عوامل مهجوریت امر به معروف ونهی از منکر
لیلا کارخانه
چکیده
عوامل مهجوریت امر به معروف و نهی از منکر عنوان مقاله حاضر است که ضمن 3 فصل اصلی به توصیف و جمع بندی پرداخته و در نتیجه علل مهجوریت را به نمایش میگذارد در سراسر این نوشتار این سوال اساسی دنبال می شود که با وجود این که امر به معروف و نهی از منکر جز آن دسته از احکام شرعی است که در کلیات و حتی فروع و احکام آن میان شیعه و سنی اختلاف چندانی وجود ندارد و گرچه شیعه بر خلاف اهل سنت، آن را در شمار اصول دین قرار نداده اند ولی اهمیتی که برای آن ذکر کرده اند چنان است که با هیچ فرعی از فروع دین نمی توان مقایسه کرد و تنها با پاره ای از اعتقادات اساسی شیعه مانند ولایت و امامت قابل مقایسه است و از این رو هیچ تفاوت بنیادینی میان دو مذهب در این مقوله نمی توان یافت اینجاست که این پرسش خود را بیشتر می نمایاند که با وجود این همه اتفاق نظر و مسلم بودن ضرورت امر به معروف چه عاملی موجب شده که این اصل، مهجورتر از همه اصول باشد. همان گونه که انسان در مقابل اعمال و رفتار خود مسئولیت دارد در برابر عملکرد جامعه ای که در آن زندگی می کند نیز مسئول است. در بینش اسلامی یک فرد مسلمان باید پا به پای اصلاح نفس خود، در اصلاح دیگران نیز کوشش کند و همواره در صدد ارشاد و راهنمایی افراد اجتماع خود باشد. با توجه به اهمیتی که این دو فریضه بزرگ الهی دارد بخصوص در این زمان که با تهاجم فرهنگی بیگانگان روبرو هستیم لازم دیده شد که علت مهجور شدن این فرضیه را با توجه به آیات و روایات و سخنان بزرگان اسلام مورد مطالعه قرار گیرد. با نگاهی گذرا به سرگذشت بشر درمی یابیم که امر به معروف و نهی از منکر از پیشینه ای به قدمت انسان برخوردار است نخستین انسان دعوت کنندۀ به نیکی بود و پس از وی نیز پیام آوران وحی و پیروان مومنشان در انجام این وظیفۀ مهم تلاش کردند. و در این مقاله از روش کتابخانه ای بهره برده شده و بیشتر منابع نیز روایی و اخلاقی می باشد.
واژگان کلیدی: امر به معروف، نهی از منکر، مهجوریت، عوامل فردی، اجتماعی، اعتقادی
مقدمه
آن چه زمینه ساز این تحقیق شده، این پرسش است که چرا اصل امر به معروف و نهی از منکر، با وجود جایگاه ویژه اش در میان دیگر احکام و اصول شرعی، هیچ گاه از لحاظ اجرایی در حد قابل قبولی مورد توجه نبوده و هیچ یک از دستورهای دینی تا این حد مورد بی توجهی قرار نگرفته و به فراموشی سپرده نشده است؟
در حالی که عمل به این اصل، بر اساس نصوص معتبر وظیفه ای است در کنار ایمان به مبدا و معاد و هم طراز نماز و زکات و اصلی است که اهمیت احکام دیگر در مقایسه با آن هم چون قطره ای است در برابر اقیانوس اصلی که هدف تمام ادیان، مایه قوام شریعت، مورد اجماع همه فرقه های مسلمان و همۀ عقلا و حتی مورد ستایش امم پیشین بوده، شریف ترین و برترین فرایض و قطب اعظم دین دانسته شده است. حال با وجود این که روایات وارد شده در این باب چنان است که کمر آدمی را می شکند چرا باید این اصل حتی به اندازۀ روزه و صدقه و سایر احکام معمولی دین، در میان مردم رواج نداشته باشد و همیشه از آن به عنوان اصل فراموش شده یاد شود.
بنابراین به رغم تصور پاره ای از نویسندگان، آنچه سد راه اجرای این اصل مهم در طول تاریخ بوده است، یک یا چند مشکل و مانع نظری و اشکال فقهی و کلامی نبوده است تا برای یافتن چاره به تجزیه و تحلیل مبانی بپردازیم و قلم فرسایی کنیم بلکه این مشکل، ریشه ای عمیق تر دارد که باید با دید علمی و دقیق به جست و جوی آن پرداخته شود. و در این تحقیق سعی بر آن شده است که علل مهجوریت امر به معروف و نهی از منکر را به 3 علت فردی، اجتماعی و اعتقادی تقسیم کنیم و هر کدام از این عوامل به طور جزئی بررسی شود.
فصل اول: عوامل فردی مهجوریت امر به معروف و نهی از منکر
الف- ترس از ضررهای مالی و جانی
آنانکه حفظ خود را از «حفط کیان اسلام» برتر و بالاتر می دانند هر جا که امر به معروف و نهی از منکر برایشان صدمه ای به همراه داشته باشد، عقب نشینی می کنند و لب فرو می بندد. امام باقر (ع) می فرمود: وَ یکون فی اخرالزمان قوم یتبع فیهم قوم مراون یتقرئون و یتنسکون حد ثاء سفهاء لا یوجبون امرا بمعروف و لانهیا عن المنکر الا اذا امنو الفرر یطبون لانفسهم الرخص و المغاذیر یتبعون و لاة العلماء و فساد عملهم یقبلون علی الصلوة و الصیام و ما لایکلمهم فی نفس و لا مال و لو أضرّت الصلوة بسائر ما یعملون باموالهم و ابدانهم لرفضوها کما رفضو اسمی الفرائض و اشرفها.
در آخر الزمان از قومی تبعیت خواهد شد که گروهی از آنها ریاکارند و به عبادت و زهد می پردازند، تازه کارانی سفیداند که امر به معروف و نهی از منکر نمی کنند مگر وقتی که از ضرر و خطر ایمن باشند، برای (فرار از تکلیف) بدنبال بهانه و راه گریز می گردند از لغزش و اعمال بد دانشمندان پیروی می کنند، به نماز و روزه و هرچه که برایشان ضرر جانی و مالی نداشته باشد، رو می کنند، و اگر نماز هم برایشان ضرر مادی داشته باشد، آنرا ترک می کنند کما اینکه برترین و ارزشمندترین واجبات (امر به معروف و نهی از منکر) را رها کرده اند[1].
برخی افراد می ترسند که مشتری و خریدار آنان کم شود، یا دوستانشان را از دست بدهند یا به حرفشان اعتنایی نشود یا مورد تهدید قرار بگیرند و یا مردم از کار آنان انتقاد کنند در حالیکه در روایات متعدد آمده است: (امر به معروف و نهی از منکر کنید و نترسید، زیرا نه رزق شما قطع و نه مرگ شما نزدیک می شود)[2].
ب- ضعف غیرت دینی
مؤمن نسبت به احکام الهی «غیور» است و نمی تواند تماشاگر تجاوز به حدود و دستورات خداوند باشد، و لذا امر به معروف و نهی از منکر می پردازد، و آن که از این « غیرت» نصیب لازم را ندارد، با بی تفاوتی از چنین صحنه هایی می گذرد.
حضرت امیر (ع) دردوران حکومت خود، پیوسته با چنین افراد سست و کم تحرک در میان اصحاب خود مواجه بود و از آنها گلایه داشت:
به من خبر رسیده که بعضی از سپاهیان معاویه بر یک زن مسلمان و یک زن کافر ذمّی وارد شده خلخال، دست بند، گردن بند، و گوشوارۀ او را ربوده و آن زن با گریه و زاری از خویشان خود تقاضای کمک داشته، و نمی توانسته جلوی آنها را بگیرد، آنان از این تجاوز با غنیمت بازگشتند بدون آنکه هیچ یک از آنها صدمه ای ببیند، اگر مسلمانی با شنیدن این واقعه از غم و غصه جان دهد نباید ملامت شود[3].
برای این طایفه، دینداری، تنها در ادعای با زبان خلاصه می شود:
«صار دین احدکم لعقة علی لسانه[4]»
ولی در واقع، از حقیقت دین بهره ای ندارند که پیامبر اکرم (ص) فرمود:
خداوند مومن ضعیفی را که دین ندارد، مبغوض می دارد، سوال شد: مومن ضعیف بی دین چه کسی است؟حضرت فرمودند: آنکه نهی از منکر نمی کند.
گاهی سکوت دیگران، انسان را به سکوت وا می دارد و می گوید: من که به تنهایی نمی توانم کاری بکنم اگر همه بگویند من هم می گویم در حالی که امر به معروف در آن فضای مرگبار و ساکت پاداش بیشتری دارد[5].
ج- جهل و نادانی
اولین و شاید بتوان گفت موثرترین عامل برای مهجوریت امر به معروف و نهی از منکر جهل می باشد که جهل نیز اقسامی دارد:
الف- جهل به حکم: برخی چون حکم مساله را نمی دانند، لذا به دنبال عمل به آن نمی روند، یعنی امکان دارد شخص نداند که امر به معروف و نهی از منکر واجب است ولی چنانچه بداند که واجب است حتما به دنبال عمل به آن نیز خواهد رفت.
ب- جهل به وضوع و مصداق: ممکن است فردی نسبت به حکم الهی امر به معروف و نهی از منکر آگاهی داشته باشد لکن در برخورد با یک قضیه و پیدیه عینی نداند که آیا این مورد جز مواردی است که واجب است امر به معروف و نهی از منکر کند یا مستحب است یا هیچ کدام؟ به تعبیر دیگر در تطبیق قوانین کلی بر مصادیق، قدرت لازم را ندارد و در مواردی دچار شبهه می گردد.
ج- جهل به اهمیت: افرادی هستند که اگر نسبت به اهمیت یک موضوع آگاهی کافی داشته باشند و بدانند میزان اهمیت این مساله از نظر اسلام چه اندازه است به دنبال عمل می روند ولی اگر ندانند اقدامی نمی کنند. درمورد امر به معروف و نهی از منکر هم چون برخی نسبت به میزان اهمیت و عظمت آن آشنایی و آگاهی کافی ندارند لذا در جهت انجام این واجب الهی اقدامی به عمل نمی آورند.
د- جهل به آثار: عده ای بر این باورند که با ترک امر به معروف و نهی از منکر یک واجب معمولی ترک شده است، و نمی دانند چه آثار نا مطلوبی بر این بی تفاوتی و سهل انگاری بار می شود، یا اگر اجرا شود چه آثار سودمندی خواهد داشت بنابراین جهل نسبت به آثار مثبت و منفی انجام و ترک امر به معروف و نهی از منکر نیز می تواند یکی از ریشه ها باشد[6].
د- طمعکاری
طمع، زبان« امر به معروف و نهر از منکر» را به زبان تملق و چاپلوسی تبدیل می کند وقتی انسان به دام طمع گرفتار، شود و برای رسیدن به سود بیشتر چشم خیره داشته باشد، قدرت «امر»نسبت به کار پسندیده و جرات «نهی» نسبت به قبایح را از دست می دهد و همیشه در اندیشۀ آن است که چگونه و با چه الفاظی سخن بگوید که بیشتر و بهتر مورد توجه قدرتمندان و حکومت مداران قرار بگیرد.
از اینرو امام حسین (ع) از پدر بزرگوارش نقل می کند که فرمود:
ای مردم از آنچه خداوند اولیائش را موعظه کرده است، پند بگیرید که چگونه از «احبار» به بدی در قرآن یاد می کند و میگوید: (چرا رهبانیون و احبار از گفتار زشت آنها جلوگیری نمی کردند؟) فلسفه این توبیخ الهی آن است که آنها از ستمکاران، فساد و منکر را می دیدند، ولی بواسطه دلبستگی و رغبتی که به کمک های مادی آنها، داشتند، ستمکاران را نهی نمی کردند[7].
و از اینجا روشن می شود که انسان تا در بند مادیات است نمی تواند، امر به معروف و نهی از منکر کند، و آنگاه «زبان و قلم» انسان آزاد می گردد و آزادانه امر و نهی می کند که «دل» از بند طمع رها گشته باشد.
شبی قریشیان در کنار کعبه گرد آمدند و با خود گفتند: محمد را بخواهید و با او صحبت کنید…
حضرت رسول به گمان اینکه شاید قصد ایمان آوردن دارند به سرعت در جمع آنان حاضر شد. چون پیامبر اکرم آمد روسای قریش گفتند: ای محمد ما کسی را ندیده ایم که چنین به خویشانش آسب رساند پرانمان را ناسطا گفتی، عقیده مان را عیبناک خواندی و خدایانمان را به بدی یاد کردی… اکنون اگر در پی گردآوری ثروت هستی ما آن قدر برای تو گرد می آوریم که ثروتمندترین مرد جامعه باشی و اگر جستجوی شرف و حیثیت اجتماعی هستی تو را به عنوان سرور خود بر می گزینیم و اگر هوای پادشاهی در سر داری تو را پادشاه خویش سازیم. رسول اکرم پس از شنیدن مام سخنان آنها بار دیگر تاکید فرمود: آنچه شما می گویید در من نیست خداوند مرا به پیامبری و رسالت برانگیخته اگر شما دعوتم را بپذیرید در دنیا و آخرت بهره مند خواهید شد و اگر نپذیرید من بر فرمان خداوند صبر و استقامت خواهم ورزید تا خدا میان من و شما حکم فرماید[8].
ه- بی اثر پنداشتن امر و نهی
برخی مسلمانان از امر به معروف و نهی از منکر سر باز می زنند، و هر چند ممکن است از «بی توجهی دیگران به معروف» و با « ارتکاب منکر» افسرده و ناراحت باشند، ولی اینگونه استدلال می کنند که « گفتن ما اثری ندارد و کسی حرف مارا قبول نمی کند» و با این بیان به خیال خود تکلیف را از خود ساقط کرده، خود را در مقابل آنچه در جامعه می گذرد، غیر مسئول می داند.
اشتباه این گروه آن است که گمان کرده اند:« امر به وعروف و نهی از منکرتنها یک مرحله دارد و آن هم «گفتن با زبان» است، که اگر در این مرحله احتمال تاثیر وجود نداشت تکلیف برداشته می شود».
و نیز گمان کرده اند امر به معروف و نهی از منکر صرفا یک کار انفرادی است حال آنکه اگر گفتن یک نفر موثر نیست باید تعداد بیشتری اقدام کنند تا موثر واقع شود و اگر گفتار، تاثیرینداشته باشد،نوبت به مرحله « دوری کردن و کناره گیری از گناهکاران» فرا می رسد. حارث بن مضیره می گوید:
یک شب در راه مدینه امام صادق (علیه السلام) به من برخورد کردند و فرمودند:
«اما لتحصلن ذنوب سفهائکم علی علمائکم»
آگاه باشید حتما گناه نانان شما بر دانایانتان افزوده خواهد شد و دانشمندان شما باید بار آنها را نیز بدوش بگیرند.
پس از آنکه حضرت عبور کردند، مجددا خدمت ایشان رسیدم و اجازه گرفتم، و پرسیدم: جانم به فدایت چرا فرمودید: «گناه جاهلان را باید علما حمل کنند؟» این مطلب برای من بسیار سنگین است، حضرت فرمودند:
نعم ما یمنعکم إذا بلغکم عن الرجل منکم ما تکرهونه مما یدخل علینا به الذی والعیب عندالناس ان تاتوه فتونبوه و تعطوه و نقولوا له قولا بلیغا»
آری چنین است، چرا قتی یکی از شیعیان کار ناپسندی انجام می دهد که موجب ناراحتی و عیب جویی در نزد مردم است. و شما از آن آگاه می شوید، به سراغ او نمی روید و او را هشدار نمی دهید و موعظه نمی کنید و با گفتاری رسا با او سخن نمی گویید؟
در پاسخ عرض کردم :«چون از ما قبول نمی کند و گوش به حرف ما نمی دهد» ولی امام علیه السلام فرمودند:
«اذن فاهجروه عند ذنب واجتنبوا مجالسته[9]»
اگر چنین است از او دروی کنید و از هم نشینی با او بپرهیزید.
بعضی می گویند: نگرانیم که به گفتۀ ما عمل نشود. این توقع نا بجا است مگر مردم همۀ سخنان انبیا و امامان معصوم را گوش دادند؟
رسول اکرم به حضرت علی فرمود: به خدا سوگند که اگر حتی یک نفر توسط تو هدایت شود برای تو از آنچه خورشید بر آن می تابد بهتر است[10].
و- روحیه سازشکاری
(دُهن) در لغت عرب به معنی روغن است و چون روغن در ظرف های مختلف شکل عوض می کند و اساساً بواسطه چربی اش (نرم) است، لذا به اشخاصی که از نظر رفتاری و روحی دارای این خصوصیت هستند، «مدهن» می گویند، پس مدهن کسی است که از خود موضع و شخصیت مستقلی ندارد، در شرایط مختلف رنگ عوض می کند. اهل ساخت و پاخت است[11]. والبته لازمۀ چنین روحیه ای «نفاق» است، تا در هر شرایطی بتواند موافق آن سخن بگوید[12]. از چنین افرادی انتظار سخن جدی نباید نباید داشت چون پیوسته « مدارات» را پیشۀ خود ساخته اند[13].
کسی که به این آفت روانی گرفتار شوند، قدرت «امر و نهی» را از دست می دهند و همیشه در شرایط مختلف « هضم» می شوند. و روشن است که دیگر « آمر به معروف و ناهی از منکر» نخواهند بود.
خداوند به حضرت شعیب پیامبر، وحی کرد که « صدهزار نفر از قوم تو را عذاب می کنم، چهل هزار نفر از اشرار و شصت هزار نفر از نیکان» شعیب عرض کرد، خداوندا، عذاب اشرار و بدان روشن است، اما نیکان چرا باید عذاب شوند؟ خداوند به او وحی کردکه: داهنوا اهل المعاصی و لم یخضبوا لخضبی[14].
آن نیکان با معصیت کاران « مداهنه» کردند و برای غضی من، خشم و غضب نکردند و لذا مشمول عذاب خواهند بود.
ز- حفظ آبروی خود
برخی حفط شخصیت خود را در اعتراض نکردن در مقابل منکرات می دانند، و به توهم اینکه اگر «امربه معروف و نهی از منکر » کنند از چشم دیگران می افتند و چه بسا مثل گذشته مورد احترام آنها قرار نگیرند، بدینجهت از انجام این فریضل بزرگ خودداری می کنند، این گروه در روابط اجتماعی و خانوادگی خود همه چیز را نادیده می گیرند تا مبادا « کدورتی» پیدا شود، و کسی از آنها رنجیده خاطر گردد، و بالاخره بوسیلۀ دروی از دین، در صدد نزدیکی به مردم اند. در حالی که امام صادق (ع) میفرماید:
لا تسخطوا الله برضی احد من خلقه و لا تتقربوا الی الناس بتباعد من الله[15].
برای جلب رضایت مردم، اسباب سخط الهی را فراهم نیاورید، و با دوری از خداوند به مردم نزدیک نشوید.
از این رو کسانی که از سرزنش مردم واهمه دارند، و ملامت دیگران برایشان غیر قابل تحمل است، نمی توانند در انجام امر به معروف و نهی از منکر موفق باشند. امام باقر (ع) می فرماید:
فأذکروا بقلوبکم والفظوا بالسنتکم، و وصکوا بها حیاهم و لاتخافوا فی الله لومة لائم[16]»
با قلب خودتان انکار کنید، این انکار را بزبان جاری کنید، و پیشانی بدکاران را محکم بکوبید (رو در روی بدکاران قرار بگیرید) و در راه خدا ملامت و سرزنش دیگران هراس نداشته باشید»
در موارد فراوانی ، برای حفظ ایمان و یا برای حفظ اسلام در جامعه، باید از آبرو و یا مال و جان مایه گذاشت. و آنان که این روحیه فداکاری را کسب نکرده باشند، از انجام وظایف دینی خود و بلکه از حفظ دین عاجزند.
محدّث بزرگوار ثقة السلام کلینی در «اصول کافی» تحت عنوان «سلامة الدین» بابی را قرار داده است، و در آنجا از جمله وصایای امیرالمومنین (ع) نقل می کند، که حضرت فرمود: فاذا حضرت بلیه فاجعلوا اموالکم دون انفسکم، و اذا نزلت نازلة فاجعلوا انفسکم دون دینکم و اعلموا ان الهالک من هلک دینه و الحریب من حرب دینه[17].
اگر بلایی برای شما پیش آمد اموالتان را برای حفظ جان خود قرار دهید و هرگاه دین شما در خطر قرار گرفت، از جانتان مایه بگذارید تا با گذشتن از جان دینتان حفظ شود و بدانید کسی که به هلاکت رسیده است که دینش را از دست داده باشد، غارت زده کسی است که دین او را ربوده باشند.
عده ای از مردم به خاطر وجود شرم و آزرم که در آنها وجود داردخجالت می کشند که به کسی بگویند این کار بد است لطفا آن را انجام ندهید. البته وجود شرم و حیا در انسان لازم است و از فضایل اخلاقی شمرده شده و جزئی از ایمان به حساب می آید. اما آن حیا و آبرو که جز دین و کتب است و به اصطلاح (حیاء ممدوح) است، آن حیایی است که انسان را از ارتکاب معصیت و گناه باز می دارد یعنی وقتی در برابر ارتکاب گناهی قرار می گیرد از پروردگارش از فرشتگان مراقب اعمالش، از اولیا … حیا می کند و گناه نمی کند یا کمتر گناه می کند. این حیا ممدوح و عنصر اساسی و حیاتی برای انسان است.
اما آن حیا که مانع از انجام وظیفه گردد حیا مذموم و نا پسند است مثل حیایی که سبب ترک امر به معروف و نهی از منکر شود.
پس نباید حیا باعث شود که واجبی از واجبات الهی را ترک گوییم.که از آن جمله امر به معروف است[18].
ح- انزوا و عزلت
تفکری دور از مردم و گریز از جامعه، نیز از جمله عوامل بی اعتنایی و سستی در امر به معروف و نهی از منکر است در تعلیمات اسلامی حضور در اجتماعات مورد تاکید قرار گرفته، و این حضور از جهات گوناگون ثمر بخش و مفید تلقی گردیده است ولی با همه تاکیداتی که اسلام نسبت به اجتماع و حضور در فعالیت های اجتماعی دارد، گرایش به انزوا از صدر اسلام تا کنون در میان عده ای وجود داشته است که این خود زمینۀ فراموش شدن امر به معروف و نهی از منکر را فراهم می آورد.
در عصر رسول اکرم (ص) که عده ای از اصحاب در (صفّه) بسر می بردند علاقه به عبادت فردی و دوری از مردم در برخی از آنها بوجود آمده بود. که حضرت با یادآوری اهمیت ویژۀ امر به معروف و نهی از منکر، آنها را از سقوط نجات دادند. امیرالمومنین (ع) می فرمایند:
پیامبر به اهل صفّه سرکشی می کردند زیرا آنها میهمان حضرت بودند در یکی از این ملاقاتها (سعد ابن اشج) برخاست و عرض کرد: من خدا و پیامبر و حاضران را شاهد می گیرم که (خواب بر من حرام است و تمام همتم را صرف عبادت در شب می کنم) حضرت برای تصحیح افکار او فرمودند:
لم تصنع شیئا، کیف تامر بالمعروف و تنهی عن المنکر اذا لم تخالط الناس؟
تو با این گونه ریاضت و عبادت کاری نکرده ای چرا که اگر با مردم ارتباط نداشته باشی چگونه می توانی امر به معروف و نهی از منکر کنی؟
بالاخره حضرت در ادامه مطالب خود فرمودند:
(بئس القوم قوم لایامرون بالمعروف و لا ینهون عن المنکر)
آن گروهی که به امر به معروف و نهی از منکر نمی پردازند، بد جمعیتی هستند[19].
در تعبیرات برخی از منادیان عرفان و تصوف، تعبیراتی دیده می شود، که با روح مکتب اسلام ناسازگار است، مثلا (غزالی) هر چند در احیاء العلوم فصلی را به امر به معروف و نهی از منکر اختصاص داده استو با تعبیرات رسا و بلندی از ارزش این فریضه سخن گفته که :
امر به معروف و نهی از منکر بزرگترین محور دین است که بعثت انبیا برای انجام این مهم صورت گرفته و اگر بساط این واجب برچیده شود و یا در عمل نسبت به آن اهمالی شود، آثار نبوت ضایع، و دیانت نابود می گردد[20]).
ولی در باب عزلت به گونه دیگری سخن می گوید و با دعوت به گریز از مردم، آنان را به کنار نهادن این تکلیف شاق و سنگین (امر به معروف و نهی از منکر) فرا می خواند:
هر کس با مردم آمیزش و ارتباط داشته باشد، به ناچار منکراتی را مشاهده خواهد کرد، و اگر بخواهد در مقابل آن منکرات سکوت کند که گناهکار خواهد بود و اگر بخواهد به انکار و اعتراض بپردازد که باید خود را در معرض انواع ضررها و گرفتاریها قرار دهد، و تنها با (عزلت) است که از این مشکل خلاص می شود، چرا که قیام به امر به معروف و نهی از منکر شاقّ است چه اینکه دیدن منکرات و سکوت کردن نیز عقوبت دارد پس باید با دوری از مردم از این محذور فرار می کرد، بخصوص که امر به معروف و نهی از منکر آتش دشمنی را شعله ور و کینه های درونی را زنده می کند و معمولاً آنان که امر به معروف را تجربه کرده اند سرانجام پشیمان شده اند، مثل اینکه انسان بخواهد دیوار کجی را مستقیم کند و در نتیجه با دخالت او همان دیوار کج هم فرو بریزد که باید همیشه تاسف بخورد که ای کاش به همان حال رهایش کرده بودم، البته اگر انسان کمک کارانی داشته باشد که به کمک آنها جلوی سقوط دیوار را بگیردخوب است ولی امروز چنین اعوانی یافت نمی شوند. پس دیگران را رها کن و بفکر نجات خودت باش[21].
اشتباه عزالی و امثال او از آنجا ناشی می شود که گمان کرده اند، با دوری از جامعه، وظیفه امر به معروف و نهی از منکر ساقط می شود، و چون انجام این وظیفه را با خطرات و مشکلاتی همراه دانسته اند لذا در صدد سبک کردن تکلیف خود بوده اند، در حالی که رها کردن جامعه در شرایطی که آتش فتنه و گناه آنرا فرا گرفته است، خود گناه نابخشودنی است به علاوه که نتیجه این گونه تفکر آن است که انسانهای صالح با دوری از جامعه، زمینه فساد بیشتر و حاکمیت مطلق تبهکاران را فراهم آورند. تا آنان بدون احساس مزاحمت به جنایت بپردازند و آیا چنین منطقی را به اسلام می توان نسبت داد.
ط- اصلاح خود
در بینش اسلامی (اصلاح خود) با (اصلاح جامعه) پیوند دارد و هیچ کدام با دیگری ناسازگاری ندارد به این معنا که هیچ یک به بهای حفظ دیگری قربانی نمی شود و برای پرداختن به یکی، چشم پوشی از دیگری لازم نیست، بلکه انجام وظایف فردی همراه انجام تکالیف اجتماعی از مسلمانان خواسته شده است.
از نظر تفکر اسلامی (فرد) و (جامعه) دارای تاثیر متقابل و ارتباط دو جانبه اند، که اصلاح هر یک در اصلاح دیگری تاثیر دارد چه اینکه فساد یکی، دیگری را نیز به فساد می کشاند، وقتی محیط اجتماعی بسوی آلودگی حرکت کند حفظ افراد دشوار خواهد بود و بلکه زمینۀ آلودگی آحاد جامعه فراهم می آید، چه اینکه با ریشه کن کردن آلودگی های اجتماعی، زمینه رشد افراد نیز فراهم می آید، از سوی دیگر هر کس با اصلاح خویش می تواند به اصلاح جامعه کمک کند و حتی آنان که در صدد رفع تباهی از دیگران هستند در جهت رشد خود نیز تلاش کرده اند.
کسانیکه (اصلاح خود) را از (اصلاح دیگران) جدا تلقی می کنند و معتقدند که به جای تلاش برای نجات دیگران باید در فکر نجات خود بود، نه تنها از بینش صحیح اسلامی برخوردار نیستند، بلکه برداشت درستی از (ماهیت جامعه و زندگی اجتماعی انسان) ندارند.
چه زیبا مثلی آورد رسول اکرم (ص) ان جا که فلسفۀ امر به معروف و نهی از منکر را بیان می کرد و مثل به آن کشتی می زند که عده ای بر آن سوار شده اند و یک نفر جای خویش را سوراخ می کند و دیگران مانع او نمی گردند و همه غرق می شوند.
بر این اساس اگر در متون دینی به (اصلاح نفس) امر شده است به معنی بی اعتنایی به (اصلاح جامعه) نیست مثلاً وقتی قرآن کریم می فرماید:
یا ایهاالذین امنوا علیکم انفسکم لایضرکم من ضل اذا اهتدیتم[22]
ای کسانی که ایمان آورده اید بر شما باد خودتان، که اگر شما هدایت یافتید آنگاه گمراه شد به شما آسیبی نمی رساند.
و لذا امثال این آیه نه آیات امر به معروف را (نسخ) می کند و نه موجب (تخصیص) آنها می گردد آن گونه که برخی از مفسرین پنداشته اند.
آیۀ سورۀ مائده در صدد بیان این مطلب است که مومنین در پیمودن راه هدایت تردیدی به خود راه ندهند و هرگز گمراهی عده ای از مردم و شیوع گناه در بین آنها را، بهانۀ سستی در بین خود قرار ندهند که حق هر چند مورد بی اعتنایی قرار گیرد باز هم حق است و باطل هر چند مورد توجه باشد و رواج گیرد باز هم باطل است.
پس بواسطۀ گمراهی عده ای نباید راه هدایت و حق را ترک کرد (لا یضرکم من ضل اذا اهتدیتم) چه اینکه برای نجات دیگران نباید از خود غافل شد که غفلت از خود نتیجه ای جز هلاکت بمانند دیگران نخواهد داشت و لذا مومن باید با امر به معروف و نهی از منکر برای اصلاح جامعه تلاش کند و در این مسیر کوتاهی ننماید که در این صورت اگر دیگراندر مسیر ضلالت بحرکت خود ادامه دادند، او مسئول نخواهد بود[23].
فصل دوم: عوامل اعتقادی مهجوریت امر به معروف و نهی از منکر
الف- اعتقاد به جبر
اگر چه بحث جبر یک مسئله اعتقادی و کلامی است . ولی آثار شوم آن پیوسته مورد استفاده و بهره برداری رژیم های طاغوتی و ستمگر بوده استجباران از یک سو با شعار «جبر و مشیت الهی» اعمال جنایت کارانۀ خود را توجیح کرده اند و از سوی دیگرف با همین شعار «آمرین به معروف و ناهین از منکر و اصلاح طلبان» را محکوم نموده اندکه شما بر علیه خواست و مشیت الهی قیام کنید.
«ابو علی چبائی»که از بزرگان معتزله و متوفی 303 (ه.ق) است می گوید: اول کسی که قائل به جبر شد معاویه بود. و قاضی عبدالجبار (م 415 ه.ق) پس از نقل این سخن می گوید: معاویه اظهار کرد که آنچه او انجام می دهد به قضا الهی و از آفرینش اوست تا این عقیده را بهانه ای قرار دهد برای آنچه انجام می دهد والقا کند که او در این کار راه صواب را پیموده و اینکه خداوند او را امام قرار داده و ولایت امر را به او واگذارده است[24].
و این روش معاویه برای تبرئه خود و محکوم کردن مخالفین، سرلوحۀ دیگر ملوک بنی امیه قرار گرفت و بدین جهت قیام امام حسین (ع) که برای احیای «امر به معروف و نهی از منکر» انجام گرفت از سوی یزیدبن معاویه با شعار جبر تخطئه می شود که این قیام برخلاف مشیت الهی برای حاکمیت ما بوده است.
به نقل شیخ مفید وقتی سر «اباعبدالله» را در مجلس یزید حاضر کردند، او خطاب به حاضرین گفت: حسین بر من افتخار می کرد و می گفت: « پدرم برتر از پدر تو، و مادرم برتر از مادرت، و جدم برتر از جد توست و خودم برتر از تو هستم» . همین ادعا موجب قتل او گشت اما اینکه پدرش را از پدر من بالاتر میدانست، درست نیست چون پدرم با پدر او محاجّه کرد و خداوند پدرم را بر او غالب کرد و اما اینکه مادرش را بالاتر از مادرم میدانست البته چنین است که فاطمه دختر رسول خدا از مادر من افضل است و اما اینکه جدش را از جد من بالاتر می دانست جای تردید نیست، چون هیچ مسلمانی نمی تواند خود را بالاتر از پیامبر بداند. و اما اینکه می گفت من بالاتر از تو هستم انگار در قرآن نخوانده بود که ملک از آن خداست و به هرکس بخواهد می دهد و از هرکس بخواهد پس می گیرد «قل اللهم مالک الملک توتی الملک من تساء و تنزع الملک ممن تشاء»
این تفکر خطرناک از سوی بنی امیه ترویج گشته بود که یکی از اصحاب امام صادق (ع) نیز با خواندن همین آیه از حضرت سوال کرد:
ألیس قد أتی الله بنی امیه الملک؟
آیا خداوند حکومت و سلطنت را به بنی امیه نداده است؟
(که اگر چنین است پس اعتراض و قیام معنی ندارد) حضرت در پاسخ فرمودند:
«لیس حیث تذهب، ان الله عزوجل اتانا الملک و اخذته بنی امیه بمنزلة الرجل یکون له الثوب فیاخذه الاخر فلیس هو الذی اخذه[25]»
آن گونه نیست که تو گمان کرده ای، خداوند ملک را به ما عطا کرده است و بنی امیه از ما ربوده اند مثل اینکه مردی صاحب پیراهنی باشد و دیگری از او بگیرد، غاصب هرگز مالک پراهن نخواهد بود.
بدون شک مسلک جبر که بشر را بطور کلی فاقد اختیار و آزادی می داند آثار سوء اجتماعی زیادی دارد. مانند میکروب فلج اطفال، روح و اراده را فلج می کند، این عقیده (جبر) است که دست تطاول زورگویان را درازتر و دست انتقام و دادخواهی مظلومان را بسته تر می کند، آن کس که مقامی را غصب کرده و یا مال و ثروت عمومی را ضبط نموده است، دم از موهبت الهی می زند و به عنوان اینکه هر چه هر کس دارد، خدادای است. بهترین سند را برای حقانیت و مشروعیت آنچه تصاحب کرده ارائه می دهد، و آنکه از مواهب الهی محروم مانده به خود حق نمی دهد که اعتراض کند، زیرا فکر می کند این اعتراض، اعتراض به قسمت و تقدیر الهی است[26].
متاسفانه این تفکر خطرناک و فلج کننده، از سوی نویسندگان غربی نیز به عنوان یک «تفکر اسلامی» معرفی شده است، مثلاً ویل دورانتپس از اشاره به مسئله جبر می نویسد: در نتیجه این اعتقاد، مومنان سخت ترین مشکلات زندگی را با قلبی مطمئن تحمل می کردند ولی همین عقیده در قرون اخیر مانع پیشرفت عرفان شد و اندیشه آنها را از کار انداخت[27].
در حالیکه قرآن کریم معتبرترین سند اسلامی، در آیات فراوانی از آزادی و اختیار انسان سخن می گوید:
ظهرالفساد فی البر و ابحر بما کسبت ایدی الناس[28].
در خشکی و دریا بواسطۀ کردار ناشایست مردم فساد آشکار شده است.
و ما کان الله لیظلمهم ولکن کانوا انفسهم یظلمون[29].
خداوند چنین نیست که به آنها ظلم کند و آنها چنین بودند که به خود ظلم می کردند.
از نظر اسلام، فرد علاوه بر مسئولیت و وظیفه ای که نسبت به خویشتن دارد در قبال اجتماع و دیگران نیز مسئول است معنای «امر به معروف و نهی از منکر» همین است که ای انسان تو تنها از نظر شخصی و فردی در برابر ذات پروردگار مسئول و متعهد نیستی تو در مقابل اجتماع خود هم مسئولیت و تعهد داری[30].
بعضی افراد می گویند اگر خدا می خواست خودش جلوی این افراد را می گرفت و توبیخشان می کرد لابد خدا خواسته است که این کارها باشد به ما چه ربطی دارد که مانع بشویم؟
گویا این افراد از اینکه خداوند مردم را مختار آفریده تا هر کس به انتخاب خودش عمل کند و آزمایش خودش را پس بدهد غافلند[31].
ب- برداشت غلط از انتظار فرج
برداشت غلط از انتظار فرج نیز از عوامل سستی و رکود در انجام وظیفۀ امر به معروف و نهی از منکر تلقی می شود.
رهبر انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی قدس سرّه در بیانات خود برداشت های ناروا از انتظار فرج را اینگونه توضیح داده اند:
(الف) بعضی ها انتظار فرج را به این می دانند که در مسجد، حسینیه و منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان (سلام الله علیه) را از خدا بخواهند،اینها مردم صالحی هستند که یک هم چو اعتقادی دارند بلکه بعضی از آنها را که من سابقاً می شناختم بسیار مرد صالحی بود یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب (سلام الله علیه) بود، اینها به تکلیف شرعی خودشان هم عمل می کردند و نهی از منکر هم می کردند و امر به معروف هم می کردند لکن غیر از این کاری ازشان نمی آمد و فکر این مهم که یک کاری بکنند نبودند.
(ب) یک دسته ای می گفتند که عالم باید پر معصیت بشود تا حضرت بیاید، ما باید نهی از منکر نکنیم امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری می خواهند بکنند گناه زیاد بشود تا فرج نزدیک بشود.
(ج) یک دسته دیگر می گفتند باید دامن زد به گناهها دعوت کرد مردم را به گناهها تا دنیا پر از ظلم و جور بشود و حضرت (سلام الله علیه) تشریف بیاورند در بین این دسته منحرف هایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن می زدند، اشخاص ساده لوح هم بودند[32].
ولی آیا با چنین توهماتی می توان از یک اصل ضروری دین (امر به معروف و نهی از منکر) دست برداشت؟ و آیا احدی از دانشمندان اسلامی و فقهاء شیعه، تکلیف امر به معروف و نهی از منکر را در عصر غیبت حضرت ولی عصر ساقط دانسته است؟ و اگر فرضاً روایتی هم در این باره داشته باشیم می تواند قابل اعتماد باشد؟
در آثار متفکر بزرگ، استاد مطهری هم نیز به (رابطه انتظار فرج و امر به معروف) توجه شده است:
انتظار فرج بر دو گونه است: انتظاری که سازنده است، تحرک بخش است، تعهد آور است انتظاری که ویرانگر است، بازدارنده است، فلج کننده است و نوعی (اباحیگری) محسوب می شود.
انتظار ویرانگر این است که فیلم مهدی موعود ماهیت انفجاری دارد، فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حق کشیها ناشی می شود، هر اصلاحی محکوم است، زیرا تا در صحنه اجتماع نقطۀ روشنی هست دست غیب ظاهر نمی شود، و برعکس هر گناه و هر فساد و هر ظلم و هر حق کشی به حکم اینکه مقدمۀ اصلاح کلی است و انفجار را قریب الوقوع می کند، رواست پس کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار، ترویج و اشاعه فساد است، این گروه طبعاً به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت می نگرند زیرا آنان را از تاخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود می شمارند.
ولی آیات قرآن کریم در جهت عکس برداشت بالاست، از این آیات استفاده می شود که ظهور مهدی موعود حلقه ای است از حلقات مبارزۀ اهل حق و اهل باطل که به پیروزی اهل حق منتهی می شود، سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که ان فرد عملاً در گروه اهل حق باشد.
«وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبد لنهم و من بعد فوقهم امنا یعبدوننی لایسرکون بی شیئا»
خداوند به مومنان و شایسته کاران وعده داده است ه آنان را جانشینان زمین قرار دهد دینی که برای آنها پسندیده است مستقر سازد دوران خوف آنان را تبدیل به دوران امنیت نماید (دشمنان آنان را نابود سازد) بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت خیر خدا را گردن ننهند و چیزی در عبادت یا طاعت شریک حق نسازند[33].
فصل سوم: عوامل اجتماعی مهجوریت امر به معروف و نهی از منکر
الف- (تغییر منکر به معروف و معروف به منکرمهم ترین آفت جامعه اسلامی)
امروزه شاهد آنیم که برخی از معروف ها تبدیل به منکر شده و برخی از منکرها تبدیل به معروف گردیده است برای نمونه اکنون در برخی از مناطق کشورمان، اگر کسی را امر به معروف و نهی ار منکر کنند نه تنها توجهی به آن نمی کند، بلکه آن را فضولی و دخالت در امور دیگران می شمرد و از دید بسیاری از مردم تکلیف واجب امر به معروف و نهی از منکر تبدیل به یکی از منکرات به نام دخالت در امور شخصی دیگران شده است.
متاسفانه این امر ناشی از برخی سیاست های اشتباه بوده است که در جهت توسعۀ آزادی می کوشند در نتیجه آزادی تبدیل به یک ارزش و معروف در جامعه در جامعه گردید و حال آنکه به اسم همین آزادی آن فسادی که انبیا برای ریشه کن کردن آن قیام کردند، امام برای مقابله با آن انقلاب کرد، و ملت ما صدها هزار شهید برای برطرف شدن آن داد، تبدیل به یک ارزش گردید و کار بدانجا کشیده شد که این ایده مطرح گردید که نه تنها نباید با آن مفاسد مبارزه کرد بلکه ایجاد آنها خدمت به جامعه است. و طرح و ترویج مباحثی همچون جامعه چند صدایی، آزادی، دموکراسی، حقوق بشر، و اموری از این قبیل در جامعه تبدیل به معروف گردید. برای اجرای امر به معروف و نهی از منکر در جامعۀ اسلامی باید این فرهنگ وارداتی اصلاح شود. و این کار یک روز و دو روز یا کار یک نفر و دو نفر نیست بلکه یک عزم ملی و همت والای همگانی را می طلبد.
در مقابل چنین وضعیتی همه موظفیم تا این فرهنگ را به حال خود برگردانیم و بالاترین وظیفه این است که منکر را منکر و معروف را معروف کنیم. و یا به عبارت دیگر بکوشیم تا مردم مصادیق منکر و معروف واقعی را تشخیص دهند بالاترین امر به معروف و نهی از منکر این است که بینش و فکر مردم را عوض کنیم در این بینش آمر به معروف و ناهی از منکر مزاحم تلقی می شود و هر کس که بخواهد برای حفظ ارزش های اسلامی قدمی بردارد متهم به خشونت طلب، فضول، مخالف آزادی و صفاتی از این قبیل می گردد و همین القاب کافی است تا مردم به آمر و ناهی بدبین شوند.
و کار به آنجایی رسیده که عده ای با صراحت می گویند که معروف یعنی آن چیزی که مردم آن را معروف بدانند و منکر هم همان چیزی است که مردم آن را نپسندند و بر اساس این دیدگاه معروف و منکر متغیر است و ما معروف های ثابتی نداریم.
در این زمینه تمام مسلمانان وظیفه دارند اما وظیفۀ روحانیت در این زمینه وظیفۀ خاصی است روحانیت به منزلۀ قشری که با قرآن و سنت معلومات اسلامی، میراث انبیا و اولیا سرو کار دارد، یک وظیفۀ بالاتر از دیگران دارد. و نخستین وظیفه این است که این فرهنگ غلط را اصلاح کند و هر روحانی نخست باید این مسائل را برای خود حل کند که اصلاً کلام معروف و منکر چیست و ملاک حقوق و تکالیف چیست. و در مرحله بعد موظف است معروف و منکر را به مردم معرفی کند و جلو این سیل فرهنگ الحادی را بگیرد. و اگر در این امر تلاش لازم و وافی را نکنند خود این بینش ها باعث مهجوریت امر به معروف و نهی از منکر می شود[34].
ب- امر و نهی مسئولان و التهاب آفرینی در جامعه
بدیهی است که بعضی از رفتارهای ناهنجاری که در جامعۀ اسلامی سر می زند از ناحیۀ برخی مسئولان نظام است از این رو وظیفه اقتضا می کند که آنان نیز مخاطب امر به معروف و نهی از منکر قرار گیرند. حال این پرسش مطرح می شود که چگونه می توان هم به فریضۀ امر و نهی دربارۀ مسئولان عمل کرد و هم از ایجاد التهاب در جامعه جلوگیری کرد، آیا این دو با هم قابل جمع اند؟ و اگر نتوانیم این دو عمل را در کنار هم انجام دهیم در نتیجه منجر به مهجوریت امر به معروف و نهی از منکر می شود.
مقام معظم رهبری تاکید دارند که دشمنان درصد ایجاد التهاب در جامعه اند و مرادشاناین نیست که امر به معروف و نهی از منکر دیگر منسوخ شده است. بلکه ایشان به امر به معروف و نهی از منکر در قبال مسئولان نظام عنایت خاص دارند. ایشان تصریح فرمودند: « در نظاماسلام اگر چه رسم و سنت انتقاد و نصیحت مشفقانه به مسئولان یکی از مواهب الهی و مفاخر اسلامی و مایۀ رشد و ارتقا و پیشرفت امور و مصداق بارز فریضۀ امر به معروف است و باید در جامعه بماند ولی مخلوط کردن این کار مستحسن و لازم، با اشاعۀ روحیۀ بدبینی و سوء ظن به کارگزاران اصلی کشور و بدگویی از آنان که به تضعیف روحیه یا تضعیف جایگاه آنان بیانجامد خطایی بزرگ و خیانت آمیز خواهد بود[35]».
امر به معروف و نهی از منکر در هیچ حالی ترک کردنی نیست و اگر زمانی این فریضه فراموش نشود دین از بین می رود و هیچ واجبی اقامه نخواهد شد. شیاطین در صددند تا با اجرای نقشه ای در هر حال پیروز میدان باشند. اگر رفتاری از کسی سر زد که تنش و التهاب در جامعه را به همراه داشته باشد، و جامعه دچار هرج و مرج و نا امنی گردد آنان پیروز میدان خواهند بود و چنین رخدادی به نفع آنان خواهد بود. از سوی دیگر هم اگر به بهانۀ عدم ایجاد التهاب و ثبات و امنیت در جامعه کسانی امر به معروف و نهی از منکر را ترک کنند. بازهم آنان به هدف خود رسیده اند. پس در این میان باید راه صحیح را برگزید تا هیچ یک محقق نگردد پس باید امر به معروف و نهی از منکر برای مسئولان به گونه ای باشد که بهانه به دست دشمن ندهد.فعالیت هایی هم چون نوشتن اعلامیه ها، تهیه طومار و فرستادن آن برای روزنامه ها و مسئولان، تدوین نامه های اعتراضی برای مسئولان، تدوین مقالات و ایراد سخنرانی های اعتراضی به عملکرد نا مطلوب برخی از مسئولان تا زمانی که به التهاب در جامعه نینجامد، نه تنها مذموم نیست، بلکه از باب امر به معروف و نهی از منکر هم واجب می گردد[36].
ج- امر به معروف و نهی از منکر و آزادی
آزادی به مفهومی که امروز در دنیای غرب ترویج می شود با امر به معروف و نهی از منکر تنافی دارد اما اگر آزادی در چهارچوب ارزش های اسلامی معنا گردد هیچ گونه تنافی وجود نخواهد داشت. اگر بپذیریم که آزادی باید در محدودۀ قانون اسلام باشد از سوی دیگر بپذیریم که یکی از قوانین اسلام از جمله امر به معروف و نهی از منکر محدود می شود.
امروزه بت عصر ما، همین آزادی است و به جای خدا بت آزادی پرستش می شود بدیهی است که اگر آزادی را به معنای غربی آن بگیریم که بر اساس آن هیچ کس حق ندارد در امور مربوط به کس دیگر دخالت کند، امر به معروف و نهی، از آن رو که دخالت در امور دیگران شمرده می شود، با آزادی در تنافی خواهد بود. با وجود چنین منافاتی، باید فرد تصمیم بگیرد یا آن آزادی را بپذیرد و دستور خداوند را کنار بزند، یا اینکه به دستور خداوند گردن نهد و آزادی را کنار گذارد. به همین جهت است که از دیدگاه غربیان، امر به معروف و نهی از منکری که از ضروریات دین و واجب ترین واجبات اسلام است، فضولی و دخالت در کار دیگران به شمار می آید. بر اساس همین برداشت از آزادی است که افزودن بر امر به معروف و نهی از منکر، برخی دیگر از فروع دین هم چون تولّا و تبراّ جهاد و حج کنار زده می شود و کار سرانجام بدانجا کشیده خواهد شد که دیگر از اسلام چیزی باقی نخواهند ماند.
غربیان آزادی بی حدو مرزی را دنبال می کنند که در آن خواهش های نفسانی و حیوانی خود را اشباع نمایند: أرایت من اتخذ الهه هواه « آیا دیدی کسی را که هوای نفس خویش را معبود خود برگزیده است[37]». آزادی در فرهنگ غربی، ارزش ها را انکار می کند و این ارزش ها را محدود کنندۀ انسان ها می داند.
بعضی می گویند: امر به معروف و نهی از منکر، نوعی دخالت در امور شخصی مردم و سلب آزادی از آنان است. در حالی که معنای آزادی آن نیست که هر کس هر کاری انجام دهد؛ زیرا این نه با عقل سازگار است و نه هیچ فرد و جامعه و رژیمی به آن تن می دهد.
آزادی در چهار چوب قانون و عقل و فطرت معنا دارد؛ و گرنه می شود هرج و مرج و بی بندوباری.
در زندگی اجتماعی، آزادی باید بر اساس سلامت جامعه و مقررات فراگیر معنا شود. فرمان پلیس درمورد حرکت یا توقف اتومبیل ها برای اصلاح امر ترافیک، در همه جای دنیا پذیرفته شده است و کسی آن را مخالف آزادی نمی داند، در حالی که پلیس نوعی امر به معروف و نهی از منکر عملی است[38].
نتیجه
در این تحقیق عوامل مهجوریت امر به معرو و نهی از منکر در 3 فصل بررسی می شود که در فصل اول عوامل فردی مهجوریت بررسی می شود که اولین مورد آن ترس از ضررهای مالی و جانی می باشد که به خاطر این ترس این فرضیه را ترک می کنند. حفظ آبروی خود نیز بهانه ای دیگر است برای برخی از اشخاص و به توهم اینکه اگر امر و نهی کنند از چشم دیگران می افتند.
جهل و اعتقاد به جبر و جهل به موضوع و جهل به آثار را شاید بتوان از مهمترین عوامل بی تفاوتی در مقابل این تکلیف دانست.
برداشت غلط از انتظار فرج نیز از عوامل سستی و رکود در انجام وظیفه امر به معروف و نهی از منکر تلقی می شود.
انزوا و عزلت نیز تفکر کسانی است که از مردم و جامعه دوری می گزینند در تعلیمات اسلامی حضور در اجتماعات مورد تاکید قرار گرفته است چرا که حضرت رسول زمانی که علاقه به عبادت و دوری از مردم در برخی از افراد بوجود آمده بود با یادآوری اهمیت ویژه ارم به معروف و نهی از منکر آنها را از سقوط نجات دادند.
اصلاح خود در بینش اسلامی با اصلاح جامعه پیوند دارد و هیچ کدام با دیگری ناسازگاری ندارد به این معنا که که هیچ یک به بهانۀ حفظ دیگری قربانی نمی شود و به خاطر پرداختن به یکی چشم از دیگری فرو نمی بندد. و در فصل سوم به عوامل اجتماعی مهجوریت امر به معروف و نهی ا زمنکر پرداخته شده است که اولین مورد آن تغییر منکر به معروف و معروف به منکر مهم ترین آفت جامعۀ اسلامی است.
امر و نهی مسئولان نیز اگر به درستی انجام نشود باعث مهجوریت می شود.
و در پایان به این مطلب پرداخته شده که امر به معروف و نهی از منکر با آزادی منافاتی ندارد.
فهرست منابع
* قرآن
* نهج البلاغه
1. الحرالعاملی،شیخ محمد بن الحسن، وسائل الشیعه، موسسه آل البیت (ع) لاحیاء التراث، قم، چاپ دوم، 1414ه.ق، جلد 11
2. راغب اصفهانی، حسین ابن محمد، مفردات راغب، ذوی القربی، قم، بی تا
3. فیض کاشانی، محمدبن شاه مرتضی، المحجة البیضاء، موسسه محبین، قم، بی تا
4. قرائتی، محسن، ده درس پیرامون امر به معروف و نهی از منکر، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1375
5. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، دارالکتب الاسلامیه، تهران 1388
6. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت
7. طباطبائی، محمد حسین، تفسیرالمیزان، جلد 5، جلد3
8. الطریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، انتشارات الامیره، بیروت، 1431
9. مازندرانی، ملاصدرا، اصول کافی، جلد9، سازمان تبلیغات اسلامی
10. مجلسی، علامه محمد باقر، بحارالنوار، موسسه الوفاء بیروت، جلد 32
11. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، موسسه فرهنگی دارالحدیث، قم، 1377، جلد 6
12. مسعودی، محمد اسحاق، پژوهشی در امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن و سنت، سازمان تبلیغات اسلامی
13. مصباح یزدی، محمد تقی، نگارش قاسم شبان نیا، انتشارات موسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی، اول تابستان، 1389
14. مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی، انتشارات صدرا، قم بی تا
15. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، انتشارات صدرا، قم
16. مکارم شیرازی و همکاران، ناصر، تفسیر نمونه، دارالکتب اسلامیه،
17. مرکز تحقیات اسلامی سپاه، امر به معروف و نهی از منکر، نمایندگی ولی فقیه در سپاه، چاپ چهارم، پاییز 1376
19. نوری، حسین ابن محمد تقی، مستدرک الوسایل، قم، موسسه آل البیت الاحیا تراث 1407، جلد 12
[1] . محمد ابن یعقوب کلینی، فروع کافی، ج5، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت ص 55
[2] . محمد، محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج6، قم، موسسه فرهنگی دارالحدیث، 1377، ص 263
[3].نهج البلاغه، نامه 27
[4] . همان، خطبه 113
[5] . محسن قرائتی، ده درس پیرامون امر به معروف و نهی از منکر، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1375، ص 43
[6] . محمد اسحاق، مسعودی، پژوهش در امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه قرآن و سنت سازمان تبلیغات اسلامی، ص 321
[7] . شیخ محمدبن الحسن الحرالعاملی، وسائل شیعه، ج 11، چاپ دوم، قم، موسسه آل البیت لاحباءالتراث 1414ه.ق، ص402
[8] .السیرة النبویه، ابن هشام، ج1، ص 315.به نقل از کتاب امر به معروف و نهی از منکر مرکز تحقیقات اسلامی سپاه
[9] . السرائر، ان ادریس حلی، ج3، ص 598 به نقل از کتاب امر به معروف و نهی از منکر سپاه
[10] . محمد باقر، مجلسی، بحارالنوار،ج32، موسسه الوفاء بیروت، ص447
[11] . فخرالدین الطریحی، مجمعالبحرین، بیروت، انتشارات الامیره، 1431، ص 571
[12] . فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج9، تهران، ناشردارالحیاء التراث العربی، 1339، ص225
[13] . حسین ابن محمد راغب اصفهانی، مفردات راغب، قم، ذویالقربی، 83، ص 173
[14] . محمدابن یعقوب کلینی، همان، ج5، ص 56
[15] . وسائل شیعه ج 11، ص 422
[16] . وسائل شیعه ج 11، ص 422
[17] . ملاصدرا، مازندرانی، اصول کافی، ج9، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 107
[18] .محمد اسحاق، مسعودی، پژوهشی در امر به معروف و نهی از منکر، ص321
[19] .حسین ابن محمد تقی نوری، مستدرک الوسایل، ج12، قم، موسسه آل البیت الاحیاء التراث 1407، ص 183
[20] .محمد ابن شاه مرتضی فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ج4، موسسه محبین، قم، بی تا ص 95
[21] .همان،ص 15
[22] .مائده، آیۀ 105
[23] . مرکز تحقیقات سپاه اسلامی، امر به معروف و نهی از منکر، نمایندگی ولی فقیه در سپاه، چاپ 4، پاییز 1376، ص 172
[24] . هزارو یک نکته، آیت الله حسن زاده، ص 746 به تقل از کتاب امر به معروف و نهی از منکر سپاه
[25] . محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 3، ص 142
[26] . انسان و سرنوشت، استاد مطهری، ص 19 به نقل از کتاب امر به معروف و نهی از منکر (سپاه)
[27] . تاریخ تمدن، ویل دورانت، ج 11، ص42
[28] . سوره روم، آیۀ 41
[29] . سوره عنکبوت، آیۀ 40
[30] . مرتضی مطهری، حماسه حسینی، همان، ج2، ص 53
[31] . محسن قرائتی، همان، ص 43
[32] . صحیفه نور، ج 20، ص 196
[33] . قیام و انقلاب مهدی، استاد مطهری، ص 61 الی 68، به اختصار، انتشارات صدرا، قم، بی تا
[34] . آیت الله محمد تقی، مصباح یزدی، بزرگ ترین فریضه، تدوین قاسم شبان نیا، قم، انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1389، ص 168 تا 173به طور خلاصه
[35] . مقام معظم رهبریف پیام به مناسبت دومین سالگرد ارتحال امام خمینی 13/3/1370
[36] . آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، همان،ص 183 الی 185 به طور خلاصه
[37] . سوره فرقان (25)، 43
[38] . محسن قرائتی، همان، ص 42
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات