رفته است. [9]
1ـ 1ـ 8
روش تحقیق به صورت توصیفی ـ تحلیلی می باشد.
فصل دوم
موضوع شناسشی بدبینی
1ـ 2ـ 1
گفتار اول:
بدبینی به معنای سوء ظن، حیال و اندیشه بد د اشتن درباره کسی است . به عبارت دیگر، بدگمانی آن است که انسان، درباره رفتار و گفتار دیگران ، افکار و خیال های ناروا کند و به آن ترتیب اثر دهد و آن خیار را، به صورت یک واقعیت ببیند.
در اصطلاح فلسفه بدبین به فردی گفته می شود که آفرینش را پر از یأس، حرمان و بدبختی بداند.
بدبینی و بدگمانی که در منابع اسلامی از آن به سوء ظن تعبیر شده یک حالت درونی است که موجب عدم اعتماد شخص به دیگران و اطرافیان میشود از این رو نسبت به حوادث، وقایع ، افراد و کارهای آنان با دید منفی نگریسته آنها را به صورت نادرست تفسیر می کند. و به حالتی که فرد بدبین دارد. بدبینی می گویند.[10]
1ـ 2ـ 2
گفتار دوم : اقسام مختلف بدبینی
1ـ 2ـ 2ـ 1
بدبینی به خدا:
بدبینی به خدا، یعنی بدگمانی نسبت به خداوند در مورد موجودات و انسانها؛ نظیر ناامیدی در رحمت خداوند که این کار امری ناپسند و حرام است خدای متعال در قرآن می فرماید: «لایتأسوا من روح الله انه ییأس من روح الله الا القوم الکافرون»[11] چنین سوء ظنی کاملاً بی جا بوده و از گناهان بزرگ است؛ مؤمن با آن سعه رحمت و مغفرت الهی نباید مأیوس از حرمت و مغفرت و عفو الهی باشد ولو با گناه جن و انس باشد.[12]
کارهایی نظر گناه زیاد، جهل و عدم شناخت خداوند، بخل و … موجب می شود تا انسان به خداوند بدگمان شود در روایتی آمده است که بخل موجب سوء ظن به خداوند می گردد.[13]
با آشنایی و شناخت از اموری که موجب سوء ظن به خداوند می شوند باید با بر طرف نمودن آن اسباب، موجبات خوش بینی را فراهم نمود امام رضا علیه السلام فرمود: به خداوند حسن ظن پیدا کنید. زیرا خداوند میفرماید: من به حسن ظن توجه دارم اگر او خیر در نظر بیگرد به خیر خواهد رسید و اگر سوء ظن داشته باشد باز هم به آن خواهد رسید.[14]
1ـ 2ـ 2ـ 2
بدبینی به خود:
خوش بینی زیاد و بی مورد به خود موجب تنزل و رکود و موجب بی مهری دگیران نسبت به ما خواهد شد امام رضا علیه السلام «من رضی عن نفسه کثر الساخطون علیه؛ هر کس از نفس خود راضی باشد افراد ناراضی از او زیاد خواهند شد.»[15]
هم چنان که سوءظن به خویشتن در صورت عدم افراط موجب تکامل آدمی است. امام علیه السلام یکی از صفات متقین سوء ظن داشتن به خود است.[16]
1ـ 2ـ 2ـ 3
بدبینی به دشمن
چنین سوءظنی یکی از امور پسندیده و ممدوح است و باعث می شود تا انسان لحظه ای از مکر و حیله دشمنان غافل نماند چه بسا ممکن است دشمن از در دوستی وارد شود و ظاهری خیرخواهانه و صلح به خود بگیرد و دست دوستی دراز کند. اما در صدد مکر و ضربه زدن باشد. براین اساس نباید به سخنان و حرکات او خشو بین بود حضرت علیه علیه السلام در نهج البلاغه به مالک اشتر می فرماید: مراقب باش، مراقب باش، از دشمن خود پس از آشتی کردن؛ زیرا گاهی دشمن نزدیک می شود تا غافل گیر کند پس دوراندیش باش و حس ظن خود را متهم کن. [17]
1ـ 2ـ 2ـ 4
بدبینی به نزدیکان و مؤمنان و دوستان و …
اما سوء ظن به نزدیکان، دوستان مؤمنان و … که ظاهراً سؤال شما نیز ناظر به این مسئله است، از منابع و متون اسلامی به دست می آید که چنین چیزی به جامعه و محیطی که ما در آن زندگی می کنیم، وابستگی زیادی دارد.
الف) اگر در محیطی زندگی کنیم که اکثر مردم آن اهل گناه و معصیت هستند و در آن جامعه عدالت جایش را به بی عدالتی و ستم داده و هر کس تنها به فکر دنیای خود است . بدیهی است که در چنین جامعه ای اصل بر عدم اعتماد و بدگمانی است از این رو است که من ببینم امام هادی علیه السلام : هرگاه روزگاری بود که در آن بیداد بر دادگری غالب شد نباید به کسی گمان نیک برد مگر این که خوبی او بر تو معلوم شود.[18]
ب) اما اگر در یک جامعه ای زندگی می کنیم که اساسس آن بر عدالت استوار است و انسان های مؤمنی در آن زندگی می کنند در چنین جامعه ای باید خوش گمان بود و از بدگمانی دور جست، چون در جامعه ای که براساس اعتماد بنا شده باید اعتماد نمود خداوند در این زمینه می فرماید: ای اهل ایمان از بسیار پندارها در حق یکدیگر اجتناب کنید که ظن و برخی پندارها معصیت است.[19] بنابراین شخص مسلمان باید اعمال دیگران را حمل بر درستی و صحت نماید، هر چند در ظاهر نادرست به نظر رسد و حملش بر کارهای درست دشوار باشد.
در روایتی پیامبر صلی ا… علیه و اله می فرماید: «برای گفتار و کرداری که از برادرت سر می زند عذری بجوی و اگر نیافتی عذری بتراش».[20]
1ـ 2ـ 3
گفتار سوم:
بدبینی در قران و روایات
1ـ 2ـ 3ـ 1
بدبینی در قرآن
1ـ قال الله تعالی: و ظننتم ظن السوء و کنتم قوما بورا.[21]
خدای تعالی می فرماید: و بسیار گمان بد و اندیشه باطلی کردید و مردمی در خور قهر و هلاکت بودید.
2ـ قال الله تعالی: یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن بعضی الظن اثم.[22]
خدای تعالی می فرماید: ای اهل ایمان از بسیار پندارها(و ظن بد) در حق یکدیگر اجتناب کنید که برخی ظن و پندارها (باطل و بی حقیقت) و معصیت است.
3ـ قال الله تعالی : ان یتبعون الا الظن و ما تهوی الانفس .[23]
خدای تعالی می فرماید: …. و مشرکان چیزی غیر گمان باطل و هوای نفس فاسد خود را در بت پرستی پیروی نمی کنند.
4ـ قال الله تعالی: و ما لهم به من علم ان یتبعون الا الظن و ان الظن لا یغنی من الحق شیئا.[24]
خدای تعالی می فرماید: و حال آن که هیچ علم به آن ندارند و جز در پی گمان و پندار نمی روند و ظن و گمان هم در فهم حق و حقیقت هیچ سودی ندارد.
1ـ 2ـ 3ـ 2
بدبینی در احادیث
1ـ قال النبی (صلی الله علیه و آله) ایاکم و الظن فان الظن اکذب أکذب.[25]
پیاکبر اکرم صلی الله علیه و آله : از گمان حذر کنید که گمان دروغ ترین دروغ است.
2ـ قال امیرالمؤمنین: الظن ازیتاب.[26]
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمودند: گمان، پذیرفتن شک و تردید است.
3ـ قال امیرالمؤمنین علیه السلام : لیس من العذل القضاء علی الثقه بالظن.[27]
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمودند: حکومت و قضایی که متکی بر گمان باشد از عدالت به دور است.
4ـ قال امیرالمؤمنین علیه السلام: سوء الظن یزدی مصاحبه و ینجی محانیه . [28]
امیرالمؤمنین علیه السلام: بدگمانی شخص را به هلاکت می رساند و هر که از آن اجتناب کند نجات یابد.
پیغمبر همسرش را معرفی می کند:
وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله در مجسد معتکف بود «صفیه دختر حیی ابن اخطب که همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود دیدن آن حضرت رفت و در برگشتنش پیغمبر صل الله علیه و آله قدری را، همراهش آمد و با او سخن می فرمود، مردی از انصار رسید و گذشت رسول خدا صلی الله علیه و آله او را اصرار کرد و فرمود: این زن صفیه است یعنی با زن بیگانه سخن نمی گفتم.
آن شخص عرض کرد: چه جای این سخن بود حاشا که کسی به شما گمان بد برد.
رسول خدا فرمود: شیطان در خون و رگ آدمی جا دارد ترسیدم بر تو وارد شود و ترا هلاک کند.[29]
بدبین ها دنیا را هم بد می بینند:
سوسن 29 ساله می گوید: «شوهرم هر چه قسم و آیه و پیغمبر را هم می خورد، باور نمی کنم. من مطمئن هستم که او تحت تأثیر پدر و مادرش قرار دادرد. اصلا هر حرفی که می زند، حرف خودش نیست، آنها یادش داده اند تازه جدیدا هم حرکتهای مشکوکی می کند رفت و آمد و حرف زدن هایش مشکوک است، باید سر از کارش در بیاورم. وقتی دستش رو شد آن موقع می فهمد من بدبین نیستم و راست میگویم، چرا همه فکر می کنند من بدبین شده ام؟ اگر گله و شکایتی داردم همه در یک سری و اقعیت ریشه دارد.
وقتی مادر شوهرم نگاهم می کند ، یا حرفی می زند ، من مطمئنم که می خواهد به من طعنه و کنایه بزند. پدر شوهرم هم که هیچ، هم حرفش یک جورایی توهین به من است، ولی شوهرم که نمی فهمد ، هر چه می گویم و داد و فریاد می کنم که بابا، چشمها تو باز کن و ببین حرف آخرش مدام این می شود که تو بدبینی …».
مرد با همان دستبند و لباس زندانی، جلو قاضی ایستاد. … سر به زیر و غمگین بار گناهی بود که مرتکب شده بود یا عذاب وجدان و پشیمان کشنده ای که به جانش چنگ انداخته بود، نمی گذاشت سر بلند کند قاضی، نگاهی به صورت مرد انداخت خوش سیما بود و جوان، اصلا نمی شد تصویر یک قاتل را به لابه لای چهره درهم ریخته اش تصور کرد. وقتی قاضی از او پرسید «چرا؟» با اندوه به چهره قاضی خیره شد: «نمی دانم در آن لحظه دیوانه شده بودم».
اما داستان یک لحظه جنون نبود ماهها بود که چیزی مثل خوره جانش را می خرود. اول داستان هم از یک بدبینی جزئی شروع شده بود، بدبینی که تبدیل شد به شک و شکی که خوره شد و افتاد به جانش. حتی وقتی گلوی مریم بیچاره را می فشرد و فریاد میز د، برای لحظه ای به ریشه های فرسوده ذهنیت پلیدش، فکر نمی کرد . او می خواست مریم باردار را بکشد تا آبی باشد بر آتش درونش، آتش شک و بدبینی. آیا واقعاً این موجود کوچولو فرزند او بود؟ فقط چند دقیقه بعد از جنایت بود که آتش بدبینی درونش به پشیمانی دردناکی تبدیل شد . بعدها هم نتایج تحقیقات دادگاه بی گناهی سریع صحه گذاشت و اینک او در آستانه چوبه دار، به مریم و فرزندش فکر می کرد.
به معصومیت کودکی که هرگز زاده نشد چهر اشک بار مریم برای لحظه ای از جلوی چشمش محو نمی شد وقتی با التماس می گفت: «امیر به خدا تو بدبین شدی، فقط بدبین. این عینک لعنتی را از روی چشمت بردار، واقعیت ها را آن طور که هست ببین، امیر هیچ چیزی نیست ، تو با ذهنیت هایت و با این حس بدبینی ، همه چیز را به هم قاطی کردی.[30]
اما برای امیر، همه چیز تمام واقعیت ها، همان چیزی بود که فکر می کرد به آن چیزی که می دید و واقعیت داشت بدبین ها اصلا فکر نمی کنند بدبین هستند آنها آن قدر دلیل و منطق برای خودشان د ارند که تمام تفکرات و ذهنیتشان را از واقعیت های غیر قابل انکار زندگی می دانند، نه ساخته و پرداخته ذهن.[31]
چرا سوء ظن
پاسی از شب گذشت و عنایت مشغول رسیدگی به حساب و کتاب کارگاهش بود. ناگهان صدای ناله همسرش «اشرف» که از درد دندان به خود می پیچید پرده افکار مرد را درید.
زن سالخورده که درد امانش را بریده بود به همسرش گفت: فردا کمی زودتر به خانه برگرد تا با هم به دندان پزشکی برویم طبق قرار روز بعد عنایت و همسرش به دندانپزشکی رفتند. مرد دندانپزشک با این که جوان بود ولی در عین حال با تجربه و مسلط به نظر می رسید پس از معاینه دهان و دندان های زن میانسال گفت: «چند تا از دندان هایتان پوسیده و برای مداوا چند جلسه کار دارد».
زن که فقط در فکر خلاص شدن از درد بود با خواهش از دندانپزشک خواست درمان را آغاز کند.
«عنایت» کنار صندی مخصوص دندانپزشکی نشسته بود و دقت نحوه کار دندانپزشک جوان را زیر نظر داشت ساعتی گذشته بود که ناگهان د کتر به حالت شوخی به مریضش گفت: «خان حیف شما نیست که مراقب دندانهایت نیستی؟»و … عنایت با شنیدن این حرف یکه خورده بود اما سعی کرد طوری وا نمود کند انگار اتفاق خاصی نیفتاده است. صورتش تا بنا گوش قرمز شده بود ولی به هر حال پس از دقایقی آرام گرفت.
دقایق و لحظات نفس گیری برای مرد با تمام سختی هایش سپری شد و ساعاتی بعد زن و شوهر از مطب خارج شدند ولی با بسته شدن در خروجی زبان آتشین عنایت گشوده شد و با حالتی پرخاشگرانه به همسرش که به خاطر اضافه وزن شدید، پوکی استخوان و کمردرد به سختی از پله ها پایین می رفت . گفت: «ببین خانم این آقا دکتر مثل این که خیلی با مزه تشریف دارند.» ضمناً سر و گوششان هم خیلی می جنبد». باور کن اگر یک کمی دیگر به حرفهاش ادامه داده بود با همان انبرو تیغ جراحی حالش را حسابی جا می آوردم و…» . اشرف که با شنیدن این جملات و دیدن چهره برافروخته شوهرش مات و مبهوت مانده بود در حالی که سعی داشت مرد خشمگین را آرام کند گفت * بابا اون بیچاره از پسر من و تو هم کوچکتره» طفلی فقط یک چیزی را همین طوری و از سر دل سوزی گفت. تو چرا این قدر موضوع را جدی گرفتی . باور کن آخرش این بدبینی ها کار دستت می دهد.» مرد عصبانی هم چنان پله ها را دو تا یکی طی کرد. در حالی که زن می دا نست شوهرش به شدت عصبانی است آنان سوار ماشین شدند ولی قبل از این که عنایت پدال گاز را فشار دهد نیم نگاهی به همسرش انداخت و گفت «این آخرین باری بود که پیش این آقا اومدی ، دفعه دیگر پیش دندان پزشک دیگری می روی ». چند روز پس از این ماجرا عنایت پس از خرید روزانه به خانه برگشت و متوجه غیبت همسرش شد». هنگامی که اشرف به خانه برگشت مرد خانه پس از کمی پرس و جود متوجه شد همسرش دوباره به همان دندان پزشکی قبلی رفته است بنابراین پس از یک جرو بحث مفصل او را به باد کتک گرفت بعد هم در حالی که اکنترل خود را از دست داده بود به سراغ صندوقچه قدیمی اش رفت تپانچه قدیمی اش را برداشت . آن را مسلح کرد و دو از چشم زن از خانه خارج شد و یکسر به دندانپزشکی رفت او در یک چشم به هم زدن در مطلب مرد دانپزشک را در محل کارش به قتل رساند و فرار کرد. چند ساعت پس از وقوع حادثه او را دستگیر کردند وی در جلسات محاکمه نیز هم چنان بر ادعایش پافشاری کرد و گفت مرد دانپزشک به همسرش سوء نیت داشت سرانجام چند ماه بعد نیز قاتل به دار مجازات آویخته شد آن هم به خاطر یک سوء ظن در حالی که دو تن جان خود را از دست دادند و کانون های گرم دو خانواده از هم پاشیده شد.[32]
تفسیر سوره فتح آیه 12:
پیامبر صلی الله علیه و آله با یک هزار و چهار صد نفر از مسلمانان از «مدینه» به قصد «عمره» به سوی «مکه» حرکت کرد.
از سوی پیامبر در میان قبایل بادیه نشین اعلام شد که همه آنها نیز او را در این سفر همراهی کنند. ولی گروهی از افراد ضعیف الایمان، از انجام این دستور سرباز زدند و تحلیلشان این بود که چگونه ممکن است مسلمانان از این سفر، جان سالم به در برند، در حالی که قبلاً کفار «قریش» حالت تهاجمی داشته، و جنگ های «احد» و «احزاب» را در کنار «مدینه» بر مسلمانان تحمیل کردند؟. اکنون که این گروه اندک و بدون سلاح با پای خود به «مکه» می روند، و در کنار لانه زنبوران قرار میگرند ، چگونه ممکن است سالم به خانه های خود باز گردند؟!
اما هنگامی که دیدند. مسلمانان با دست پر و امتیازات قابل ملاحظه ای که از پیمان «صلح حدبییه» گرفته بودند و سالم به «مدینه» بازگشتند، بی آنکه از دماغ کسی خون بریزد، به اشتباه بزرگ خود پی بردند، خدمت پیامبر آمدند تا با نحوی عذرخواهی کرده، کار خود را توجیه کنند و از پیامبری تقاضای استغفار ، نمایند. ولی، آیات فوق، نازل گشت رده از روی کار آنها برداشت و آنها را رسوا نمود.
به این ترتیب بعد از ذکر سرنوشت منافقان و مشرکان در آیات مقابل را بازگو می کند و بعد از آن وضع متخلفان ضعیف الایمان را بیان می کند، تا حلقه های این بحث تکمیل گردد.
آیه 11ـ سیقول لک المخلفون من الأعراف شغلتنا أموالنا و أهلوانا فاستغفرلنا یقولون بألسنمع ما لیس فی قلوبهم قل فمن یملک لکم من الله شیئا ان أرادکم ضرا أو أرادبکم نفعا بل کان الله بما تعلمون خبیرا.[33]
11ـ به زودی بازماندگان از اعراب بادیه نشین به تو می گویند حفظ اموال و خانواده های ما ، ما را به خود مشغول داشت و نتوانستیم در سفر حدبیه تو را همراهی کنیم، برای ما طلب آمرزش کن. آنها به زبان خود چیزی می گویند که در دل ندارند بگو: چه کسی می تواند در برابر خداوند از شما دفاع کند هر گاه زیانی برای شما بخواهد و یا گر نفعی اراده کند مانع گردد و خداوند به همه کارهایی که انجام می دهید آگاه است.
خدا اگر بخواهد می تواند شما را در خانه های امنتان و در کنار ن و فرزند و اموال گرفتار بلا و مصیبت کند و نیز برای او مشکل نیست که در مرکز دشمنان شما را محفوظ بدارد. خدا از اسرار درون شما آ گاه است و می داند که این عذر و بهانه ها واقعیت ندارد و آنچه واقعیت دارد شک و تردید و ترس و ضعف ایمان شماست، و این عذر تراشی ها بر خدا مخفی نمی ماند و هرگز مانع مجازات شما نمی شود.
جالب این که هم از لحن آیات، و هم از تواریخ استفاده می شود که این آیات در انثا بازگشت پیامبر به «مدینه» نازل شد یعنی پیش از آنکه متخلفان بیایند و عذرتراشی کنند پرده از روی کار آنها برداشت و رسوایشان کرد!
سپس برای توضیح بیشتر پرده ها را کنار زده و می افزاید «بلکه شما گمان گردید پیامبر و مؤمنان، هرگز به خانواده های خود باز نخواهند گشت»«بل ظننتم أن لن ینقلب الرسول و المؤمنون الی أهلیهم أبدا»[34]
آری، علت عدم شرکت شما در این سفر تاریخی، مسأله اموال و زن و فرزند نبود، بلکه عامل اصلی، سوء ظنی بود که به خدا داشتید، و با محاسبات غلط خود، چنین فکر می کردید: این سفر، سفر پایانی عمر پیامبر و مؤمنان است و باید از آن کناره گیری کرد.[35]
آری، در این پندار غلط و این وسوسه های شیطانی در دل شما زینت یافته بود» (اوزین ذلک فی قلوبکم) «و گمان بد کردید» (و ظننتم ظن السوء)
چرا که فکر کردید : خداوند پیامبرش را به اسن سفر فرستاده، و آنها را به چنگال دشمنان سپرده و از آنها حمایت نخواهد! «سرانجام به هلاکت رسیدید» (و کنتم قوماً بوراً)
چه هلاکتی از این بدتر که از شرکت در این سفر تاریخی و بیعت رضوان و افتخارات دیگر محروم شدید، که به دنبال آن رسوایی بزرگ بود، و در آینده عذاب دردناک آخرت آری، شما دل های مرده ای داشتید که گرفتار چنین سرنوشتی شدید. از آنجا که افراد ضعیف الایمان، یا منافق، مردمی ترسو، و راحت طلب و طبعاً از جنگ و هرگونه درگیری گریزانند. تحلیلی که درباهر حوادث می کنند، هیچ گونه با واقعیت تطبیق نمی کند، با این حال همیشه چنین تحلیلی در نظرشان جالب است و به این ترتیب ، ترس، عافیت طلبی و فرار از یر بار مسئولیت ها ، سوء ظن ها را در نظرشان واقعیت ها جلوه می دهد و نسبت به همه چیز بدبین هستند حتی به پیامبر خدا و حتی نسبت به خدا!
داستان «حدبیه» و آیات مورد بحث، ظهور عینی همین معنی است، و نشان می دهد، چگونه سوء ظن به پروردگار از صفات زشتی همچون بخل و حرص و ترس سرچشمه می گیرد و این موضع گیری های غلط، گاه از عدم ایمان سرچشمه می گرفت.[36]
تفسیر سوره حجرات آیه 12
در این آیه احکام سه گانه ای وجود دارد که به ترتیب عبارتند از: اجتناب از گمان بد، تجسس و غیبت است.
در این نخست می فرماید: « ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمان ها گناه است»!(یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن ان بعضی الظن اثم).
من از «کثیر« شده، وگرنه «حسن ظن و گمان خیر» نه تنها ممنوع نیست، بلکه مستحسن است، چنان که قرآن مجید در آیه 12 سوره نور می فرماید: چرا هنگامی که این تهمت را شنیدید، مردان و زنان با ایمان نسبت به خود گمان خیر نبردند؟[37]
قابل توجه این که: نهی از «کثیری» از گمان ها شده، ولی در مقام تقلیل می گوید، زیرا «بعضی» از گمان ها گناه است، این تفاوت تعبیر، ممکن است از این جهت باشد که گمان های بد، بعضی مطابق واقع است ، و بعضی مخالف واقع است مسلماً گناه است، و لذا تعبیر به «ان بعضی الظن اثم» شده است. بنابراین وجود همین گناه کافی است که از همه بپرهیزد.
در این جا این سؤال مطرح می شود که گمان بد و خوب، غالباً اختیاری نیست، یعنی بر اثر یک سلسله مقدمات که از اختیار انسان بیرون است در ذهن منعکس می شود، بنابراین چگونه می شود از آن نهی کرد؟
1ـ منظور از این نهی، نهی از ترتیب آثار است، یعنی هر گاه گمان بدی نسبت به مسلمانی در ذهن شما پیدا شد، در عمل کوچک ترین اعتنایی به آن نکنید، طرز رفتار خود را دگرگون نسازید و مناسبات خود را با طرف تغییر ندهید، بنابراین آنچه گناه است ترتیب اثر دادن به گمان بد می باشد.
2ـ انسان می تواند با تفکر روی مسائل مختلفی ، گمان بد را در بسیاری از موارد، از خود دور سازد، به این ترتیب که در راه های حمل بر صحت بیندیشد، و احتمالات صحیحی را که در مورد ان عمل وجود دارد، در ذهن خود مجسم سازد، و تدریجاً بر گمان بد غلبه کند.[38]
بنابراین گمان بدچیزی نیست که همیشه از اختیار آدمی بیرون باشد.
سپس در مسأله بعد «نهی از تجسس» را مطرح کرده، می فرماید : «هرگز در کار دیگران تجسس نکنید» (ولا تجسسوا).
«تجسس» و تجسس» هر دو به معنی جست و جو گری است، ولی اولی معمولا در امور نامطلوب می آید، و دومی غالباً در امر خیر، چنان «یعقوب» به فرزندانش دستور می دهد: یا بنی اذهبوا فتحسوا من یوسف و أخیه . «پسرانم! بروید، از یوسف و برادرش جستجو کنید»[39]
در حقیقت، گمان بد، عاملی است برای جستجوگری، و جستجوگری، عاملی است برای کشف اسراس و رازهای نهانی مردم و اسلام هرگز اجازه نمی دهد که رازهای خصوصی آنها فاش شود.
و به تعبیر دیگر، اسلام می [واهد مردم در زندگی خصوصی خود از هر نظر در امنیت باشند. بدیهی است اگر اجازه داده شود هر کس به جستجوگری درباره دیگران برخیزد، حیثیت و آبروی مردم بر باد می رود، و جهنمی به وجود می آید که همه افراد اجتماع در آن معذب خواهند بود.
و بالاخره در سومین و آخرین د ستور، که در حقیقت معلول و تنتیجه دو برنامه قبل است می فرماید: «هیچ کدام از شما دیگری را غیبت نکند» (لا تغتب بعضکم بعضاً).
و به این ترتیب گمان بد سرچشمه تجسس و تجسس موجب افشای عیوب و اسرار پنهانی و آگاهی بر این امور، سبب غیبت می شود. که اسلام از علت و معلول، همگی نهی کرده است.
و برای این که قبح و زشتی این عمل را کاملاً مجسم کند، آن را در ضمن یک مثال گویا ریخته، می گوید: «آیا هیچ یک از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد». (أیحب أحدکم أن یأکل لحم أخیه میتاً).
«به یقین همه شما از این امر کراهت دارد».
آری، آبروی برادر مسلمان هم چون گوشت تن اوست، و ریختن این آبرو به وسیله غیبت، و افشای اسرار پنهانی، همچون خوردن گوشت بدن او است و تعبیر به «مرده» به خاطر آن است که غیبت در غیاب افراد صورت می گیرد ، که همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند. و این ناجوان مردانه ترین سمت است که ممکن است انسان درباره برادر خود روا دارد.
و از آنجا که ممکن است افرادی آلوده به بعضی از این گناهان سه گانه باشند و با شنیدن این آیات متنبه شوند، در مورد جبران برآیند، در پایان آیه را به روی آنها گشوده می فرماید: «تقوای الهی پیشه کنید و از خدا بترسید ، که خداوند توبه پذیر و مهربان است» (و اتقوالله ان الله تواب رحیم).[40]
تفسیر سوره نجم آیه 23
در این آیه قرآن با قاطعیت می گوید: «این ها فقط نام هایی است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشته اید (نام هایی بی محتوا و واسطه هایی بی مسمی) و هرگز خداوند دلیلی و حجتی بر آن نازل نکرده است». (ان هی الا أسماء سمسمواها انتم و آباؤکم ما أنزل الله بها من سلطان).[41]
نه دلیلی از عقل بر آن دارید، و نه دلیلی از طریق وحی الهی و جز یک مشت اوهام و خرافات و الفاظ توخالی چیزی نیست. و در پایان می افزاید. «آنها فقط از گمان های بی اساس و هوای نفس پیروی می کنند.» و این موهومات همه زائیده پندار و هوا است. (ان یتبعون الا الظن و ما تهوی الا نفس).
«در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است» (لقد جاءهم من ربهم الهدی) اما چشم می بندند و بر آن پشت می کنند، و در ظلمات این اوهام غوطه ور می شوند.
تفسیر سوره نجم آیه 28
ظن و گمان هرگز کسی را به حق نمی رساند.
این آیات همچنان موضوع آیات قبل از در زمینه نفی عقاید مشرکان تعقیب می کند.
نخست در آیه 27 می فرماید: «کسانی که ایمانم به آخرت ندارند، فرشتگان را دختر خدا نام گذاری می کنند. (ان الذین لایؤمنون بالاخره یسمون الملائکه تسمیه الانثی) .
آری این سخن زشت و شرم آور تنها از کسانی سر می زند که به حساب و جزای اعمال اعتقاد ندارند. که اگر عقیده داشتند، این چنین جسورانه سخن نمی گفتند سخنی که کمترین دلیلی بر آن ندارند، بلکه دلائل عقلی نشان می دهد، نه خداوند فرزندی دارد، نه فرشتگان دخترند.
پس از آن به یکی از دلایل روشن بطلان این نام گذاری اشاره کرد، می افزاید: «آنها به این خسن علم و یقین ندارند، بلکه از ظن و گمان بی پایه پیروی می کنند حال آن که گمان هرگز انسان را بی نیاز از حق نمی کند، و کسی را به حق نمی رساند». (و ما لهم به من علم ان یتبعون الا الظن و ان الظن لایغنی من الحق شیئاً)
انسان متعهد و معتقد هرگ سخنی را بدون علم و آگاهی نمی گوید، و نسبتی را به کسی به دلیل نمی دهد ، تکیه بر گمان و پندار، کار شیطان و انسان های شیطان صفت است و قبول خرافات و موهومات، نشانه انحراف و بی عقلی است روشن است واژه «ظن» (گمان)، دو معنی متفاوت دارد: گاه به معنی گمان های بی پایه است، که طبق تعبیرات آیات قبل هم ردیف «هوای نفس و اوهام و خرافات» است منظور این است که کلمه در آیات مورد بحث همین معنی است.
معنی دیگر: گمان هایی است که معقول و موجه است و غالبا مطابق واقع و مبنای کار عقلا در زندگی روزمره می باشد؛ مانند شهادت شهود در محکمه و د ادگاه یا «قول اهل خبره» و یا «ظواهر الفاظ» و امثال آن، که اگر این گونه گمان ها را از زندگی بشر برداریم، و تنها تکیه بر یقین قطعی کنیم، نظام زندگی به کلی متلاشی می شود.[42]
بدون شک این قسم از ظن، داخل در این آیات نیست، و شواهد فروانی در خود این ایات بر این معنی وجود دارد، و به تعبیر دیگر، قسم دوم در حقیقت یک نوع لم عرفی است نه گمان، بنابراین کسانی که به این آیه (ان الظن لایغنی من الحق شیئا) و مانند آن برای نفی حجیت «ظن» به طور کلی استدلال کرده اند، قابل قبول نیست.
این نکته نیز قابل قبول است که ، «ظن» در اصطلاح فقها و اصولیین، به معنی اعتقاد راجح است و اعتقادی که یک طرف احتمال در نظر انسان ترجیح داشته باشد ولی در لغت مفهوم گسترده ای دارد که حتی به «وهم» و احتمالات ضعیف نیز گفته می شود، و ظن بت پرستان از همین قبیل بوده، خرافه آی به صورت یک احتمال ضعیف در مغزشان ظاهر می شد، سپس هوای نفس به فعالیت بر می خواست، و آن را تزیین می کرد، و احتمال دیگر را که در مقابل آن قرار داشت و قوی تر بوده به دست فراموشی می سپرد، و تدریجاً به صورت یک اعتقاد راسخ در می آمد، در حالی که هیچ پایه ای نداشت.[43]
فصل سوم: ریشه های بدبینی و سوءظن
2ـ 3ـ 1
گفتار اول: عوامل ایجاد کننده بدبینی
2ـ 3ـ 1ـ 1
مواد مخدر
یکی از عوارض مصرف مواد مخدر و الکل ایجاد بدبینی است با این حال هرگز ادعا نمی کنیم که هر کس موارد مخدر یا الکل مصرف کند، حتماً به بدبینی مرضی مبتلا شود این مواد ممکن است باعث فعال شدن عوامل ژنتیکی فرد می شوند. آنچه مسلم است مصرف مواد مخدر و الکل به طور به بدبینی دامن می زند. خیلی از اوقات مسمومیت ناشی از مصرف مواد مخدر موجب بروز بیماری بدبینی همراه با افسردگی می شود و در صورتی که مصرف این موارد قطع شود قاعدتاً باید بسیاری از این علائم از میان برود ولی متأسفانه گاهی مصرف طولانی این مواد با مسمومیت ناشی از آن ها چنان تغییراتی در موارد شیمیایی مغز به وجود می آورد که قطع مصرف آن مواد باعث از بین رفتن آثار آن ها نمی شود.[44]
2ـ 3ـ 1ـ 2
ژنتیک
اگر زمینه های ژنتیک این بیماری در کودکی وجود داشته باشد عوالم محیطی در بزرگسالی می توانند باعث فعال شدن این ژن بشوند. البته این که ژن این بیماری در تمام طول عمر فرد خاموش بماند یا در مقطع خاصی فعال شود، چندان قابل پیش بینی نیست.
ما وقتی می توانیم در این باره به نظر قطعی برسیم که بتوانیم دقیقان ژن های ایجاد کننده این بیماری را پیدا کنیم و افرادی را که دارای چنین ژنی هستند برای مدت زیاد تحت نظر بگیریم و تعداد افرادی را که به بدبینی دچار می شوند. به نسبت کل جمعیت بسنجیم تا بتوانیم بگرییم که این ژن روزی فعال خواهد شد یا خیر.
در بررسی های بالینی مواردی را مشاهده کرده ایم که کسانی که ناقل ژن این بیماری بوده اند اما در تمام عمرشان به بدبینی دچار نشده اند یعنی فردی که پدر و فرزندش به این بیماری مبتلا بوده اند. مطمئناً خودش هم دارای این ژن هست اما وقتی چنین فردی در تمام عمر خود به بدبینی دچار نمی شود، یا بیماری به شکل بسیار خفیفی در اثر وجود دارد می توان نتیجه گرفت که این فرد حلقه ای زنجیر انتقال ژن هست اما خود به بیماری مبتلا شده است فعال شدن این ژن به عوامل محیطی مثل استرس ها، اضطراب ها و تنش های مختلف بر می گردد.
اما نمی توان پیش بینی کرد که این ژن دقیقا تحت چه شرایطی فعال می شود.[45]
2ـ 3ـ 1ـ 3
فقر و درآمد پایین
هیچ عواملی محیطی یا بیرونی بدون وجود زمینه ای ذاتی و ژنتیکی در فرد نمی توان بدبینی مرضی را ایجاد کند از این رو عواملی هم چون فشارهای مالی و اقتصادی تنها عوامل آشکار ساز و تهدید و تشدید کننده محسوب می شوند و نمی توان آن ها را عوامل سبب ساز بیماری به شمار آورد.
در برخی موارد استرس ها و تنش های محیطی مانند شرایط مالی بد و یا سایر مشکلات اجتماعی در فرد ایجاد حساسیت می کنند در چنین شرایط حساسیت فرد نمی تواند موجب آن شود که رفتار و گفتار اطرافیان در نظر او بزرگ جلوه کند و فرد به ظاهر بدبین به نظر می رسد.
در این حالت ما این نوع بدبینی را بدبینی مرضی تلقی نمی کنیم، به علت که درا ین گونه موارد خود افراد اغلب به حساسیت و زودرنجی خود کاملاً واقف هستند. [46]
2ـ 3ـ 1ـ 4
عشق زیاد به همسر
زن و شوهر دوست دارند با هم رابطه ای کاملا اختصاصی داشته باشند اگر این رابطه، که بر پایه علاقه و توجه استوار است، وجود داشته باشد جایی برای بدبینی باقی نمی ماند ولی اگر عشق افراطی بین زن و شوهر وجود داشته باشد می تواند باعث ایجاد بدبینی شود علاقه و همسر به یکدیگر عموماً بر مبنای اصولی منطقی نیز استوار است و همسران برای دوست داشتن خود دلایل منطقی و استدلالی دارند. این در حالی است که بیماران مبتلا به بدبینی در دوستی خود نیز شکل و ظاهر منطقی ندارند و عشق آنها اغلب ویژگی های افراطی و احساسی صرف دارد.
2ـ 3ـ 1ـ 5
شغل افراد
افراد ممکن است به دلیل شغل شان در مورد بعضی مسائل کمی محتاطتر یا حساس تر باشند اگر کسی زمینه ی ژنتیکی ابتلا به بیماری بدبینی را داشته باشد شغل او می تواند باعث بیماری شود.
ما به کسانی که زمینه ی بیماری بدبینی دارند توصیه می کنیم تا حد امکان وارد مشاغلی مانند قضاوت، فعالیتهای پلیسی و سایر مشاغلی نشوند که با جرم و جنایت سروکار دارند، چرا که جو بی اعتمادی که بر این گونه مشاغل حاک است و استرسی و اضطراب فراوانی که در این مشاغل وجود دارد باعث می شود بیماری بدبینی در افراد حساس فعال و نیز تشدید شود.[47]
2ـ 3ـ 1ـ 6
بدبین بودن یکی از والدین معمولاً باعث متشنج شدن جو خانواده می شود و تأثیرات نامطلوبی بر رفاه و روحیات فرزندان می گذارد از طرف دیگر اگر بدبینی فرد در حد بیماری با عواملی ارثی باشد، احتمال این که بیماری را از طریق ژن ها به فرزندان منتقل کنند وجود دارد.
این که گاهی فرزندان والدین بدبین به این بیماری دچار می شوند به معنای آن نیست که به طور قطعی آن ها بیماری را از والدین خود دریافت کرده اند بلکه آن ها این بیماری را به ارث برده اند. اما گر بیماری را به ارث نبرند یا فقط ناقل بیماری باشند یعنی ژن بیماری در آن ها غیر فعال باشد، رفتار بد بینانه از خودشان نشان نمی دهند و حتی از رفتار پدر و مادرشان به عنوان رفتاری زشت و ناپسند یاد می کنند.
پس بروز بیماری در فرزندان ناشی از وراثتی بودن بیماری است.[48]
2ـ 3ـ 1ـ 7
هم نشینی با بدان
شکی نیست که هم نشینی و مصاحبت با هر کس یا هر گروه ، در اخلاق و کردار و طرز فکر و بینش انسان اثر می گذارد اصولاً انسان دارای انی خصیصه است که با معاشرت و مصاحبت با دیگران و تعلیم و تربیت و تبادل افکار و ارائه آراء و نظریات و دیدن اعمال و کردار و خصوصیات اخلاقی آنان تأثیر می پذیرد و در شکل گیری شخصیت او سهم به سزایی دارد.
و از این جهت است که اسلام عزیز، به مسئله مصاحبت و دوستی و رفاقت و تعلیم و تربیت اهمیت بسیاری زیادی داده است بنابراین معاشرت با بدان و فاسقان اثری جز انحراف و فساد نخواهد داشت. [49]
2ـ 3ـ 2
گفتار دوم : آثار بدبینی
2ـ 3ـ 2ـ 1 آثار اجتماعی
خوی زشت و ناپسند بدبینی و بدگمانی، اعتماد افراد را نسبت به یکدیگر از بین می برد و بر آبرو و اعتبار آسیب می زند بدبینی بزرگترین مانع همکاری های اجتماعی، اتحاد و به هم پیوستگی دل هاست و انسان را گوشه گیر، تک رو و خدخواه بار می آورد.
بدگمانی سرچشمه ی خشم ها ، جنگ ها و خون ریزی هاست. و چه بسیار انسان را به نیستی کشانده و کانون خانواده ها را از هم پاشیده است و چه افراد ارزنده که می توانستند منشاء کارهای مهم و پر منفعت باشند، اما بر اثر بدگمانی خود یا بدگمانی دیگران نسبت به آنان، از کارهای خلاقه باز مانده اند این خوی زشت، شعله ی محبت و دوستی را خاموش می سازد، و به جای آن، تخم نفاق و دورویی را در دل های افراد می افشاند و پرورش می دهد.
زیرا بدبین یا باید از همه کناره گیرد و یا فقط تظاهر به دوستی کند و خود را چنان بنماید که در باطن آن گونه نیست و چون به اشخاص و رویدادها با عینک بدبینی می نگرد، نمی تواند با بی طرفی و بی نظری، آنها را بررسی کند و آن پدیده یا شخص را از آن گونه که هست بشناسد؛ در نتیجه دچار قاضوت نادرست می شود و این خود موجب عقب ماندگی است و نیز موجب بهره نگرفتن از فرصتها و افراد با ارزش.
سوء ظن باعث جست و جود در کار دیگران است که عوارض خطرناکی در پی دارد و نیز موجی غیبت و بدگویی از دیگران، که آن نیز گناهی بزرگ و زیان بار است.[50]
2ـ 3ـ 2ـ 2
آثار فردی
بدبینی سرچشمه ی ناراحتی های روحی وجوب اضطراب و نگرانی، و بدبین بیش تر غم زده و خود خورو و ناراحت است و در اثر گمان های بدی که دربارهی اشخاص و پدیده ها دارد، بسیار رنج می برد و روحش زیر شکنجه و عذابی درونی خرد می شود از هم نشینی با دوستان و رفت و آمدهای مفید گریزان است و به تنهایی و گوشه گیری بیش تر تمایل دارد و بدین جهت از نشاط روحی بی بهره است و شاید کار به جایی برسد که از همه کس و همه چیز هراسناک شود؛ و همه پدیده ها و کارهای دیگران را به ضرر خود ببنند و چنین تصور کند که همسر به نابودی او کمر بسته اند.
آدم بدگمان، در اثر دوری از معاشرت های سودمند و فاصله گرفتن از افکار دیگران از تکامل و رشد فکری باز می ماند و نیز خود را در میان هزار نفر تنها می بینند و تا پایان عمر در تنهایی به سر می برد.
بدبین، صفای روح ندارد و همیشه در دل به بدگویی و غیبت دیگران مشغول و از این جهت است که برخی از علمای اخلاق از سوء ظن «زیر عنوان» «غیبت قلبی» بحث کرده اند.
یکی از علل گرایش مردم به ویژه نسل جوان در کشورهای متمدن، به مکتب های بی قیدی چون میپسیم و … همین بیماری اخلاقی می باشد.[51]
2ـ 3ـ 2ـ 3
زوال امنیت
بدبینی یک حالت انحرافی و بیماری روانی است که دارنده ی آن احترام و تقوی وپاکی برای دیگران نمی بیند و تنها خود را بی غرض می پندارند، افراد بدبین نقاط روشن و خوب زندگی مردم را نمی بینند. و تنها به نقطه های ضعف و مبهم و تاریک زندگیشان متوجه هستند شخص بدبین به حریم شخصیت و پاکی مسلمانان تجاوز کرده و برخلاف دستور قرآن مجید رفتار نموده است.
به قول یکی از دانش مندان حدود امنیتی که اسلام برای جامعه مسلمانان تعیین کرده منحصر به جان و مال و آبرو نیست بلکه علاوه بر امنیت های سه گانه، امنیت چهارمی را نیز خواستار شده است و آن امنیت از نظر قضاوت های دیگران است یعنی افراد دیگر در محیط فکر خود او را مورد هجوم افکار و قضاوتهای بدونارو اقرار ندهند احترام و شخصیت او علاوه بر مرحله عمل و خارج حتی در محیط افکار دیگران محفوظ بماند.
از این نظر اسلام هر گونه بدبینی و بد گمانی را که منجر به لکه دار ساختن شخص در محیط فکر و پندار ما بشود حرام نموده و دستور داده که جامعه ی با ایمان از هر گونه سوء ظن نسبت به دیگران بپرهیزد.
پیغمبر اسلام : در یکی از بیانات شیوای خود به امنیت های چهارگانه مزبور اشاهر فرموده چنین می فرماید: «خداوند تجاوز به خون و مال و آبروی مسلمانان را حرام نموده است و هرگز اجازه نداده که کسی به یک فرد مسلمان بدگمان شود و در محیط فکر خود به او نسبت ناروا دهد.»
اگر امنیت های سه گانه در پرتو حکومت های مادی و سازمان های اداری تا اندازه ای تأمین گردد ولی امنیت از نظر قضاوت مردم جز در سایه ایمان به خدا عملی نمی شود. زیرا محیط و حدود حکومت های مادی منحصر به ظواهر است و جلوگیری از تجاوزهای باطنی از حریم قدرت عوامل مزبور بیرون می باشد.
تنها ایمان به خداست که می تواند جلو این گونه تجاوزها را بگیرد زیرا ایمان داریم که خدا از کارهای درون و برون ما آگاه است.
از این رو اسلام انسان ساز، هر گونه بدگمانی و بدبینی را که حتی منجر به لکه دار ساختن شخص در محیط فکر و پندار ما بشود حرام نموده و دستور داده که افراد با ایمان از هرگونه سوءظن نسبت به یکدیگر بپرهیزند.[52]
2ـ 3ـ 2ـ 4
تیرگی قلب[53]
حضرت علی علیه السلام می فرماید: هر کس گمانش بد شود . ضمیرش فاسد شده و قلبش به تیرگی می گراید.[54]
از این جاست که علمای اخلاق فرموده اند: منشاء سوءظن ضعف نفس و خبث باطن است.
هر که خدای ناکرده قلب خود را به نورالهی روشن نکرده باشد و تیرگی بر آن حاکم باشد روشن است که این تیرگی بر افکار و بینش و طرز برخورد و برداشتهایش از اعمال و گفتار دیگران بسیار اثر می گذارد و تکرار و رسوخ امر در قلب موجب می شود تا انسان به کسی جز سوءظن و گمان بد نبرد.
در حدیث دیگری امام علی علیه السلام میفرماید: الرجل السوء لا یظن باحد خیراً لانه ولایراه بطبع نفسه[55]
«انسان بد به هیچ کس گمان نیک نمی برد زیرا دیگران را جز مانند (سیاه دل و بد عمل) نمی بیند».
توجه به این دو حدیث نشان می دهد که ظن بد بردن و حبث و بدی باطن با هم ارتباط مستقیم داشته و هر یک موجب شدت و ازدیادگیری می گردد.
فصل چهارم: بدبینی و زیان های آن در سخنان علما دین و بزرگان
2ـ 4ـ 1
گفتار اول: زیان های بدبین یاز نظر عالمان دینی
خطرات مهم تر سوء ظن در گفتار بزرگ مرد اخلاق آیت اله مظاهری مدظله العالی
خطر بزرگی که سوء ظن دارد این است که بعضی اوقات موجب تفسیق می شود یعنی آن سوء ظنش، آن وسوسه فکریش طرف را بد جلوه می دهد. وقتی تفسیق آمد تکفیر می آید و وقتی تکفیر آمد جواز قتل یا وجوب قتل می آید. بعضی اوقات می بینیم جوان متدین است، انقلابی است اما سوء ظنش تفسیق آورده است حتی به علما و بزرگان، تکفیر آورده و آن تکفیر جواز قتل یا وجوب قتل آورده است عالم بزرگی را کشته است به خاطر سوءظنی که داشته است. خیال نکنیدکه وضع عادی است. این سوء ظنی که از وسوسه فکری سرچشمه می گیرد بعضی اوقات به یک دیوانگی های عجیبی می رسد مخصوصاً اگر سوء ظن در خانه پیدا بشود و مثل این که آقا به خانمش سوء ظن دارد العیاذ با لله، گناهش خیلی بزرگ است. مثلا مردی در کوچه سرفه می کند آقا سوء ظن پیدا می کند و به خانم می گوید این با تو بود، یک دیوانه به تمام معنا می شود. یا مثلا اقا در صف نانوایی معطل شده است زن در خانه می گوید به خانه زن د وم رفت وقتی می آید دادش بلند می شود که کجا بودی یک دیوانگی به تمام معنا.
در بین مردم مشهور است و نظیر آن را در بین انسان ها فراوان دیدم می گویند که یک زن و شوهری روی پشت بام خوابیده بودند. می دانید که کهکشان راه شیری مثل یک راه رو به قبله در آسمان نمایان است و در بین مردم مشهور است به راه مکه .
مرد از زن پرسید این چیست؟
زن جواب داد: من گویند راه مک است و اگر حاجیها راه را گم کنند از این راه پیدا می کنند.
با شنیدن این جواب بلند شد و با تازیانه به این زن حمله کرد که معلوم می شود زیر سرت بلند شده است معلوم می شود یک فر داری مرا اینجا خواباندی تا حاجیها بیایند مرا بکشند و تو شوهرم دوم کنی!
ممکن است این واقعیت نداشته باشد اما یک آقایی به من می گفت که یک کسی که وسوسه فکری داشت و خانمش هم وسوسه عملی هر دو آمده بودند نزد من رو کردم به خانم که وسوسه عملی در طهارت و نجاست داشت گفتم تو وسواسی اگر شش ماه حرف مرا بشنوی و بی اعتنایی بکنی ریشه این وسیه گری از تو کنده می شود دیدم شوهر این زن حالت عجیبی پیدا کرد و حاضر نشد که من طبابت وسوسه فکریش را بکنم بلند شد و رفت.
بعد از مدتی یک تلفن کرد و گفت فهمیدم به خانم من چه گفتی! گفتی خانم برو طلاقت را بیگر بیا به من شوهر کن، شش ماه اگر زیر نظر من باشی خوبیت می کنم ! یک دیوانه تمام معنا که نظیرش زیاد است.
زن سوءظن به شوهر دارد یا مرد به خانمش سوء ظن دارد دست او را کج می داند، اگر مثلا اسکناس از جیب او گم شود و یا خرج کند و فراموش کند به گردن خانم می گذارد او دزدش می داند، اول جنایتکارش می داند و بالاخره اول بی عفتش می داند.[56]
و بعضی اوقات هم بی حیایی به آنجا می رسد که به رو می آورد هم چنین خانم چنین برخوردهایی با شوهر می کند. گناه به اندازه ای بزرگ است که قرآن می فرماید:
«و هرگز آنچه علم و اطمینان نداری دنبال مکن که در پیشگاه خدا چشم و دل گوش همه مسئولند.[57]
ای انسان! بی علم حرف نزن متابعت از مظنه نکن سوء ظن به دیگران ند اشته باش زیرا این سوء ظنها این گمانها، این گفته ها ، این افکار غلط در روز قیامت از گوش تو، از چشم تو، از زبان تو حتی از دل تو سوال میشود و دل تو علیه تو شهادت می دهد، اعضا و جوارح تو علیه تو شهادت می دهند. یعنی یک آقا سوء ظن دارد به خانمش اما تو داراست حرف را می خورد به خانمش نمی گوید، به کسی نمی گوید همین را در روز قیامت می آورند محشر و دلش علیه او شهادت می دهد می گوید تو بودی که به خانمت گمان بد بردی چرا؟ مگر اسلام نگفته بود گمان بد نبردید مسلمان باید پیروی از علم کند نه مظنه و گمان، نه ظن و تخمین. آدم های سوء ظنی مسلمان حقیقی نیستند.
آن ملتی که هلاک می شود دنیا و آخرتش نابود می شود، آن ملتی که به یکدیگر سوء ظن داشته باشند و اتفاقاً یکی از مصیبت هایی که در انقلاب پیدا شده است مخصوص در میان حز الهی ها همین سوء ظن ها است که نود ونه درصد آنها مطابق واقع نیست مرگ بر آن کسی که مثل کرم ابریشم در مظنه خودش در تخمین خودش، در گمان غلط خودش می تند تا خفه شود. من تقاضادارم اگر مردی در مجلس ما، زنی در مجلس ما سوء ظنی دارد این آیه را همیشه در نظر داشته باشد که هر گاه گمان بد در ذهنش آمد بگوید خدا گفته است: «قبل الخراصون الذین هم فی غمره ساهون»؛ کشته و نابود باد آن کس که بنای کارش بر گمان و تخمین است آنان که در ضلالت و غفلت زیستند».[58]
روایت است که پیغمبر اکرم به کعبه نگاه کردند و گفتند که: «ای کعبه تو خیلی احترام داری اما احترام مؤمن از تو هم بیش تر است برای این که خدا حرام کرده است از تو یک چیز اولی از مؤمن سه چیز را.
خدا حرام کرده است برای مؤمن که کسی او را بکشد و یا مال او را ببرد و حق ندارد کسی سوء ظن به مؤمنی ببرد.[59]
شما را به خدا قسم ببیند خدا و پیمغبر آدم کشی و مال مردم خوری و سوءظن را کنار یکدیگر قرار داده اند معلوم می شود خیلی گناره بزرگی است مخرب خانه است خدای ناکرده اگر شما سوء به خانم خود داشته باشی و یک جمله به خانم عفیف بگویی معلوم است که خانم هر چه هم گذشته داشته باشد این جمله از دلش بیرون نمی رود. معلوم است اگر به یک خانم عفیفی راجع به عفتش یک جمله بگویند این جمله نه تنها محبت را از بین می برد بلکه درخت نفرت را در دل این خانم می کارد.
بعضی اوقات می بینیم خانم یک سوء ظن هایی دارد که یک حرفهایی می بافد که معلوم می شود عقل او کشش این حرف ها را ندارد پس کسی کشش دارد؟
خداوند در قرآن می فرماید: شیاطین سخت به دوستان خود وسوسه کنند تا با شما به جدال و منازعه برخیزند و اگر از آنها پیروی کنید مانند آنها مشرک خواهد بود.[60]
شیطان می آید وحی می کند، الهام می کند، می گوید این جوری کن این کار را بکن خانه تان را به این مزخرفات خراب نکنید محبت شوهر را به این چیزهای بیهوده از بین نبرید مخصوصا به آقایان سفارش می کنم زیرا اگر خدای ناکرده مردی سوء ظن به همسرش پیدا کند گناه خیلی بزرگ است . از زن هم گناه است ولی زن نسبت حرام نمی دهد می گوید رفتی یک زن دوم گرفتی اما مرد اگر نسبت بدهد تعزیز میشود. یعنی اگر سوء ظن داشته باشد و این سوءظنی را به خانمش بگوید، اگر برای حاکم شرع اثبات شود می تواند از 25 تا 79 تازیانه به او بزند . مگر می شود مرد به همسرش سوءظن پیدا کند؟ گناه بزرگی است . این همان است که قرآن می فرماید مرگ بر تو. بنابراین در خانه سوء ظن نداشته باشید. مخصوصاً این را به خانم ها سفارش می کنم بعضی اوقات یک سوءظن موجب می شود برا ی تجسس و تجسس گناهش خیلی بزرگ است.
گناه براندازی بزرگ است که پیامبر روی منبر می فرمود: ای کسانی که ایمان های شما زبانی است نه قلبی تجسس نکنید زیرا اگر در کار امور مردم تجسس کردید خدا شما را افتضاح می کند ولو این که خیلی عاقل و تودار باشید سوء ظن به دیگران موجب تجسس می شود اگر تجسس کردید موجب یک کارهای زشتی می شود و اگر در کار مرد جست و جو کنید موجب از بین رفتن زندگی مردم می شود.
امام حسین علیه السلام می فرمود: اگر یک کسی رگهایش را از بدنش بیرون بکشند گناهش کمتر از این استک ه جدایی بین او و شوهرش، یا بین او زنش بیندازند.
بعضی اوقات به عنوان مقدس یعنی مقدس مآبی و خشک مقدسی تجسس می کند، خبر می دهد این طرف و آن طرف مردم را اطراف خانه او جمع می کند بعد یک رسوایی پیدا می شود و آبروی دو طایفه می رود و خدای ناکرده منجر به طلاق می شود برای ان که این آقا میخواسته حزب اللهی علم کند در حالی که این حزب الشیطانی است حزب اللهی این است که: «ضع امر اخیک علی احسنه»[61] کار برادر خود را به بهترین وجه آن قرار بده .
پیامبر اکرم سفارش می کرد که همیشه برای برادر مومنت، خواهر مومنت توجیه گر باش . حتی در روایتی پیامبر برای مؤمون محمل درست کن. محل بعدی ، محمل بعدی می فرماید هفتاد توجیه برای او بکن اگر توانتسی دیگر محمل درست کنی بگو چقدر من مسلمان بدی هستم که نمی توان محمل درست کنم و کار سملمان را توجیه کنم. آیا ما این گونه ایم؟ سفارش من به شما پامنبریها؛ شما مقدسها، شما نخبه های قم این است که پیمغبر می خواهد شما تجسس نکنید آقا آیا می گردد این طرف و آن طرف یک سوژه درست کند و در میان جمعیت ببرد متأسفانه این در همه جا شایع است و در همه اقشار، بازاری، سپاهی، بسیجی، کارمند و مخصوصا خانم ها وجود دارد. این گناه بزرگ است ، آدمکشی نیست، رگها را از بدن بیرون کشیدن است . چرا باید سوء ظن داشته باشیم؟ چرا به اینجمله که پیمغبر ص فرمود: علی علیه السلام فرمود و اغلب ائمه فرمودند که «ضع امر اخیک علی احسنه» چرا به این دستور عمل نمی کنیم چرا به جای سوء ظن حسن ظن نداریم؟ سوءظن از کجا سرچشمه می گیرد؟ دل وقتی منجلاب شد بوی بد می دهد . دلی وقتی پاک بود خودش پاک است، دیگران را هم پاک می داند، و وقتی خودش ناپاک شد دیگران را هم ناپاک می داند. از درد بزرگی است اما درمان آن آسان است و آن بی اعتنایی است.[62]
2ـ 4ـ 2
گفتار دوم :
بدبینی از دیدگاه روان شناسان
یکی از مهم ترین مسائل مورد اختلاف بین زن و شوهر سوء ظن هایی است که از طرف زن یا شوهر نسبت به دیگری بوجود می آید متخصصان سوءظن را به دو نوع کلی و بیمارگونه تقسیم کرده اند بخشی از سوءظن ها که طیعی شمرده می شود امر مطلوبی نیست، زیرا نشان دهنده احساس عدم امنیت فرد و تمایل او برای مالکیت انحصاری همسرش است گایه بر حسب شرایط فرهنگی و قومی این قبیل سوءظن ها شدت بیش تری می یابد، اما آنچه مایه نگرانی است انواع بیمارگونه سوء ظن های زناشویی است . به این ترتیب که پیش از ازدواج، فرد به طور کلی دچار نوعی اختلال روانی بوده که بدبینی و بدگماین جزء عمده آن را تشکیل می دهد. و اکنون پس از ازدواج این بدگمانی به سوی همسرش نیز گسترش یافته است. و یا این که فرد پیش از ازدواج دچار بدگمانی نبوده است اما پس از آغاز زندگی مشترک بنا به علل محیطی از جمله رفتار همسر و یا مشکلاتی که خود او بعدها مبتلا شده است نسبت به همسرش هم بدگمان شده است. که چنین عواملی می تواند مشکلات عدیده ای را برای زوجین بوجود آورده و سلامت بهداشت و روان آنها را به مخاطره اندازد.
«سحر» درباره این مسأله معتقد است، سوء ظن پدیده ای است که متأسفانه هر روز گسترش زیادی پیدا می کند و این مسأله در میان قشر زن و مرد به وفور دیده می شود هم چنین بیش تر سوء ظن ها ناشی از عدم اعتماد طرفین به یکدیگر است، کبود محبت، بی توجهی، طرفین نسبت به یکدیگر، نداشت و نگذاشتن وقت کافی و مناسب برای همدیگر از جمله عواملی هستند که باعث سوء ظن زوجین می شود.
وی می گوید: بیش تر سوء ظن باعث درگیری و د عواهای خانوادگی شده و همین امر می تواند از الحاظ روحی و روانی به طلاق و قتل منجر شود و حتی این پدیده می تواند در رشد و تربیت فرزندان نیز تأثیر سویی داشته باشد و در آینده نیز آنها در رفتار والدین خود الگو برداری کرده و راه آنها را ادامه دهند.
دکتر «فرید خدایی« روان پزشک و ا ستاد دانشگاه معقتد است: بدگمانی و سوء ظن به همسر جنبه ذاتی د ارد یعنی شخص بیماری که دچار بدگمانی است و پس از ازدواج هم این بدگمانی ها افزایش می یابد. همچ نین برخی از بدگمانی ]ای زناشویی اکتسابی است برای نمونه فرد در اثر کم محبتی از طرف همسر خود به این نتیجه می رسد که همسر به وی علاقه ای ندارد و شاید به دگیری دل بستگی پیدا کرده است.
هم چنین افرادی که مبتلا به اختلاق شخصیتی پارانوئید و یا گرفتار اختلال هذیانی و اسکیزورنیا از نوع پارانوئید هستند، امکان دارد که به همسر خود نیز بدون هیچ دلیلی بدگمان شوند که در این صورت یا برای بدگمانی خود هیچ دلیل ندارند اما به این باور رسیده اند که همسرشان به آنها خیانت می کند و یا این که مسائل جزئی و نامربوطی را به عنوان دلیل حقیقت همسر ذکر می کند.
وی می گوید: البته در روغ دیگر سوء ظن ها یعنی در اختلال هذیانی و اسکیزوفرنیای پارانوئید هر دو بیمار دچار روان پریشی هستند و بدون هیچ دلیل وی اع تقاد کامل د ارد که شوهرش یا زنش به او خیانت می کند و این گونه بیماران امکان دارد که برای گرفتن اعتراف از همسر خود به روشهای خشونت آمیز متوسل شود و یا او را برای انتقال به قتل برساند و گاهی نیز فرزندان خود را با این گمان که فرزندان او نیستند مورد شکنجه قرار می دهد و یا به قتل می رساند در در و اقع بیشتر پرونده های قتل همسر به علت سوء ظن توسط بیماران روان پریش صورت میگیرد اما در مورد وضعیت های اکتسابی باید گفت با فردی روبرو هستیم که در ابتدا بیماری روانی و یا اختلال شخصیتی نداشته است اما بعدها در اثر عوامل گوناگون دچار تردید می شود که همسرش به او خیانت می کند.
وی معقتد است : مردانی که به علت اعتیاد طولانی مدت به سیگار، الکل و مواد مخدر دچار ناتوانی جنسی می شوند عموماً با این فکر که مبادا همسرشان به این علت با مرد دیگری ارتباط برقرار کند دچار بدگماین به زنشان می شوند همچنین مردانی که با زنانی جوان تر از خود ازدواج می کنند و یا بر عکس بیش تر در معرض چنین بدبینی هایی قرار دارند.
وی می گوید: مردان معمولا از وسایل خشن مانند اسلحه برای گرفتن اعتراف یا انتقام استفاده می کنند و زنان بدگمان به دنبال رمال و جادو و اجنه هستند و یا مواردی از این قبیل می گیرند و درغذای شوهران خود می ریزند تا رقیب ناشناخته را از دل آنها خارج کند.
دکتر فدایی معتقد است به هر حال درمان چنین مر احلی بر حسب مورد فرق می کند؛ برای نمونه فرد د چار روان پریشی باید تحت درمان دارویی زیر نظر روان پزشک قرار بگیرد یا حتی مدتی در بیمارستان بستری شود مبتلایان به اختلال شخصیت اگر درمان را نپذیرفتند و یا درمان موثر نبود دیده شده استکه جدایی م ی تواند سبب رفع این بدبینی نسبت به همسر و جلوگیری از مخاطرات آینده شود این در حالی است که «مریم را مشت»» روان شناسی نیز معتقد است:
در صورتی که زوجین نسبت به هم سوء ظن دارند و هیچ علاقه ای نسبت به هم ندارند بهتر است که از هم جدا شوند و طلاق بگیرند ولی عموماً به دلیل این که طلاق باعث مشکلات عدیده ای برای زوجین به خصوص زنان می شود و دچار محرومیت خواهند شد اقدام به چنین کاری نمی کنند و متأسفانه همین امر باعث رفتارهای مخفیانه و خشونت آمیز از طرف همسر می شود.
دکتر فدایی در ادامه می گوید : در موارد اکتسابی هم باید در درجه اول به فکر پیش گیری بود برای نمونه ازدواج با فاصله سنی زیاد نباید انجام شود و یا مردان نباید از سیگار، الکل و مواد مخدر مطلقاً استفاده کنند و در این صورت تغییر شرایط و رفع ابهامات و درمان بیماری های جسمی و در موارد اکتسابی می تواند مؤثر باشد.
دکتر مردیم رامشت می گوید سوء ظن یک بدبینی است که مقدمه در زمینه ساز و تجربه خشم است و در این حالت نوعی بی اعتمادی نسبت به مقاصد افراد که دائماً در مقابل رفتارهای افراد حالت احتیاط آمیزی می گیرند و باعث افزایش خشم و تهدیدهای قهری می شود. هم چنین این گونه افراد حالت منزوی داشته و خود را از افراد دیگر متمایز می سازند و همین امر باعث مشکلات عدیده ای می شود.
وی معتقد است: بیشتر سوء ظن ها و بدبینی ها ناشی از این است که طرفین شناخت کافی از هم ندراند و حتی ریشه قتل ها و بدبینی ها و رفتارهای قهری به انتخاب نادرست آنها بر می گردد. هم چنین بیشتر قتل ها در بین افرادی که از لحاظ تحصیلی و موقعیت شغلی در سطح پایینی قرار دارند به وضوح مشاهده می شود زیرا آنها فقط بر اساس عشق های اولیه اقدام به زندگی کرده اند در صورتی که هیچ شناخت عمیقی نسبت به هم نداشته اند و بعد از یک سال زندگی احساس می کنند که از لحاظ روحی متفاوت هستند و سوء ظن ها شکل می گیرد.
حتی اگر از هم جدا نشوند میان آنها نوعی طلاق عاطفی شکل می گیرد که مناسب نبوده و عوارض آن باعث می شود تا فرزندان نسبت به والدین خود بدبین شوند و اعتماد آنها نسبت به والدین کم شود و در این حالت آنها تکیه گاه خود را از دست داده و به بیرون از خانه انحرافات موجود در جامعه روی می آورند؛ حتی اعتیاد و بزهکاری و سوء ظن های عمیق تر ناشی از همین امر است و کارشناسان و رسانه ها باید واقعیت های جامعه را مطرح کنند و ریشه انتخاب ناصحیح را ریشه یابی کنند و به مردم آموزش های صحیح را ارائه دهند.[63]
فصل پنجم
راه های درمان بدبینی
2ـ 5ـ 1
گفتار اول:
توسط خود شخص بیمار
بسیاری از فراد بدبین قبول نمی کنند که افکار و استدلالهایشان اشتباه است . طبیعتاً نمی توان توصیه خاصی به این نوع بیماران کرد، چرا که تا خود بیمار بیماری اش را نپذیرد و آن را قبول نکند و به دنبال درمان نباشد نمی توان او را روان در مانی کرد، فقط با استفاده از روش های خاصی می توان بیماران را مجاب کرد که از دارو استفاده کنند و آن ها وقتی می بینند که مصرف دارو باعث می شود تنش های کمتر و ارامش بیش تری داشته باشند افکار مزارحم به سراغشان نیاید، سعتی می کنند برای دارودرمانی همکاری کنند، چرا که خود این بیماران هم به اندازه اطرافایان از افکار و رفتار خود در عذاب هستند و آرامش و آسایش ندارند ما از این طریق آنها را به مصرف دارو تشویق می کنیم و معمولا آن ها هم وقتی اثر مثبت دارو را می بینند با ما همکاری نموده و به روند درمان کمک می کنند.
بعضی از بیماران می توانند تشخصی بدهند که افکارشان بدبینانه است توصیه ما به این گونه بیماران این است که براساس افکار بدبینانه رفتار نکنید یعنی اگر چه ممکن است افکار بدبینانه به ذهن تان برسد و آن افکار از شما تقاضا کنند که عملی را انجام بدهید، اما تلاش کنید تا از آن عمل پرهیز و دروی کنید، چون رفتار کردن براساس بدبینی باعث می شود که افکار بدبینانه تقویت شوند.
توصیه ما به این بیماران این است که رفتار خود را با خانواده همکاران و دوستانتان تحلیل کنید و رفتارهای منفی خود را در برخوردهای اجتماعی تشخیص دهند و می توانید این مسئله را بپذیرند که منفی نگری سودمند نیست و باعث درگیری های احساسی می شود باید تلاشی کنید که طرز فکرهای منفی را شناسایی و به عکس العمل های دیگران در برابر منفی نگری و بدبینی توجه کنید و آنها را اصلاح کنیم.[64]
2ـ 5ـ 2
درمان دارویی
مناسب ـرین درمان بیماری بدبینی درمان دارویی است. این روش نسبت به شیوه های دیگر درمانی بهتر پاسخ داده است.
چنانچه فردی به بدبینی در حد بیمارگونه مبتلا باشد درمان دارویی تنها روش درمانی مؤثر برای او است روش های غیردارویی تنها می توانند درترغیب او به درمان مؤثر باشند یا به او کمک کنند تا در ارتباط با سایرین و در زمان اوج باورهای بدبینانه بر هیجانات ناشی از این باورها غلبه کند.
در صورتی که بدبینی بر اثر آسیب دیدگی های مغز از قیبل سکته های مغزی باشد در مان آن قطعاً مشکل تر می شود ولی نمی تواند غیر ممکن باشد علائمه این اختلاق را می توان با دارو کاهش داد اما ممکن است نتیجه درمان صد در صد قابل قبول نباشد. بدون د ارو امکان درمان بیماری بدبینی وجود ندارد و در صورتی که مناسب تجویز گردد استفاده از روش های غیر دارویی در استفاده مؤثرتر د اور نقش خواهد داشت.[65]
از داروهای مؤثر در درمان این بیماری می توان به فلوفنازین، پرفنازین، کلرپرومازین، هالوپریدول و ریسپریدون اشاره کرد.
2ـ 5ـ 3
درمان غیر دارویی
شناخت درمانی شاید بتواند روی نگرشی منفی فرد اثر بگذارد و بی اعتمادی او را کاهش بدهد اما برای درمان بیماری بدبینی زیاد مؤثر نیست گفته و گوی مستقیم و تلاش برای اصلاح بدبینی از طریق منطق و استدلال هم اثری ندارد و اگر هم بیماری این منطق را بپذیرید اثر آن موقتی است بنابراین بحث و اظهار نظر روی افراد بدبین را در خانواده توصیه نمی کنیم البته پزشک متخصص که با چنین بیمارانی سر و کار دارد، ممکن است ضمن دارو درمانی لازم بتواند که از شناخت درمانی هم استفاده کند که این امر نیاز به کارشناسی دارد و از توان اعضای خانواده بیرون است شناخت درمانی در واقع روشی است که روی نوع تفکر بیمار کار می کند و به او می آموزد که از طریق مهار فکر، هیجانات خود را نیز مهار کند.
روان درمانی به عنوان این که بخواهیم تفکرات بدبینانه فرد را تغییر بدهیم خیلی کار بر ندارد روان درمانی عموماً سعی می کند به کسانی بدبینی های خیلی جدی یا بدبینی مرضی دارند کمک کندتا وضعیت موجودشان کنار بیایند و رفتار خود را مهار کنند و درمان دارویی را بهتر بپذیرند.
روش هایی مانند یوگا ، مراقبه Maditaion و آرامش Relaxaion در بر طرف کردن نگرانی و اضطراب ناشی از بدبینی مؤثر هستند.[66]
نتیجه گیری
نتیجه می گیریم که باید با بدبینی مبارزه کرد با بدبینی .
الف ـ توجه و تفکر
روایاتی که بدبینی را مذمت کرده و خوش بینی را تشویق کرده است.
ب ـ پرهیز از شتاب زدگی
یکی از راه های مبارزه با بدگمانی این است که اگر انسان درباره برادران مسلمان خود چیزی شنید فوراً قضاوت نکند و ترتیب اثر ندهد بلکه صبر کند تا آن خبر برای او تأیید و یا تکذیب شود در صورتی که به طور اطمینان آوری تأیید شد آن گاه ترتیب اثر دهد. پیامبر اکرم ص فرمود: هرگاه گمان بد بردی، زود قضاوت نکن.[67]
ج ـ تقویت نفس
می توان با انجام دستورات الهی و ترک محرمات نفس را تقویت کرده و ریشه بدبینی را از بین برد.
بنابراین وقتی کسی به مفاسد عظیم سوء ظن و بدبینی توجه نماید که منشأ بسیاری از گناهان و رذایل نفسانی و سقوط در مهالک دنیا و آخرت می باشد لازم است تا آنجا که در توان دارد از ارتکاب و بلکه بلکه نزدیک شدن به این گناه بزرگ خودداری نماید زیرا دفع ضرر را احتمالی عقلاً واجب است تا چه رسد به ضررها و مفسده های حتمی و یقینی .
معمولا زندگی با افراد بدبین آنقدر مشکل و طاقت فرساست که در صورت شدت مسئله، کمتر کسی می تواند طاقت بیاورد. بنابراین اگر کسی زندگی با فرد شکاک را ادامه می دهد بدین معنی است که اختلال سوء ظن خیلی دشید نبوده و به کمک مشاور و روان درمانی و در صورت لزوم دارو درمانی امکان تخفیف مشکل و نجات زندگی مشترک وجود دارد.
دـ حمل بر صحبت کردن
امام علی علیه السلام می فرماید: کار برادر دینی خود را به بهترین وجه آ ن قرار بده تا این که کاری کند که راه توجیه را بر تو ببندد و هیچ گاه به سخنی که از دهان برادرت بیرون می آید، گمان بد مبر در صورتی که برای آن سخن، تفسیر نیکویی می یابی.[68]
منابع و مآخذ
قرآن کریم
منابع فارسی
1ـ معصومه بیگم آزرمی ، قاتل پنهان، قم ، انتشارت تهذیب ، چاپ چهارم ، 1389.
2ـ سید مهید صمیمی اردستانی، بدبینی و بیماری یا پدیده ای اجتماعی، تهران، نشر قطره، 1387.
3ـ غلام حسین رحیمی اصفهانی، اخلاق اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1369.
4ـ آیت اله شیخ مجتبی تهرانی، رسائل بندگی.
5ـ آیت اله دستغیب، قلب سلیم، هاتف ، چاپ دوم، ص1391.
6ـ آیت اله مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه، تهران، چاپ سی ام ، ج22، دارالکتاب الاسلامیه، 1387.
7ـ عزیز اله عطاردی، ایمان و کفر ، تهران، انتشارات عطارد ، چاپ اول ، 1378.
منابع عربی
1ـ محمد علی انصاری، غررالحکم، چاپ علمی .
2ـ سید رضی، نهج البلاغه .
3ـ محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه ، ج12.
4ـ سید عبدالحسین طیب، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام ، چاپ دوم، ص1378.
5ـ شیخ عباس قمی، معراج السعاده، مؤسسه راه حق.
6ـ علامه مجلسی، بحارالانوار، ج9.
مقالات
داریوش آرمان، نشریه شفاء.
ارمغان جوادنیا، روزنامه ایران.
احمد عرب زادهف 20 آذر90.
حمیده طاهرهف سروش جوان.
[1] . معصومه بیگم آزرمی ، قاتل پنهان ، چاپ چهارم سال 89، چاپ قم انتشارات تهذیب ص 94
[2] . معصومه بیگم آزرمن. قاتل پنهان، ص5.
[3] . احمد عرب زاده، 20آذر 90 (اینترنت)
[4] . دکتر سید مهدی صمیمی اردستانی، (بدبینی، بیماری یا پدیده ای اجتماعی ، تهران ، نشر قطره سال 87، ص 7).
[5] . بحارالانوار ج71، ص197. مؤسسه الوفاء بیروت 1404 ق. «الامام علی علیه السلام قال: مجالسه الاشرار تورث سوء ظن بالاخیار»
[6] . معصومه بیگم آزرمن (قاتل پنهان، ص9 و 10.
[7] . شهید دستغیب، قلب سلیم، ص563.
[8] . رسائل بندگی، آیت ا… شیخ مجتبی تهرانی ، ص32.
[9] . همان: ص33.
[10] . شیخ عباس قمی. خلاصه معراج السعاده. مؤسسه در راه حق.
[11] . یوسف 87.
[12] . سید عبدالحسین طیب. أطیب البیان فی تفسیر القرآن. ج9، ص416 و 417. تهران: انتشارات اسلام، چاپ دوم سال 78.
[13] . عزیزاله عطاردتی، ایمان و کفر، ج1، ص550 . تهران انتشارات عطارد چاپ اول ، سال 78.
[14] . همان: ج2، ص65.
[15] . علامه مجلسی بحارالانوار، ج9، ص317. و من رضی عنه نفسه کثر الساخطون علیه.
[16] . نهج البلاغه : خ 193. «فهم الانفسهم متعقمون و من اعالهم مشفقون اذا زکی احدهم فاف مما یقان له.»
[17] . همان: نامه 53.
[18] . محمد ، محمدی ری شهری، میزان الحکمه ، ج7، ص3401.
[19] . حجرات: 12«یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا کثیرا من الظن این بعض الظن اثم».
[20] . میزان الحکمه ، ج12، عن الرسول الله صلی الله علیه و آله قال: الطلب لاخیک عذرا فانلع تجدله عذرا فالتمس له عذرا.
[21] . سوره فتح آیه 12.
[22] . سوره حجرات آیه 12.
[23] . سوره نجم آیه 23.
[24] . سوره نجم آ یه 28.
[25] . بحارالانوار: ج2، ص195.
[26] . غررالحکم: ج1، ص11.
[27] . بحارالانوار: ج71، ص164.
[28] . غررالحکم: ج4، ص145.
[29] . معصومه بیگم آزرمن: قاتل پنهان ، ص95.
[30] . حمیده طاهری: سروش جوان، شماره 77.
[31] . حمیده طاهری: سروش جوان شماره 77.
[32] . داریوش آرمان، نشریه شفاء اسفند 80.
[33] . سوره فتح: آ یه 11.
[34] . همان : آیه 12.
[35] . آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه ناشر: دارالکتاب الاسلامیه ، چاپ تهران «چاپ خانه سروی». چاپ سی ام سال 87، ج22، ص61ـ 59.
[36] . آیت ا… مکارم شیرازی تفسیر نمونه، ص62.
[37] . سوره نور: آیه 12.
[38] . آیت ا… مکارم شیرازی تفسیر نمونه ص 191 ـ 190.
[39] . سوره یوسف: آیه 87.
[40] . آیت اله مکارم شیرازی: تفسیر نمونه 193 ـ 192.
[41]. سلطان به معنی سلطه و غلبه است.
[42] . آیت اله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه : ص539 ـ 538.
[43] . آیت اله مکارم شیرازی ، تفسیر نمونه ص540.
[44] . دکتر سید مهدی سیمین اردستانی، بدبینی بیماری یا پدیده ای اجتماعی . ص 31.
[45] . دکتر سید مهدی سیمین اردستانی (بدبینی، بیماری یا پدیده ای اجتماعی) ، ص26، 27 و 37.
[46] . همان.
[47] . همان.
[48] . دکتر سید مهدی صمیمی اردستانی (بدبینی و بیماری یا پدیده ای اجتماعی، ص41.
[49] . معصومه بیگم آزرمی (قاتل پنهان، ص36.
[50] . معصوم بیگم آزرمی، قاتل پنهان، ص42 ـ 41.
[51] . همان.
[52] . معصوم بیگم آزرمن ، قاتل پنهان؛ ص46 ـ 44.
[53] . همان.
[54] . شرح فارسی غررودرر. انتشارات دانشگاه تهران، ج5.
[55] . غررالحکم ترجمه محمد علی انصاری چاپ علمی، ص104.
[56] . معصومه بیگم آزرمی، قاتل پنهان، ص70ـ 61.
[57] . سوره اسراء ، آیه 36.
[58] . سوره ذاریات، آیات 10 و 11.
[59] . علامه مجلسی (ره)، بحارالانوار، ج67، ص71.
[60]. سوره انعام: آیه 121.
[61] . علامه مجلسی بحارالانوار: ج75، ص169.
[62] . معصومه بیگم آزرمی، قاتل پنهان، ص 70ـ 61.
[63] . گزارشی از ارمغان جواد نیا، روزنامه ایران، سال 85 و معصومه بیگم آزرمی ، قاتل پنهان، ص210 ـ 201.
[64] . دکتر سید مهدی صمیمی اردستانی (بدبینی، بیماری یا پدیده ای اجتماعی، ص52.
[65] . همان: ص51.
[66] . دکتر سید مهدی صمیمی اردستانی (بدبینی، بیماری یا پدیده ای اجتماعی ، ص50.
[67] . بحارالانوار : جلد 74، ص155.
[68] . بحارالانوار: جلد 72، ص196.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات