ضرورت رهبری از دیدگاه اسلام و قرآن
فریده محمّدی[1]
چکیده
رهبری در اسلام از اهمیت و جایگاه مهمی برخوردار است كه اصول و ویژگیهای خاصی برای آن وجود دارد. دین اسلام بر امر رهبری و مدیریت جامعه تاكید زیادی دارد و پیامبران و امامان و اولوالامر را رهبر اجتماع در تمام امور معرفی كرده است. فعلیت یافتن زمامداری اسلامی نیز دلیل بارز بر توجه اسلام به امر ولایت و رهبری میباشد. این مسئله، حكمتی است كه حكایت از نیاز مردم جامعه به زمامداری میكند تا از هرج و مرج جلوگیری شود و نظم و صلح تضمین گردد. قرآن كریم، در مورد امامت و رهبری، هم به گذشته پرداخته و هم برای آینده نیز احكامی را ارائه كرده و ضرورت و اهمیت این مسئله را بیان نموده است. هر چند بزرگان صدر اسلام و پیامبر اكرم(ص) رخت از جهان بر بستهاند، اما جامعه همچنان به حیات خود ادامه میدهد. در این صورت نیز، نیاز به زمامداری و مدیریت سیاسی جامعه كاملاً احساس میشود. جامعه اسلامی نیز از این ضرورت مستثنی نیست. در قرآن كریم در باب رهبری آیات متعددی وجود دارد و هر كدام از این آیات ویژگیهای خاصی از رهبری و لزوم و ضرورت آن را بیان نموده است. در زمینه رهبری چنین آمده است: ای كسانی كه ایمان آوردهاید از خداوند، پیامبر و اولوالامر اطاعت كنید و هر گاه در امری نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید. در این آیه، مفسران منظور از كلمه «امر» را امارت و حكومت و اداره امور شئون امت اسلامی دانسته اند.
واژگان کلیدی: رهبری، ضرورت، اسلام، قرآن، جامعه
مقدمه
رهبری در عرف امروز، با همه توسعه و شمولی که پیدا کرده است، اگر بخواهیم مرادف و همانندی برای آن در مصطلاحات اسلامی پیدا کنیم باید بگوییم ارشاد و رشد یا هدایت و رشد، قدرت رهبری همان قدرت بر هدایت و ارشاد است در اصطلاحات اسلامی[2] رهبری هنگامی تحقق می یابد که شخص بخواهد شخص دیگری را به منظور نیل به هدف های پیش بینی شده به کار وادارد.[3]
موفقیت این عوامل بستگی دارد به: «ویژگی های آنان، شیوه رهبری، ماهیت کار و نیاز پیروان»[4] قرآن کریم تمامی عوامل فوق را در ضمن یک آیه بیان می فرماید: «فَبِما رَحمَهٍ مّنَ اللهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتُ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لانفَظُّوا مِن حَولِکَ فَأعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم فِی الاَمرِ فَاِذا عَزَمتُ فَتَوَکَّل عَلَی اللهِ اِنَّ اللهَ یُحِبُ المُتَوَکِلّینَ» به برکت رحمت الهی در برابر (مردم) نرم (و مهربان) شدی و اگر خشن و سنگدل بودی از پیرامون تو پخش و پراکنده می شدند، پس آنها را ببخش و برای آنان آمرزش بطلب و در کارها با ایشان مشورت کن، اما هنگامی که تصمیم گرفتی (قاطع باش و ) به خدا توکل کن، زیرا خداوند متوکلین را دوست دارد»[5]
در جامعه اسلامی، رهبر رکن است و اوست که بار سنگین انبیا و رسولان بزرگ الهی را در جامعه به دوش می کشد در روند میثاقی که خداوند از او گرفته در برابر نابرابری های حاصل از ستم و تجاوز صاحبان زر و زور وتزویر مقاومت می کند و در ظرف اندیشه ی او علاوه بر تمامی اصول و راهبردهای رهبری الهی، ایجاد اتحاد و انسجام اسلامی، یا به عبارتی تشکیل امت واحده ی اسلامی حائز اهمیت است.
اوصاف رهبری
در كتاب و منابع اسلامی برای فقها و رهبران سیاسی صفات و ویژگیهایی بیان شده كه این صفات لازمه رهبری جامعه اسلامی است، در اینجا به مهمترین این اوصاف اشاره میشود.
· علم
رهبر جامعه اسلامی باید از مقام علمی شایستهای برخوردار باشد تا با تشخیص قوانین الهی، مسائل سیاسی و اجتماعی را حل و فصل نماید. عالم اسلامی كسی است كه در مقام اجتهاد، علم به احكام اسلام بر اساس قرآن و سنت امامان داشته باشد تا با شناخت زمینه ها، احكام و قواعد دینی را در جامعه اجرا نماید.
· ایمان و اعتقاد
شرط مهم و اساسی برای حاكمیت بر جامعه مسلمین اعتقاد و ایمان كامل به مبانی اسلام است. ایمان و اعتقاد برای رهبری، ایمان جامعی است كه در آن معرفت قلبی، اقرار زبانی و التزام عملی به اركان اسلام باشد.
· اخلاق (عدالت و تقوا)
حاكم اسلامی میباید فردی عادل بوده و عدالت اجتماعی و اقتصادی را در جامعه اجرا نماید. قرآن كریم برای رهبری جامعه جز عدالت را نمی پذیرد. حضرت علی(ع) در این باب میفرمایند: «بدان كه بهترین بندگان خدا در پیشگاه خداوند امام عادلی است كه خود هدایت یافته و دیگران را نیز به سمت هدایت ببرد.» عدالت و تقوا از صفات اصلی رهبری میباشد.
· آگاهی سیاسی
رهبری و ولایت امر خطیری است و آشنایی و آگاهی رهبر از مسائل سیاسی در جهانی كه دشمنان اسلام سعی در تضعیف جامعه مسلمانان دارند، ضرورت دارد. آشنایی با سیاست و قدرت تحلیل سیاسی به رهبر این امكان را میدهد كه در هر زمان، با توجه به مقتضیات، تصمیمات لازم را اتخاذ نماید. وجود برخی خصایص برجسته برای رهبر را میتوان تدبیر و شم سیاسی نامید كه با به كارگیری آن، میتوان به تصمیمگیری شایسته دست یافت.
· شجاعت و توانایی مدیریت
لازمه رهبری است و خطیر بودن امری رهبری آن را ایجاد مینماید. تصمیمات مهم سیاسی و نظامی در مقاطع حساس نیازمند قاطعیت مدبرانه و شجاعانه است تا با اتخاذ آن جامعه از سرگردانی نجات پیدا كند. قدرت مدیریت خصلت دیگری است كه رهبر با دارا بودن آن، میتواند در اركان دولت انسجام ایجاد كرده و امور را به نحو شایسته سازماندهی كند. این اوصاف در كنار دیگر ویژگیهای رهبری میتواند صفات رهبری را كامل سازد.
جایگاه و اهمیت رهبری ازدیدگاه قرآن و عترت
به همان اندازه که در تفکر دینی - اسلامی، وجود «ولی الله» و «حجت الله» در زمین و میان توده مردم به عنوان رهبری دینی و الهی، مقتدا و اسوه ی مردم دین دار و ولایت مدار ضرورت دارد، پذیرش ولایت ولی و رهبری دینی توسط مردم نیز ضروری و اجتناب ناپذیر است؛ زیرا بنا به تصحیح قرآن کریم، انسان ها از دو حال خارج نیستند: یا مسلمانِ مؤمن اند و تحت ولایت الهی اند، در نتیجه قرین سعادتمندی و رستگاری خواهند شد و یا فاسق کافرند و تحت ولایت شیطان و طاغوت می باشند و دچار بدفرجامی و گمراهی اند؛ چنان که در آیه الکرسی آمده است: «اَللهُ وَلِیُّ الذَّینَ آمَنُوا یُخرجُهُم مِّنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَروا اَولِیآئُهُمُ الطاغُوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ اِلَی الظُّلُماتِ اولئِکَ اَصحابُ النّارِ هُم فیها خالِدُونَ؛ خداوند ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آورده اند؛ آنها را از ظلمت به سوی نور بیرون می برد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوت هستند، که آنها را از نور به سوی ظلمت ها بیرون می برند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند. »[6]
در آیه ی 55 سوره ی مائده، مشهور به آیه ی ولایت نیز خداوند رهبری و لایت راستین را معرفی کرده است[7]؛ که خدا و رسولش و مومنان نمازگزار و صدقه دهنده در حال نماز (علی (علیه السلام)) می باشند و در آیه ی اولی الامر می فرماید: «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اَطِیعُوا اللهَ وَ اَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ اُولِی الاَمرِ مِنکُم؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا و اطاعت کنید پیامبر و صاحبان امر را»[8] در این آیه نکات تفسیری- کلامی مهمی وجود دارد؛ از جمله: وجوب پیروی بی قید و شرط از اولی الامر، همسان و همانند پیامبر؛ فراگیر بودن حاکمیت و فرمانروایی اولی الامر در همه شئون مادی، معنوی، دینی و دنیوی و نیز این آیه بر وجوب پیروی مطلق از اولی الامر معصوم یا نمایندگان و نواب خاص و عام او در امور دینی، دنیوی، سیاسی و اجتماعی دلالت دارد.
نقش ولایت و رهبری در هدایت باطنی
درست است که رهبری در نظام اسلامی، در دوران غیبت، معصوم نیست ولی در همان منصب عصمت قرار گرفته و طبق نظریه انتصاب (که نظر مشهور فقهاست) به اذن عامِ امام معصوم نصب شده است (در صورت جامعیت شرایط) و اصطلاحاً (نائب الغیبه) است[9] و تمام اختیارات حکومت معصومان را دارد؛ بنابراین از آنجا که یکی از مهم ترین رسالت های اولیای خاص الهی و همچنین رهبر جامعه اسلامی، دستگیری معنوی و پشتیبانی روحی و باطنی از سالکان طریق هدایت و معنویت است.این شأن از مهم ترین شئون و رسالت های آن بزرگواران می باشد؛ از این رو نقش امام حامل ولایت معنوی و باطنی و همچنین رهبران جامعه اسلامی، پرورش روح انسان های مستعد به سوی کمال مطلق است.
نقش رهبری علمی در هدایت جامعه ی اسلامی
یکی دیگر از نقش های رهبری اسلامی ، رهبری علمی و هدایت جامعه اسلامی است به رغم شعار انحرافی که پس از پیامبر (صلی الله علیه واله) طرح گردید (حسبنا کتاب الله)، به دلایل عقلی و نقلی و تجربه ی تاریخی ثابت شده است که قانون به تنهایی کارساز و رهگشا نیست، بلکه وجود کارشناس مسائل علمی- اسلامی ومفسر رسمی دین که بتواند مفاهیم قرآن را به خوبی بشناسد و به اجرا بگذرد لازم و ضروری است.
نقش های سیاسی و حکومتی
آن دسته از راهکارها و تلاش هایی را که رهبری اسلامی در جامعه به کار می گیرد عبارتند از:
· استقرار حکومت اسلامی
پی ریزی یک نظام واحد سیاسی، مهم ترین عامل در ایجاد وحدت اسلامی خواهد بود و علاوه بر این، زمینه ای برای تشکیل امت واحده، چرا که بدون داشتن حکومت دینی و هدایت سیاسی جامعه توسط رهبری واحد، جامعه اسلامی وجود نداشته و سخن از جوامع مسلمان و به عبارتی انسجام اسلامی در سرتا سر عالم و زمینه سازی های فکری و عینی وحدت امت اسلام بی معناست. چنان که در قرآن آمده «وَ نُریدُ اَن نَّمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفُوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم اَئِمَّهً وَّ نَجعَلَهُمُ الوارِثینَ؛ و ما می خواهیم بر کساین که در روی زمین به زبونی کشیده شده اند منت نهیم و ایشان را پیشوایان و وارثان گردانیم.»[10]
· تقویت و توسعه وحدت وانسجام سیاسی درابعاد داخلی وخارجی؛
تقویت و توسعه وحدت و انسجام سیاسی را بایداز استراتژی های رهبر اسلام تلقی کرد؛ چرا که قلمرو نفوذ و حاکمیت دولت اسلامی باید از محدوده ی جغرافیایی با رهبری صحیح و برنامه ریزی شده، فراتر رفته و بی تردید این نوع حاکمیت از جانب رهبر اسلامی؛ یعنی خلافت و وارثت امت اسلام که عهدی از سوی خداست: «وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُم خَلائِفَ الاَرضِ وَ رَفَعَ بَعضَکُم فَوقَ بَعضٍ دَرَجاتٍ لِّیَبلُوَکُم فِیما اتیکم…؛ و او کسی است که شما را جانشینان الهی، بر روی زمین گماشت، و بعضی را بر بعضی دیگر به درجاتی برتری داد تا شما را در آنچه بخشیده است بیازماید…»[11] بدین ترتیب، استراتژی سیاسی رهبری اسلامی و نقشی که وی در این راستا دارد، نه تنها سبب وحدت بخشی یک جامعه شده بلکه تلاشی در جهت دعوت توحیدی- سیاسی ملت ها، برای الحاق به حوزه ی جامعه اسلامی و در نهایت تشکیل یک جامعه جهانی امت واحده نیز می باشد «اِنَّ الدّینَ عِندَاللهِ الاِسلامٌ… دین خداپسند همانا اسلام است… »[12]
· تدابیر دفاعی
پس از استقرا حکومت اسلامی و تقویت و توسعه وحدت و انسجام سیاسی در ابعاد داخلی و خارجی، نوبت به اجرای تدابیر دفاعی و جهادی جهت حفظ و دفاع از وحدت سیاسی و تحکیم پایه های آن توسط رهبر اسلامی می رسد که این امر نیز نقش مهمی در ایجاد تقویت و توسعه اتحاد ملی و انسجام اسلامی دارد. چنان که قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «وَ اَعِدُّوا لَهُم مَّا استتَطَعتُم مَّن قُوَّهٍ وَّ مِن رِّباطِ الخَیلِ تُرهِبُونَ بِه عَدُوَّاللهِ وَ عَدُوَّکُم وَ آخَرینَ مِن دُونِهِم لاتَعلَمُونَهُمُ اللهُ یَعلَمُهُم…؛ و در برابر آنان هر نیرویی که می توانید از جمله نگاهداری اسبان، فراهم آورید تا به آن وسیله دشمن خدا و دشمن خود را بترسانید، همچنین دیگرانی را هم غیر از آنان که شما ایشان را نمی شناسید و خداوند آنها را می شناسد…«[13]
نقش های فرهنگی و عقیدتی
کارکردهای فرهنگی و عقیدتی اسلامی شامل کلیه تلاش هایی است که در جهت ترسیم دورنمای مطلوب امت واحده ی اسلامی صورت می پذیرد. این امور، موضع گیری ها و تصمیماتی است که در ساختار فرهنگی جامعه واقع شده و محتوای دعوت فکری و رهبری اسلامی را در بر می گیرد.
· نهضت فرهنگی اسلام
مبارزه ی فرهنگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) به عنوان رهبر اسلامی در برابر جامعه جاهلی آن زمان، از دوران حضور ده ساله در مکه مکرمه آغاز شد. چنان که این امر در این دوران شامل برخورد فکری با عقاید مشرکین در محدوده ی مباحث جهان بینی و رویا رویی و ضدیت با مظاهر شرک و بت پرستی و طرح عدم نفع و بی بهره مندی انسان از آنها بوده است «وَّاتَّخَذُوا مِن دُوُنِهِ الِهَهً لاّیَخلُقُونَ شَیئاً وَّ هُم یُخلَقُونَ وَ لایَملِکُونَ لِاَنفُسِهُم ضَرَّاً وَّ لانَفعاً وَّ لا یَملِکُونَ مَوتاً وَّ لاحَیوهً وَّ لا نُشُورًا»[14]
در عصر حاضر نیز، انقلاب فرهنگی که توسط امام خمینی (ره) به منظور مبارزه با اندیشه های شرک آلود و غیر توحیدی صورت پذیرفت؛ در مجموع زمینه ساز نوعی وحدت ملی و انسجام اسلامی گشت. نکته ای که قابل تأمل است، این که رهبر اسلامی با طرح گفتگوهای اعتقادی، برهان توحیدی را در افکار مردمان بیش تر از پیش می پروراند و زمینه های درونی و فکری تفکر سالم انسان ها را بیدار و آنها را به تحریک عقلانی بهینه وا می دارد.
· آرمان توحید گرایی و یکتاپرستی؛
اصل توحید گرایی و یکتاپرستی، از اصول قرآنی است که نقش بسزایی در دستیابی به وحدت در جامعه اسلامی دارد که آیات فراوانی نیز در این مورد آمده است و در همین راستا تکیه ی رهبر اسلامی بر توحید به ویژه متصل دانستن رسالت اعتقادی خود بر پایه های دین ابراهیمی، بهترین استفاده از ظرفیت اجتماعی در مسیر ایجاد وحدت فکری و توجه دادن به دورنمای اعتقادی امت واحده است که قرآن فرموده: «قُل اِنَّنِی هَدَانی رَبِّی اِلَی صِراطٍ مُّستَقیمٍ دِیناً قِیَماً مِّلَّهً اِبراهیمَ حَنیفاً وَّ مَا کانَ مِنَ المُشرِکینَ»[15]
· ایجاد حلقه ی عقیدتی مشترک
یکی دیگر از ارزشمندترین راهبردها و نقش های رهبری اسلامی در مسیر تحقق اتحاد ملی ، تلاش برای ایجاد هویت واحد فرهنگی یا مرزبندی اعتقادی است. مبارزه فرهنگی با عقاید الحادی و تکیه بر توحید، می بایست با یک حرکت کارآمد دیگری به مرحله ی فراهم آوری یک اجتماع فرهنگی- دینی برسد که نقطه ی آغازین آن، پیدایش هویت واحد فکری و اعتقادی است؛ آن گونه که افراد رادر یک سیستم بینشی و نگرشی به یکدیگر پیوند زند که: «… وَ اعتَصِمُوا بِاللهِ هُوَ مَولَیکُم فَنِعمَ المَولَی وَ نِعمَ النَّصیرُ؛ به خدا پناه ببرید، او سرور شماست، چه نیکو سروری و چه نیکو یاوری…»[16] نامه ی امام خمینی (ره) به گورباچوف که وی را به اسلام فراخوانده است، نمونه ی آشکاری از استراتژی رهبر اسلامی در عصر حاضر است که انگیزه ای برای ایجاد یک حلقه ی عقیدتی مشترک و صبغه توحیدی بر اساس دعوت اسلام پدید آمد.
نقش های ارزشی و اجتماعی
راهبردهای ارزشی واجتماعی، به بررسی و تأثیر رهبری اسلامی در بکارگیری و ایجاد تقویت و توسعه اتحاد ملی به عنوان یک ابزار در جامعه ی اسلامی می پردازد.
· تثبیت وحدت ایمانی
رهبری اسلامی با تأسی به سیره نبوی و ائمه معصومین (علیه السلام) در مسیر تثبیت «همبستگی ایمانی مسلمین»، نقش بسزایی درایجاد تقویت و توسعه اتحاد ملی دارد چنان که در روایت آمده: «المُسلِم اَخُوا المُسلِمُ… »[17] ایجاد یک چنین حس مشترک دینی و پیوستگی مذهبی واحد، بین مؤمنین در کلام زیبای منسوب به حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه واله) کاملاً مشهود است که: «المُؤمِنونَ کَنَفسٍ واحدَه»[18]
· بهره بری از ظرفیت های اجتماعی
رهبری اسلامی با استفاده از ظرفیت های خاص در چارچوب اجتماعی جامعه نیز نقش بسزایی دارد چنان که به بیان نویسندگان تاریخ اسلام این امر در رهبری پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) به خوبی نمایان است به هر حال، سراسر وقایع تاریخ اسلام، گویای شواهدی است که نقش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله) را به عنوان رهبری اسلامی در جلوگیری از افتراق صفوف مسلمین و متقابلاً بهره بری از ابزار وحدت اسلامی را نشان میدهد و این دستور آشکار اسلام بود: «وَ لا تَکُونُوا کَالّذینَ تَفَرَّقُوا وَاختَلَفُوا»[19]
· حفظ وفاق ملی
سیاست پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) در باره ویران سازی مسجد ضرار به منظور جلوگیری از شکاف سیاسی در جامعه اسلامی بود تا در پی آن وفاق ملی آسیب نبیند. چنان که سیاست حضرت امام خمینی (رحمه الله) در خصوص صدور فتوا علیه ارتداد سلمان رشدی با اقتدار و قاطعیت تمام نیز، نمونه ای از حفظ وفاق بود. ایشان به عنوان رهبری اسلامی در تمام موانعی که احساس خطر می کردند، جلوی هر گونه هتک حرمت به مقدسات اسلامی را با شهامت تمام می گرفتند. همچنین موضع گیری قاطع مقام معظم رهبری در برابر کسانی که به شخصیت ارزشمند پیامبر اعظم (صلی الله علیه واله) در سال های اخیر هتک حرمت کردند، تا آنجا که به نام گذاری دو سال با محوریت شخصیت پیامبر (صلی الله علیه واله) (سال 85 و 86) از سوی ایشان انجامید، نمونه ای دیگر از وفاق ملی توسط رهبر اسلامی در عصر حاضر می باشد.
5-5- نفی نژادپرستی و قومیت گرایی؛ عوامل جدایی و مرزبندی جوامع بشری یا زبان است یا رنگ، یا نژاد یا قوم و قبیله، یا فقر و ثروت و طبقات اجتماعی یا بردگی و آزادی و یا… می باشد اما در اندیشه ی رهبران دینی به جهت حفظ و تقویت پایه های اتحاد ملی و انسجام اسلامی هیچ مرز جدایی نیست و این بزرگواران چه در بیان و چه در عمل، همه را یکسان می بینند و تنها تقوا را با تأسی به قرآن کریم و پیامبر اکرم و اهل بیت معیار برتری می شمارند. اعمال چنین رفتاری از سوی رهبری دینی در جامعه اسلامی علاوه بر تقویت و توسعه اتحاد ملی و انسجام اسلامی، یأس و وحشت را در دل دشمنان می اندازد و اصول ارزشی خاصی را در جامعه حاکم می سازد.
· حمایت از محرومین
شکی نیست که فراهم آوردن رفاه و آسایش و تحقق کفاف در زندگی برای تمام اقشار اجتماع، از اهداف اساسی رهبری و حکومت اسلامی است که این امر زمینه ساز تعالی و بالندگی معنوی به شمار می رود؛ چرا که رهبران اسلامی در راه ایجاد امنیت، تأمین معیشت و فقر زدایی، گام هایی جدی بر می دارند. اما همواره در جامعه کسانی هستند که جزء محرومین جامعه می باشند و رهبران الهی در طول تاریخ به این گروه بی تفاوت نبوده، بلکه برای حل مشکلات آنان از هیچ کوششی دریغ نورزیده اند. حمایت از این مردمان در طول تاریخ اسلام باعث جذب آنان به دین شده و نوعی وحدت اجتماعی را سبب گردیده است. چنان که در عصر حاضر نیز اعلام حمایت حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری از ملل محروم و آسیب دیده از دول استکباری، سبب جذب بسیاری از این انسان ها به سمت اسلام شده است وتجربه ثابت کرده که اولین اصل اساسی و تردید ناپذیر در پیروزی و سربلندی ملل مسلمان، اتحاد و همسویی و همدلی دنیای اسلام برای حل مشکلات آن ملل محروم می باشد.
· تمسک به مشترکات
رهبری اسلامی در همه زمان ها ثابت کرده که به منظور تشکیل امت واحده با تکیه بر وجوه مشترک، از هیچ تلاشی فروگذار نکرده است. چنان که امام خمینی (ره) به عنوان منادی وحدت در جهان امروز، علاوه بر رهبری انقلاب اسلامی در ایران، ابتکاراتی نیز در جهت وحدت اسلامی داشتند. ابتکاراتی چون ارائه تئوری حکومت اسلامی، اعلام روز جهانی قدس، اقامه ی نماز جمعه، احیای حج ابراهیمی و … و در این راستا، امام حتی پا را فراتر از اتحاد میان ادیان الهی نهاده و با دعوت از همه مستضعفان جهان درخواست می کنند همه مستضعفین روی زمین از هر فرقه، مسلک و مذهب، حزب واحدی تشکیل داده تا بتوانند از حقوق خود دفاع کنند و حتی خود را از ظالمین باز پس گیرند».[20]
ضرورت وجود رهبر در جامعه از نگاه امام علی (ع)
نظام حکومتی برای اداره جامعه و پاسداری از ارزشهای آن، به دستگاه هدایت و رهبری نیاز دارد تا فعالیتهای گوناگون افراد را زیر پوشش خود قرار دهد و با بهرهگیری از امکانات موجود کیان و موجودیت جامعه را حفظ و زمینه رشد و توسعه را در ابعاد مختلف فراهم آورد تا مصالح اجتماعی و نیاز فردی در حد ممکن تأمین شود.
بین حکومت و رهبری رابطه مستقیم وجود دارد، یعنی هر حکومتی ناچار حاکم و رهبر میخواهد اما ممکن است شخصی رهبر باشد ولی حکومتی نداشته باشد، در هر حال رابطه این دو مقوله در مقام ثبوت رابطه تساوی و در مقام اثبات عام و خاص مطلق است، یعنی از نظر عقلی هر حکومتی باید حاکم داشته باشد و هر حاکمی باید حکومت کند، ولی در مقام اثبات ممکن است شخصی رهبر باشد اما حکومتی نداشته باشد و از طرفی هم با توجه به نیاز جامعه به استفاده از دانش، تجربه و توانایی کسانی که در زمینههای گوناگون برتری لازم را دارند، انواع مختلف رهبری شکل میگیرد که مهمترین آنها عبارتند از: رهبری سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و علمی. در این نوشتار، بیشتر محوریت با نوع سیاسی – اجتماعی آن (حاکم) می باشد.
در بررسی ضرورت وجود رهبر در جامعه از منظر امام علی (علیه السلام) میبینیم که ایشان با بیان مسئولیتهای رهبری، وظایف رهبری، حقوق متقابل مردم و رهبر، جایگاه رهبری، رهبران واقعی، روشهای اجرایی حکومت و مباحث ریز و درشت حکومتداری، توجه خاصی نسبت به مسئله رهبری در جامعهی دینی دارند. اگر وجود این ضرورت نبود، دغدغه فکری ایشان هم متوجه امر دیگری میشد و این قدر دقیق و ظریف به مباحث حکومت و رهبری در جامعه نمیپرداخت.
در اینجا به مواردی از این ضرورتها در کلام امام علی (علیه السلام) اشاره میکنیم:
الف- رهبری اساس زندگی اجتماعی
علی (علیه السلام)، آن پیشوای صالح و رهبر بر حق، ضرورت امامت و لزوم رهبری را در جامعه بشری بر اساس ضرورت زندگی اجتماعی در بیانی شیوا و جمله ای بلیغ و رسا چنین میفرماید:
«لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْأَمِیرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ یَعْمَلُ فِی إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ یَسْتَمْتِعُ فِیهَاالْکَافِرُ وَ یُبَلِّغُ اللَّهُ فِیهَا الْأَجَلَ وَ یُجْمَعُ بِهِ الْفَیْءُ وَیُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ وَ تَأْمَنُ بِهِ السُّبُلُ وَ یُؤْخَذُ بِهِ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ حَتَّى یَسْتَرِیحَ بَرٌّ وَ یُسْتَرَاحَ مِنْ فَاجِرٍ; در حالى که مردم به زمامدارى نیک، نیازمندند تا مؤمنان در سایه حکومت، به کار خود مشغول و کافران هم بهره مند شوند، و مردم در استقرار حکومت، زندگى کنند، به وسیله حکومت بیت المال جمع آورى میگردد و به کمک آن با دشمنان مى توان مبارزه کرد. جاده ها امن و امان، و حقّ ضعیفان از نیرومندان گرفته مى شود، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران، در امان می باشند.»[21]
این کلام مولا امیرالمؤمنین (علیه السلام) در رد دعوی پوچ خوارج است که به نوعی آنارشیست[22] گرویده و تحت عنوان دلفریب «لاحکم الالله» مدعی آن بودند که نباید در میان بشر، امارت، فرمانروایی و حکومت باشد و به طور کلی رهبری و امامت را نفی می کردند و با این فکر خام بین رهبری حق و عدالت و حکومت جور و ستم، فرقی قائل نبودند و چنانکه تاریخ خاطرنشان می سازد این جماعت گرد هم آمدند و به تبادلنظر پرداختند! و فساد جامعه آن روز را معلول حکومت حاکمان وقت دانستند و توطئه ترور آنان را چیدند هر چند که به دنبال این توطئه، فقط امیرالمؤمنین (علیه السلام) به شهادت رسید و بقیه جان سالم به در بردند.
به هر حال علی (علیه السلام) این فکر خام را بسیار سخیف دانسته و در جایی دیگر همین مضمون را با عبارتی کوتاهتر چنین بیان میفرماید: «أَمَّا الْإِمْرَةُ الْبَرَّةُ فَیَعْمَلُ فِیهَا التَّقِیُّ وَ أَمَّا الْإِمْرَةُ الْفَاجِرَةُ فَیَتَمَتَّعُ فِیهَاالشَّقِیُّ; امّا در حکومت پاکان، پرهیزکار به خوبى انجام وظیفه مى کند ولى در حکومت بدکاران، ناپاک از آن بهرمند مى شود تا مدتش سر آید و مرگ فرا رسد. »[23]
ب- رهبر الهی زنده کننده حدود الهی در جامعه
یکی از بهترین ادله برای ضرورت وجود رهبر در جامعه بیان حضرت علی (علیه السلام) در تفسیر بعضی آیات قرآن از قبیل « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ وَ اعْلَمُواأَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِتُحْشَرُونَ»[24] ، « وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»[25]، «ارْکَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّکُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیْرَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[26] و… است که می فرماید:
«وَ فِی هَذَا أَوْضَحُ دَلِیلٍ عَلَى أَنَّهُ لَا بُدَّ لِلْأُمَّةِ مِنْ إِمَامٍ یَقُولُ بِأَمْرِهِمْ فَیَأْمُرُهُمْ وَ یَنْهَاهُمْ وَ یُقِیمُ فِیهِمُ الْحُدُودَ وَ یُجَاهِدُ الْعَدُوَّ وَ یَقْسِمُ الْغَنَائِمَ وَ یَفْرِضُ الْفَرَائِضَ وَ یُعَرِّفُهُمْ أَبْوَابَ مَا فِیهِ صَلَاحُهُمْ وَ یُحَذِّرُهُمْ مَا فِیهِ مَضَارُّهُمْ إِذْ کَانَ الْأَمْرُ وَ النَّهْیُ أَحَدَ أَسْبَابِ بَقَاءِ الْخَلْقِ وَ إِلَّا سَقَطَتِ الرَّغْبَةُ وَ الرَّهْبَةُ وَ لَمْ یَرْتَدِعْ وَ لَفَسَدَ التَّدْبِیرُ وَ کَانَ ذَلِکَ سَبَباً لِهَلَاکِ الْعِبَاد; در این آیات دلیل بسیار روشنی است بر اینکه امت باید امام و پیشوا داشته باشد که قیام به کارهای آنها بکند، به آنها امر و نهی نماید و حدود الهی را در میان آنها برپا دارد، با دشمن پیکار کند و غنایم را عادلانه تقسیم نماید و واجبات را تحقق ببخشد، و ابواب صلاح آنها را به آنها نشان دهد و از آنچه برای آنان زیان بخش است برحذر دارد، زیرا امر و نهی یکی از اسباب بقای خلق است وگرنه تشویق و ترس از بین می رود و هیچ کس از گناه باز نمی ایستد، نظام جامعه فاسد میشود و این سبب هلاک بندگان است.»[27]
ج- رهبر الهی حافظ امور در جامعه
علی (علیه السلام) اهمیت رهبری در جامعه را بیان میکنند و افراد جامعه را دعوت میکنند که به سوی امام خود بیایند و پایههای حکومت دینی را محکم نمایند، چرا که حکومت و رهبری الهی حافظ امور جامعه است. میفرماید: «إِنَّ فِی سُلْطَانِاللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِکُمْ ; همانا حکومت الهى حافظ امور شماست»[28]
د- حفظ جان و مال بندگان خدا در گرو رهبری صالح
علی (علیه السلام) به جهت جایگاه مهم و تأثیرگذار رهبری در جامعه از این که این مهم به دست نااهلان بی افتد نگران بوده و میفرماید:
«وَ لَکِنَّنِی آسَى أَنْ یَلِیَ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ سُفَهَاؤُهَا وَ فُجَّارُهَا فَیَتَّخِذُوا مَالَ اللَّهِ دُوَلًا وَ عِبَادَهُ خَوَلًا وَ الصَّالِحِینَ حَرْباً وَ الْفَاسِقِینَ حِزْباً; لکن از این اندوهناکم که بى خردان و تبهکاران این امّت، حکومت را به دست آورند، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان او را به بردگى کشند، با نیکوکاران در جنگ، و با فاسقان همراه باشند».[29]
نتیجه گیری
با توجه به اینکه رهبر نقش بسیار تعیین کننده ای در بیداری، عزت، عظمت، پیشرفت و یا عقب ماندگی، ذلت و خاری یک جامعه دارد می توان چنین نتیجه گرفت که:
1- رهبران جامعه همچون انبیاء و ائمه معصومین (علیهم السلام) در زمینه های مختلف- هدایت باطنی، علمی، سیاسی و حکومتی، فرهنگی و عقیدتی، ارزشی و اجتماعی- نقش بسزایی دارند.
2- آرمان الهی وحدت و انسجام امت اسلامی، بستگی به وجود رهبری صالح دارد که به دور از اختلاف نظرها و جدای از عوامل تفرقه و تبعیض، امت را در یک محور بنیادین گرد آورده و از تشتت و تفرق که سبب آسیب پذیری پایه های توسعه و تقویت این امور هستند، مصونیت دهد.
3- رهبر جامه اسلامی باید دین شناس و آگه بر قوانین آن باشد تا بتواند در شرایط سرنوشت ساز بر محور قوانین آسمانی تصمیم بگیرد و با حفظ خویشتن داری و آرامش در تسلط بر اوضاع به هنگام بحران، تصمیمی منطقی و عادلانه اتخاذ نماید.
4- نقش رهبری در ایجاد تقویت و توسعه اسلامی به معنای اجتماع مسلمانان در یک صف واحد با تکیه بر اصول مشترک در برابر دشمنان می باشد.
5- رهبری جامعه اسلامی به عنوان ادامه دهنده مسیر نبی اکرم (صلی الله علیه واله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) ، به زیباترین شکلِ ممکن، عامل ایجاد تقویت و توسعه اتحاد ملی خواهد بود.
منابع و مآخذ
1. قرآن کریم
2. نهج البلاغه
3. مرتضی، مطهری، امامت و رهبری.
4. اسفندیار سعادت، مدیریت منابع انسانی.
5. تفسیر کشاف، زمخشری خوارزمی، ج1.
6. جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج40.
7. کنزالعمال، متقی هندی، ج1.
8. تفسیر روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتح رازی، ج1.
9. صحیفه نور، ج9.
10.شمیم وحدت (مجموعه سخنرانی ها و مقالات سلسله همایش های تبیین روحانیت در اتحاد ملی و انسجام اسلامی)، (1387)، کرمانشاه: انتشارات طاق بستان(وابسته به حوزه مشاوره امور روحانیت استانداری و اداره کل اوقاف و امور خیریه استان کرمانشاه)، چاپ اول.
11.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج90.
[1] طلبه سطح2 مدرسه علمیه خواهران هاجر خمین
[2] . مرتضی، مطهری، امامت و رهبری، ص 209
[3] . اسفندیار سعادت، مدیریت منابع انسانی، ص 76.
[4] . همان، ص 77
[5] . آل عمران / 159
[6] . بقره/257
[7] . تفسیر کشاف، زمخشری خوارزمی، ج1، ص 624
[8] . نساء /59
[9] . جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج40، ص 17
[10] . قصص / 5
[11] . انعام / 165
[12] . آل عمران / 19
[13] . انفال / 60
[14] . فرقان / 3
[15] . انعام/ 161
[16] . حج/ 78
[17] . کنزالعمال، متقی هندی، ج1، ص 149
[18] . تفسیر روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتح رازی، ج1،ص 621
[19] . آل عمران / 105
[20] . صحیفه نور، ج9، ص 280
[21] . نهج البلاغه، خطبه ۴۰
[22] . هرج و مرج طلب ( Anarchist) گروهی در اصل نیازمندی جوامع انسانی به حکومت تشکیک و آن را انکار میکنند که در
فرهنگ علوم سیاسی از آن به آنارشیست (Anarchist) تعبیر میشود. آنارشیزم یا سرور ستیزی از (Anarchism) از (Anarkia) در زبان یونانی به معنای سروری است، این گروه هوادار برافتادن هرگونه دولت و قرار گرفتن انجمنهای آزاد و همیاری داوطلبانه افراد و گروهها به جای هر شکلی از دولت است. (ر.ک.داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، ص ۴۰-۴۱ و همچنین علی آقابخش و مینو افشاری راد، فرهنگ علوم سیاسی، ص ۲۱)
[23] . نهج البلاغه، خطبه ۴۰
[24] . انفال / 24
[25] . بقره / 179
[26] .حج/ 77
[27] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۹۰، ص۴۱۹
[28] . نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹
[29] . نهج البلاغه، نامه 62
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات