تحلیل بلایا در آینه قرآن و احادیث
منصوره غلامی
چکیده
اين تحقيق با عنوان «تحليل بلايا در آينه قرآن» در پي آن است كه به بررسي وتحليل بلايا بپردازد وجواب مناسبي براي وجود آنها در عالم پيدا كند واز سوي ديگر شبهاتي را كه از اين طريق به صفات خداوند وارد مي شود، پاسخ دهد.تحقيق حاضر به منظور تجزيه وتحليل موضوع، سؤالات زير را مطرح كرده است: چرا انسانها مبتلا به بلايا مي شوند؟ (علت بروز بلايا چيست؟) - آثار بلايا بر انسانها چيست؟ - راه هاي مواجه با بلايا كدام است؟
چه شبهاتي در رابطه با وجود بلايا مطرح است ؟ با توجه به ماهيت موضوع، اهداف تحقيق وامكانات موجود از ميان روشهاي پژوهشي از روش «توصيفي-تحليلي» با استفاده از كتب ومنابع تفسيري، روايي، عقايد براي انجام تحقيق استفاده شده است.واجمالا به اين نتبجه دست يافته كه: بلا يكي از سنتهاي الهي است كه متكي بر سنت هدايت عامه الهي بوده ودر مورد همه انسان ها در هر مكان وهر زماني جاري است و باعث ثبات عزم و اراده و قوت راي مي گردد و موجب مي شود انسان هنگام رسيدن به حوادث غيرمترقبه وبلاياي طبيعي متزلزل نشود و با صبر و اراده قوي قدم بردارد .اين تحقیق از آن جهت كه به ذکر اثرات مثبت ومنفی بلایا و راههای مواجه با آن پرداخته است کاری نو وبدیع مي باشد.
کلید واژه ها: قرآن ، بلا ، ابتلا عدل الهی، خیر و شر
مقدمه
دنیا منزلگاهی است که در گوهر و باطن آن سختیها و بلاها موج می زند و انتظار آسایش و آرامش و مصون ماندن از هر ناهمواری و سختی، خواسته ای نادرست است. همان گونه که امام امیرالمؤمنین ـ علیه السلام ـ فرمود: «دنیا سرایی است که بلاها آن را احاطه کرده است و به بی وفایی و مکر معروف است، حالاتش یکنواخت نمی ماند و ساکنانش ایمن نیستند … امنیت و آسایش در آن غیر ممکن است و اهل آن همواره هدف تیرهای بلا هستند که پی در پی به سوی آنان پرتاب می شود و با مرگ نابودشان می سازد.» نهج البلاغه، خطبه 226 و فراز 1 و 2 (با اندکی تلخیص).
آنگاه که نوع نگاه ما به زندگی این حقیقت گردید که «دنیا مزرعه شُرور و بدی ها» و «معدن تلخی ها و ناکامی ها» است ، بی تردید هر گونه چشمداشتی برای زندگی بی پایان، وصال بی هجران و رفاه و راحتی بی فرجام، با واقعیت هستی سازگار نخواهد بود و چون آب در هاون کوبیدن است.
خداوند متعال در قرآن کریم می فرماید: «لقد خلقنا الانسان فی کبد» سوره بلد آیه4 ( که ما انسان رادر رنج آفریدیم) آرى انسان از آغاز زندگى حتى از آن لحظهاى كه نطفه او در قرارگاه رحم واقع مىشود، مراحل زيادى از مشكلات و درد و رنجها را طى مىكند تا متولد شود، و بعد از تولد در دوران طفوليت، و سپس جوانى، و از همه مشكلتر دوران پيرى، مواجه به انواع مشقتها و رنجها است، و اين است طبيعت زندگى دنيا، و انتظار غير آن داشتن اشتباه است. نگاهى به زندگى انبياء و اولیاء الله نيز نشان مىدهد كه زندگى اين گلهاى سرسبد آفرينش نيز با انواع ناملایمات و درد و رنجها قرين بود، هنگامى كه دنيا براى آنها چنين باشد، وضع براى ديگران روشن است.
كار كوچكي در پيش روي شما خواننده گرامي قرار دارد، بابررسي علت وجود بلايا وگرفتاريها وآثار آن را ه هاي مواجه با اين بلايا عنوان مي كند تا با عمل به اين دستورالعملها بتوانيم از ميدان آزمايش الهي سربلند بيرون آييم. ان شاءالله، بعون الله تعالي.
1.واژه شناسی
در قرآن کریم واژه های مختلفی برای امتحان به کار رفته است. از جمله این واژه هابلا وابتلاء می باشد که با 25 گونه استعمال 37 بار تکرار شده و بیشتر به معنای آزمایش و امتحان است.
1-1- بلاء، ابلاء، ابتلاء
بلا به معنای آزمایش، امتحان، فتنه، کهنه شدن و نعمت است. (طریحی، 1375، ج1، ص60 و قرشی،1412، ج1، ص229 و ج5، ص147) که با چهره های متفاوتی پدید می آید؛ گاه آشکار است « اِنَّ هذا لهو البلاء المبین» (صافات، 106)[1]و گاهی پنهان. زمانی با تلخیها و کاستیها همراه است، و زمان دیگر با رفاه و راحتی « و نبلوکم بالشرّ و الخیر فتنةً» (انبیاء، 35)[2] ، پاره ای اوقات دارایی و اموال در معرض امتحان قرار می گیرد و موقعی دیگر جانهای خود، عزیزان و محبوبان « لنبلونَّ فی اموالکم و انفسکم » (آل عمران، 186) .[3]
وقتی گفته می شود بلی الثوب: یعنی لباس کهنه شد. درباره مسافر هم گفته می شود: بلاه سفر: یعنی مسافرت او را خسته و فرسوده کرد. پس وقتی می گوییم بَلَوتُهُ یعنی او را آزمودم، مثل اين است كه از زيادي آزمايش
خسته اش کردم. همین طور اَبلَیتُ فلانا، فلانی را امتحان کردم. غم و اندوه نیز «بلاء» ناميده شده است، چون جسم انسان را به رنج می اندازد. (راغب اصفهاني، 401، ج1، ص309)
بلاء ، ابلاء و ابتلاء به معنای آزمودن هستند و در خیر و شر و نعمت و عذاب به کار می روند.
خلاصه: بلا در اصل به معني كهنگي وفرسودگي است، سپس به آزمايش كردن بلا گفته شده، زيرا هرچيزي براثر آزمايش هاي متعدد حالت كهنگي به خود مي گيرد، به غم واندوه نيز بلا مي گويند چراكه جسم و روح انسان را فرسوده مي كند، تكاليف ومسئوليتها نيز بلاء نام دارد، چراكه آنها نيز بر جسم جان انسان سنگيني دارند، وازآنجا كه آزمايش گاهي با نعمت است وگاهي با مصيبت، اين واژه به معني نعمت و گاه به معني مصيبت آمده است.(مكارم شيرازي وديگران، 1373، ج1، ص248)
2-1- نمونه های کاربرد دوگانه واژه ها:
واژگان بلاء، ابلاء و ابتلاء در معاني دوگانه اي استعمال شده اند كه به نمونه هايي از آن اشاره مي كنيم:
بلاء:
اصل واژه- بلاء، يبلو، بلاء- محبّت كردن و دوستى و تفضّل است كه گاهى اين محبّت در نظر انسان بليهاى نيكو و گاهى مكروه است و آيه «وَ نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً» ( انبياء ،35 ) وآيه « بلوناهم بالحَسَناتِ و السیئاتِ لعلهُم یَرجِعُون» و آنان را با خوبی ها و بدی ها می آزماییم، شاید ( به سوی خدا) باز گردند. (اعراف، 168- یونس ،30) اشاره به همان معناست.
قرآن در آيه 49 سوره بقره به يكي ديگر از نعمتهاي بزرگي كه به قوم بني اسرائيل ارزاني داشته اشاره مي كند وآن نعمت آزادي از چنگال ستمكاران است كه از بزرگترين نعمتهاي خدا است. به آنها يادآور مي شود كه: « و يادكنيد آنگاه كه شما را از فرعونيان نجات داديم، كه شما را به سختي آزار مي دادند، پسرانتان را سر مي بريدند و زنانتان را(براي كنيزي وخدمت) زنده مي گذاشتند و درآن مصايب آزموني بزرگ از سوي پروردگارتان بود.»[4]
مهم اين است كه قرآن، اين جريان را يك آزمايش سخت وعظيم، براي بني اسرائيل مي شمرد، و به راستي تحمل اين همه ناملايمات، آزمايش سختي بوده است. اين احتمال نيز وجود دارد كه « بلاء» در اينجا به معني مجازات باشد، زيرا بني اسرائيل پيش از آن، قدرت ونعمت فراوان داشتند، وكفران كردند، وخداوند آنها را مجازات كرد. احتمال سومي در تفسيراين جمله نيز از سوي بعضي از مفسران ذكر شده است كه « بلاء» به معني نعمت باشد، يعني نجات از چنگال فرعونيان نعمتي بزرگ براي شما بود. (مكارم شيرازي وديگران، 1373، ج1، ص248)
ابلاء:
« و لیُبلی المومنین منه بلاء حسنا» و ایمان آورندگان را به آزمایشی نیکو (یاری رساندن، پیروز کردن) بیازماید. (تا آشکار شود پس از آن چه رفتاری پیش می گیرند.) انفال،17. دراين آيه ابلاء با توجه به بلاءحسنا دلالت بر آزمايش كردن انسان به وسيله ي نعمت ها مي باشد.
ابتلاء:
« اما آدمي را چون پروردگارش بيازماید و او را گرامی داشته و نعمتش دهد، میگوید: خدايم مرا گرامی داشت و اما چون او را بيازمايد و روزيش را تنگ سازد ،پس گوید پروردگارم مرا خوار کرد» (فجر، 15و16 )[5]
در قرآن کریم مصدر بلاء به معنای آزمایش و اسم فاعل ابتلاء (مبتلی و مبتلین) به معنی آزمایش کننده و آزمایش کنندگان نیز آمده است. بلی الانسان و ابتلی زمانی استعمال می شود که انسان امتحان شود. «بلوی» هم به معنای مصیبت و تجربه کردن است (مهدويان، نطنزي، 1386، ص29).
2.عوامل بروز بلایا
بلايا و امتحانات الهي يكي از قديمي ترين مباحثي است كه فكر بشر را به خود مشغول كرده و از ابعاد مختلف به بحث پيرامون علت و فلسفه وجودي و ماهيت آن پرداخته و مطالب گوناگوني در اين باب ارائه شده است. ازجمله مباحثي كه درباره بلاياي طبيعي مطرح گرديده ، معنا داري و جهت دار بودن پديده ها و حوادث غير مترقبه طبيعي مي باشد . چنانكه خداوند در قرآن كريم مي فرمايد : به سبب آنچه كه دستهاي مردم فرآهم آورده ، فساد در خشكي و دريا پديد آمده ، تا سزاي بعضي از آنچه را كه مرتكب شده اند به آنان بچشانندبنابراين گناهان و كارهاي زشت و ناپسند آثار فردي واجتماعي بدي را بدنبال دارد. همچنان که کارهای خیر وخوبیها آثار زیبا وخوبی را در پی دارند.
معمولا حوادث و بلاياي طبيعي معناداربوده و آنها يا به عنوان امتحان و آزمايش و يا به عنوان نتيجه اعمال و گناهان ویا معلول حوادث وفعل وانفعالات طبیعی مي باشند.
پس به طور كلي مي توان گفت : حوادث غير مترقبه و بلاياي طبيعي كه در جهان اطراف ما اتفاق مي افتد معلول علل مختلفي از جمله ابتلاء و امتحانات الهي، افعال انسانی و فعل وانفعالات طبيعي و … است،كه در زيربه تفكيك به بررسي اين عوامل مي پردازيم.
1-2- استدراج، ابتلاء وامتحان الهي
استدارج و ابتلاء دو مفهوم قرآنی است که ناظر به نعمتهای مادی و ناگواریهای طبیعی می باشد. هرگاه انسان در ورطه عصیان و نافرمانی خدا فرو افتد و در عین حال با حوادث تلخ روبه رو نگردیده، پیوسته در آسایش و نعمتهای مادی به سر برد، به عذاب استدراج گرفتار گردیده است، ولی هرگاه پس از ارتکاب گناه با مصایب و ناملایماتی روبرو شود و او را متنبه ساخته تا ازگناه توبه نماید و به اطاعت خدا باز گردد، مشمول رحمت خداوند بوده و بدین طریق گوهر ایمان اورا از آلودگیهای گناه پاک مي كند.(علي رباني گلپايگاني، 1380، ص245)
امام صادق(عليه السلام) درباره استدراج مي فرمايند: « همانا چون خداوند خوبي بنده اي را بخواهد و آن بنده گناهي مرتكب شود خدا دنبالش اورا كيفري دهد و استغفار را به ياد او اندازد، وچون براي بنده اي بدي خواهد واو گناهي كند خدا دنبالش نعمتي به او دهد تا استغفار را از ياد او ببرد وبه آن حال ادامه دهد، واين است گفتار خداي عزوجل « به تدريج و آهستگي آنها را غافلگير كنيم از راهي كه ندانند»[6] (اعراف،182) » (كليني، ج4، كتاب ايمان وكفر، ص 188)
بنابراين بلاها مصداق خیر و مظهر رحمت و لطف خداوند است، حوادث تلخ برای این افراد مانندداروی تلخی است که پزشک و اولیای بیمار را از روی دلسوزی و مهر به او می خورانند تا وی را از خطر هلاکت برهانند، حال اگر بیمار در اثر پرهیز نکردن از غذاهای زیان آور و عدم رعایت دستورات طبیب از خوردن دارو بهره ای نگرفت، و داروی تلخ، شیرینی سلامت را به بار نیاورد، هیچگونه مذمت و نکوهشی متوجه طبیب نبوده و شرور و بدی معلول سوء اختیار بیمار است و بس.
حضرت على (عليه السلام) دربارهى آيه ي «نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ» فرمودند: سلامتى و غنى، خير، و بيمارى و فقر، شرّ است و هر دو براى امتحان مىباشد. بنابراین: 1- سنّت الهى بر جاويد نبودن انسان در اين جهان است. «ما جَعَلْنا لِبَشَرٍ … الْخُلْدَ» 2- اگر بنا باشد انسانى در دنيا همواره زنده بماند، آن شخص، پيامبر (صلى اللَّه عليه و آله) خواهد بود. «أَ فَإِنْ مِتَّ فَهُمُ الْخالِدُونَ»3- گرچه خير و شر، هر دو ابزار آزمايشاند، ولى آزمايش با تلخىها مناسبتر است. «نَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَ الْخَيْرِ»(شايد تقدّم «شرّ» نيز به همين مناسبت باشد) 4-آزمايشات الهى سخت و مهم است. «نَبْلُوكُمْ … فِتْنَةً» 5- با مرگ، نيست و نابود نمىشويم. «إِلَيْنا تُرْجَعُونَ» ( قرائتي،1383، ج 7 ص 250)
قوله تعالى وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ ظاهرا مبنى بر تسليت و تسكين خاطر پريشان بازماندگان شهداء است يعنى خداوند متعال در اين آيه شريفه مسلمين را مورد خطاب قرار داده و ميفرمايد:
ناكاميها و تبعات جنگ با كفار آزمايش عمومى است كه پس از پايان جنگ و كشته شدن عدهاى از مردان ناچار بازماندگان آنها براى اين پيشامدهاى ناگوار بايستى صبر و شكيبائى داشته باشند زيرا جنگ علاوه بر اينكه موجب كشته شدن گروهى از مردم خواهد بود باعث اتلاف اموال و ويرانى شهرها و اختلال وضع زراعت و كميابى خواربار نيز خواهد بود كه امكان دارد آثار آن تا چند سال ديگر نيز از بين نرود اين است كه خداوند متعال در ذيل اين آيه كريمه با جمله: وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ پيغمبر اكرم را مورد خطاب قرار داده و ميفرمايد: اى پيغمبر اسلام به جامعه مسلمين عموما و به بازماندگان شهداء خصوصا مژده بده كه در مقابل پيشآمدهاى ناگوار شكيبا باشند تا آنان نيز در فيض شهداء سهيم گردند و آيه: أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ نيز اين مژده را تفسير نموده است و امّا آزمايش خداوند بخاطر اين نيست كه چيزهاى مبهم و ناشناختهاى براى وى روشن گردد زيرا علم بىنهايت خداوند متعال همه چيز را در برگرفته و از اسرار همه موجودات آگاه است بلكه آزمايش خداوند براى پرورش و تربيت انسانها است و از قوه بفعل رساندن استعدادهاى نهفته ميباشد و كارهاى خوب و بد كه از انسان سر مىزند و معرّف روحيات و كمالات اوست ظاهر گشته و بواسطه اعمالش مستحق جزا و پاداش گردد چنانكه آيه شريفه 154 سوره آل عمران نيز به اين موضوع صراحت دارد:
« و آزمايش خداوند عمومى است و شامل حال همه كس مي گردد»[7] چنانكه در آيه 2 سوره عنكبوت ميفرمايد:
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ و رمز موفقيت در امتحانات الهى را خداوند متعال با جمله كوتاه و پرمعناى وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ بيان فرموده است و از براى صبر اقسامى است كه هر كدام بنام خاصّى ناميده ميشود. صبر در جنگ شجاعت است، صبر بر كف نفس از محرّمات تقوى، صبر از شهوات عفت، صبر بر فضول عيش زهد، و صبر بر زحمت عبادات طاعت، و صبر بر ترك شبهات ورع، و صبر بر اذاعه سر كتمان الى غير ذلك و اينكه گفتهاند صبر رأس ايمان است از اين بيان معلوم ميگردد زيرا اكثر اخلاق حميده از نتايج صبر و خود صبر ثمره ايمان است. (داورپناه، 1375، ج3، ص: 281 و حسيني همداني،1380، ج2 ،ص 41)
1-1-2- آزمايش بشر از نظر نهج البلاغه
آنچه تا كنون در باره آزمايش بشر خوانديم از نظر قرآن مجيد بود كه فرمود: هر فرد مسلمانى بدون استثناء مورد آزمايش قرار گرفته و خواهد گرفت. و اما از نظر نهج البلاغه حضرت علي بن أبي طالب عليه السّلام: در قسمتى از خطبه- 16- نهج البلاغه مىفرمايد:«و الذى بعثه بالحق لتبلبلن بلبلة، و لتغربلن غربلة، و لتساطن سوط القدر، حتى يعود اسفلكم اعلاكم، و اعلاكم اسفلكم.»يعنى سوگند به حق آن خدائى كه حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم را به حق و براى حق مبعوث نمود شما مسلمين حتما و شديدا مورد آزمايش قرار خواهيد گرفت. و به طور قطع و به طرز مخصوصى غربال مىشويد (تا خالص شما از ناخالص جدا شود) و همانند محتويات ديگى كه در حال جوشيدن باشد زير و رو خواهيد شد، تا آنجا كه اعلاى شما اسفل و اسفل شما اعلا قرار خواهيد گرفت! (نجفي خميني، 1398، ج15، ص: 232)
بنابراين بلاهايي كه خداي متعال براي از بين بردن آثار گناه پيش مي آورد، ودر حقيقت كفاره گناهان است كه خداوند متعال به لطف و رحمتش قسمتي از گناهان برخي گناهكاران را دردنيا مي شويد تا پس از مرگ، گرفتار عذابهاي دردناك نشوند. اين نوع حوادث عين لطف خداست. و بلاهايي كه خداي متعال براي آزمايش و امتحان بزرگان پيش مي آورد، و امتحان كردن از سنتهاي الهي است كه به هيچ وجه تعطيل بردار نيست، واين آزمايش براي پرورش دادن و تربيت و سير تكاملي انسان انجام مي گيرد.
2-2- افعال انساني
مبنای نظام زندگی بر اصل «علت و معلول» و «عمل و عکس العمل» استوار است و مجموعه فعالیتهای ما دارای سه اثر خواهد بود:
الف ـ اثر شرعی: آنگاه که با انجام احسان به همنوعان و یا تلاوت قرآن کار پسندیده ای انجام دادیم و یا آنکه با سخن ناپسندی، قلبی را رنجاندیم، پاداش اعمالمان در آخرت، اثر شرعی فعالیتهای ما خواهد بود.
ب ـ اثر قانونی: تشویقها و تنبیه هایی که در جامعه وجود دارد که گاه به سربلندی و یا سرافکندگی می انجامد، نمودهای این اثر است.
ج ـ اثر تکوینی: تأثیر وجودی و ذاتی عمل انسان که در جسم و جان او تأثیر می گذارد، ویژگی این اثر است، چه آنکه اثر شرعی بر عمل او وجود داشته و به پاداش یا مجازات خود برسد یا آنکه با ریا پاداش خود را ضایع و با توبه، لطف خداوند را به سوی خود جلب کند و از عذاب اخروی برهد.
همچون کسی که از سر جهالت و نادانی مرتکب عمل زشتی چون شرابخواری شده است و پس از آگاهی از کرده خویش نادم گشته، با توبه تمامی عذابهای سرای آخرت را از خود دور کرده است، حال چنین شخصی از آثار سوء و ضررهای جسمی و روحی شراب نیز ایمن خواهد بود؟! هرگز. زیرا آثار وضعی و تکوینی عمل باقی است. گرچه خداوند قادر است و توانایی محو آن آثار را دارد و خداوند عالم است و به آثار سوء عمل گذشته او آگاهی دارد اما نظام هستی بر اساس عمل و عکس العمل و علت و معلول استوار است و اگر یکایک این آثار و پدیده ها برداشته شود، مجموعه قوانین آفرینش به هم خورده و تمامی هستی دچار هرج و مرج می شود.
ازديدگاه جهان بيني قرآني افعال نيك وبد انسانها در پاره اي از حوادث تلخ وشيرين طبيعي مؤثر مي باشد. قرآن در رابطه با نقش افعال نيك در فزوني نعمت ها مي فرمايد:« و اگر اهل شهرها ايمان آورده و تقوا پيشه مي كردند، بركاتي از آسمان و زمين به رويشان مي گشوديم، …» (اعراف،96)[8] ونيز مي فرمايد:« … اگر واقعا سپاسگزاري كنيد، البته نعمت شما را افزون خواهم كرد … » (ابراهيم،7)[9] ونيز مي فرمايد:« پس گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه اوقطعا آمرزنده است، تا بر شما از آسمان باران پي در پي فرستد، وشما را به اموال و پسران مدد كند، وبرايتان باغ ها قرار دهد ونهرها پديد آورد ( نوح، 12-10)[10]
خداوند متعال در مورد تأثير كارهاي بد در پيدايش بلاها و مصایب چنین می فرماید:
و هر [گونه] مصیبتی به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست، و [خدا] از بسیاری درمی گذرد. (شوری، 30)[11]
اين آيه به خوبي نشان مي دهد مصائبي كه دامنگير انسان مي شود يك نوع مجازات الهي وهشدار است( هرچند استثنائاتي دارد كه بعد به آن اشاره خواهد شد) وبه اين ترتيب يكي از فلسفه هاي حوادث دردناك ومشكلات زندگي روشن مي شود.
امام علی(ع) در حدیثی از رسول خدا(ص)، تفسیر این آیه (و ما اصابکم من مُصیبة …) را اینچنین فرمود:[12]
«این آیه، بهترین آیه در قرآن مجید است. ای علی! هر خراشی که از چوبی بر تن انسان وارد می شود، و هر لغزش قدمی، بر اثر گناهی است که از او سرزده و آنچه خداوند در دنیا عفو می کند گرامی تر از آن است که (در قیامت) در آن تجدید نظر فرماید و آنچه را که در این دنیا عقوبت نموده، عادل تر از آن است که در آخرت بار دیگر کیفر دهد.» (آیت الله مکارم شیرازی و ديگران، 1374، ج20، ص440) به اين ترتيب اينگونه مصائب علاوه بر اينكه بار انسان را سبك مي كند او را نسبت به آينده كنترل خواهد كرد.
گرچه ظاهر آيه عام است وهمة مصائب را در بر مي گيرد، اما استثنائاتي هم وجود دارد، مانند مصائب ومشكلاتي كه دامنگير انبياء وائمة معصومين( عليهم السلام) مي شد كه براي ترفيع مقام با آزمايش آنها بود. وهمچنين مصائبي كه گريبان غير معصومين را مي گيرد وجنبة آزمون دارد، ويا مصائبي كه براثر ندانم كاريها وعدم دقت ومشورت وسهل انگاري در امور حاصل مي شود كه اثر تكويني اعمال خود انسان است. اما از آنجا كه بيشتر افراد آن جنبة كيفري وكفاره اي دارد آية فوق آن را به صورت عموم مطرح ساخته است.
مصيبتها و بلاهايي كه براي افراد يا خانواده ها، يا جوامع بشري پيش مي آيد و ناشي از افعال آدمي است چندقسمند:
- بلاهايي كه معلول عملكرد خود انسانهاست؛ مانند اينكه يك جوان خود را به مواد مخدر معتاد مي كند وازاين راه براي هميشه گرفتار و بدبخت مي شود؛ وياكسي كه از راه قمار و يا ولخرجي، هست ونيستش را به باد داده، آسمان جُلْ گشته و… ؛ اين بلا و مصيبت را نبايد به حساب خداي متعال گذاشت.
- بلاهايي كه معلول عملكرد پدرو مادر انسان است؛ مانند اينكه پدري در اثر مصرف مسكرات فرزندان خود را براي هميشه به برخي بيماريها و مصايب گرفتار مي كند؛ اين بلا ومصيبت را هم نبايد به حساب خداوند گذاشت، البته در اين قسم بلاها كه فرزندان بدون تقصير گرفتار مي شوند خداوند متعال به مقتضاي لطف و كرمش در جهان ديگر ناراحتيهاي آنان را جبران مي كند و به مقتضاي عدالتش حق مظلوم را از ظالم خواهد گرفت.
- بلاهايي كه در اثر گناه و خلاف كاري پيش مي آيدو آثار وضعي اعمال انسان است؛ اين نوع بلاها هم معلول كارهاي خود انسان و انسانهاست و به هيچ نحو با عدالت ذات حق منافات ندارد. به طور مثال اگر دروغگويي و خيانت در جامعه شايع شد، اعتماد عمومي متزلزل مي شودو مردم در عذاب و رنج شديدي به سر مي برند.( جمعي از نويسندگان، 1369، ص104)
در دعاي كميل مي خوانيم: « خدايا! براي من بيامرز گناهاني كه بلا را نازل مي كند»[13]. گناهاني كه سبب نزول بلاست سه گناه است:
1- بي توجهي به فريادخواهي محزون دل سوخته: امام صادق(عليه السلام) فرمود: هركس به فرياد برادر مؤمن غصه دار و تشنه اش به هنگام سختي ورنجش برسد، پس غصه اش را برطرف كند واو را براي رسيدن به حاجتش ياري دهد، خدا از جانب خود هفتاد و دو رحمت برايش ينويسد كه يكي از آن هفتاد و دو رحمت را در دنيا براي اصلاح امور زندگيش پيش اندازد وهفتاد ويك رحمت را براي ترس وهول قيامتش ذخيره كند.
2- ترك كمك به ستمديده: رسول خدا( صلي الله عليه وآله) فرمود: خداي عزوجل مي فرمايد: سوگند به عزت وجلالم، قطعاً در دنيا وآخرت از ستمكار انتقام مي گيرم؛ ويقينا ار كسي كه ستمديده اي را ببيند وقدرت بر ياري او داشته باشد واو را ياري ندهد انتقام خواهم گرفت.
3- ضايع كردن امربه معروف ونهي از منكر: حضرت باقر( عليه السلام) فرمود: خدا به شعيب وحي كرد: از قوم تو صدهزار نفر را عذاب مي كنم، چهل هزار نفر از اشرار وشصت هزار نفر از خوبان. گفت: پروردگارا! عذاب اشرار درجاي خود صحيح است، خوبان چرا؟ خدا وحي فرمود: خوبان، نسبت به اشرار خيرخواهي نكردند واز بديها بازشان نداشتند وبه آنان اعتراض نكردند وبه خاطر خشم من بر آنان خشم نگرفتند. (انصاريان،1388، ص192)
- گاه مصائب، جنبة دسته جمعي دارد، ومحصول گناهان جمعي است، همانگونه كه در آية 41 سورة روم مي خوانيم: « فساد در خشكي و دريا به خاطر اعمال مردم آشكارشد، تا نتيجة بعضي از اعمالي را كه انجام داده اند به آنها بچشاند شايد باز گردند» . در آيه 78 سوره اعراف وقوع زلزله را به علت كفران نعمت قوم ثمود برمي شمردو مي فرمايد: « پس زمين لرزه آنها را بگرفت ودر خانه هايشان درجا مردند» .
قوم ثمود در سرزمين حجر كه بين عربستان وسوريه قرار داشت زندگى مى كردند.قوم ثمود مردمى متمدن بودند كه براى سكونت خود قصرها مى ساختند و از كوهها با مهارت خاصى خانه مى تراشيدند ودل كوهها را
مى تراشيدند. شغل آنان زراعت و احدا ث قنوات و غر س نخلها بوده و زندگى آسوده وخوشى داشتند. آنان كمتراز سيصدسال عمر نمى كردند و بعضى تا هزارسال هم عمر مى نمودند.متأسفانه بت پرستى در ميان آنان مرسوم شد و خداوند تعالى براى هدايتشان صالح را در سن شانزده سالگى كه از خانواد ه هاى اصيل و محترم خودشان بود و به عقل و علم در ميانشا ن ممتاز و معرو ف بود را فرستاد .صالح تاسن صد وبيست سالگى در ميان قومش مشغول هدايت بود ولى فقط افراد قليلى به او پيوستند تا اينكه عذاب الهى بر قو م ثمود نازل شد و آ ن مردم بت پرست به وسيله صيحه و زلزله و صاعقه نابود شدند.
در آيات 16و17 سوره سبا به گرفتار شدن قوم سبا به سيل در اثر روي گرداندن از خدا و كفران نعمت اشاره شده: ( آنها در محل سكونتشان نشانه اى از قدرت الهى بود: دو باغ بزرگ و گسترده از جانب راست و چپ و رودخانه عظيم با ميو ه هاى فراوان; و به آنها گفتيم: از روزى پروردگارتان بخوريد و شكر او را بجا آوريد; شهرى است پاك و پاكيزه، و پروردگارى آمرزنده و مهربان (! اما آنها از خدا روى گردان شدند، و ما سيل ويرانگر را بر آنان فرستاديم، و دو باغ پربركت شان را به دو باغ بى ارزش با ميوه هاى تلخ و درختان شور گز و اندكى درخت سدر مبدل ساختيم!
3-2- فعل وانفعالات طبيعي
الف - وقوع سيل
سيل در حقيقت افزايش ارتفاع آب رودخانه و مسيل و بيرون زدن آب از آن و اشغال بخشي از دشتهاي حاشيه رودخانه ميباشد كه ميتواند با غرقاب نمودن منطقه باعث وارد آمدن خسارات بر ساختمان و تاسيسات عمومي شده و تلفات انساني و دامي به همراه داشته باشد در مواردي نيز سيل ميتواند ناشي از افزايش سطح آب درياچه و يا دريا باشد كه در اين موارد جريان بادهاي شديد تاثير زيادي خواهد داشت.
در هنگام بارش باران و برف, مقداري از آب جذب خاك و گياهان مي شود, درصدي تبخير ميشود و باقيمانده جاري شده و رواناب ناميده مي شود. سيلاب زماني روي مي دهد كه خاك و گياهان نتوانند بارش را جذب نموده و در نتيجه كانال طبيعي رودخانه كشش گذردهي رواناب ايجاد شده را نداشته باشد. بطور متوسط تقريبا 30 درصد بارش به رواناب تبديل مي شود كه اين ميزان با ذوب برف افزايش مي يابد. سيلابهايي كه بصورت متفاوت روي مي دهد منطقه اي به نام سيلابدشت را در اطراف رودخانه به وجود مي آورند.
سيلابهاي رودخانه اغلب ناشي از بارش هاي شديد مي باشد كه در برخي موارد همراه با ذوب برف مي باشد. سيلابي كه بدون پيش هشدار يا پيش هشدار كمي در رودخانه جاري شود تند سيل ناميده مي شود. تلفات جاني اين تند سيلابها كه در حوزه هاي كوچك بوقوع مي پيوندند عموما بيشتر از تلفات جاني سيلابهاي رودخانه هاي بزرگ ميباشند .
روشهاي اصلي مهار سيلاب از زمانهاي دور بكار گرفته مي شوند. اينها شامل احياء جنگلها ، احداث سيل بندها، سدها ، مخازن و كانالهاي سيلاب بر مي باشند.( profsite.um.ac.ir)
عوامل متعددي در بروز سيل دخالت دارندكه در زير به مواردي از آن اشاره ميشود:
1- تجاوز به حريم و بستر رودخانه ها
2- گاهي بارندگي هاي خارج از فصل بارندگي (مانند بارندگي تابستاني ) باعث سيل مي شوند. در تابستان رودخانه ها به علت هاي گوناگون مانند ذوب برفها وغيره پر آب هستند و ديگر اينكه به علت گرم بودن خاك واختفاي هواي گرم مرطوب در حفره هاي خاك، باران شديد تابستاني كه به صورت رگبار مي باشد نمي تواند در روزنه خاك نفوذ كند و ناچارا جاري مي شود و سيل و طغيان را به وجود مي آورد.
3- نبود يا كمبود پوشش گياهي: از بين بردن پوشش گياهي منطقه در اثر عدم تعادل بين داشت و برداشت مراتع و تخريب جنگل ها كه باعث كم شدن فرصت كا في براي نفوذ آب به اعماق خاك مي شود ودر نتيجه باعث از هم پاشيدن خاك به ويژه در مناطق پر شيب شده و موجب شسته شدن سريع خاك هاي منطقه و ايجاد رواناب هاي شديد و گل آلود و در نهايت سيل مي شو ند.
4- بالا آمدن سطح آب هاي زير زميني ناشي از نفوذ مقادير زيادي آب به آبخوانها به ويژه آبخوانهاي نسبتا كم عمق و يا با قابليت كم.
5- جنس خاك: هر چقدر كود حيواني،مواد گياهي و هو موس بيشتر باشد آب بيشتري در آن نفوذ مي كند و هر چقدر رس بيشتر، آب كمتر نفوذ ميكند، بنابر اين در اراضي با خاك رسي و چسپنده و فقير از لحاظ كود،پوشش گياهي و هو موس به خصوص در مناطق شيبدار سيل ايجاد ميگردد. دانه هاي باران بر اثر ضربه به خاك با عث به هم فشرده شدن و چسپندگي لايه سطح رويي خاك شده و از قدرت جذب خاك و نفوذ آب در عمق مي كاهد و به همين علت آب بارندگي در خاك نفوذ نكرده و جاري مي شود و در همين حال شدت ضربات باران باعث حركت دانههاي خاك شده و اين دانهها را همراه خود به حركت در ميآورد و معلق شدن اين ذرات خاك باعث زياد شدن حجم آب جاري شده ميگرد
6- ذوب سريع برف هاو يخ ها: برفها در كو هها در فصل بهار به تدريج ذوب شده و گاهي با بارندگي هاي شديد اين فصل توأم شده و طغيان رودخانه ها را سبب شده و سيل را به وجود مي آورد.
7 - شكسته شدن سدهاي يخي: وقتي رودخانه ها مقدار زيادي يخ از مناطق كوهستاني مي آورد پس از كاهش سرعت جريان يخ ها به هم پيوسته،اولين شبكه يخي را تشكيل مي دهند و با پيوستن ديگر يخ ها به صورت ديوارهاي در شكاف دره ها گير كرده و سد يخي را به وجود مي آورد.
شكسته شدن اين ديواره بر اثر گر ما و يا فشار با عث سرريز شدن آب جمع شده در پشت آن به مناطق زير دست آن خواهد شد.
8- رانش زمين در حاشيه رود خانه ها، استخر ها و مخازني كه نسبت به زمينهاي اطراف در ارتفاع بالاتري قرار دارند باعث جاري شدن آب آنها به سمت منا طق زير دست شده و آنها را در بر ميگيرد.
9- تبديل مراتع به اراضي كشاورزي، شخم زدن اراضي كشاورزي در جهت شيب كه باعث عدم نفوذ آب به داخل خاك شده و سيل جاري مي شود.
10- بالا آمدن سطح آب در يا ها و در ياچه ها: در يك موج مدي توده عظيمي از آب دريا كه گاها 6تا 9 متر ارتفاع دارد. ناحيه گسترده اي از زمين سا حلي راكه ممكن است حد آن به 80تا 100 متر برسد را فرا مي گيرد اغلب اين امواج مد دريا در اثر زلزله هاي زير دريايي اتفاق مي افتدو ولي گاهي به دنبال طو فان نيز حادث مي شوند. (انجمن آبخيزداري ايران، www.iranwatershed.cim)
سيل از ديدگاه قرآن
سيل بزرگترين عامل خسارت در بين حوادث طبيعي است . نكته جالب توجهي كه در قرآن به آن اشاره شده است، بارش باران به عدد و مقدار معين است. « و از آسمان آبي فرو فرستاد، پس دره ها ومسيل ها به وسعت خود جاري شدند … »( رعد،17)[14] « واز آسمان به اندازه، آب نازل كرديم» ( مومنون،18)[15] «همان كسى كه از آسمان آبى به اندازه فرستاد ، پس بوسيله آن سرزمين مرده را زنده كرديم به همين گونه(در قيامت از قبرها) بيرون آورده مي شويد » (زخرف،11 )[16]. تعبير به قدر اشاره لطيفي به نظام خاص حاكم بر نزول باران است كه بارش باران بر مقتضاي تدبير الهي است و به اندازه اي مي بارد كه مفيد و ثمر بخش است و زيانبار نيست. بر اساس تحقيقاتي كه
دانشمندان بر روي تناسب قطرات باران انجام دادند به اين نتيجه رسيدند كه مقدار قطراتي كه از زمين بخار مي شوند در حدود 16 ميليون تن مي باشد و به همين ميزان آب از آسمان فرود مي آيد .
در بينش الهي، تاثير گذار در جهان هستي فقط خداوند است ” لا موثر في الوجود الا الله” .از اينرو نوع كار هر يك از موجودات تحت فرمان مشيت اوست” له مقاليد السموات و لارض” : براي اوست كليد آسمانها و زمين.باران نيز از اين قاعده مستثني نيست كه بر اساس مشيت الهي گاه لباس نقمت به خود مي پوشد. چنانچه در سوره نور آيه 43 آمده است:آيا نديدى كه خداوند ابرهايى را به آرامى مى راند، سپس ميان آنها پيوند مى دهد، و بعد آن را متراكم مى سازد؟! در اين حال، دانه هاى باران را مي بينى كه از لابه لاى آن خارج مى شود; و از آسمان -از كوه هايى كه در آن است (ابرهايى كه همچون كوه ها انباشته شد ه اند)- دانه هاى تگرگ نازل مى كند، و هر كس را بخواهد بوسيله آن زيان مى رساند، و از هر كس بخواهد اين زيان را برطرف مى كند; نزديك است درخشندگى برق آن (ابرها) چشمها را ببرد. درتفسير نمونه در ذيل اين آيه كريمه آمده است:آري اوست كه از يك ابر گاهي باران حيات بخش نازل مي كند و گاه با مختصر تغيير آن را به تگرگهاي زيانبار و حتي كشنده تبديل مي كند و اين نهايت قدرت وعظمت او را نشان مي دهد كه سود و زيان و مرگ و زندگي را در كنار هم چيده و بلكه در دل هم قرارداده است.
ب - وقوع زلزله
زميني كه بر روي آن زندگي مي كنيم شكلي تقريبا كروي دارد. شعاع متوسط اين كره حدود 6368 كيلومتر است. از نظر ساختماني، زمين حالت لايه لايه دارد وهر لايه، داراي خواص فيزيكي وشيميايي متفاوت است. لايه هاي دورني زمين بر اساس خواص فيزيكي به پنج بخش زير تقسيم مي شوند:
1-سنگ كره 2- خمير كره 3- گوشته زيرين 4- هسته خارجي 5- هسته ي داخلي وبراساس خواص شيميايي به سه لاية پوسته، گوشته و هسته تقسيم بندي مي شوند.
به بالاترين لاية كرة زمين كه به صورت قشر نسبتا نازكي گوشتة زمين را در بر گرفته است پوسته مي گويند كه ما وهمة جانداران ديگر بر روي آن زندگي مي كنيم. ضخامت پوسته، در نقاط مختلف متفاوت است.
گوشته در زير پوسته قرار دارد وتا عمق 2900 كيلومتري از سطح زمين ادامه دارد، ضخامت تقريبي آن 2870 كيلومتراست و حجيم ترين لاية زمين مي باشد.سرعت امواج لرزه اي در پوسته بين 6 تا7 كيلومتربر ثانيه تغيير مي كند ولي در مرز بين پوسته وگوشته سرعت امواج لرزه اي به بيش از 8 كيلومتر بر ثانيه مي رسد. البته سرعت امواج لرزه اي در نواحي مختلف گوشته، بي نظمي هايي نشان مي دهد.
به پوسته وقسمت جامد بالايي گوشته، كه ضخامت آن حدود 100 كيلومتر مي باشد لاية سنگ كره مي گويند. لاية سنگ كره روي خمير كره قرار دارد و مي تواند به آرامي روي آن جابه جا شود، امروزه علت وقوع زلزله وبسياري از پديده هاي زمين شناسي ديگر را به حركات سنگ كره، مربوط مي دانند. ( بخش جامد وفوقاني گوشته +پوسته=سنگ كره)
زمين لرزه وقتي اتفاق مي افتد كه سنگ كرة زمين در اثر نيروهاي حاصل از درون زمين مي شكند ودر اثر شكستن سنگ ها، انرژي آزادشده به صورت امواج لرزه اي از داخل زمين به سطح آن مي رسند و باعث لرزش وتخريب بناها، ريزش كوه ها، ايجاد تَرَكهاي عميق وامواج بزرگ در دريا مي شوند.
همة زمين لرزه ها بر اثر شكستن سنگ ها ايجاد نمي شوند بلكه تعدادي از آنها در محل شكستگي ها و گسل هاي قديمي اتفاق مي افتند زيرا اين مناطق در دفعات بعد، با مقدار نيروي كم تري دوباره حركت مي كنند وسبب لرزش هايي در پوستة زمين مي شوند.
تمامي زلزله ها شديد نيستند وموجب تخريب نمي شوند. سالانه حدود 10000 زمين لرزة خفيف در كشور رخ مي دهد كه توسط لرزه نگارها ثبت مي شوند اما باعث خرابي در سطح زمين نمي شوند ومردم آن ها را حس نمي كنند. البته، هرچه تعداد زمين لرزه هاي خفيف و كوچك، بيشتر باشد بهتر است زيرا، سبب آزاد شدن تدريجي انرژي دروني زمين شده و از وقوع زمين لرزه هاي بزرگ تر و شديدتر جلوگيري مي شود.(فتحي، حسين وآزاده،1391،ص 58،71،72)
ج- وقوع خشكسالي
خشكسالي را مي توان معلول يك دوره شرايط خشك غيرعادي دانست كه به اندازه كافي دوام داشته باشد تا عدم تعادل در وضعيت هيدرولوژي يك ناحيه ايجاد شود. فرونشيني تودههاي هوا، سلولهاي پرفشار، دماي سطح دريا، موجهاي بلند در بادهاي غربي و نقش انسان از مهمترين علتهاي رخداد خشكسالي ميباشد.
در دهه هاي اخير در بين حوادث طبيعي كه جمعيت هاي انساني را تحت تأثير قرار داده اند تعداد فراواني پديده خشكسالي از نظر درجه شدت ،طول مدت ،مجموع فضاي تحت پوشش ،تلفات جاني ،خسارات اقتصادي واثرات اجتماعي دراز مدت در جامعه ، بيشتر از ساير بلاياي طبيعي بوده است .همچنين تمايز اين پديده با ساير بلاياي طبيعي در اين است كه برخلاف ساير بلايا اين پديده به تدريج ودر يك دوره زماني نسبتاً طولاني عمل كرده واثرات آن ممكن است پس از چندسال وبا تأخير بيشتري نسبت به سايرحوادث طبيعي ظاهر شود. (وب سايت روابط عمومي دانشگاه علوم پزشكي تهران، tums.ac.ir)
در آيه 155 سوره بقره سخن از خشكسالي و قحطي به ميان آمده است و خدا از آن به عنوان وسيله اي براي آزمايش انسانها و كفاره گناهان ياد كرده است.« و بى ترديد شما را به چيزى اندك از ترس و گرسنگى و كاهش بخشى از اموال و كسان و محصولات [ نباتى يا ثمرات باغ زندگى از زن و فرزند] آزمايش مي كنيم، و صبركنندگان را بشارت ده». در آيه 96 سوره اعراف آمده است: « اگر اين مردم به درستي ايمان مي آوردند وتقوا را پيشه خود مي ساختند. ما هم بركات آسمان و زمين را برآنها نازل مي كرديم؛ ولي آنان خدارا تكذيب كردند و بر اثر اين اعمال زشتشان گرفتار مجازات الهي) قحطي و خشكسالي ( شدند.»
همچنين در سوره نحل آيه 112چنين آمده است. «و خداوند براي آنان كه كفران نعمت مي كنند مثلي زده است: منطقه اي بود آباد وداراي امنيت كه مردمش با اطمينان و آرامش در آن زندگي مي كردند. هموراه روزي آنها از هر طرف مي رسيد، اما اينها به جاي سپاس نعمت، كفران نمودند و خداوند هم به خاطر اين كارشان طعم گرسنگي و ترس را به آنها چشانيد.»
4-2- زیباییها جلوه خود را از زشتیها دریافت می کنند
زشتيها نه تنها از اين نظر ضروري ميباشند كه جزئي از مجموعه جهانند و نظام كل به وجود آنها بستگي دارد ، بلكه از نظر نمايان ساختن و جلوه دادن به زيباييها نيز وجود آنها لازم است . اگر ما بين زشتي و زيبايي ، مقارنه و مقابله برقرار نميشد ، نه زيبا، زيبا بود و نه زشت، زشت ، يعني اگر در جهان، زشتي نبود زيبايي هم نبود، اگر همه مردم دنيا زيبا بودند، هيچكس زيبا نبود، همچنانكه اگر همه مردم زشت بودند هيچ كس زشت نبود. اگر همه مردم همچون يوسف صديق بودند، زيبايي از بين ميرفت،واگر هم همه مردم در قيافه ” جاحظ ” بودند زشتي در جهان نبود، همچنانكه اگر همه مردم قدرتهاي قهرماني داشتند، ديگر قهرماني وجود نداشت. اين ابراز احساسات و تحسينهايي كه قهرمانان دريافت ميكنند به خاطر اين است كه عده آنها محدوداست. در حقيقت احساسها و ادراكهايي كه بشر از زيباييها دارد، در شرايطي امكان وجود دارند كه در برابر زيبايي ، زشتي هم وجود داشته باشد .
زشتها بزرگ ترين حق را بر گردن زيباها دارند . اگر زشتها نبودند زيباها جلوه و رونق نداشتند . اينان معنا و مفهوم خود را از آنان گرفته اند . اگر همه يكسان بودند نه تحركي بود و نه كششي و نه جنبشي و نه عشقي و نه غزلي و نه دردي و نه آهي و نه سوزي و نه گدازي و نه گرمي و حرارتي.اين يك پندار خام است كه گفته ميشود اگر در جهان همه چيز يكسان بود، جهان بهتر بود. گمان ميكنند كه مقتضاي عدل و حكمت اين است كه همه اشياء همسطح باشند، و حال آنكه فقط در همسطح بودن است كه همه خوبيها و زيباييها و همه جوش و خروش ها و همه تحركها و جنبشها و نقل و انتقالها و سير و تكاملها نابود ميگردد . (مطهری،1373، ص143)
5-2-مصائب، علت وجود خوبی ها
گذشته از اينكه بديها ، در جلوه دادن به زيباييها و در پديد آوردن يك مجموعه عالي ، رل مهمي دارند ، مطلب اساسي ديگري در رابطه بدي و خوبي نيز وجود دارد . بين آنچه ما به عنوان مصيبت و بدي ميخوانيم و آنچه به نام كمال و سعادت ميشناسيم رابطه علي و معلولي وجود دارد . بدیها مادر خوبیها و زاینده آنها هستند.
در شكم گرفتاريها و مصيبتها ، نيكبختيها و سعادتها نهفته است همچنانكه گاهي هم در درون سعادتها ، بدبختيها تكوين مييابند و اين ، فرمول اين جهان است: « يولج الليل في النهار و يولج النهار في الليل» خدا شب را در شكم روز فرو ميبرد و روز را در شكم شب (حج،61)[17].
ضرب المثل معروفي كه ميگويد: ” پايان شب سيه سپيد است ” تلازم قطعي بين تحمل رنج و نيل به سعادت را بيان ميكند، گويي سپيديها از سياهيها زاييده ميشوند، همچنانكه سفيديها نيز در شرايط انحرافي، سياهي توليد ميكنند.
قرآن كريم براي بيان تلازم سختيها و آسايشها ميفرمايد : « فان مع العسر يسرا 0 ان مع العسر يسرا » پس حتما با سختي ، آسانيي است ، حتما با سختي آسانيي است ( انشراح / 5و6)
قرآن نميفرمايد كه بعد از سختي، آسانيي است، تعبير قرآن اين است كه با سختي، آسانيي است، يعني آساني در شكم سختي و همراه آن است،
نكته جالب اين است كه بعد از نتيجه گرفتن اين فرمول كلي، خط مشي آينده را نيز بر همين اساس تعيين ميفرمايد، ميگويد : « پس وقتي فراغت يافتي ، به كوشش پرداز »
يعني چون آساني در شكم تعب و رنج قرار داده شده است، پس هر وقت فراغت يافتي خود را مجددا به زحمت بينداز و كوشش را از سر بگير اين خصوصيت، مربوط به موجودات زنده، بالاخص انسان است كه سختيها و گرفتاريها مقدمه كمالها و پيشرفتهاست. ضربهها، جمادات را نابود ميسازد و از قدرت آنان ميكاهد ولي موجودات زنده را تحريك ميكند و نيرومند ميسازد
مصيبتها و شدائد براي تكامل بشر ضرورت دارند . اگر محنتها و رنجها نباشد بشر تباه ميگردد . قرآن كريم ميفرمايد : « لقد خلقنا الانسان في كبد »” همانا انسان را در رنج و سختي آفرينش دادهايم ” بلد / . 4
آدمي بايد مشقتها تحمل كند و سختيها بكشد تا هستي لايق خود را بيابد
تضاد و كشمكش ، شلاق تكامل است . موجودات زنده با اين شلاق راه خود را به سوي كمال ميپيمايند . اين قانون ، در جهان نباتات ، حيوانات و بالاخص انسان صادق است
اميرالمؤمنين علي (ع) در يكي از نامههاي خود كه به عثمان بن حنيف ، فرماندار خويش در بصره نوشتهاند اين قانون بيولوژيك را گوشزد ميكنند كه : در ناز و نعمت زيستن و از سختيها دوري گزيدن ، موجب ضعف و ناتواني ميگردد ، و بر عكس ، زندگي كردن در شرايط دشوار و ناهموار ، آدمي را نيرومند و چابك ميسازد و جوهر هستي او را آبديده و توانا ميگرداند .
آنگاه براي اينكه راه بهانه جوئي را ببندد توضيح ميدهد كه شرايط ناهموار و تغذيه ساده ، از نيروي انسان نميكاهد و قدرت را تضعيف نميكند . درختان بياباني كه از مراقبت و رسيدگي مرتب باغبان محروم ميباشند ، چوب محكمتر و دوام بيشتري دارند ، بر عكس ، درختان باغستانها كه دائما مراقبت شده اند و باغبان به آنها رسيدگي كرده است ، نازك پوست تر و بي دوام ترند : « الا و ان الشجرش البرية اصلب عودا ، و الروائع الخضرش ارق جلودا ، و النباتات البدوية اقوي وقودا و ابطأ خمودا » (نهج البلاغه ، نامه . 45).
خداوند متعال در قرآن كريم ميفرمايد : «حتما شما را با اندكي از ترس ، گرسنگي و آفت در مالها و جانها و ميوهها ميآزماييم ، و مردان صبور و با استقامت را مژده بده» (بقره ، 155)[18]
يعني بلاها و گرفتاريها براي كساني كه مقاومت ميكنند و ايستادگي نشان ميدهند ، سودمند است و اثرات نيكي در آنان به وجود ميآورد ، لذا در چنين وضعي بايد به آنان مژده داد
خدا براي تربيت و پرورش جان انسانها دو برنامه تشريعي و تكويني دارد و در هر برنامه ، شدائد و سختيها را گنجانيده است . در برنامه تشريعي ، عبادات را فرض كرده و در برنامه تكويني ، مصائب را در سر راه بشر قرار داده است . روزه ، حج ، جهاد ، انفاق ، نماز ، شدائدي است كه با تكليف ايجاد گرديده و صبر و استقامت در انجام آنها موجب تكميل نفوس و پرورش استعدادهاي عالي انساني است . 1 گرسنگي ، ترس ، تلفات مالي و جانبي ، شدائدي است كه در تكوين پديد آورده شده است و بطور قهري انسان را در بر ميگيرد. (مطهری، 1373،ص149)
3. آثار و پیامدهای مثبت و منفی بلایا
در نصوص دینی بیان شده است که خداوند، جهان طبیعت را برای انتفاع بشر آفریده است چنان که می فرماید: او آفریدگاری است که آنچه در زمین است را برای شما آفرید.
باتوجه به علت وجود بلايا كه متذكر شديم، در اينجا آثار و پیامدهای حاصل از بلایا را به دو دسته کلی آثار مثبت و آثار منفی تقسیم می کنیم و به بررسی آنها می پردازیم:
1-3- آثار مثبت
الف - تربیت انسان ها
سختی و گرفتاری، هم تربیت کننده فرد و هم بیدار کننده ملتهاست. سختی، بیدار سازنده و هوشیار کننده انسانهای خفته و تحریک کننده عزمها و اراده هاست. شدائدهمچون صیقلی که به آهن و فولاد می دهند، هرچه بیشتر با روان آدمی تماس گیرد او را مصم تر و فعال تر و برنده تر می کند؛ زیرا خاصیت حیات این است که در برابر سختی مقاومت کند و به طور خودآگاه و یا ناخوداگاه آماده مقابله با آن گردد.
سختی همچون کیمیا، خاصیتِ قلبِ ماهیّت کردن دارد، جان و روان آدمی را عوض می کند. اکسیر حیات دو چیز است: عشق، و آن دیگری بلاء. این دو، نبوغ می آفرینند و از مواد افسرده و بی فروغ، گوهرهایی تابناک و درخشان به وجودمی آورند.ملتهايي كه در دامان سختيها وشدائد به سرمي برند نيرومندوبا اراده مي گردند. مردمِ راحت طلبِ نازپرورده، محكوم و بدبختند. (مطهری، 1373، ص156)
ب - هشداری برای بشرو بيداري از خواب غفلت
همه ما افرادی را دیده ایم که وقتی غرق نعمتی می شوند گرفتار «غرور و خودبینی» می گردند، و در این حالت بسیاری از مسائل مهم انسانی و وظایف خود را به دست فراموشی می سپارند.
و نیز همه ما دیده ایم که در هنگام ارام بودن اقیانوس زندگی و راحتی و آسایش کامل چگونه یک حالت «خواب زدگی و غفلت» به انسان دست می دهد که اگر این حالت ادامه یابد منجر به بدبختی انسان می گردد. زيرا سرگرمی و دلبستگی به مظاهر حیات مادی موجب غفلت از ارزشهای معنوی می گردد و هر چه میزان این دلبستگی افزایش یابد فاصله انسان از معنویت و سعادت حقیقی بیشتر می گردد.
فرد يا جمعيتي كه در رفاه و آسايش باشند وهيچ ناگواري برايشان پيش نيايد نه به فكر كمك به مستمندي مي افتند و نه تهيه يك مركز خيريه، بلكه روز به روز غرور و فسادشان رو به افزايش است. اما بلا، مصيبت و ناكاميها گاهي آنچنان انسان را از غفلت بيرون مي آورد كه هيچ عامل ديگري چنين قدرتي را ندارد، روياروئي با زلزله، طوفان، مرگ عزيزي و… موجب ادب، موعظه وپند وبازگشت از اعمال خلاف وفساد، وپيوستن به نيكي مي گردد و به دنبال آن اعمال صالح وشايسته بسياري را به بار مي آورد. گاهي يك زلزله مهيب رخ مي دهد كه حتي حكومتها از رسيدگي و رفع مشكلات و مصائب آن عاجز مي مانند، وبا اين تكان، پرده هاي غفلت به سختي پاره مي گردد. امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «زلزله وامثال آن موعظه وبيدار باش وترسي است، تا مردم بترسند واز معصيت دست بردارند.( بحارالانوار،ج3،ص121، به نقل از امامي وكاشاني،1367،ص230)
امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: مؤمن چهل شب را سپري نمي كند جز آن كه پيش آمدي برايش شود كه غمگينش سازد تا بدان وسيله متنبّه گردد.(بحار الانوار،ج67،ص222، به نقل از طاقانكي وناصري نژاد، 1390،ص299)
البته هرگز نمی گوئیم انسان باید با دست خود حوادث ناخوشایند بیافریند و به استقبال ناراحتی ها برود، چرا که همیشه این امور در زندگی انسان بوده و هست، بلکه می گوییم باید توجه داشته باشد که فلسفه قسمتی از این حوادث این است که جلو غرور و غفلت را که دشمنِ سعادت او است بگیرد.( مكارم شيرازي، 1372، ص98).
خداوند برای بیدار نمودن انسان از خواب غفلت و توجه دادن او به ارزشهای متعالی از وسایط گوناگونی استفاده نموده است که یکی از مهمترین آنها حوادث تلخ و ناملایمات می باشد، قرآن کریم در این باره چنین فرموده است:« ما درهيچ دياري پيامبري نفرستاديم، جز آنكه ساكنان آنرا به سختي وبيماري دچار كرديم تا مگر زاري كنند [وروبه خداآرند] » (اعراف، 94 )[19] اين آيه اشاره به اين دارد كه وقتي قومي سر به عبوديت خدا نگذاشتند، خدا براي اتمام حجت نهايي با انواع سنت ها آنها را هشدار مي دهد؛ مردم مادامي كه در ناز ونعمت هستند، كمتر گوش شنوا دارند وكمتر آماده اند كه حق را بپذيرند؛ اما وقتي در مشكل مي افتند، بي اختيار به ياد خدا مي افتند وغالبا زودگذر وناپايدار است ولي براي افراد هوشيار نقطة عطفي مي شود وزندگي ونيت وعملكرد آنها را چنان تغيير مي دهد كه به خود آيند. در اين آيات، از اقوامي كه با پيامبران خود ناسازگاي كردند، نام مي برد كه آنها به هوش نيامدند و به حق رو نكردند وبه ناچار هلاك شدند.( بهرام پور، 1390، ص162) و نیز فرموده است:« و به راستي فرعونيان را به خشكسالي وكمبود محصولات دچار كرديم تا به خود آيند» ( اعراف،130)[20]
ج- خودسازی
قرآن مىگويد: برخورد با حوادث تلخ زنگ بيدار باش انسان است، زندگى يكنواخت، انسان را سست و تنپرور بار مىآورد، در روايات مىخوانيم: خداوند بندگان شايستهاش را بيشتر دچار ناگوارى مىكند:
امام صادق عليه السلام فرمودند: «در ميان انسانها سختترين ناگوارىها نصيب پيامبران مىشود؛ سپس پيروان آنان و كسانى كه بيشتر ارتباط مكتبى با انبيا دارند.»(بحار، ج81، ص195)[21] خداوند بندگان با ايمان خود را به وسيله سختىها و بلاها مىپروراند، همان گونه كه مادر فرزند خود را با شير پرورش مىدهد.
سختىها نه تنها به هنگام پديد آمدن مىتوانند نقش مؤثّرى در سازندگى انسان داشته باشند بلكه توجّه به ناگوارىهاى گذشته و ياد آنها هم مؤثّر است.
قرآن سختىها را براى تضرّع و زنگزدايى قلب دانسته و مىفرمايد: «پيامبرانى را به سوى امّتهاى پيش از تو فرستاديم و به تنگدستى و سختى گرفتارشان كرديم تا شايد تذلّل كنند» (انعام،42)[22]
شايد مراد امام عسگرى عليه السلام كه مىفرمايد: «در نهاد بلاها خيرهاست» (بحار، ج 78، ص 374، به نقل از قرائتي،ص86) همين باشد كه بلاها از يك سو ميان ما و خدا ارتباط برقرار مىكنند و از سوى ديگر ما را به كار و تلاش وا مىدارند. بنابراين، فشارى كه در بلاها روى جسم مىآيد در عوض، جان قوّت مىگيرد، همان گونه كه ميزبان در يك مهمانى، به زحمت مىافتد امّا شخصيّت او كه همان روح سخاوت اوست رشد پيدا مىكند. پس بلاها در خودسازى و رشد شخصيّت انسان مؤثّر است، البتّه بلاها و ناگوارىها براى افراد مختلف فرق مىكند؛
در حديث مىخوانيم: «البَلاء لِلظالِم ادَب و لِلمُؤمن امتحان وَلِلَاولياءِ كرامة» (بحار، ج81، ص108، به نقل از قرائتي،ص86) سختىها براى افراد ظالم وسيله هشدار و زنگ بيدار باش و براى مؤمنان وسيله آزمايش و رشد و براى مردان وارسته و اولياى خدا كرامت و وسيله كسب مقام است. ( قرائتي،ص86)
د - زدوده شدن گناهان
يونس بن يعقوب از امام صادق(عليه السلام) شنيد كه فرمود:« ملعون است، ملعون است، هرآن تني كه هر چهل روز يكبار بلا نبيند. عرض كردم ملعون است؟! فرمود: ملعون است. چون حضرت ديد اين مطلب بر من گران آمده است فرمود: اي يونس! جراحت برداشتن، سيلي خوردن، زمين خوردن، گرفتاري، پاره شدن بند كفش وامثال اين ها همه بلاست. اي يونس! مؤمن نزد خداي تعالي ارجمندتر از آن است كه چهل روز بر او بگذرد و خداوند در آن مدت گناهانش را پاك نكند، گرچه با رسيدن اندوهي به او كه خود نمي داند، علتش چيست؟ به خدا سوگند فردي از شما دِرهم هايش را جلوي خود مي گذارد و آنها را وزن مي كند مي بيند كم است و غمگين مي شود [دوباره آنها را وزن مي كند]مي بينددرست است. همين اندوه گناهي ازاو مي زدايد.(باقري طاقنكي وناصري نژاد،1390،ص 300)
ه - افزايش ايمان
خداوند در قرآن مي فرمايد: « اين شما نبوديد كه آنها را كشتيد بلكه خداوند آنها را كشت، و وقتي [ريگها يا تيرها را] انداختي اين تو نبودي كه انداختي بلكه خدا بود كه انداخت، تا مؤمنان را بدين وسيله به امتحان خوبي از جانب خود بيازمايد. همانا خداوند شنواي داناست.(انفال،17).
در جنگ بدر، پيامبر مشتي ريگ برداشت و به سوي آنها پرتاب كرد وهر يك از ريگ ها كه به كسي اصابت مي كرد، او را مي انداخت! پيروزي مسلمانان در اين جنگ از مجراي عادي نبود، بلكه يك موضوع اعجازي بود. براي اينكه مسلمين امداد غيبي الهي را در اين جنگ فراموش نكنند و مددهاي خدا را پيش چشم داشته باشند، در روايات آمده است: برخي از مسلمين مي گفتند: من فلاني را كشتم. ديگري مدعي بود: فلان كس را هم من به قتل رساندم. لذا فرمود: اين شما نبوديد كه دشمنان را در ميدان كشتيد، بلكه خدا آنها را به وسيلة القاي رعب برآنها وتقويت دل مؤمنان وارسال فرشتگان، به قتل رسانيد و تو اي پيامبر! ريگ وخاك به صورت آنها نپاشيدي، بلكه خدا پاشيد. در پايان اين آيه مي فرمايد: جبهة بدر، يك ميدان آزمايش براي مؤمنان بود و اين آزمايش واقعازيبا ونيكو بود كه فرمود: « بلاء حسنا» وآزموني كه نقدا افزايش ايمان آورد.(بهرام پور، 1390، ص 179)
و- جداسازي پاكان از ناپاكان
خداوند متعال در آيه 179 سوره آل عمران مي فرمايد : ممكن نبود كه خداوندمؤمنان را به همان صورت كه شما هستيد[مومن ومنافق باهم] واگذارد، مگر آنكه ناپاك را از پاك جداسازد، ونيز ممكن نبود كه خداوندشما را از اسرار نهان آگاه سازد( تامؤمنان ومنافقان را از طريق علم غيب بشناسيد زيرا اين برخلاف سنت الهي است) …
اين يك حكم عمومي وهمگاني است ويك سنت جاوداني پروردگار محسوب مي شود كه هر كس ادعاي ايمان كند ودر ميان صفوف مسلمين براي خود جائي باز كند به حال خود رها نمي شود، بلكه با آزمايشهاي پي در پي خداوند، بالاخره اسرار درون او فاش مي گردد. ( مكارم شيرازي وهمكاران، 1374، ج3،ص 187)
مرحوم طبرسي در تفسيرش مي نويسد : آيه خطاب به مومنان است يعني اي مومنان حكم خدا براين نيست كه شما را بر همين حالت كه هستيد و مومن و منافق اشتباه مي شود باقي گذارد بلكه بوسيله امتحان خداوند مومنان را از منافقان جدا مي گرداند. (مترجمان،1360،ج4،ص360) توضيح اينكه : با نزول بلا و امتحانات دشوار مومنين از منافقين تميز داده مي شوند .
ز- شناخت خائفان و خداترسان
خداوند در آيه 94 سوره مائده مي فرمايد : «مومنان خدا شما را [درحال احرام به تحريم] چيزي از صيدي كه در دسترس شما و نيزه هاي شماست مي آزمايد، تا معلوم دارد چه كسي در خفا از او پروا مي دارد، پس هركه بعد از اين دستور تجاوز كند، اورا عذابي دردناك خواهد بود..»
نقل شده است كه پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) و مسلمانان در سال حديبيه براي عمره با حال احرام حركت كردند. در وسط راه، با حيوانات شكاري زيادي روبه رو شدند كه كاملا در دسترس آنها قرار مي گرفتند، لذا آيات فوق نازل شد و مسلمين را از صيد آنها برحذر داشت و اخطار كرد كه اين نوعي امتحان براي آنها محسوب مي شود. در روايت آمده است كه در جريان صلح حديبيه در سال ششم هجرت، مسلمانان براي عمره احرام بسته و به سوي مكه رهسپار شدند. در بين راه، انواع شكارها در اطراف مسلمانان رفت وآمد مي كردند و گاهي آن چنان به آنان نزديك مي شدند كه مي توانستند با دست يا نيزة خود، آنها را شكار كنند، ولي چون در حال احرام بودند، اجازة شكار نداشتند، و اين آزمايش از سوي خدابود تا معلوم گردد چه كسي از خدا فرمان مي برد وپا روي نفس خود مي گذارد. لذا با تأكيد مي فرمايد: اين جريان براي اين بوده است كه افرادي كه از خدا به دليل ايمان به غيب مي ترسند، از ديگران شناخته شوند. (بهرام پور، 1390، ص 123)
ح - نابودي تدريجي كافران
خداوند متعال درآيه 141 سوره آل عمران مي فرمايد: « وتا خداوند مؤمنان را ناب وخالص گرداند و كافران را از ميان بردارد»[23]. در اين آيه يمحص به معني: « از عيوب خالص مي گرداند » اشاره اي است به اين كه خداوند مؤمنان را با امتحان از گناهان خاص مي گرداند. ويمحق به معني: « تدريجا مي كاهد، كم مي كند، نابودي تدريجي چيزي » اشاره به نابودي تدريجي كفار است.
ط- درك لذت خوبيها
یکی دیگر از فوائد بلاها این است که انسان خوبی ها و شیرینی ها را درک نموده و از آن لذت می برد، زیرا اگر بیماری نبود هرگز انسان به نعمت سلامتی پی نبرده و شیرینی آن را احساس نمی کرد. البته مقصود این نیست که خداوند بدون در نظر گرفتن ظرفیت ها و استعدادها، حوادث تلخ و یا موجودات منشا شر را آفریده است تا ارزش خوبی و خیرات را بشناساند، بلکه مقصود این است که از جمله فواید آنچه از آن به عنوان شرور یاد می شود شناخت و درک لذت خوبی هاست، با توجه به این که خداوند، با رعایت استعدادهای ذاتی موجودات، آنها را ایجاد می نماید.
ي - شكوفايي استعدادها
مطالعه تاریخ بشر و انسانهای بزرگ به روشنی اثبات می کندکه حوادث ناگوار نقش موثری در شکوفائی و بارور شدن استعدادها داشته است، و راز آن این است که انسان به مقتضای غریزه حب ذات به نبرد با ناملایمات برخاسته و برای کسب پیروزی در این نبرد به تلاش همه جانبه دست می زند و استعدادها و نیروهای طبیعی خود را به کار می بندد و این امر موجب رشد و بارور شدن شخصیت وی می گردد.
مقاومت در برابر ناملایمات، اراده و عزم انسان را استوار و پولادین می کند و گوهر شخصیت و مردانگی او را نمایان می سازد. آدمی باید مشقت ها تحمل کند و سختیها بکشد تا هستی لایق خود را بیابد.
ك - ابتكار انسان ها وپيشرفت علم
شما به کمتر اختراعی بر می خورید که در اثر درگیری ها و نیازها نباشدف اگر اینهمه دردها نبود علم داروسازی هم نبود، و اگر سرما و گرما نبود وسائل گرم کن و سرد کن هم ساخته نمی شد، پیشرفت تمام علوم و صنایع در رشته های پزشکی و نظامی و صنعتی در سایه نیازها و در مبارزه با سختی ها وبلاها صورت گرفته واین واقعیتی است که نه توضیح لازم دارد نه استدلال. (قرائتی، ص88)
2-3- آثار منفي
بلايا و حوادث غير مترقبه اثرات منفي نيز به دنبال دارند كه اكثر آنها با كمك ديگران قابل جبران هستند. اين اثرات در چند گروه قابل بررسي هستند:
الف - اخلاقي
از جمله اثرات منفي اخلاقي مي توان به تكبر وغرور شخصي اشاره كرد كه از امتحان الهي سربلند و پيروز بيرون آمده است. در تفسير مبين درذيل آيه 17 سوره انفال كه اشاره اي به پيروزي مسلمانان در جنگ بدرو لطف و عنايت الهي است، آمده است كه خطر اين گونه الطاف غيبي آن است كه در مسلمين غرور وخاطر جمعي پديد بياورد و نقش اصلي خدا را فراموش كنند و از طرفي، دشمن را كوچك بشمارند و آمادگي مداوم و لازم را تدارك نبينند.( بهرامپور، 1390، ص179)
از ديگر اثرات منفي بلايا، از ميان رفتن شخصيت واحترام شخصي استكه در ميدان بلا وامتحان قرار دارد. مفضل بن قيس، سخت در فشار زندگي واقع شده بود. فقر وتنگدستي قرض و مخارج زندگي اورا آزار مي داد .يك روز در محضرامام صادق (عليه السلام) لب به شكايت گشود و بيچاره گيهايِ خود را موبه مو تشريح كرد: فلان مبلغ قرض دارم،نمي دانم چگونه ادا كنم. فلان مبلغ خرج دارم وراه درآ مدي ندارم، بيچا ره شدم، متحيّرم، گيج شده ام، به هردرِ بازي مي روم به رويم بسته مي شود …». درآخر ازامام (عليه السلام) تقا ضا كرد تا درباره اش دعايي بفرمايد و از خداوندِ متعال بخواهد گره از كارِ بستة او بگشايد. امام صادق (عليه السلام) كيسه اي به او داد و مفضل بن قيس فرمود: در اين كيسه چهارصد دينار است وكمكي است براي زندگي تو.
ـ مقصودم از آن چه در حضور شما گفتم اين نبود، مقصودم فقط خواهش دعا بود.
ـ بسيار خوب، دعا هم مي كنم. اما اين نكته را به تو بگويم، هرگز سختي ها و بيچارگي هاي خود را براي مردم تشريح نكن، [زيرا] اولين اثرش اين است كه وانمود مي شود تو در ميدان زندگي زمين خورده اي واز روزگار شكست يافته اي. در نظرها كوچك مي شوي، شخصيت واحترامت از بين مي رود.(رحمتي شهرضا، 1386،ص112)
ب - بهداشتي
آلودگي آب ها، آلودگي موادغذايي، افزايش جانوران ناقل بيماري، شيوع بيماري هاي مسري، كمبود دارو وامكانات پزشكي، افزايش مواد آلوده كنندة محيط مانند زباله ها.
ج- مالي
تخريب جاده ها، پل ها، زمين هاي كشاورزي، مراتع و جنگل ها ،چا ه ها و قنات ها و تخريب بند هاي سيل گير، از بين رفتن حيوانات، تخريب منازل مسكوني، شكستن شيشه ها، افتادن تيرهاي برق، ريزش آوار، ايجاد گودال، شكستن لوله هاي آب وگاز، شكستن سد، خرابي راه پلّه ها وآسانسور.
د - جاني
صد مات وارده به بعضي از تأسيسات مانند مناطق مسكوني و مخازن سوختي مثل بنزين،نفت و گاز و سيستم هاي برق رساني گاها آتش سوزي را در بر داردو بسياري از موارد مشابه ديگر كه موجب مرگ و مير فراوان و تعداد محدود تري مجروح مي گردد.علل عمده بيماري و مرگ ها اصولا در اثر غرق شدن،برق گرفتگي،عفونت هاي تنفسي،حيوان گزيدگي و زخم ها در بين ضعيف ترين افراد جامعه اتفاق مي افتد.
ه - اجتماعي
از دست دادن عزيزان، خراب شدن مكانهاي تاريخي، خرابي موزه ها ومراكز فرهنگي واجتماعي، بيكاري، خراب شدن ساختمان هاي اداري، مدارس، بيمارستان ها، كمبود مواد غذايي ورفاهي.
4.راههای مواجه با بلایا
از آنجا كه یکی از برنامه ها و سنت های حتمی خدا درباره انسان مسئله آزمایش انسان است و بلاها، گرفتاريها وبيماريها از ابزارهاي آزمایش خداوند هستند، همانگونه که خوشی ها هم وسیله دیگری برای این آزمایش است. و باتوجه به آثارمتعدد بلايا كه يادآور شديم، اكنون اين سؤال مطرح است كه در مواجه با اين بلايا چه بايد بكنيم تا از ميدان آزمايش الهي سربلند وپيروز بيرون آمده وبه خداوند متعال نزديكتر شويم؟
1-4-داشتن یک جهان بینی الهی
قرآن در مدح افراد صابر می فرماید: اینها به خاطر داشتن یک جهان بینی الهی در برابر حوادث می گویند ما برای خدا هستیم، استقلالی از خود نداریم، طلبی هم از او نداشتیم، آمدن ما و وجود ما و نعمتهای ما همه و همه از اوست و ما امانتداری بیش نیستیم. این از یک سو، از سوی دیگر دنیا محل عبور ما است، جایگاه همیشگی ما نیست تا بگوئیم چرا رفتیم، و با مرگ به سوی او می رویم و هرگز نابود نمی شویم، الان هستیم بعد از مرگ هم هستیم، فرقی نمی کند، محل ما عوض می شود ولی خود ما محو نمی شویم. این دید و جهان بینی انسان را آماده برخورد صحیح با حوادث می کند، همانگونه كه خداوند متعال مي فرمايد: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ »(156 بقره ).
2-4-آگاهی از سنت های الهی
قرآن می گوید شما انسان ها چیزی جدا بافته نیستید که بدون رنج و زحمت و درگیری به بهشت برسید، بلکه باید همچون امت ها و شخصیت های دیگر در جریان سخت ترین حوادث قرار بگیرید.
آیا گمان می کنید که وارد بهشت می شوید بدون اینکه با حوادث امت های پیشین برخورد کنید؟! مومنان قبل از شما مردمی بودند که انواع سختی ها به آنها رسید تا جائی که اضطراب همه آنانرا گرفت و پیامبر و مومنان گفتند کجاست یاری خدا اما آگاه باشید یاری خدا نزدیک است (بقره،214)[24]. این آیه می گوید در طول تاریخ اهل حق دچار سخت ترین ناملایمات شده اند، اکنون نوبت شماست. بنابراین نه ناگواری ها تازگی دارد و نه کسانی که با آنها درگیرند تنها شما هستید، این یک فرمول و سنت تاریخی است که باید طی شود، قرآن کریم مکرر به پیامبر می گوید تاریخ فلان شخصیت یا گروه و امت را ببین تا فکر نکنی ناگواری ها برای شماها تازگی دارد. آری انسان اگر بداند که ناگواریها، هم یک قانون و سنت است و هم عمومی و همگانی آمادگی بیشتری پیدا می کند، شما در ماه رمضان که همه مردم روزه هستند خیلی راحت روزه می گیرید چون یک عمل عمومی است، اما در غیر ماه رمضان که هیچ کس روزه نیست روزه گرفتن شما به تنهائی مشکل است.
قرآن همینکه فرمان روزه می دهد می گوید این مسلمانان خیال نکنید این دستور مخصوص شماست بلکه تمام امت های پیشین هم روزه می گرفتند « کما کتب علی الدین من قبلکم» آری علم به تاریخ گذشته بسیار در صبر و بردباری انسان موثر است همانگونه که علم به اسرار آینده نیز در صبر و تحمل اثر می گذارد، حضرت خضر به موسی گفت چون تو از اسرار کار من خبر نداری کم طاقتی می کنی (68 کهف)[25].
3-4- توجه به حضور خداوند
انسان با اعتقاد به اينكه در محضر خداوند است وخداوند ناظر تمام اعمال ورفتار او است، به آساني با بلايا و حوادث ناگوار موجه مي شود ويقين دارد كه خداوند مشكلاتش را آسان خواهد كرد. خداوند به موسی و هارون می گوید شما نزد فرعون بروید و مطالب را بگوئید من با شما هستم کارتان را می بینم و گفتگویتان را می شنوم «إِنَّني مَعَكُما أَسْمَعُ وَ أَرى ( طه، 46) خداوند به حضرت نوح دستور داد که زیر نظر ما کشتی بساز « وَ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا (هود،37) حضرت نوح نیز همین که شروع به ساختن کشتی کرد هر دسته از کفار که عبور می کردند او را مسخره کرده می گفتند گویا پیامبری شما نگرفت دست به نجاری زده ای! ولی چیزی که موجب مقاومت حضرت نوح در برابر این طعنه ها می شد همان جمله خود بود که تو پیش چشم ما هستی، کار تو زیر نظر ماست، این چنین ایمان و بینشی روح استقامت و پایداری را در انسان زنده می کند (قرائتي، ص83).
امام حسين (عليه السلام) وقتي فرزندش روي دستانش تيرخورد وشهيد شد، فرمود: « هون علي ما نزل بي انه بعين الله» اين حادثه سخت، چون خدا مي بيند برايم آسان مي نمايد (رحمتي شهرضا،1386،ص115)
4-4- توجه به اجر و پاداش
تحمل سختی ها برای انسان بزگترین پاداشهای اخروی را در بر دارد، در سراسر قرآن نمونه این امتیازها به چشم می خورد. امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند: همانا اجرو پاداش بزرگ با امتحان وآزمايش بزرگ همراه است. خداوند قومي را دوست ندارد، مگر آنكه او رامورد آزمايش قرار مي دهد. (رحمتي شهرضا،1386،ص108)
حضرت رسول اكرم (ص) فرمود: ما جماعت أنبياء شديدترين مردم هستيم از لحاظ ابتلاءات، و سپس گروه مؤمنين هستند، در حال نزديكتر و شبيهتر، و سپس نزديكتر به آنها به همين ترتيب. و كسى كه طعم ابتلاء را چشيد البته در زير توجه و سايه مراقبت و حفظ پروردگار متعال، هر آينه التذاذ و خوشى او بيش از آن افرادى خواهد بود كه از نعمتهاى دنيوى و خوشيهاى مادى لذت مىبرند، و هميشه علاقهمند به اين ابتلا بوده، و مشتاق آن خواهد بود. آرى در تحت آتشهاى ابتلا و گرفتارى و سختى، انوار رحمت و نعمت فروزان است، و به عكس در زير انوار نعمت و وسعت مادى آتشهاى گرفتارى و ابتلا گذاشته شده است. و در اين دو مرحله آنان كه نجات و تخلص پيدا كرده، و نتيجه مطلوب بگيرند، بسيار كم هستند.
و خداوند متعال بندهاى را از زمان آدم تا خاتم مورد ستايش و تعريف قرار نداده است، مگر بعد از ابتلا و سنجيدن و آزمايش او با شدايد، و پس از وفا و عمل او به وظايف بندگى و حقوق عبوديت. پس كرامتها و مقامات بلندى كه از جانب پروردگار متعال عطا مىشود، در واقع نتيجهها و آثار ابتلاءات اوليه است، و بدايات و مقدماتيست كه نهايات و مراتب متأخره آنهاابتلاءات وسختيهاوشدائداست.(جعفربن محمد(عليه السلام)، 1360، ترجمه مصطفوى، ص409)
عن الامام صادق(علیه السلام):إن فی الجنة منزلة لا یبلغها عبد الا بالابتلاء فی جسده.
از امام صادق(علیه السلام):همانا در بهشت منزلتی است هیچ بنده ای بدان نرسد مگر با بلایی كه (در دنیا) به بدنش می رسد.(مجلسي، 1403،ج67، ص212)
روايت شده است: « پاداش مؤمن به خاطر از دست دادن فرزندش بهشت است… » ( مكارم شيرازي،1390، ص1194).
5-4- دعا به هنگام بلاو گرفتاري
یکی دیگر از کارهایی که انسان در مواجهه با بلایا می تواند از آن کمک بگیرد دعا به هنگام بلا و گرفتاری است.«آنان که چون مصیبتی به ایشان دررسد گویند: ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم.» (بقره،156)[26]
خداوند به موسی(علیه السلام) وحی فرمود: ای موسی!مرا در برابر سختی ها سپر کن و در مقابل بلاها و مصیبت ها دژخود قرار ده. ( باقري طاقانكي، سبزعلي؛ ناصري نژاد، 1390، ج2، ص301)[27]
امام صادق(عليه السلام) مي فرمايند: همانا دعا قضا وبلا را باز مي گرداند وان را از هم باز مي كند همانطور كه رشته نخ از هم باز شود اگر چه به سختي تابيده شده باشد (رحمتي شهرضا،1386،ص109) .
در روايت معتبري از امام صادق( عليه السلام) نقل شده است كه آن حضرت به هنگام مصيبت اين دعا را مي خواندند: حمد وسپاس مخصوص خدواندي است كه مصيبت را در دينم قرار نداد، وحمد وسپاس مخصوص خدواندي است كه اگر مي خواست مصيبتم را بزرگتر از آن كه بود قرار مي داد، و حمد وسپاس مخصوص خداوند است بر آنچه اراده انجام آن كرد وانجام شد ( مكارم شيرازي،1390، ص1194).[28]
6-4- توسل به اهل بيت(عليهم السلام)
ياد اهل بيت (عليهم السلام) ياد خداست وآثاري كه ذكر خداوند دارد، با ياد اهل بيت (عليهم السلام) نيز ايجاد مي شود. امام باقر(عليه السلام) مي فرمايند:[29] بدرستي كه ياد ما خاندان، از ياد خداوند به شمار مي آيد.
ما نه تنها بايد به ياد آن بزرگواران باشيم، بلكه بايد در گرفتاريها وشدائد به آنان پناه ببريم؛ زيرا اهل بيت رسالت، كشتي نجات امت وپناهگاه مردم بي پناه وستمديده هستند. خاندان وحي فرياد رس بيچارگاني هستند كه دستخوش امواج خروشان درياي بيكران شده اند. آنان نجاتبخش افرادي هستند كه در گرداب وحشتناك گمراهي گرفتار شده اند. ما بايد آنان را نجات امت در گرفتاريها ونابسامانيها بدانيم.
حضرت امير المؤمنين(عليه السلام) در اين باره چنين مي فرمايند: اي مردم امواج فتنه ها را به كمك كشتيهاي نجات، بشكافيد ( واز آن رهايي يابيد) (نهج البلاغه، خطبه5) آن بزرگوار در روايتي ديگر مي فرمايند: كسي كه بر غير سفينة ما سوار شود، غرق خواهدشد.
بنابراين انسان بايد در همة گرفتاريها حتي در مسائل ومشكلات اعتقادي نيز از هدايتگران وهاديان راه، هدايت وراهنمايي بخواهد. در غير اين صورت گرفتار وگمراه خواهد شد (مجتهدي سيستاني،1391،ص366).
7-4- استمداد از نماز و نیایش و صبر
نیرو و اهرم دیگری که می تواند در انسان استقامت آفرین باشد استمداد از نماز و نیایش و صبر است.« وَ اسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» ( بقره 45)
حضرت صادق (ع) فرموده است: ابتلا و گرفتاريهاى دنيوى براى مؤمن زينت است، و كرامت و عزت است براى كسانى كه صاحبان تدبر و عقل باشند، زيرا در مباشرت و مصاحبت با بلا هر گاه توأم با صبر و ثبات قدم صورت بگيرد: ارتباط ايمان و نسبة اعتقاد، محكمتر و قويتر و پاكتر و نورانىتر گشته، و آلودگيها و تيرگيهاى دل برطرف خواهد شد. .(جعفربن محمد(عليه السلام)، 1360، ترجمه مصطفوى، ص408)
امام الکاظم(علیه السلام) مي فرمايند: شما هرگز مؤمن نباشید مگر آنکه بلا را نعمت شمارید وآسایش و رفاه را مصیبت؛ زیرا صبر بر بلا و گرفتاری ارزشمندتر است از غفلت در هنگام آسایش و خوشی ( باقري طاقانكي، سبزعلي؛ ناصري نژاد، 1390، ج2، ص298)[30].
مرحوم « علامه مجلسي» مي نويسد: « لازم است مصيبت ديدگان، در مصيبت صبر كنند، و به قضاي الهي راضي باشند، وبدانند كه خداوند صابران را پاداش فراواني عنايت مي فرمايد. مستحب است بسيار بگويند: « انا لله وانا اليه راجعون»، تا گناهانشان آمرزيده شود» ( ومفهوم آيه كه « همه چيز حتي خودما، از خداييم و به سوي او باز مي گرديم»، روح را آرامش مي بخشد. در روايتي با سند معتبر مي خوانيم: هركس مصيبتي را به خاطر آورد ـ اگرچه مدتي از آن گذشته باشدـ و بگويد: « ما از خداييم و به سوي او باز مي گرديم وستايش ويژة پروردگار جهانيان است. خدايا براين مصيبت مرا پاداش ده وبهتر از آن را برايم جانشين قرارده»[31]، پاداش آن مصيبت به او داده خواهد شد.
به خصوص، صبر كردن بر مصيبت از دست دادن فرزند بسيار سفارش شده است وبه گفتة « علامه مجلسي» در حديث معتبري آمده است: « هركس فرزندش از دنيا برود و بر آن صبر وشكيبايي كند، براي او بهتر است از آن كه فرزندان زيادي از وي بمانند و در راه خدا جهاد نمايند! » ( مكارم شيرازي،1390، ص1194).
8-4- يادآوري مصائب اهل بيت (عليهم السلام)
مناسب است انسان به هنگام مصيبت، به ياد مصائب اهل بيت(عليهم السلام) وپيشوايان بزرگ بيفتد وبه ياد مظلوميت آنان اشك بريزد كه به يقين پاداشي مضاعف خواهد داشت ودر ضمن به آرامش نيز مي رسد. در احاديث معتبري آمده است كه : «به هركس مصيبتي رسد، مصيبت ومشكلات رسول خدا(صلي الله عليه وآله) را به يادآورد كه مصيبت هاي او، از دشوارترين مصائب مي باشد» ودر هر مصيبتي فكر كند كه ممكن بود از آن مهمتر واقع شود، وواقع نشده، وخدا را بر آن شكر گويد ( مكارم شيرازي،1390، ص1194) .
9-4- آگاهي از علت بروز بلايا
بسیاری از شبهات که در عدل الهی مطرح است بخاطر کج فهمی ها و برداشت های غلطی است که ما داریم و بدون توجه اشکال را متوجه خدا می کنیم، مثلاً:
خیال می کنیم مرگ نابودی است و اشکال می کنیم ای خدا فلانی چرا مرد.
خیال می کنیم دنیا جای ماندن است و می گوئیم چرا با سیل یا زلزله یا فلان مرض رفتند.
خیال میکنیم دنیا جای رفاه است و می گوئیم چرا سختی وجود دارد.
ما باید دنیا را آنطورکه هست بشناسیم و هدف آفرینش خود را بدانیم در این صورت خود به خود اشکالات ما مرتفع خواهد شد. باید باور کنیم دنیا جای ماندن نیست، گذرگاه است، اگر باور کردیم یک سری اشکالات (که اگر خدا عادل است چرا دسته دسته مردم با مرگ با زلزله با میکروب با سیل می روند) برطرف می شود، زیرا ما نیامده ایم برای ماندن بلکه آمده ایم برای رفتن، حالا از هر دری شد باید برویم از راه سیل و یا چیز دیگر… اگر علت بروز بلايا را بدانيم به راحتي مي توانيم در برابر بلايا مقاومت كنيم (قرائتي، ص84).
شبهات
1- وجود این همه رنجها و امراض و بلاهای طبیعی (مانند سیل و زلزله) و گرفتاریهای اجتماعی (مانند جنگها و ستمها) چگونه با عدل الهی، سازگار است؟
پاسخ این است که اولا حوادث ناگوار طبیعی، لازمه فعل و انفعالات و تزاحمات عوامل مادی است و چون خیرات آنها بر شرورشان غلبه دارد مخالف حکمت نیست، و نیز پدید آمدن فسادهای اجتماعی، لازمه مختار بودن انسان است که مقتضای حکمت الهی می باشد و در عین حال، مصالح زندگی اجتماعی، بیش از مفاسد آن است و اگر مفاسد، غالب بود انسانی در زمین باقی نمی ماند.
ثانیا وجود این رنجها و گرفتاریها از یک سوی، موجب تلاش انسان برای کشف اسرار طبیعت و پدیدآمدن دانشها و صنایع مختلف می شود، و از سوی دیگر، دست و پنجه نرم کردن با سختیها عامل بزرگی برای رشد و شگوفایی استعداد و ترقی و تکامل انسانها می گردد. و بالاخره تحمل هر سختی و رنجی در این جهان اگر به منظور صحیحی باشد پاداش بسیار ارزنده ای در جهان ابدی خواهد داشت و بنحو احسن، جبران خواهد شد(مصباح يزدي،1374، ص198).
2- اين چه حسابي است كه زلزله مي آيد و در شهرها خبري نمي شود، اما در روستاهاي مستضعف نشين
بيداد مي كند، گروهي را زيرآوار قرار مي دهد و هزاران قرباني مي گيرد؟ اگردر طبيعت عدالتي هست چرا همه جا خشمش متوجه افراد بينوا واز پا افتاده است گويي از زورمندان مي ترسد؟
اين مسائل مربوط به آفرينش و خلقت نيست؛ اينها نتيجه ظلم انسانهايي است بر انسانهاي ديگر. اگر براثر ظلم مستكبرين، روستاييان در محروميت و فقر نبودند، همچون ثروتمندان داراي خانه هايي محكم و مقاوم در برابر حوادث بودند و خانه هارا طوري نمي ساختند كه با مختصر حركتي درهم فرو ريزد و قرباني گيرد، اين چنين نمي شد. ( جمعي از نويسندگان، 1369، ص66).
3- حوادث تلخي كه براي گناهكاران حكم كيفر يا تنبيه را دارد موجب تألّم خاطر و ضررو زيان نيكان
مي گردد ودر نتيجه به آنان ستم مي شود.(رباني گلپايگاني،1380، ص249) .
مصائب وحوادث تلخ براي آنان حكم تكميل وترفيع را داشته و اگر چه از جنبة حيات مادّي متألّم و متضرّر مي گردند، ولي از جنبة حيات اخروي به پاداشهاي بزرگي دست مي يابند كه هر انسان عاقلي براي نيل به آنها با آغوش باز به استقبال ناملايمات دنيوي مي رود، و اصولا با اين نگرش در ذائقة او حوادث تلخ، شيرين و گوارا مي گردد و به گفتة مولوي:
هربلا كز دوست آيد رحمت است آن بلا را بر دلم صد منّت است
اي بــلاهـاي تـــو آرام دلــم حـاصل از درد تو شد كام دلم
نالـم وتـرسم كه او بـاور كند وز تـرحّم جـور را كمتـر كـند
4- اقوامي كه بلا بر آنها نازل مي شد از دوطبقة ظالم ومظلوم و حاكم ومحكوم تشكيل مي گرديد، چرا همة آنها هلاك شدند؟
از ديدگاه اسلام، مصائب و ناكاميها ومحروميتهاي توده هاي مظلوم، پديده طبيعي ترك نهي از منكر و مبارزة با فساد و جنايات ظالم است، و ظالم و مظلوم هر دو محكوم و سزاوار كيفرند اما ظالم، چرا ظلم كرد، و اما مظلوم، چرا ا ظلم مبارزه نكرد؟! قرآن كريم با صراحت به مسلمانان اعلام مي كند كه « پروا كنيد از فتنه اي كه آثار شومش تنها گريبانگير ستمگران شما نمي شود بلكه همه را فرا مي گيرد«(انفال،15). پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) مي فرمود: « حتما امر به معروف ونهي از منكركنيد كه در غير اين صورت بلاي عمومي خدا همة شما را فرا مي گيرد». « تاوقتيكه امت من امر به معروف و نهي ازمنكر وتعاون و همكاري نمايند، زندگي آنها توآم با خير و سعادت است و گرنه انواع بركات از آنها سلب مي شود و به دو طبقة حاكم ومحكوم تقسيم مي گردند، ودر زمين و آسمان يارو ياوري براي آنها نيست». آري ظالم ومظلوم هردو مستحق كيفرند، ظالم به دليل اينكه ظلم كرده، و مظلوم به دليل اينكه با ظالم مبارزه نكرده است (محمدي ري شهري، 1362، ص126) .
5- چرا بسياري از ستمگران نه تنها بلا و مصيبتي نمي بينند بلكه روزبه روز بر كامراني و تنعم آنها افزوده مي شود؟
پاسخ اين سؤال در قرآن كريم و روايات اسلامي تحت عنوان «استدراج» آمده است، «استدراج» همانگونه كه قبلا يادآور شديم، به معناي انجام دادن كاري است تدريجا واندك اندك، مانند بالارفتن از پله يا پايين آمدن از آن.
از ديدگاه اسلام ثروت و مكنت و تنعم وكامراني براي ستمگران و جنايتكاران همانند پلكاني است كه كم كم و به تدريج آنها را به سقوط و بدبختي مي كشاند هر قدري كه ثروت و خوشي آنها در جهان بيشتر گردد به همان ميزان به سقوط نزديكتر مي شوند تا آنجا كه ناگاه خود را در پرتگاه هلاكت مشاهده كنند. لذائذ و خوشيهاي افراطي مادي دانه هاي دامي است كه دشمنان بشر براي صيد انسان مهيا مي كنند، انساني كه فريب دانه ها را خورد كم كم نزديك دام مي شود ولي همينكه سرگرم عيش ونوش است ناگاه خود را در دام هلاكت گرفتار مي بيند. امام علي(عليه السلام) مي فرمايد: « اي فرزندآدم! وقتي مي بيني خدايت را كه پشت سرهم برايت نعمت مي فرستد در حاليكه تو او را نافرماني مي كني از اوبترس» و در جايي ديگر مي فرمايند: «چه بسا كساني هستند كه به وسيلة نعمت ها احسانهاي پي در پي در دام هلاكت مي افتند» (محمدي ري شهري، 1362، ص135) .
6- اگر خدا عادل است اينهمه افراد ناقص الخلقه كه عمري در رنج به سر مي برند براي چيست؟
عامل به وجود آوردن بسياري از ناگواري ها خود ما هستيمو افراد ناقص الخلقه هم از مصاديق همين
سهل انگاري هاي خود ما است، اين والدين هستند كه بايد مراعات يك سري مسائل بهداشتي و رواني را بكنند اما متاسفانه سهل انگاري كرده و نوزاد ناقص متولد مي شود. خوشبختانه در روايات پيشوايان معصوم ما به اين مسائل توجه كامل شده است، آنيزش در حال مستي يا در حال حيض يا در حال مسموميت غذايي يا دلهره آثار سوئي روي نوزاد مي گذارد(قرائتي، ص 96) .
7- در اينجا سوال ديگري مطرح است و آن اينكه والدين خبر نداشتند كه اين عمل در فلان شرائط آثار سوئي روي نوزاد مي گذارد؟
دانستن يا ندانستن پدر ومادر در خاصيت طبيعي اشياء اثر ندارد ما اگر ندانيم كه در فلان سيم برق است و دست به آن بگذاريم برق ما را مي كشد. برق صبر نمي كند تا ببيند اگر ما بي اطلاعيم به ما كار نداشته باشد ما اگر ظرف شرابي را به خيال آب بخوريم مست خواهيم شد زيرا مست شدن از آثار طبيعي شراب است خواه خيال كنيم آب است يا چيز ديگر، بنابراين بي تقصيري پدرومادر به معناي آن است كه گناه عمدي نكرده اما آثار طبيعي ووضعي همچنان در جاي خود محفوظ است (قرائتي، ص 98) .
نتيجه گيري
بلايا و آزمايشات الهي باعث ثبات عزم و اراده و قوت راي مي گردد و موجب مي شود انسان هنگام رسيدن به حوادث غيرمترقبه وبلاياي طبيعي متزلزل نشود و با صبر و اراده قوي قدم بردارد . در پايان بايد متذكر شويم كه طبق روايات معصومين عليه السلام و آيات قرآن از سنت ابتلا و آزمايشات الهي هيچ مفر و نجاتي نيست و همه بني آدم بايد در بوته آزمايشات الهي قرار گيرند تا به كمال برسند . اما درباره بلايا و حوادثي كه پيامد و انعكاس بعضي ازگناهان و معاصي هستند مي توانيم كارهاي بسيار موثر و پيشگيريهاي به موقعي انجام دهيم .
و اگر افراد يا جوامعى را مىبينيم كه به ظاهر درد و رنجى ندارند يا بر- اثر مطالعات سطحى ما است، و لذا وقتى نزديكتر مىشويم به عمق درد و رنجهاى همين صاحبان زندگى مرفه آشنا مىگرديم، و يا اينكه براى مدتى محدود و زمانى استثنايى است كه قانون كلى جهان را بر هم نمىزند.
نکته دیگر آن است که ذات مصایب و سختی ها به طور مطلق نشان عذاب الهی، زشتی کردار انسان و یا عکس العمل اخلاق و عملکرد آدمی نیست بلکه در پاره ای موارد ریزش رحمت خداوند و هدیه الهی به بندگان برگزیده اش محسوب می شود تا درجاتی بیشتر برای خوبان به سوی قرب محبوب بوده و در جوار رضوان الهی قرار یابند. از این رو پاکان و صالحان بلا را لطف و نعمت پروردگار و راحتی را مصیبت شمرده و همواره صبر بر سختی ها را بهتر از غفلت در رفاه می دانند.
نکته آخر آن است که برای تفسیر و تحلیل حوادث زندگی و در قضاوتها هیچ گاه «خود» را محور هستی قرار ندهیم و علاوه بر آن «شیرینی و خوشی زندگی امروز» خود را معیار نسازیم. که در این هنگام آنچه با ذائقه شخصی و خواسته های نفسی ما سازگار بوده و غذای لذیذتر، لباس شیک تر و دارایی بیشتر برایمان فراهم سازد لطف می شمریم و آنچه ما را از این پدیده ها دور سازد خشم و غضب می بینیم!! که این بینش با معارف ناب دینی ما متفاوت و حتی متضاد خواهد بود، همان گونه که خداوند به رسول عزیز خود فرمود:
«ای محمد! آنگاه که بنده ای را محبوب شمارم، وی را با سه پدیده همراه می کنم:
دلش را غمگین می سازم، بدنش را بیمار می کنم و دستش را از بهره های دنیایی تهی می گردانم.
… و آنگاه که بر بنده ای خشم بگیرم او را با سه حالت همراه می کنم:
دلش را شاد می سازم، بدنش را سلامت می بخشم و دستش را از بهره های دنیا آکنده می کنم.» (بحارالانوار، ج72، ص48) .
این سخن نه بدان معناست که فقر، درد و اندوه در هر حال ارزش است بلکه بدین مفهوم است که هیچ گاه با دیدن نعمت و یا نبود نعمت قضاوت شتابزده ای نکنیم و افراد را با معیارهای دل پسند خود، مورد ستایش یا نکوهش قرار ندهیم و افزون بر آن مصایب را در آینه ای به وسعت ابدیت بنگریم تا از فردای امروز زندگی که آخرتی بی پایان است غفلت نکنیم.
فهرست منابع
1- قرآن كريم
2- امامي، محمدجعفر؛ آشتياني،محمدرضا (1367)، طرحي نو در تدريس عقايد اسلامي (چاپ اول)، تهران: مركزچاپ ونشرسازمان تبليغات اسلامي
3- انصاريان، حسين (1388)، شرح دعاي كميل (چاپ چهارم)، قم: دارالعرفان.
4- باقري طاقانكي، سبزعلي؛ ناصري نژاد (1390)، براي تمام خانواده ها«شامل 261 موضوع» ، ج2، (چاپ چهارم)، قم: انتشارات بوستان احمدي
5- بهرام پور، ابوالفضل (1390)، تفسير يك جلدي مبين (چاپ اول)، قم: انتشارات آواي قرآن.
6- جعفربن محمد(عليه السلام) امام ششم، مصباح الشريعه ومفتاح الحقيقه، ترجه حسن مصطفوي(1360)، چاپ دوم، تهران، انجمن اسلامي حكمت وفلسفه ايران
7- جمعي از نويسندگان(1369)، معارف اسلامي (چاپ چهارم)، تهران: سازمان مطالعه وتدوين كتب علوم انساني دانشگاهها «سمت» .
8- حسيني همداني، سيد محد حسين (1380)، انوار درخشان در تفسير قرآن (چاپ اول)، تهران: كتابفروشي لطفي.
9- داورپناه، ابوالفضل (1375)، انوارالعرفان في تفسيرالقرآن (چاپ اول)، تهران: انتشارات صدر.
10- راغب اصفهاني، حسين بن محمد(401ق)، مفردات الفاظ قرآن، ترجمه وتحقيق غلامرضا خسروي (1374)، چاپ دوم، تهران: انتشارات مرتضوي.
11- رباني گلپايگاني، علي (1380)، عقايد استدلالي،ج1، ترجمه كتاب محاضرات في الالهيات (چاپ اول)، قم: انتشارات نصايح
12- رحمتي شهرضا، محمد (1385)، گنجينه معارف «110 موضوع» (چاپ دوم)، قم: انتشارات صبح پيروزي.
13- طبرسي،مترجمان(1360)، ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن (چاپ اول)، تهران: انتشارات فراهاني.
14- طريحي، فخرالدين بن محمد(1375)، مجمع البحرين (چاپ سوم)، تهران: انتشارات مرتضوي.
15- قرائتي، محسن (1383)، نفسير نور (چاپ يازدهم)، تهران: مركز فرهنگي درسهايي از قرآن.
16- قرائتي، محسن، اصول عقايد (چاپ سوم)، تهران: مركزچاپ ونشرسازمان تبليغات اسلامي
17- قرشي نباتي، علي اكبر، (1412ق)، قاموس قرآن (چاپ ششم)، تهران: انتشارات دارالكتب الاسلاميه.
18- کلینی رازی، ابی جعفر محمد بن یعقوب بن اسحاق، اصول کافی، انتشارات عامیه الاسلامیه
19- مجلسي، محمد باقربن محمدتقي(1403ق)، بحارالانوار(چاپ دوم)، بيروت: داراحياء التراث العربي
20- مجتهدي سيستاني، سيدمرتضي( 1391)، اسرار موفقيت (چاپ نهم)، قم: انتشارات الماس
21- محمدي ري شهري، محمد (1362)، عدل در جان بيني توحيد (چاپ سوم)، تهران: مركزانتشارات دفتر تبليغات اسلامي
22- مصباح يزدي، محمدتقي (1374)، آموزش عقايد (چاپ دوازدهم)،تهران: مركزچاپ ونشرسازمان تبليغات اسلامي
23- مطهري،مرتضي (1373)، عدل الهي (چاپ هشتم)، تهران: انتشارات صدرا
24- مكارم شيرازي، ناصر وهمكاران (1374)، تفسير نمونه (چاپ بيست وسوم)، تهران: دارالكتب الاسلاميه
25- مكارم شيرازي، ناصر (1372)، پنجاه درس اصول عقايد براي نوجوانان (چاپ پنجم)، قم: مدرسه الامام اميرالمؤمنين(عليه السلام).
26- مكارم شيرازي، ناصروهمكاران (1390)، مفاتيح نوين (چاپ بيست وهفتم)، قم: انتشارات امام علي بن ابيطالب(عليه السلام).
27- مهدويان، حسن؛ نطنزي، احمد (1386)، نگاهي قرآني به آزمون الاهي(چاپ اول)، تهران: انتشارات كانون انديشه جوان.
28- نجفي خميني، محمد جواد (1398ق)، تفسير آسان (چاپ اول)، تهران: انتشارات اسلاميه.
29- عوامل موثر در وقوع سيل و روشهاي كنترل آن profsite.um.ac.ir
30- وب سايت روابط عمومي دانشگاه علوم پزشكي تهران tums.ac.ir
31- نرم افزار جامع الاحاديث وجامع التفاسير نور
[1]- رک: انبیاء، 35؛ فجر، 15؛ طه، 120؛ طارق، 9 و 10؛ یونس، 30
[2] - رک: بقره، 49؛ انفال، 17
[3] - رک: بقره، 155؛ محمد، 31؛ مائده، 48؛ هود، 7؛ ملک، 2
[4] - وَإذ نجّينكم مِن ءالِ فرعونَ يَسومونَكُم سوءَ العَذابِ يُذَبِّحون أبناءَ كم وَ يَستَحيونَ نِساءَ كُم و في ذلِكُم بَلاءٌ مِن رَبِكُم عظيمٌ
[5] - فاما الانسان اذا ما ابتلاه ربه فاکرمه و نعمه فیقول ربی اکرمن و اما اذا ما ابتلاه فقدر علیه رزقه فیقول ربی اهانن
[6] - سَنَستَدرِجُهُم مِنْ حَيْثُ لا يعلمون
[7] - وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ
[8] - ولو أنّ أهل القُري آمَنوا و اتّقوا لَفَتحنا عَلَيهم بركاتٍ مِنَ السماء والارض
[9] - وَ لَئن شَكَرتُم لازيدَنّكم
[10] - استغفروا رَبّكُم إنّه كان غَفّاراً، يُرسِلِ السماء عليكم مدراراً و يُمدِدكم باموالٍ وبنينَ ويَجعَل لكم جناتٍ ويجعل لكم انهارا
[11] - «و ما اصابکم من مصیبةٍ فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر»؛ رك: حدید،22 و آل عمران، 1165
[12] - رک: تفسیر مجمع البیان، ج9، ص31 و تفاسیر درالمنثور و روح المعانی ذیل آیه 30 سوره شوری
[13] - اللهم اغفر لي الذنوب التي تنزل البلاء
[14] - انزل من السماء ماء فسالت اودية بقدرها …
[15] - و انزلنا من السماء و ماء بقدر…
[16] - و الذي نزّل من ااسماء ماء بقدر فانشرنا به بلده ميتا كذلك تخرجون
[17] - ر.ك: لقمان، 29 - فاطر ،13- حديد ، . 6
[18] - و لنبلونكم بشيء من الخوف و الجوع و نقص من الاموال و الانفس و الثمرات و بشر الصابرين
[19] - وَ ما أَرْسَلْنا في قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ
[20] - وَ لَقَدْ أَخَذْنا آلَ فِرْعَوْنَ بِالسِّنينَ وَ نَقْصٍ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ
[21] - انَّ اشَدَّ النّاس بَلاءً الانبياءُ ثُمَّ الَّذينَ يَلُونَهُم ثُمّ الامثَلُ فَالامثَل
[22] - و لَقَد ارسَلنا الى امَمٍ مِن قَبْلِكَ فَاخَذناهُم بِالبأساءِ وَ الضَّرّاءِ لَعَلَّهُم يَتَضَرَّعُونَ
[23] - وَلِيُمَحِّصَ اللهُ الذين آمَنوا و يَمْحَقَ الكافرين
[24] - أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَريبٌ
[25] - وَ كَيْفَ تَصْبِرُ عَلى ما لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْراً
[26] - الذین إذا أصابتهم مصیبة قالوا إنالله وإنا إلیه راجعون
[27] - فیما أوحی الله إلی موسی: یا موسی! اتخذنی جنة للشدائد وحصنالملمات الامور
[28] - الحمدُ للهِ لم يجعلْ مصيبتي في ديني، و الحمدُ للهِ الذي لَوْ شاءَ جَعَلَ مصيبَتي أَعظَمَ مما كانَتْ، و الحمدُ للهِ عَلَي الامرِ الذي شاءَ أَنْ يكونَ فكان
[29] - إنَّ ذِكرَنا مِنْ ذِكرِ الله
[30] - لن تکونوا مؤمنین حتی تعدوا البلاء نعمت والرخاء مصیبة وذلک أن الصبر عند البلاء اعظم من الغفلة عند الرخاء.
[31] - انا لله وإنا اليه راجعون، والحمدلله رب العالمين، اللهم اجُرني علي مصيبتي، واخلُفْ عليَّ أفضلَ منها
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات