علل بزهکاری اطفال از دیدگاه قرآن کریم و روایات
سمیّه بداقیان*
چکیده
اسلام در مورد رفتار اطفال سفارشات فراوان دارد. اجازه ورود در اوقات خلوت آنها قرآن سفارشات صریح دارد و این توصیه ها در جهت از بین بردن زمینه های انحرافات اخلاقی کودکان می باشد .تاثیر دوستان نا اهل و منحرف و لزوم اجتناب از همنشینی با افراد ناباب نیز به عنوان یکی از عوامل کجروی ها در قرآن مورد توجه قرار گرفته است. همچنین اهمیت محبت به اطفال و ایتام و تامین نیازهای عاطفی آنان نیز از سفارشات قرآن به انسان ها است. این امر در جای خود از مهمترین عوامل تامین کننده سلامت روحی –روانی اطفال و فقدان آن زمینه ساز بسیاری از مشکلات اخلاقی و بزهکاری ها می تواند باشد .بنابراین قرآن با شناخت همه جانبه از ابعاد گوناگون شخصیتی انسان ها به امر تربیت صحیح کودکان و جلوگیری از کجروی های آنها توجه کافی مبذور داشته و در خصوص آن راهکاری عملی ارائه نموده است .که می تواند مبنای علوم تربیتی و هدایت و ارشاد کودکان و نوجوانان در هر زمان و مکانی قرار گیرد .قرآن به عنوان کامل ترین کتاب انسان سازی عنایت ویژه ای به مساله تربیت اطفال و پرورش صحیح آنها بر فطرت پاک الهی دارد و زمینه های بروز انحرافات اخلاقی را متذکر شده نسبت به گرفتار شدن در دام شیطان به انسان ها مفاسد هشدار می دهد .در قرآن نماز به عنوان مهمترین عامل بازدارنده از فردی و اجتماعی مورد تاکید فراوان قرار گرفته است و سبک شماران آن را با عنوان “ساهون” یاد کرده و مورد نکوهش شدید قرار داده است .همچنین در قالب پندها و توصیه های لقمان به فرزندش او را به برپایی نماز و انجام امر به معروف و نهی از منکر و شکیبایی در مقابل مصائب و در خصوص جداسازی خوابگاه فرزندان از پدر و مادر سفارش می کند.
واژگان کلیدی: بزهکاری، نوجوانان در معرض خطر، پیشگیری زود رس، خانواده
مقدمه
خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است که بوسیله ازدواج زن و مرد تشکیل می شود و با تولد فرزندان تکامل می یابد. امّا اینکه فرزندان چگونه پرورش یابند تا به این تناسل بقا ادامه دهند و صحت و سلامت جامعه را تأمین نمایند، خود زاییده ی تفکر، تلاش و روشهای تربیتی خانواده است. بزهکاری در کودکان و نوجوانان هرچند می تواند به عوامل بسیار، ازجمله مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و غیر وابسته باشد. امّا در گام نخست این خانواده است که کودک را به مسیر صحیح هدایت می کند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا می سازد انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر افکار، عقاید و رفتار اطرافیان قرار می گیردو بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها الگوههایی را که بنحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتاری خود قرار خواهد داد.
به این ترتیب اگر با گسترش بزهکاری در کودکان و نوجوانان روبرو هستیم باید خانواده را بعنوان اولین کانال ورودی فرد به اجتماع مورد بررسی قرار دهیم و علل و انگیزه های اولیه را در آن جستجو نماییم و در این مقاله تأثیر خانواده با کارکرد پایین بر بزهکاری کودکان و نوجوانان تأکید می نمایند با هم می خوانیم.
کودکان و نوجوانان بزهکار معمولاً دارای والدین بسیار خشن و سخت گیر یا بسیار بی تفاوت و بی توجهی هستند عدم توجه و اهمیّت به نیازها و خواسته های جسمی و روحی کودک، ذهن و فکر او را مغشوش کرده و دچار ناآرامی و التهاب می نمایند.
از طرفی خشونت ها، سرزنش و سرکوفت های بی مورد، بی لیاقتی، سرخوردگی و در نهایت اضطراب دایمی را به ناخداگاه فرد انتقال می دهد. در چنین وضعیتی کودک که جایگاه مشخصی برای خود در خانواده نمی یابد کم کم از حالت عادی خارج شده و به اعمالی روی می آورد تا شاید از این طریق توجه دیگران را به خود معطوف دارد.
برای کودک در این مرحله زیاد مهم نیست که این امر دارای نتایج مثبت و یا منفی هستند بلکه آنچه برای او حایز اهمیّت است فقط نیاز به نگاه و توجه دیگران است که در اثر کمبودهای عاطفی در وجود او ریشه دوانده و او را وادار به چنین کارهایی کرده است.
در مطالعه علل رفتار مجرمانه همیشه باید عوامل چندگانه موجد جرم و تاثیر متقابل آنها را در یکدیگر مورد نظر قراردهیم. برحسب مورد ممکن است تاثیر یکی از این عوامل از عامل دیگر بیشتر باشد، ولی هیچ گاه یک عامل واحد، علت کلیه رفتارهای مجرمانه نیست.
در بزهکاری، عوامل اجتماعی و روانی هردو بر یکدیگر اثر میگذارند و با یکدیگر همبستگی دارند. عوامل دسته اول در محیط وجود دارد و فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. عوامل دسته دوم نیز در درون شخصیت موجود است و در مقابل محیط واکنش نشان میدهند و روشن است که از لحاظ کیفیت و کمیت، تغییر پیدا میکنند و ممکن است به صورتهای بیشمار با یکدیگر ترکیب یابند.
ما در این پژوهش قصد داریم عوامل بزهکاری کودکان را با توجه به آیات قرآن و احادیث بررسی کرده و بهد ارائه راهکارهایی در این خصوص بپردازیم.
جامعه ایران به عنوان جامعه ای که درصد بالای آن را افراد جوان تشکیل می دهند نیازمند دقت بیشتری در زمینه قوانین مرتبط با این قشر می باشد و نیاز به بحث های تئوریک و بحث های حقوقی در این رابطه طبیعتاً بیشتر احساس می شود. از طرفی چون حقوق انگلیس یک حقوق مترقی وپیشرفته در زمینة بر خورد با اطفال بزهکار است و در این خصوص دارای سابقة قانونگذاری قدیمی تر و دارای تجربیات قضایی بیشتر است لازم دیده شد که دراین تطبیق، حقوق انگلیس انتخاب شود تا شاید با انجام بعضی مقایسه ها و تطبیقها بعضی ایرادات و اشکالات قانون ایران بیشتر مورد توجه قرار گرفته و سعی در برطرف کردن آنها در آینده شود.چون قسمت زیادی از حقوق ایران در زمینة مسوولیت کیفری اطفال ، بالاخص بعد از انقلاب اسلامی بر فقه استوار می باشد، در قسمتی از پایان نامه فوق نیز به بررسی نظرات فقهای مذاهب پنجگانه بالاخص فقهای شیعه پرداخته شده است.روش تحقیق به جهت تطبیقی بودن پایان نامه یک روش کتابخانه ای است که قسمتی از آن مبتنی بر ترجمه متون مرتبط با حقوق انگلیس یا بعضاً مرتبط با متون فقهی است. و در آن سعی شده (بالاخص در حقوق انگلیس) هم قوانین مورد توجه قرار گیرند و هم رویه قضایی در کنار این دو نظرات دکترین حقوقی نیز مکمل امر می باشد.روش تقسیم مطالب نیز به این شکل است که پایان نامه از سه بخش تشکیل یافته که هر بخش نیز به فصل و هر فصل نیز به مبحث تقسیم می شود.در بخش اول به کلیات مرتبط با اطفال بزهکار در ایران و انگلیس پرداخته شده است. و در بخش دوم به بررسی فقهی و حقوقی پرداخته ایم. در بخش فقهی ، مذاهب پنجگانه را بررسی کرده ایم و در بخش حقوقی در یک قسمت حقوق ایران و در قسمت دیگر حقوق انگلیس را بررسی کرده ایم. منتهی در بخش دوم یک موضوع و بخش سوم نیز موضوعی دیگر در رابطه با اطفال را در ایران و انگلیس بررسی کرده ایم . در آخر نیز لازم دیدیم تا تضمینات بین المللی که در رابطه با اطفال وجود دارد را عنوان کنیم و با یک نتیجه گیری پایان نامه را به پایان برسانیم.
لازم است در ابتدا به بررسی فرضیه مورد نظر راجع به مسئولیت کیفری اطفال بپردازیم و پس از پرداختن به موضوع، در نتیجه گیری به آن پاسخ دهیم:
این فرض یا به عبارت بهتر، سؤال عبارت است از اینکه آیا میتوانیم برای مسئول بودن فردی (مسئولیت کیفری) معیار ثابتی داشته باشیم ؟ به بیان دیگر آیا میتوانیم معیار ثابتی مانند سن که یک معیار جعلی و قانونی است برای مسئول بودن یا مسئول نبودن افراد داشته باشیم و مزایا و معایب این روش چیست ؟ و اینکه کدامیک از نظام های حقوقی ایران و انگلیس توانسته اند در برخورد با این معیار به شکل صحیحی عمل کنند ؟
تاریخچه بزهکاری
در دوره قدیم و قبل از رواج یافتن تفکر علمی ، ناهنجاری امری ذاتی و سرشتی تلقی می شد و متفکران قدیم معتقد بودند افراد همانطور که خصوصیات جسمانی مثل رنگ مو ، چشم و غیره را از والدین خود به ارث می برند ، به همان ترتیب رفتارهای خود را نیز از والدین دریافت می کند . به نظر آنها افراد یا ذاتاً نیکو سیرت هستند ، و یا بد سیرت و این سرشت و ذات هم امری طبیعی است و از هنگام تولد شکل گرفته است . لذا افرادی که ذاتاً بد سیرت هستند کجرو و منحرف باقی می مانند زیرا طبیعت و دست تقدیر آنها را چنین آفریده است و کاری هم از دست بندگان ساخته نیست . این تفکر سنتی با آغاز مطالعات علمی و بررسی های گوناگون در زمینه بزهکاری از بین رفت و بعد از آن تبیین های متعددی از جانب بسیاری از صاحب نظران در مورد بزهکاری ارائه گردید و از اوایل قرن بیستم مسئله بزهکاری و شناخت شخصیت منحرفان به منظور اصلاح و پیشگیری آنان بیش از پیش مورد بحث و بررسی قرار گرفت . به ویژه در این رابطه روانشناسی ، روان پزشکی و روانکاوی هم توسعه یافته بود و می شد از یافته های دانش های مذکور اطلاعات قابل استفاده و مفیدی برای شناخت منحرفان ، اصلاح و یا پیشگیری آنان بدست آورد . در عصر ما تحقیقات و بررسی ها در زمینه بزهکاری و انحرافات مورد بحث دانشمندان رشته های مختلف است . از جمله روانشناسان ، روان پزشکان ، روان شناسان اجتماعی ، جامعه شناسان ، حقوقدانان ، زیست شناسان ، مسئولان جامعه و بالاخره سیاستمداران و گردانندگان جامعه و بدیهی است که آن تا چه حد گسترده است .
به طور کلی پیشینه مطالعات بزهکاری در سه عرصه عمده صورت گرفته است که عبارتند از:
۱- دیدگاه زیست شناختی
۲- دیدگاه روان شناختی
۳- دیدگاه جامعه شناختی
تاریخچه اطفال بزهکار در جوامع اولیه با سرگذشت غم انگیز آن شروع می شود . در دوران قدیم کسانی که (اعم از طفل یا بزرگسال) برخلاف مقررات اجتماع خود رفتار می کردند یک فرد خبیث و غیر قابل ترحم محسوب می شدند و مردم برای در امان ماندن از غضب الهی و نابودی ، متهم را به شدیدترین وجه مجازات می کردند و عفو جزء معایب به شمار می رفت و در صورت وقوع جرم از طرف کسی ، اقوام و کسان وی نیز در امان نبودند و بسا اطفال را به انتقام اینکه پدرشان مرتکب قتل یا جرمی شده بود ، به قتل می رساندند و بدین گونه عدالت را اجرا می کردند. در اثر تحولات اجتماعی و نفوذ احکام مذهبی ، برای مجازاتها حدی قائل شدند و قصاص جای انتقام را گرفت، قانون قصاص در قوانین رومی ، یونانی ، مصر و اسلامی وجود داشت . مثلاً در احکام حضرت موسی (دین یهود) چشم برای چشم و دندان برای دندان تعیین شد ، و در این مورد نیز اطفال از انتقام در امان نبودند و در صورتی که طفلی مرتکب جرم می شد مورد مجازات قرار می گرفت .
علل بزهکاری اطفال از دیدگاه روایات
ائمه معصومین (ع) در خصوص تربیت صحیح اطفال و نوجوانان ازز سوی والدین دستورات فراوانی دارند که توجه و عمل به آنها میتواند زمینه ساز بسیاری انحرادفات اخلاقی در آنها شود برخی از علل بزهکاری اطفال عبارتند از :
1-سبک شمردن نماز
حضرت محمد (ص) فرموددند :
(فرزندان خود را از شش سالگی به نماز دستور دهید)*6 حضرت علی (ع) می فرماید: فرزندان خودد را نماز تعلیم دهید و در سن هشت سالگی آنها را به نماز خواندن وا دارید)*7
2-همنشینی با دوستان نا اهل
امام سجاد (ع) به فرزندش می فرماید:
(فرزند عزیزم متوجه پنج گروه باش که با آنان مجالست نکنی, همکلام نشوی و در مسافرت با آنان رفاقت نکنی آنها عبارتند از : افراد دروغگو,فاسق؛بخیل؛احمق؛قاطع رحم؛)*8
3-بی توجهی نسبت به جدا سازی محل خواب کودکان
پیامبر(ص) فرمودند:
( اگر فرزندان شما به سن هفت سالگی رسیدند خوابگاه آنها را از یکدیگر جدا سازید )*9
4-عدم پرهیز از لقمه حرام امام صادق پ(ع) فرمودند (اثر کسب حرام در فرزندان و ذریه نمودار میشود)*10
امیر المومنین علی (ع) می فرمایند :"خیر ما ورث الابا الانبا الادب”
بهترین چیزی که پدران برای فرزندان به ارث می گذارند ادب و تربیت صحیح است .
امام سجاد (ع) می فرمایند:
“حق فرزندت بر تو این است که بدانی وجود او از توست و بد و خوب او در این دنیا به تو ارتباط دارد و بدانی که در سرپرستی او مسئولیت داری و مسئول تربیت او هستی او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی ، و با فرزندت آن چنان رفتار کن که اثر نیکوی تربیت تو مایه جمال و زیبایی اجتماعی او باشد و یا اینکه او را چنان تربیت کن که بتواند در شئون مختلف زندگی با عزت و آبرومندی زندگی کند و مایه زیبایی و جمال تو باشد “.دریافت تربیت حقی است برای فرزندان و طبعا جهت ما تکلیفی سنگین به همراه دارد ،آنها نیاز دارند که ساخته شوند و به عمل آیند ،فردی مقید به حال خود و جامعه و پیرو مکتب و اندیشه ای باشند و بدیهی است که وصول به چنین مقصدی بدون یاری پدر و مادر امکان پذیر نیست و آنها برآورده شدن این خواسته و رفع این نیاز را از پدر و مادر خود خواستارند .به عنوان اینکه ما پدر و مادریم مهمترین وظیفه ماست .انجام این مسئولیت به وجهی نیکو مورد سفارش عمل و شرع و سستی و سهل انگاری در آن عقوبت آور است .این که همه می خواهند پدر و مادر خوبی باشند جای بحثی نیست ولی اشتباه در این است که برخی خوب بودن را در این می بینند که نیازهای بدنی کودکان را برآورده سازند و برای جنبه های روانی و اخلاقی آن ارج و بها قایل نیستند از سویی دیگر این مسئله مطرح است که خیلی از پدرها و مادر ها فکر می کنند برای تعلیم و تربیت فرزندانشان احتیاج به آموزش و آگاهی داشته باشند گمان دارند در امر تربیت آگاهی ضروری نیست و یا آنچه را که ضروری است میدانند و از آن اطلاع دارند .در تربیت این مسئله مطرح است که ما می خواهیم سرمایه های مادی و معنوی خود را به او منتقل کنیم از وجودی که شدیدا به غرایض وابسته است انسانی ایده آل با اندیشه های عالی ،فداکاری و ایثار و طالب سعادت بسازیم و این کار معرفت لازم دارد . و از زبان گویای امام سجاد (ع) عرض می کنیم .
“خدایا بر ما منت گذار و فرزندانی شایسته و صالح به ما مرحمت فرما و بر اصلاح و تربیتشان ما را کمک کرده و بر بقا و دوامشان و تمتع و بهره وری از عمر و وجودشان ما را مسرور گردان و بر سلامت جسم و دینشان منت گذار و آنها را در دنیا قرة العبن و یاور دین و دنیا و آخرتمان گردان “.
مفهوم شناسی بزه و بزهکار:
بزه، به سرکشی فرد در برابر اراده اجتماع که به وسیله مقررات تعیین شده است، گفته می شود و بزهکار، کسی است که مرتکب عملی می شود که بنابر قانون برای آن مجازاتی معین شده است. از نظر روان شناسان، گروه بزهکار در شمار یکی از گروه های متنوع ناسازگاران اجتماعی هستند و از نظر حقوق دانان، گروه بزهکار کسانی هستند که به انجام دادن هر کار یا ترک کاری که برابر قانون، مجازات دارد، دست می یازند.
تعریف طفل بزهکار :
اصولا بزهکاری عبارت است از جرائم کم اهمیت و چون اطفال معمولا مرتکب این نوع جرائم می شوند ، در مورد اطفال استفاده از واژه بزهکاری بهتراز واژه مجرمیت است .با یک تعریف ساده میتوان گفت ، طفل بزهکار فردی است که قبل از رسیدن به سن هیجده سالگی ، مرتکب جرمی شود.
کودکان بزهکار:
کودکان بزهکار در اصطلاح علوم روانی و تربیتی امروز ، به طور کلی به افرادی گفته می شود که عموماً یک معما و یا حداقل یک مشکل تربیتی برای جامعه ، پلیس و کارگردانان دستگاه های قضایی به شمار میروند .البته بزهکاری این کودکان دارای مراحل و شدت و ضعف فراوان است . مثلاً از یک دزدی کوچک ، فرار از مدرسه و … شروع می شود و به انواع بزهکاری ها ، طغیان علیه قانون ، انجام اعمال شنیع و جنایات مانند قتل نفس ، عمل منافی عفت و نظایر آن منتهی می گردد . این گونه کودکان نه تنها یک مشکل ، بلکه یک معما و مسئله بزرگ اجتماعی محسوب می شوند و هر متفکر اجتماعی می تواند به خود حق بدهد که درباره آنها و رفتار ضد اجتماعی آنان بیندیشد .کودکان بزهکار غالباً کسانی هستند که در کانون خانواده ای نابسامان ، خانواده ای که از فروغ پرتو محبت ، گرم و روشن نشده است ، پا به عرصه وجود نهاده اند و یا احیاناً از کودکی بنا به عللی ، مفهوم زندگی ثابت خانوادگی را درک نکرده اند و یا حداقل به جای محبت از ترحم دیگران برخوردار شده اند و در نتیجه رشد عاطفی شخصیت آنان متوقف مانده است . این محرومین لطف و محبت ، این قربانیان جهل و بی مهری خانواده و محیط ، ناچار نیاز به خودنمایی و جلب توجه خود را از راههای دیگر که به زیان اجتماع است ارضا می کنند . آنان اگر دخترند ، چه بسا به فحشا تن در می دهند ، و به خاطر اطفاء عطش محبت خویش به سهولت فریب تملق و زبان بازی مردان هوسران را می خورند و اگر پسرند ممکن است به آسانی علیه قانون و اجتماع قد برافراشته و دستهای خود را به جرم و جنایت بیالایند و به هر گونه دروغ و تقلب و دزدی و پستی تن بدهند و غالباً بدبین . کینه توز نسبت به همه کس باشند .این کودکان چرا به جرم و جنایت دست می آلایند ؟ آیا آنان فطرتاً جانی آفریده شده اند ؟ یا آنکه بیمارانی روانی اند و در اثر ابتلای به یک بیماری روحی مرتکب جرم و جنایت می گردند ؟ و یا مسئله و مشکل دیگری دارند ؟ و بالاخره با آنان چگونه باید رفتار کرد و از ابتلا به بزهکاری به چه نحو باید جلوگیری نمود؟ آیا حبس و نگهداری در زندان یا موسسات تربیتی توانسته است تعدادشان را کاهش دهد ؟ و اگر نمی تواند ، عیب کار کجاست ؟ از کودک بزهکار ؟ و یا از گرداندگان این موسسات که نتوانسته اند به درون وی مراجعه کنند و مشکلش را دریابند و در صدد رفع ناراحتی و معالجه اش بر آیند ؟
شمار زیادی از کودکان بزهکار و مرتکبین اعمال خلاف قانون کسانی هستند که تنها بر اثر یک اختلال جزئی در ترشح یکی از غدد درونی * و بر هم خوردن توازن شیمیایی بدن خود ، کج خلق و در نتیجه خلاف کار و بزهکار می شوند .کسانیکه دچار اختلال پاروای از این غدد می گردند به آسانی نمی توانند با زندگی و مردم از در آشتی در آیند ، کیفرهای سخت و پر شکنجه ، زندان با اعمال شاقه و نظیر آن نمی تواند اخلاق این گونه اشخاص را تغییر دهد . آنها بیمارند باید آنها را به جای کیفرهای شدید یا نگهداری در موسسات تربیتی ، معالجه و مداوا کرد و برای سازش مجدد با خانواده و اجتماع آماده نمود .آیا موسسات تربیتی ما در برنامه کار خود تا کنون توجهی به این موضوع داشته اند ؟ به هر حال نگهداری طفل در موسسات آموزشی و تربیتی مخصوصاً در سنین کم مسائل و مشکلات فراوان ایجاد می نماید . به طور مثال در کانون اصلاح و تربیت طفل از مهر و محبت خانوادگی محروم و از کمبود محبت رنج می برد و به همین لحاظ حس کینه و انتقام جویی در او تقویت می گردد و به خاطر سلب آزادی اش نسبت به اجتماع بد بین می گردد و یا اطفال در کانون های تربیتی ممکن است با افراد منحرف آشنا شده و با طرح دوستی و تشکیل باند برای آینده نقشه های خطرناک طرح کنند و تعلیمات آموزشی و حرفه ای کانون ، نه تنها آنها را به سوی یک زندگی سالم راهنمایی نکند بلکه وجود دوستان ناباب و نفوذ آنان آینده خطرناکی را برایشان پی ریزی نماید .
نقش خانواده در بزهکاري اطفال
اهميت دادن به مساله بزهکاري به قدري مهم است که همهي کشورهاي جهان به آن توجهي خاص دارند. آمارهاي منتشر شده حاکي از آن است که با وجود بهبود وضع زندگي از نظر معيشتي و خدمات بهداشتي در جهان ميزان جرايم ارتکابي جوانان با سرعت بيشتري رو به افزايش است و در هر جامعهاي نيز تنوع آن با جامعهي ديگر فرق دارد. در ايران حدود چندين نوع بزه در خصوص نوجوانان رايج است، که برخي از آنها عبارتند از: غيبت از مدرسه، دروغگويي مداوم، خيانت در امانت، فرار از خانه، مزاحمت، ولگردي ، تکدي گري و …. .
در ميان کودکان بزهکار علايم دزدي، نافرماني، گريز از مدرسه، ولگردي و معاشرت با افراد ناباب ديده ميشود و خانوادههايشان عمدتا دچار ازهمپاشيدگي، الکليسم، لاقيدي نسبت به مذهب و فقدان نظم و انضباط هستند. غالب بزهکاران دچار بيماري(( هيستري)) هستند. تحقيقات نشان ميدهد که بيشتر آنها دچار ناراحتيهاي رواني هستند.عوامل زيادي در بزهکاري نقش دارند که ما در اين قسمت به عوامل خانوادگي که جزو مهمترين عوامل هستند اشاره خواهيم کرد.
عوامل خانوادگي
محققان و دانشمندان به اين حقيقت دست يافتهاند که خانوادهها از عوامل جرم در جامعه هستند که موجبات ارتکاب جرم را در جامعه فراهم ميسازند و جرم شناسان نيز تاييد ميکنندکه خانواده از مهمترين کانونهاي آموزش بزهکاري اطفال به شمار ميرود. چرا که فرد در محيط خانواده رشد و شخصيت وي در آن شکل خواهد گرفت به قول” دورکيم” جرم پديدهاي طبيعي ناشي از عوامل استثنايي است که در ساخت اجتماع و فرهنگ خاص آن وجود دارد. در واقع افراد در محيط خانه و خانواده بر رفتار هم ديگر تاثير بسزايي دارند که نوعي از هم ديگر تاثير و تقليد مي پذيرند که مي توان نمونه بارز آن را الگو گيري و الگو پذيري عنوان کرد .
بر اين اساس عواملي بزه ساز که در زير ساخت اجتماع و فرهنگ آن يعني خانواده وجود دارد عبارتند از:
1- تبعيض: تجربه نشان داده است که تبعيض در خانواده و توجه بيشتر به برخي از فرزندان و توجه کمتر نسبت به برخي ديگر، سبب ايجاد عقده کهتري و زمينه ساز به وجود آمدن نفرت و بدبيني در کودک و نوجوان و حتي جوان ميشود. همچشمي و رقابت موجود در خانواده تاثير مخرب فراواني در روحيه کودکان به جاي ميگذارد و موجب آن ميشود که فرزندان خانواده از طرف اوليا با يکديگر مقايسه شوند و اين مقايسه داراي پيامدهاي ناخوشايندي است که يکي از آنها ايجاد حس کهتري است.
2- خشونت: درگيري اولياي خانواده با يکديگر به وجود آوردن صحنههاي خشونت آميز، طلاق هاي عاطفي و…پيامدهاي ناگواري را براي کودکان و نوجوانان دربر دارد. به نظر روانشناسان زمينه اصلي خيانتها و خشونتها در جامعه، اعمال خشونتآميز و تنبههاي بدني است که والدين در منزل انجام ميدهند، زيرا مشاهدهي صحنههاي ناگوار از طرف فرزندان در خانوادهها عقدههاي رواني را در آنها شکل ميدهد.
3- لوس کردن و توجه بيش از حد والدين: توجه بيش از حد به بعضي يا همهي فرزندان باعث ميشود آنها از چنين وضعيتي سوء استفاده کنند و از ديگران در بيرون از خانواده چنين رفتارهايي را توقع داشته باشند. محبت بيش از اندازه ، همان اثر و نتيجه را دارد که بي مهري و يا کهتري را ميتواند در بر داشته باشد.
4- عقبماندگي خانوادگي: بعضي از خانوادههاي ايتام و همچنين خانوادههايي که سير قهقرايي را طي مي کنند و نميتوانند خود را با وضعيت جديد و اجتماعي وفق دهند فرزندانشان را بدبين، غيراجتماعي و بالاخره عصيانگر بار آورده و به جامعه تحويل ميدهند.
5- از دست دادن والدين: چه به صورت يتيم شدن باشد و چه به صورت طلاق و داشتن خواهران و برادران ناتني و داشتن نامادري و در هر حال کم توجهي به نوجوانان از عوامل ناسازگاري است که که زمينه را براي ناکامي و ولگردي، عقب افتادگي در مدرسه و اجتماع فراهم ميکند و باعث مي شود در مواقعي که نياز به تغييراتي در مسکن، وسايل و لوازم زندگي، زناشويي خود يا خواهر و برادرش ميشود به وجود ميايد فرد توان تامين و انجام آن را نداشته باشد. لذا به تناسب اهميت مسايل و با توجه به شرايط ايجاد شده ، فرد مجبور ميشود به بزهکاري روي آورد، خصوصا اگر پدر و مادر وي اقدام به ازدواج مجدد کنند شرايط جديدي به وجود ميآيد که ارتکاب نوجوانان را به بزهکاري را تشديد ميکند. به عبارتي عواملي مانند مديريت و اعمال قدرت تربيتي ناسالم در خانواده، شرايط ناگوار محل سکونت، از همپاشيدگي خانواده سبب ميشود که فرد نقطه اتکايي خارج از خانه بيابد.
6-عدم حضور والدين در خانواده: نقشي که اولياي خانواده خصوصا مادر در تربيت عاطفي و رواني کودکان و نوجوانان دارد بر هيچ کسي پوشيده نيست، لذا در صورت وجود خلا و عدم حضور هريک از والدين در محيط خانواده، باعث بروز مشکلات تربيتي براي ساير ساير افراد خانواده خصوصا نوجوانان وجوانان خواهد شد.
7- بي سوادي: تنها داشتن سواد خواندن و نوشتن و حساب کردن کافي نيست، بلکه بايد به کودک و نوجوان اجتماعي شدن و توجه به قوانين نيز آموخته شود. عدم اطلاعات کافي از قوانين و مقررات اجتماعي در بروز اينگونه انحرافات تاثير گذارند.
چون خانواده اساسيترين نهاد اجتماعي است که اولين رکن رشد و پرورش به شمار ميرود، به همين دليل هرگونه اختلالي در خانواده کودکان، نوجوانان، جوانان نيز رسوخ ميکند و موجبات انحراف آنها را از قوانين و مقررات فراهم ميسازد.
زنان و چتر امنيت در خانواده و جامعه
امروزه حفظ اتحاد و همدلي يكي از شاخصه هاي مهم در زندگي اجتماعي است .
خانواده به عنوان نخستين پايگاه تجربي زندگي اجتماعي، مكاني مناسب براي آموزش اين امر به كودكان و نوجوانان است و والدين به عنوان آموزگاران اصلي تعليم و تربيت نسل ها، بايد خود بزرگ ترين و بهترين الگوي حفظ اتحاد و يكپارچگي در تصميم گيري هاي مهم زندگي مشترك باشند. در اين ميان «مادر» به عنوان گرداننده امور خانواده، براي حفظ انسجام و اتحاد ميان خود، همسر و فرزندان، بايد به قابليت هاي لازم دست يابد تا بتواند قايق خانواده را در اقيانوس متلاطم زندگي از خطر طوفان هاي سهمگين احتمالي حفظ كند و به سلامت به ساحلي امن برساند. اما بايد ديد زنان و دختران به عنوان همسر، مادر و دختر در محيط خانواده و جامعه تا چه حد از امنيت خاطر بهره مند هستند و چگونه كرامت انسانيشان حفظ مي شود؟
مقام معظم رهبري (دامه ظلله العالي) به اين پرسش اين گونه پاسخ داده اند :
((اگر جامعه اسلامي بتواند زنان را با الگوي زهرايي و زينبي (س) و زنان بزرگ و با عظمتي كه دنيا و تاريخ را تحت تأثير خود قرار داده اند ، آشنا كند و آنان را به سوي علم ، معرفت و كمالي كه خداوند براي انسانها در نظر گرفته است راهنمايي نمايد ، تربيت فرزندان بهتر، محيط خانواده گرمتر و با صفاتر و مشكلات زندگي آسانتر خواهد شد و در سايه آن خوشبختي و سعادت زن و مرد تأمين مي شود.)) (1)
مقام معظم رهبري ، همچنين با تأكيد بر ضرورت رشد معنوي و اخلاقي در زنان ، احساس امنيت در محيط خانواده و جامعه توسط آنان را منوط به اصلاح و ايجاد قوانين لازم در اين زمينه دانسته اند و از «عفاف» به عنوان ركن اصلي دفاع از حقوق زن ياد كرده اند . ايشان تأكيد فرموده اند: (( عفت ، مهمترين عنصر براي شخصيّت زن و مايه احترام و تكريم او محسوب مي شود. البته مردان هم بايد عفيف باشند، بي توجهي به عفت زنان در غرب به بي بند و باري انجاميد و يكي از مشكلات امروز زنان در كشورهاي غربي به خصوص آمريكا همين است.)) (2)امام سجاد (ع) مي فرمايند ؛ ((عمه ام زينب با وجود همه مصيبت ها و رنج هايي که در مسيرمان به سوي شام به او روي آورد حتي يک شب اقامه نماز شب را فرو نگذاشت)) (3)
مقام معظم رهبري مي فرمايند : ((ارزش و عظمت زينب کبري بخاطر موضع و حرکت عظيم انساني و اسلامي او بر اساس تکليف الهي است بخش عمده اين عظمت اينجاست که اولا موقعيت را شناخت ، هم موقعيت قبل از رفتن امام حسين(ع) به کربلا و هم موقعيت لحظات بحراني روز عاشورا ، هم موقعيت حوادث کشنده بعد از شهادت امام حسين (ع) را ، و ثانيا طبق هر موقعيت يک انتخاب کرد ، اين انتخاب ها زينب (س) را ساخت )) (4)
رهبر معظم انقلاب اسلامي در جاي ديگري خاطر نشان كرده اند: ((مهمترين چيزي كه بشر به آن احتياج دارد ، آرامش است. سعادت انسان در اين است كه از تلاطم و اضطراب روحي در امان باشد . اين را خانواده به انسان مي دهد ، هم به زن و هم به مرد .
مودّت و رحمت ، دوستي و مهرباني ، هم ديگر را دوست داشتن ، البته دوست داشتن همراه با خشونت مورد قبول نيست … طبيعت الهي زن و مرد در محيط خانواده طبيعتي است كه براي زن و مرد رابطه اي فيما بين به وجود مي آورد كه آن رابطه ، رابطه عشق و مهرباني است ((مُودّهً وَ رَحمَهً))
اگر اين رابطه تغيير پيدا كرد ، اگر مرد در خانه احساس مالكيت كرد ، اگر به چشم استثمار و استخدام به زن نگاه كرد، اين ظلم است… در محيط بيرون خانواده نيز همين طور است. اگر زن محيط امن و توأم با امنيتي براي درس خواندن، براي كار كردن و براي احياناً كسب درآمد و براي استراحت نداشته باشد ، اين ظلم و ستمكاري است. هر كس كه موجب اين ظلم شود بايد قانون و جامعه اسلامي با او مقابله كند.)) (5)
ايشان همچنين تأكيد كرده اند: ( (حتي زني هم كه شغل بزرگي دارد ، به محيط امني در خانواده ، به يك شوهر مهربان و با محبت ، به يك تكيه گاه مطمئن عاطفي و روحي - كه شوهر و مرد اوست - نيازمند است و بايد اين نياز برآورده شود )) (6)
تربيت فرزندان بر اساس اصول ديني و تاثير آن در اجتماعي شدن فرزندان به دور از بزهکاري
تربيت اخلاقي، تربيت ديني در محيط خانواده از جايگاه رفيعي برخوردار است. تحقيقات انجام شده نشان ميدهد که تربيت ديني توسط خانواده ها نقش اساسي در سلامت روان و سازگاري اجتماعي دارد. همچنين پژوهشها مويّد اين مطلب است که مذهب مي تواند خويشتن داري را که عنصر اساسي در تربيت است افزايش دهد و در اين ميان خانواده ميتواند به عنوان اصلي ترين و اساسي ترين عنصر تربيت ديني تلقي شود
براي اينکه بتوان تعريفي از تربيت ديني بدست آورد نخست بايد به تبيين معناي تربيت و دين پرداخت:تربيت عبارت است از : (فراهم آوردن زمينه ها و عوامل به فعليت رساندن يا شکوفا ساختن استعدادهاي شخص در جهت رشد و تکامل اختياري او به سوي هدفهاي مطلوب)
دين در لغت به معناي جزا ، اطاعت و قهر و غلبه ، عادت ، خضوع و پيروي است و در اصطلاح عبارت است از «مجموعه عقايد، اخلاق،قوانين و مقرراتي که براي اداره امور جامعه انساني و پرورش آنها بکار گرفته ميشود.»
هدف از تربيت ديني آن است که مربي چه در مقام معلم و چه در مقام والدين شور و شوق فطري کودک را نسبت به جلال و جمال الهي پرورش دهد و از رهگذرآن فضايل اخلاقي را به ملکات اخلاقي مبدل سازدقرآن کريم و احاديث معصومين(ع) مکررا نقش تربيتي خانواده را در مورد فرزندان بيان نموده که به چند نمونه اشاره ميشود:
1- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِيکُمْ نَارًا؛«اي کساني که ايمان آوردهايد،خود و خانواده خويش را از آتش حفظ کنيد» در ذيل اين آيه شريفه آورده شده است که منظور از آتش در اينجا همان آتش دوزخ است و دورداشتن از آن جز از طريق تعليم و تربيت خانواده که موجب ترک معاصي و اقبال بر اطاعت و تقوا و پرهيزگاري گردد نخواهد بود. پس آيه شريفه به صراحت دلالت دارد که خانواده عليالخصوص پدر و مادر که از ارکان مهم خانواده ميباشند، نسبت به تربيت فرزندان مسئوليت فوق العاده دارند.
2- روَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلَاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَيْهَا ؛ خانواده خود را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکيبا باش.
از امام باقر و امام رضا(عليهم السلام) روايت شده است وقتي که اين آيه شريفه نازل شد، پيامبر(ص) هرروز وقت نماز درِ خانه اميرالمومنين و فاطمه زهرا و امام حسن وامام حسين(علهيم السلام) ميايستاد، پس از سلام برآنان، ميفرمود: «الصلاة الصلاة يرحمکم الله» و تا زماني که پيامبر(ص) در قيد حيات بودند اين عمل را انجام ميدادند.
آيه شريفه براين نکته دلالت دارد که پيامبر(ص) به عنوان مسئول خانواده موظف شده بود خانوادة خود را به نماز امر کند و حضرت اين کار را به خوبي انجام ميداد. آيه6 سوره تحريم بيانگر عامل تربيت و آيه 132 سوره طه بيانگر راه و روش تربيت است؛ يعني خانواده از راه اقامه نماز به بهترين شکل ممکن ميتواند فرزندان خانواده و اهلخانواده را تربيت کند؛ زيرا نماز وسيلة پرورش فضائل اخلاقي و تکامل معنوي انسان است و فلسفه نماز و اقامه نماز، بازداشتن از بديهاست. قرآن کريم ميفرمايد: «وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنکَرِ؛ و نماز را به پادار، که نماز (انسان را) از رشتيها و گناه باز ميدارد».
3- اميرالمومنين(ع) مسأله تربيت فرزندان را به عنوان يکي از اساسيترين حقوق آنها بر پدر و مادر برشمرده است، چنانچه ميفرمايد: «حَقُ الولد علي الوالد أن يحسِّنَ اَدَبَهُ و يعَلِّمَهُ القرآن؛حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نيک بگذارد و او را به خوبي تربيت کند و قرآنش تعليم دهد».
4- تأثير تربيت پدر و مادر بر فرزندان تا آنجاست که عقيده و دين انسان را دگرگون ميسازد چنانچه پيامبر گرامي اسلام(ص) در حديث مشهور فرموده: «کل مولودٍ يولد علي الفطرة حتي يکون ابواههما اللّذان يهودانِهِ و ينصِّرانِهِ و يمجسانِهِ؛ هرنوزادي بر فطرت پاک توحيد و اسلام متولد ميشود، مگر اينکه پدر و مادر او را به آيين يهود و نصرانيت و مجوسيت وارد کند» پس خانواده کانون تربيت وشکلگيري شخصيت انسان است، دراين کانون است که انديشه و فکر و دين انسان شکل ميگيرد. از آنچه بيان شد روشن ميشود که خانواده نه تنها مسئول خُلق و خوي فرزندان و تربيت آنان، بلکه مسؤل دين فرزندان نيز ميباشند .
رفتار و گفتار خانواده ها از عوامل مهمي است که در تربيت ديني و اجتماعي شدن فرزندان نقش بسزايي دارد. والدين بايد محيط خانه را پاک نگهدارند. فضاي حاکم برخانه و خانواده بايد فضاي معنوي و اسلامي باشد. حتي رفت و آمد باديگران بايد حساب شده وکنترل شود. نبايد افراد بيبندوبار در محيط خانه راه پيدا کند؛ زيرا حضور آنان و سخن گفتن آنان در کودکان اثر ميکند. طبيعت انسان طوري است که با ديدن رفتار ديگران زودتر تحت تأثير قرار ميگيرد، به همين جهت، اعمال و رفتار خانواده، با اعضاي خانواده و با ديگران، مؤثرترين روش تربيت فرزندان است؛ زيرا شخصيت کودکان درسالهاي اوليهي زندگي، برپايه و اساس الگوگيري و الگوپذيري از خانواده شکل ميگيرد. اگرخانواده بر محور فضايل دور بزند، زمينهي بسيار مناسبي براي تربيت و پرورش صفات عالي انساني و تهذيب نفوس فراهم ميسازد، چرا که فرزندان، بسياري از سجاياي اخلاقي را از پدر، مادر، برادران و خواهران خود ياد ميگيرند. شجاعت، سخاوت، صداقت و امانتداري از جمله اموري هستند که کودک به راحتي آنها را از ديگر اعضاي خانواده به عنوان يک صفت اخلاقي به دست ميآورد .
از امام باقر(ع) و امام صادق(ع) روايت شده «يحفظ الاطفال بصلاح آبائهم؛ فرزندان در اثر رفتار نيک پدران از خطرات و انحرافات اخلاقي محفوظ ميماند».
قرآن کريم نيز از تأثيرگذاري رفتار و گفتار خانواده بر فرزندان خبر ميدهد که بسياري از اقوام منحرف گذشته به خاطرآداب و رفتار خانوادههاي خود، به درهي هولناک رذايل اخلاقي سقوط کردند، چنانچه مي فرمايد: وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءنَا؛ و هنگامي که کار زشتي انجام ميدهند ميگويند: «پدران خود را بر اين عمل يافتيم».
باز در آيه ديگر ميفرمايد: «إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ*قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءنَا لَهَا عَابِدِينَ؛آن هنگام که به پدرش (آزر) و قوم او گفت: «اين مجسمههاي بيروح چيست که شما همواره آنها را پرستش ميکنيد؟ گفتند «ما پدران خود را ديديم که آنها را عبادت ميکنند».
آيات قرآن کريم، به صراحت دلالت ميکنند که اعمال و رفتار خانواده در سرنوشت فرزندان تأثير مثبت يا منفي ميگذارد و فرزندان نوعا همان آيين وعقيده را ميپذيرند که در خانواده خود ديدهاند. خانوده کوچکترین واحد اجتماعی است که بوسیله ازدواج زن و مرد تشکیل می شود و با تولد فرزندان تکامل مییابد.اهمیت زندگی خانوادگی برای کودکان به مراتب از افراد بالغ بیشتر است. چراکه در اینجا است که کودک اولین تجربیات خود را در زیستن با دیگران می آموزد. در محیط خانواده است که پایه رشد و فعالیت های آینده کودک گذاشته میشود.اینکه در روابط ما با سایرین عشق و محبت حکمفرما است یا خصومت و نفرت، تا حد بسیار زیادی به تربیت خانوادگی بستگی دارد.اصولا کلیه رفتارهای دوران نوجوانی، جوانی و بالاتر، چه اجتماعی باشد ویا ضد اجتماعی، در نتیجه تجربیات گذشته به وجود می آید و با توجه به این تجربیات است که میتوان این حالات و رفتارها را توجیه کرد. امّا اینکه فرزندان چگونه پرورش یابند تا به این تناسل بقا ادامه دهند و صحت و سلامت جامعه را تأمین نمایند، خود زائیده ی تفکر، تلاش و روشهای تربیتی خانواده است.
پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) در تاکید بر اهمیت دوره های مختلف رشد و تحول شخصیت فرزندان، به ویژه هفت سال اول زندگی، فرموده اند: فرزند در هفت سال اول زندگی “محبت پذیر است"، در هفت سال دوم “آموزش پذیر است” و در هفت سال سوم حیات خود ” مشورت پذیر است".
ویژگی های زیستی و روانی- اجتماعی کودکان در سالهای اولیه رشد (هفت سال اول حیات) بگونه ای است که بیشترین تعلق خاطر را به پدر و مادر دارند و میخواهند همواره همه وجود پدرو مادر خود را در قبضه مهر خود داشته باشند. از همین رو زیباترین و موثرترین روش پرورش فرزند در این دوران، حاکمیت مهر و محبت وسیطره عاطفی کودک بر پیکره شخصیت پدر و مادر است.بنابراین محرومیت های عاطفی، تنبیه، اعمال رفتارهای خشونت آمیز با کودک و تحمیل آزردگی ها وناکامی های مکرر بر احساس فرزندی با شاکله محبت پذیر، میتواند آسیب های اجتماعی همراه داشته باشد.گزل، پدر روانشناسی کودک میگوید: شخصیت کودک در پنج، شش سالگی نسخه کوچکی از جوانی است که بعدا خواهد شد.کودکانی که از مهر و محبت پدری و مادری محروم مانده و عموما در عین برخورداری از نعمت پدر و مادر، دچار بد سرپرستی شده اند و به گونه ای که انتظار میرود از تعامل عاطفی خوشایند و دوست داشتنی با والدین بهره مند نمیشوند، با دنیایی از نگرانی و ناکامی، بی انگیزه و شکننده وارد مدرسه میشوند.بزهکاری در کودکان و نوجوانان هرچند می تواند به عوامل بسیار، ازجمله مشکلات فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و غیر وابسته باشد. امّا در گام نخست این خانواده است که کودک را به مسیر صحیح هدایت می کند یا بستر گناه و جرم و انحراف را برای او مهیا می سازد.انسان به دلیل ویژگی اجتماعی بودن خود از بدو تولد تحت تأثیر افکار، عقائد و رفتار اطرافیان قرار می گیردو بعدها به تقلید از این رفتارها و گفتارها الگوهایی را که به نحوی در ارتباط با او هستند سرمشق رفتاری خود قرار خواهد داد.کودکان و نوجوانان بزهکار معمولاً دارای والدین بسیار خشن و سخت گیر یا بسیار بی تفاوت و بی توجهی هستند عدم توجه و اهمیّت به نیازها و خواسته های جسمی و روحی کودک، ذهن و فکر او را مغشوش کرده و دچار ناآرامی و التهاب می نمایند.از طرفی خشونت ها، سرزنش و سرکوفت های بی مورد، بی لیاقتی، سرخوردگی و در نهایت اضطراب دائمی را به ناخودآگاه فرد انتقال می دهد. در چنین وضعیتی کودک که جایگاه مشخصی برای خود در خانواده نمی یابد کم کم از حالت عادی خارج شده و به اعمالی روی می آورد تا شاید از این طریق توجه دیگران را به خود معطوف دارد.برای کودک در این مرحله زیاد مهم نیست که این امر دارای نتایج مثبت و یا منفی هستند بلکه آنچه برای او حائز اهمیّت است فقط نیاز به نگاه و توجه دیگران است که در اثر کمبودهای عاطفی در وجود او ریشه دوانده و او را وادار به چنین کارهایی کرده است.
تربیت کودکان در روزگاران پیشین امری سهل و ساده و طبیعی بوده است ولی در عصر ما به گونهای فوقالعاده دشوار تجلی کرده است. در جوامعی که به مکتب نرفته و یا خط ننوشته بودند و هر پدر و مادر بر حسب اصول ساده و هم آهنگ تربیت میشدند که والدین نیز بدان سان تربیت شده بودند. به این ترتیب شخصیت کودک تحت تأثیر تربیت منظم و متجانس والدین و افراد خانواده و اطرافیان بدون تلاش فوقالعادهای به خود شکل میگرفت و از هر گونه تعارضی مصون بوده است. اما این امر در جامعه کنونی غیر ممکن است زیرا کسانیکه عهده دار تربیت کودکان هستند اغلب خودشان کاملاً منطقی نیستند به این معنی که مجموعهای از تناقضات هستند: پدر با مادر ناسازگار است این یکی آن دیگری را قبول ندارد و هر یک با اجداد مربیان و با دیگران دچار تعارض و کشمکش هستند، گویی زندگی عصر ما صحنه جنگ و ستیز همه با همه و هر کس با خودش است. پدر و مادر کنونی هر یک برای اینکه بیش از دیگری در دل کودک راه یابد و مقام نخست را به خود اختصاص دهد احتمالاً بیش از پیش دچار تعارض میشوند.
در چنین وضعی محال است که اولیای امور بتوانند بدون تناقض در تربیت صحیح کودک توفیق یابند همچنین برای هر یک از والدین محال است که با خودش در کشمکش و جدال نباشد تناقض گویی نکند، زیرا رفتار هیچیک نمیتواند متکی بر یک فرهنگ متجانس باشد تا او را در صراطی مستقیم و غیر قابل تغییر حفظ کند. این تناقض گوییها و تضادها بیگمان خالی از تأثیر ناروا و انعکاس نامطلوب در فرزندان نخواهد بود. نخست آنرا به عدم اطاعت از والدین سوق میدهد زیرا کودک در برابر تناقض گویی پدر و مادر بلاتکلیف میماند و نمیتواند تضمینی عاقلانه اتخاذ کند. ناگریز ترجیح میدهد از او امر و نواهی آنها سرپیچی کند به این ترتیب نه فقط از میزان اطلاعت فرزندان از والدین کاسته میشود و خللی در انضباط کودکان راه مییابد بلکه به رابطه والدین نسبت به فرزندان لطمه شدید وارد میشود. به علاوه اطاعت فرزندان و اقتدار والدین تا حدود وسیعی به اعتبار و شان این دو بستگی دارد و در عین حال تابع وضع و موقع اجتماعی والدین و هماهنگی انتظارات و توقعاتی است که از فرزند خود دارند. فقر و بیچارگی، ظواهر مادی، میل به هم چشمی، روحیه سبقت جویی، درجه توفیق و کامیابی، وضع اجتماعی والدین در مقایسه با اشخاص دیگری که کودک آنها را میشناسد از جمله تعارضها و تناقضات و تضادهای اجتماعی است که میتواند اعتبار و شان والدین را در نظر کودک خوار و خفیف سازد.
رفتار والدین که باید سر مشقی برای کودکان باشد تحت تأثیر عوامل یاد شده بالنسبه بیاثر میماند. تعارض بین اعضای خانواده به وحدت و یگانگی آن لطمه میزند. شدت تعارض موجب بروز نفاق و پرخاشگری و ستیزه جویی و سرانجام انحلال و زوال خانواده میگردد. کانون خانواده که بر اثر تعارض و نفاق و جدال بین پدر و مادر آشفته است آثاری در روان کودک میگذارد که چندین سال بعد به صورت عصیان جوانی و سرکشی از مقررات اجتماعی بروز میکند. وجدان اخلاقی هر کس مرهون طرز زندگی شخص در کودکی و رفتار پدر و مادر و برادران و خواهران و سایر اطرافیان در آن دوران است اگر این الگوی رفتار، سالم و متحد و روشن باشد، کودک مکانیسم یکسان سازی را به راحتی عینیت میدهد و در زندگی دچار تزلزل و اضطراب و تردید و دلهره نخواهد بود. بررسی تبهکاری کودکان ثابت کرده است که نفاق و ستیزه جویی میان پدر و مادر در بروز آن نقش عمدهای داشته است نه فقط ستیزه جویی و نفاق و رفتار خشونت آمیز مفاسد خطرناک برای کودک و جامعه به بار میآورد بلکه خونسردی و سکوت دایمی والدین و کانون سرد و بی فروغ و خالی از محبت و مهر و نوازش آنان نیز پیامد شومی در برخواهد داشت. بسیاری از مجرمین خطرناک و سنگدل و مجرمان به عادت کسانی هستند که در کودکی از نوازش مادری و محبت پدری محروم مانده و از این محرومیت رنج بردهاند. تعارض زوجین مستقیماً یا غیر مستقیم منجر به بزهکاری میشود. فردی که تحت تأثیر چنین تعارضی قرار گیرد به سوی جرایم گوناگون سوق داده میشود. شوهری که با همسرش توافق نداشته باشد کانون خانوادگی را مرکزی برای تحریک اعصاب تشخیص میدهد، ترجیح می دهد که از آنجا رو برتابد و به محیط آرامتر و مطبوعی رو آورد که از نظر جرم زایی، مخاطره آمیزتر است. از خانه به مراکز تفریحات ناسالم و فساد میرود.کانون نامنظم یا غیر متحد که در آن توافق والدین حکومت ندارد مولد اختلالها و یا دگرگونیهای نابهنجار تقریباً غیر قابل درمان برای کودکان کم سن است و عواقب شوم آن در بزرگسالی نیز نمایان خواهد بود.
فرار نوجوانان از خانه و ارتباط آن با سوء استفاده جنسی
تقریبا یک میلیون نفر در دوران نوجوانی از خانواده خود فرار میکنند. رفتار فرار از خانه ممکن است نشانه ای از استرس های محیطی مثل سوء استفاده جسمی و جنسی, یا مسائل روانی درونی یک فرد در دوران نوجوانیش باشد. ..تحقیقات نشان داده است بیش از دو سوم فرار دختران از خانه به علت سوء استفاده جنسی بوده است.
ارزیابی روانی نوجوانان شامل جستجو برای بدست آوردن شواهد افسردگی در بیمار, اختلالات مشخص شخصیتی, یا مجموعه ای از اینهاست. نوجوانانی که از خانه فرار کرده اند به میزان زیادی در معرض خطر مورد استفاده قرار گرفتن توسط بزرگسالان برای فعالیت های نامشروع مثل بزهکاری مواد مخدر یا فحشا قرار دارند. در کشور های خارجی خطوط تلفنی دائمی وجود دارد که از طریق اونها نوجوانانی که از خانه فرار کرده اند بتوانند کمک دریافت کنند.
مواردی از علل بزهکاری کودکان در قرآن کریم
1-سبک شمردن نماز
یکی از علل بزهکاری از دیدگاه قرآن سبک شمردن نماز است. مثل نماز در ددین خداا همانند ستون خیمه میباشد قرآن ددر آیات فراوانی بر این امر مهم تاکید نموده است به عنوان نمونه از زبان حضرت لقمان به فرزندش سفارش میکند ((یا بنی اقم الصلوه وامر بالمعروف و انه عن المنکر و اصبر علی ما اصابک ان ذالک من عزم الامور…)). (( پسرم نماز را بر پادار و امر به معروف و نهی از منکر کن و در برابر مصائبی که به تو میرسد شکیبا باش که این از کارهای مهم است)) آیت الله مکارم در ذیل این آیه مینویسد لقمان می گوید: پسرم نماز را برپا دار … چرا که نماز مهمترین پیوند با خالق است نماز قلب تورا بیدار و روح تورا مصفا و زندگی تو را روشن می سازد آثار گناه را از جانت می شوید نور ایمان را در سرای قلبت پرتو می افکند و تورا از فحشا و منکر باز می دارد.
2-بی توجهی به ارشاد و تربیت فرزندان
خداوند در سوره شورا می فرماید:((ان الخاسرین الذین خسرو انفسهم و اهلیهم یوم القیامه)) .
اهل ایمان می گویند : ((زیانکاران واقعی آنانند که خود و خانواده خویش را روز قیامت از دست داده اند)).
3- همنشینی با دوستان نا اهل
خداوند در سوره فرقان می فرماید(( و (به خاطرآور) روزی ستمکار دست خود را به دندان میگزد و میگوید : ای کاش با رسول خدا راهی برگزیده بودم ! ای وای بر من, کاش فلان (شخص گمراه) دوست خود انتخاب نکرده بودم ! او مرا از ییاوری حق گمراه ساخت بعد از آنکه یاد حق به سراغ من آمده بود و شیطان همیشه خوار کننده ی انسان بوده است.4
4-بی توجهی نسبت به جدا سازی محل خواب کوکان
«ای اهل ایمان ! بردگان شما و کودکنتان که به حد بلوغ نرسیده اند در سه وقت باید از شما اجازه بگیرند ÷یش از نماز صبح و نیمروز هنگامیکه لباسهای (معمولی) خود را بیرون میاوریدو بعد از نماز عشاء این سه وقت خصوصی برای شماست و هنگامیکه اطفال شما به سن بلوغ رسند باید اجازه بگیرند».
آیه سرقت ( علوم قرآنی :( آیه 38 مائده، در باره حکم سرقت
به آیه 38 سوره مائده ‘آیه سرقت’ یا ‘آیه حد سرقت’ میگویند: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَیْدِیَهُمَا جَزَاء بِمَا کَسَبَا نَکَالاً مِّنَ اللّهِ وَاللّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»؛ ‘و مرد و زن دزد را به سزای آنچه کردهاند دستشان را به عنوان کیفری از جانب خدا ببرید و خداوند توانا و حکیم است. در این آیه، حکم دزد (کسی که به طور پنهانی اموال مردم را میبرد) بیان شده است.
درباره این آیه مطالب فراوانی وجود دارد از جمله:
1. شرایط مجازات سارق: قرآن کریم در این حکم نیز مانند دیگر احکام تنها ریشه مطلب را بیان کرده و سایر مباحث و شرح آن به سنت پیامبر (ص( واگذار شده است. در روایات اسلامی برای اجرای حد سرقت شرایطی بیان شده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
الف) کالای سرقت شده باید دستکم به ارزش یک ربع دینار باشد؛ یعنی یک مثقال شرعی طلای مسکوک که سه چهارم مثقال معمول است.
ب) از حرز و جای محفوظی سرقت شود.
ج) سارق، عاقل و بالغ و مختار باشد.
2. حد سرقت و اندازه آن: حد سرقت، قطع دست سارق است. میان فقهای شیعه، معروف است که تنها چهار انگشت از دست راست سارق بریده میشود؛ اما فقهای اهلسنّت بیش از آن را گفتهاند.
این حکم، برای دزدی در مرتبه اول است، و برای بار دوم و سوم احکام دیگری دارد که در کتابهای فقهی بیان شده است.
دیدگاه قرآن درباره بددهنی
خداوند متعال در آیه ۱۰۸ سوره انعام میفرماید: «وَلاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کَذَلِکَ زَیَّنَّا لِکُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ؛ و آنهایى را که جز خدا مىخوانند دشنام مدهید که آنان از روى دشمنى [و] به نادانى خدا را دشنام خواهند داد اینگونه براى هر امتى کردارشان را آراستیم آنگاه بازگشت آنان بهسوى پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام مىدادند آگاه خواهد ساخت».
در روایات اسلامی نیز منطق قرآن درباره ترک دشنام به گمراهان و منحرفان، تعقیب شده و پیشوایان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور دادهاند همیشه روی منطق و استدلال تکیه کنند و به حربه بیحاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان، متوسل نشوند، در نهجالبلاغه میخوانیم که امام علی(ع) به جمعی از یارانش که پیروان معاویه را در جنگ صفین دشنام میدادند، میفرماید: «انی اکره لکم ان تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر؛ من خوش ندارم که شما فحاش باشید، اگر شما بهجای دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روی اعمالشان تجزیه و تحلیل داشته باشید) به حق و راستی نزدیکتر است و برای اتمام حجت بهتر.»
همچنین، امام جعفر صادق(ع) در این باره فرموده است: «مِنْ عَلَامَاتِ شِرْکِ الشَّیطَانِ الَّذِی لَا شَکَّ فِیهِ أَنْ یکُونَ الرَّجُلُ فَحَّاشاً لَا یبَالِی مَا قَالَ وَ لَا مَا قِیلَ فِیهِ فَإِنَّهُ لُعِبَ بِه»؛ از نشانههایى که ثابت میکند شیطان در نطفه فردی شرکت دارد این است که او فحاش باشد و باکى نداشته باشد که چه مىگوید و چه میشنود» و نیز فرموده است: «فحش دادن ظلم است و ظالم در آتش دوزخ قرار دارد».
نبی مکرم اسلام(ص) نیز در این رابطه میفرمایند: «خداوند بهشت را حرام کرده بر هر دشنامدهنده بیآبروی بیحیایی که از آنچه میگوید و از آنچه به او گفته میشود باکی ندارد و متأثر و ناراحت نمیشود» و نیز فرموده است »: هرگاه شخصی را دیدید که نسبت به آنچه میگوید یا درباره او گفته میشود بیمبالات و بیتفاوت است پس همانا او یا زنازاده است و یا شیطان شریک او بوده است» و نیز فرموده است: «فحش به مؤمن مانند نزدیک شدن به مرگ است».
همچنین پیامبراکرم(ص) فرموده است: «إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى کُلِّ فَحَّاشٍ بَذِی قَلِیلِ الْحَیاءِ لَا یبَالِی بِمَا قَالَ وَ لَا مَا قِیلَ فِیه؛ بهشت بر فحاش و هرزهگوى کمحیایى که باک ندارد چه میگوید و چه مىشنود حرام است».
نقش دوستان در سعادت و شقاوت انسان، از منظر قرآن
پرسش : آیا دوست انسان در سعادت و شقاوت او نقش دارد؟ پاسخ اجمالی: دوستان و معاشران انسان در هدایت یا گمراهی او بسیار موثّرند. در سوره صافّات، آيات 50 تا 53 بیان شده كه همنشين بد، انسان را تا لب پرتگاه دوزخ مى برد. در آيات دیگری سخن از تأسّف و تأثّر عميق ستمگران در قيامت است كه از انتخاب دوستان ناباب تأسّف مى خورند؛ که در سوره فرقان، آیات 27 الی 29 به این مساله اشاره شده است. در دسته دیگری از آیات قرآن سخن از كسانى است كه همنشين بدى داشتند ولى آنها به لطف الهى و با تلاش و كوشش توانسته اند خود را از چنگال وسوسه آنها رهائى بخشند. پاسخ تفصیلی: غالباً دوستان و معاشران ناباب و آلوده سبب آلودگى افراد پاک شده اند؛ عکس آن نیز صادق است، زیرا بسیارى از افراد پاک و قوىّ الاراده توانسته اند بعضى از معاشران ناباب را به پاکى و تقوا دعوت کنند. با این اشاره به قرآن مراجعه می کنیم و اشاراتى را که قرآن به این مساله دارد با هم مى شنویم:
آیات قرآنی مربوط به این مساله در سه بخش قابل بررسی می باشد:
نخست آیاتی که درباره همنشینى شیطان با غافلان از یاد خداست، ولى تاثیر همنشین بد را در اخلاقیّات و در سرنوشت هر انسانى روشن مى سازد.
مى فرماید: (هر کس از یاد خدا روى گردان شود شیطان را بر او مسلّط مى سازیم که همواره قرین و همنشین او باشد!)؛ «وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّحمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ.» سوره زخرف، آیه36.
سپس نقش این قرین سوء (همنشین بد) را چنین بیان مى کند که آنها، یعنى شیاطین، راه هدایت و حرکت به سوى خداوند را به روى آنها مى بندد و آنها را از رسیدن به این هدف مقدّس باز مى دارد و غم انگیزتر، این که در عین گمراهى گمان مى کنند که هدایت یافته اند! «وَاِنَّهُمْ لَیَصُدُّوْنَهُمَ عَنِ السَّبیلِ وَیَحْسَبُونَ اَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ».
سپس به نتیجه آن پرداخته و مى گوید: روز قیامت که همه در محضر الهى حاضر مى شوند و پرده ها کنار مى رود و حقایق فاش مى شود، این انسان گمراه خطاب به دوست اغواگر شیطانش کرده، مى گوید اى کاش فاصله میان من و تو فاصله مشرق و مغرب بود، چه همنشین بدى هستى». حَتّى اِذا جاءَنا قالَ یا لَـیْتَ بَـیْنى وَبَیْنَـکَ بُعْـدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِیْسَ الْقَرینُ».
از این تعبیرات بخوبى استفاده مى شود که همنشین بد مى تواند انسان را بکلّى از راه خدا منحرف سازد؛ پایه هاى اخلاق را بر روى او ویران کند و واقعیّتها را چنان دگرگون نشان دهد که انسان در عین گمراهى خود را در زمره هدایت یافتگان ببیند؛ و به یقین در چنین حالى هدایت و بازگشت به صراط مستقیم غیر ممکن است؛ و زمانى بیدار مى شود و به هوش مى آید که راه برگشت بکلّى بسته شده؛ حتّى از تعبیر آیه استفاده مى شود که این همنشینان بد در آن زندگى ابدى نیز با او هستند و چه دردآور است که انسان کسى را که مایه بدبختى او شده همیشه در برابر خود ببیند و به او گفته شود بیهوده آرزوى جدا شدن از او را مکن شما با هم سرنوشت مشترکى دارید». وَلَنْ یَنْفَعَکُمُ الْیَوْمَ اِذْ ظَلَمْتُمْ اَنَّکُمْ فِى الْعَذابِ مُشْتَرِکُونَ».
شبیه آیات فوق، آیه25 سوره فصّلت مى باشد که مى گوید: «وَقَیَّضْنا لَهُمْ قُرَنآءَ فَزَیَّنُوْا لَهُمْ ما بَیْنَ اَیْدیهِمْ وَما خَلْفَهُمْ وَحَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ فى اُمَم قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنَ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ اِنَّهُمْ کانُوا خاسِرینَ»؛ (ما براى آنها همنشینانى [زشت سیرت] قرار دادیم که زشتیها را از پیش رو و پشت سر آنها در نظرشان جلوه دادند؛ و فرمان الهى درباره آنان تحقّق یافت و به سرنوشت اقوام گمراهى از جنّ و انس که قبل از آنها بودند گرفتار شدند؛ آنها مسلّماً زیانکار بودند(
در بخش دوم از این آیات، از کسانى سخن مى گوید که همنشین بدى داشتند که پیوسته در گمراهى آنها مى کوشیدند ولى آنها به لطف و رحمت الهى و با تلاش و کوشش توانسته اند خود را از چنگال وسوسه آنها رهایى بخشند در حالى که تا لب پرتگاه پیش رفته بودند؛ در اینجا نیز سخن از تاثیر فوق العاده همنشین بد در شکل گیرى عقاید و اخلاق انسان است ولى در عین حال چنان نیست که انسان مجبور باشد و نتواند با تلاش و کوشش، خویشتن را نجات دهد؛ مى فرماید: «در روز قیامت بعضى از بهشتیان به بعضى دیگر مى گوید من در دنیا همنشینى داشتم که پیوسته به من مى گفت آیا به راستى تو این سخن را باور کرده اى که وقتى ما مردیم و خاک شدیم و استخوان پوسیده شدیم، بار دیگر زنده مى شویم و به جزاى اعمال خود مى رسیم (ولى من به فضل الهى تسلیم وسوسه هاى او نشدم و در ایمان خود ثابت قدم ماندم!)؛ «فَاَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْض یَتَسآءَلُونَ ـ قالَ قایِلٌ مِنْهُمْ اِنّى کانَ لى قَرینٌ ـ یَقُولُ ءَاِنَّکَ لَمِنَ الْمُصَدِّقینَ ـ ءَاِذامِتْنا وَکُنّا تُراباً وَعِظاماً ءَاِنّا لَمَدینُونَ».
در این هنگام او به فکر همنشین نااهل قدیمى خود مى افتد و به جستجو برمى خیزد و از همان اوج بهشت نگاهى به سوى دوزخ مى افکند و ناگهان او را در وسط جهنّم مى بیند؛ «فَاطَّلَعَ فَرَاهُ فى سَوآءِ الْحَجیمِ».
به او مى گوید به خداسوگند نزدیک بود مرا نیز به هلاکت بکشانى و همچون خودت بدبخت کنى و اگر لطف الهى و نعمت پروردگارم شامل حال من نبود من نیز امروز در آتش دوزخ احضار مى شدم «قالَ تَاللّهِ اِنْ کِدْتَّ لَتُرْدینِ وَلَوْلا نِعْمَتُ رَبّى لَکُنْتُ مِنَ الْمُحْضَرینَ»
مجموع این آیات بخوبى نشان مى دهد که همنشین بد، انسان را تا لب پرتگاه دوزخ مى برد و اگر ایمان قوى و تقوا و لطف پروردگار نباشد در آن پرتگاه سقوط مى کند!
در سومین بخش از آیات مورد بحث، سخن از تاسّف و تاثّر عمیق ستمگران در قیامت است که از انتخاب دوستان ناباب تاسّف مى خورند؛ چرا که عامل اصلى بدبختى خود را در رفاقت با آنان مى بینند؛ مى فرماید: (و [به خاطر آور] روزى را که ظالم دست خویش را از [شدّت حسرت] به دندان مى گزد و مى گوید: اى کاش [با رسول خدا] راهى برگزیده بودم! اى واى بر من! کاش فلان [شخص گمراه] را دوست خود انتخاب نکرده بودم! او مرا از یادآورى [حق] گمراه ساخت بعد از آن که [یاد حق] به سراغ من آمده بود! و شیطان همیشه خوار کننده انسان بوده است!)؛ «وَیَوْمَ یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ یَقُولُ یالَیْتَنى اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبیلا ـ یا وَیْلَتى لَیْتَنى لَمْ اَتَّخِذْ فُلاناً خَلیلاً ـ لَقَدْ اَضَلَّنى عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ اِذْجآءَنى وَکانَ الشَّیْطانُ لِلاِنْسانِ خَذُوْلا». به این ترتیب، ستمگران در قیامت، نخست از ترک رابطه با پیامبر شدیداً اظهار تاسّف مى کنند، و سپس از ایجاد رابطه با افراد آلوده و فاسد؛ و بعد با صراحت، عامل اصلى گمراهى خود را همین دوستان منحرف5 و آلوده معرّفى مى کنند! و حتّى تاثیر آنها را بالاتر از تاثیر پیامهاى الهى (البتّه در بیمار دلان) مى شمرند؛ و از تعبیر آخرین آیه، استفاده مى شود که دوستان بد جزء لشکر شیطانند؛ و یا به تعبیر دیگر، از شیاطین انس محسوب مى شوند. قابل توجّه این که، در این آیات تاسّف این گروه را با جمله «یَعَضُّ الظّالِمُ عَلى یَدَیْهِ»؛ (ظالم هر دو دست خود را به دندان در آن روز مى گزد) بیان فرموده؛ و این آخرین مرحله تاسّف است؛ و این در موارد ضعیفتر، انسان انگشت خود را به دندان مى گیرد و در مرحله بالاتر، پشت دست را به دندان مى گزد و در مراحل شدید هر دو دست خود را یکى بعد از دیگرى به دندان مى گزد؛ و در حقیقت این یک نوع انتقام گیرى از خویشتن است که چرا کوتاهى کردم و با دست خود وسایل بدبختى خویش را فراهم کردم!
آنچه از آیات فوق و بعضى از آیات دیگر قرآن بخوبى استفاده مى شود این است که دوستان و معاشران و همنشینان در سعادت و شقاوت انسان تاثیر فوق العاده اى دارند؛ نه تنها اخلاق و رفتار افراد را تحت تاثیر قرار مى دهند، که در شکل گیرى عقاید آنها موثّرند؛ اینجاست که یک استاد اخلاق باید همواره با دقّت تمام افراد تحت تربیت خود را از این نظر مورد توجّه قرار دهد؛ مخصوصاً در عصر و زمان ما که نشر وسایل فساد از طریق دوستان ناباب به صورت وحشتناکى در آمده و یکى از سرچشمه هاى اصلى انواع انحرافات را تشکیل مى دهد.
هیچ سرمایه ای در اسلام گرانمایه تر از ادب و تربیت صحیح نیست و خسارتی که در زندگی و جریان نبود آن گریبانگیر انسان می شود قابل جبران نیست به واسطه همین در برنامه تربیت و پرورش ابتدا خود سازی را سر لوحه قرار می دهیم همچنانکه در قرآن مجید آیه 6 سوره تحریم “قوا انفسکم” قرآن انسان را به خود سازی تکلیف می کند و تاکید روی این مطلب می کند .آدمی برای رسیدن به سعادت و شایستگی بعد از خودسازی باید به ناچار اهل و اولاد خویش را هم تربیت کند ."قوا انفسکم و اهلیکم نارا” از خودسازی به ساختار اهل و عیال و اولاد بپردازید و از آتش دنیا بیمناک است ،رواتر آن است که بر او از آتش آخرت بیمناک تر باشد و این نیست جز آنکه شیوه ای پسندیده در پرورش او برگزینند.
نتیجه گیری
نتایج به دست آمده از این پژوهش حاکی از آن است که خانواده بايد تلاش کند که آموخته هاي مذهبي، روحي و رواني کودکان با تجارب و احساسات خوشايندي شکل بگيرد. سعه صدر، ابراز احساس خرسندي و روحيه رضايتمندي ،گرايش به اين احساسات مذهبي را براي کودکان گوارا مي سازد. مشاهده رفتار اطرافيان (به خصوص والدين) انگيزه اي قوي و غني براي يادگيري و آموزش فرزندان است. وقتي که کودک نسبت به رفتار و نحوه حرکات و حرف زدن والدين و اطرافيان کنجکاو مي شود بايد توجه داشت که کنجکاوي بي هدف و بي نتيجه نيست بلکه متضمن الگوگيري و مشارکت فعالانه او به صورت تجربه اي جديد در فرازهاي حساس زندگي است چه به صورت بزهکاري چه به صورت يک فرد مناسب و اجتماعي . مهيا کردن چنين فضايي به خصوص اگر همراه با مشارکت فعال کودکان و نوجوانان و همسالان آنان باشد برايشان بسيار دلنشين و دلپذير است و همين امر به تدريج گرايش به امور مذهبي و روحيه اجتماعي را در آنان تقويت ميکند. بديهي است هر قدر الگو محبوبتر باشد يادسپاري رفتار آسان تر ميگردد. پدر و مادر و اعضاي خانواده اگر توجه داشته باشند که در خانه، سفر،در ميهماني و يا در حين انجام کار و به طور کلي در هر موقعيتي به اصول و احکام ديني و انساني پايبند باشند و به آن اهميت دهند، در تلقي و نگرش فرزندان نسبت به فرايض ديني و تأثير و تأثر آنان از جامعه و محيط اطراف تأثير مضاعف خواهد داشت.آداب و عبادات مذهبي چون پاسخي به عاليترين نيازهاي معنوي است اگر به طور طبيعي و با جلب رضايت قلبي ارائه شود احساس خوشايند را در آنان بر ميانگيزد و متربي آن را به راحتي جذب ميکند چرا که عواطف و احساسات مهمترين نقش را در تکوين، رشد و پرورش شخصيت جوان و نوجوان دارند. بديهي است زماني که کودکان و نوجوانان در معرض يادگيري و آموزش احکام و عبادات قرار دارند لازم است براي اين موضوع زمينه سازي شود تا همراه با آموزش، احساس خوشايند در او ايجاد گردد و به اين ترتيب نتيجه اي مطلوب به بار آورددر اينصورت تقويت چنين گرايش فطري نيز بسيار آسان و طبيعي خواهد بود. کسب عادتها و رفتارهاي مذهبي بيش از آنکه متاثر از اندرزها و سخنان والدين باشد معلول پذيرش رفتار، عواطف و احساسات مرتبط و همراه با مهر و محبت آنان است.
بجاست که خانواده ها با الهام از فرهنگ غني اسلام و احکام و تعاليم آن به تربيت صحيح فرزندان بپردازند و اين جز از طريق عمل صالح و تأدب به آداب شريعت و پرهيز از عوامل غفلت زا ميسر نخواهد شد .
منابع
1-سوره لقمان آیه17
2-تفسیر نمونه مکارم شیرازی ج17 ص52
3-سوره شورا آیه 45
4- سوره فرقان آیات 27تا29
5- سوره نور آیات58تا59
6-مستدرک الوسائل جلد3 ص9
7-تحف العقول110
8- تحف العقول286
9-کنز العمال ص441
10-علم اخلاق اسلامی(نراقی)ج2ص221
11- نجفی ابرند آبادی، علی حسین و حمید هاشم بیگی ، (1377)، دانشنامه جرم شناسی ، انتشارات دانشگاه شهید بهشتی ، ص 11.
12- جعفری لنگرودی، محمد جعفر، (1372)، ترمینولوژی حقوق ، انتشارات گنج دانش، ص 6-7.
13- پور احمدی لاله، محمدرضا، مقاله اینترنتی « اطفال و قوانین کیفری»
14- پور احمدی لاله، همان
15- کاشفی اسماعیل زاده، حسن، (1379) ، بررسی وضعیت کودکان خیابانی در مشهد، پایان نامه کارشناسی ارشد جزا و جرم شناسی، ص 45.
16- محمدی اصل،عباس،(1385)، بزهکاری نوجوانان و نظریه های انحراف اجتماعی، نشر علم، ص 61.
17- تفسیر نمونه جلد 4 ، صفحه 374
18- نیل الخیرات فی القراءات العشرة جلد 5 : صفحه 329
19- الاتقان فی علوم القرآن جلد 3.
* طلبه ی سطح 2 مدرسه علمیه خواهران هاجر خمین
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات