محوریت محبت در سلوک مهدوی
نگارنده: فاطمه کاظمی
چکیده:
در این عالم هر کسی در حال ساختن خود برای ملاقات با خداوند متعال است و از این راه گریزی نیست که «إنّکَ کَادحٌ إلَی ربّکَ کَدحاً فَمُلاقیه» و «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون» شواهدی بر این مدعایند. در این مسیر هر کسی مرکبی را برمیگزیند که با آن سیر کند. این نوشتار بر آن است تا محبت را بهعنوان یکی از محورهای اصلی حرکت سالک توضیح دهد که در صورت همراه شدن با استاد کامل میتواند فرد را به سرعت به سر منزل مقصود برساند.
محبت با آثار و ویژگیهای خاصی که در خود جای داده، محور اساسی سلوک بوده و حتی در عشقهای دنیوی نیز نقش کلیدی را ایفا میکند. از آنجایی که در محبت، محب سعی میکند به تمامه به رنگ و بوی محبوب درآید، لذاست که این روش تربیتی میتواند از دیگر طرقی که در سیر وسلوک مطرح است، موفقتر عمل نماید. به امید اینکه پرداختن به این موضوع، بتواند راهگشای کسانی که در مسیر خودسازی قدم برمیدارند، باشد.
واژگان کلیدی: محبت، سلوک.
مقدمه:
خداوند متعال در قرآن کریم میفرمایند: «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون». حضرت امام حسین علیهالسلام در تفسیر این آیه میفرمایند: «لیعبدون ای لیعرفون» بدین ترتیب با توجه به این نکته میتوان هدف از خلقت انسانها را در معرفت به خداوند جستجو کرد. از سوی دیگر نیز این معرفت به خداوند نیز در معرفت انسان به خود، نهفته گردیده که آیات و روایات زیادی بر این معنا تاکید دارند و معرفت النفس را راه رسیدن به معرفت الهی معرفی میکنند؛ از جمله همان روایت معروف که میفرماید: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»
سلوک یعنی تلاش در جهت پیمودن همین طریق معرفت النفس برای نیل به کمال مطلق که خداوند متعال باشد. بدیهی است که چنین هدفی اختصاص به مردان هم نداشته و همه انسانها اعم از مرد و زن میتوانند در این راه قدم بردارند و حیات طیبه الهی نائل آیند. خداوند متعال به این موضوع در آیه 97 از سوره مبارکه نحل اشاره کرده و میفرمایند:
«مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا يَعْمَلُونَ»
«هر کس از مرد یا زن، عمل نیک انجام دهد در حالی که ایمان داشته باشد، پس او را بیتردید (در دنیا) به زندگی پاکیزهای زنده خواهیم داشت و (در آخرت) پاداششان را در برابر عملهای بسیار خوبشان خواهیم داد.»
طی این مسیر، نیاز به راهنما دارد و بودن استاد کامل نه تنها به مقصد نمیتوان رسید بلکه احتمال انحراف از مسیر و افتادن در جاده گمراهی نیز هست. مرحوم آیت الله قاضی فرموده بودند: «اگر سی سال دنبال استاد بگردید ارزش دارد و در اولین ملاقات نصف راه را رفتهاید.»
متاسفانه در عصر حاضر نسخههای دورغین و راههای کاذب سلوک به خصوص در میان جوانان به قدر زیادی رواج پیدا کرده است؛ از همین رو بود که ما نام سیرو سلوک مهدوی را برگزیدیم. به عبارت دیگر سیر و سلوکی مدنظر ماست که مورد رضایت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف باشد و سالک را از خودپرستی رهایی داده و متوجه امام خود نماید.
این چنین سلوکی، پایهها و نقاطی محوری دارد که پرداختن به آنها راه را تا حد زیادی روشن نموده و انحرافات را میزداید. از جمله این نقاط محوری در سیر و سلوک مهدوی، بحث محبت است. محبت خداوند و ائمه طاهرینعلیهمالسلام اکسیری است که میتواند انسان را به راحتی از رذائل جدا ساخته و او را به سر منزل مقصود برساند. لزوم این محبت تا به جایی است که آیت الله نصرالله شاهآبادی از قول آیتالله محمدعلی شاهآبادی که استاد عرفان حضرت امام خمینیرضوان الله تعالی علیه نیز بودهاند، نقل میکنند: «سالک الی الله در صورتی میتواند به جایی برسد که در ضمن سیر، اوّل مرتبه اتکاء به خانم حضرت صدیقه سلام الله علیها داشته باشد و این محبت خانم حضرت صدیقه سلام الله علیها است که انسان را به راهی که باید برود هدایت میکند و اگر نباشد اصلاً سیری وجود نخواهد داشت.» امید است پرداختن به این موضوع بتواند راهگشای کسانی باشد که میخواهند در مسیر خودسازی قدم بردارند.
1. کلیات
1.1. بیان مسئله
موضوع این اثر، محوریت محبت در سلوک مهدوی است. بزرگان نقشی اساسی را برای محبت در سلوک قائلند و بر مبنای ادله عقلی و نقلی، راز خلقت و بنیاد هستی را بر مبنای مهر و محبت دانسته و معرفت کامل را، محبت فزون از حد به خداوند نامیدهاند.[1]
صاحبنظران این عرصه بر این باورند که همین حبی که مبدا وجود و اصل کل موجود است، تنها راه معرفت به خداوند تعالی است. البته محبت به حق تعالی، گاه به عنوان طریقی برای لقاءالله مطرح میشود که در این رویکرد، از میان طرق دیگر، طریق محبت اقرب الطریق (نزدیکترین راه) شناخته شده است و گاه به عنوان مقام و مرتبهای از مقامات معنوی و روحانی، قابل بررسی است (همان)؛ لکن این تحقیق با تاکید بر معنای اول از دو معنای پیشین پیش رفته و جایگاه آن را به عنوان نزدیکترین راه در سلوک مهدوی مورد بحث قرار میدهد.
1.2. علت انتخاب موضوع و اهمیت آن
در عصر کنونی عدهای از مردم خصوصا جوانان خود را درمیان نسخه های بیمحتوا و تو خالی که مدعیان سلوک و عرفان برای مشتاقان حضرت حق میپیچند گم کرده و همه سعی و تلاش خود را در پیمودن راهی دروغین به هدر میدهند، لذاست که پرداختن به راه درست درسیر و سلوک و معرفی آن به جوانان امری بسیار مهم خواهد بود.
مسلم است که این راه درست راهی است که با رضایت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف همراه باشد و سالک درآن از خود پرستیرهایی یافته و به تبعیت محض از امام خود برسد از همین رو بود که چنین سیروسلوکی را با عنوان سلوک مهدوی یاد کردیم.
هرچند میتوان در سلوک مهدوی از اصول و جزئیات فراوانی سخن گفت اما باید این نکته را مد نظر قرار داد که هر روش تربیتی پایهها و محورهایی را داراست که توجه به آن محورها و عمل براساس آنها سالک مسیر را به تدریج سیر داده و با راهنمایی استاد میتواند به سایر ابعاد و جزئیات، راه یابد. این پژوهش نیز به یکی از همین محورهای اساسی در سلوک مهدوی که همانا محبت خداوند و ائمه اطهار علیهم السلام است، میپردازد. امید است توجه به این بحث بتواند درشناخت و معرفی سیرو سلوک صحیح قدمی برداشته باشد.
1.3. تاریخچه و پیشینه تحقیق
در موضوع محبت و جایگاه آن در سیر و سلوک کتابها و اثار زیادی نگاشته شده است که در اینجا صرفاً به چند مورد از آنها اشاره میگردد، چرا که احصاء تمامی آنها از حوصله این اوراق خارج است. دکتر محمدحسین خلیلی در کتاب خود با نام مقام محبت الهی از منظر حکمت و عرفان نظری و عملی به موضوع محبت پرداخته است. وی در این کتاب پس از طرح کلیاتی، به بحث پیرامون انواع محبت پرداخته و پس از آن در فصول بعدی کتاب برخی از این انواع را به تفصیل توضیح داده و در پایان نیز علائم و راههای دستیابی به حب آرمانی را تشریح نموده است.
مهر محبوب؛ بررسی و تحقیق در آثار و خواص محبت امام عصر علیه السلام نیز کتاب دیگری است در آن آقای سید حسین حسینی به تحقیق درباره مفهوم محبت، موجبات و خواص و آثار آن و صفات محبوب پرداختهاند. به عقیده ایشان «وحدت و یگانگی محبوب تا آنجا در جذبه انسان اثر میگذارد که تمامی محبوبها را کنار میگذارد و در اثر توحید در عشق و عشق توحیدی از حب ذات سفر میکند و بدانجا میرسد که خود را برای محبوب میخواهد؛ نه آنکه محبوب را برای خویش.[2]»
مهدی طیب نیز در اثری که در باب نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولاء نگاشته، در ارتباط نزدیکی با موضوع این تحقیق اشاره میکنند: «محبت اصل دین است. امر و نهی به فروع دین تعلق میگیرد اما اصول دین امر و نهیبردار نیست…[3]»
کتاب «غم عشق، گامهای نخستین در سیر و سلوک» نیز اثر دیگری است که بخشهایی از آن به موضوع این پژوهش ارتباط یافته است. عبدالقائم شوشتری نویسنده این کتاب چنین بیان میدارد که: « اخلاص برای غیرعاشق میسر نیست. به اعتقاد این حقیر رسیدن به اخلاص فقط یک راه دارد و آن هم مسیر عشق است.[4]»
1.4. سؤالات اصلی و فرعی
سوال اصلی تحقیق آن است که محبت در سلوک مهدوی از چه جایگاه برخوردار است؟ به عبارت دیگر آیا میتوان در سلوک مهدوی برای محبت، نقش و جایگاهی محوری قائل شد و این نقش محوری چه تاثیری در سلوک مهدوی خواهد داشت؟
سوالات فرعی نیز مشتمل بر چند مورد است؛ اول آنکه محبت چیست و چه اقسامی را دربرمیگیرد؟ دوم آنکه کمال محبت در سلوک مهدوی چیست؟ سوم آنکه راههای تحصیل محبت چیست؟
1.5. مفاهیم و کلیدواژهها
- سلوک مهدوی:
تعبیر سیر و سلوک یا سیر الی الله که بیانگر نوعی حرکت و گونهای سفر است، معنای خاصی دارد که ریشه در تعابیر قرآن کریم دارد. سیر و سلوک یعنی انسان بکوشد قبل از فرا رسیدن اجل و پایان زندگی، باعبور از همه مراحل برزخ، ورود به قیامت کبری، طی نمودن مواقف قیامت، حساب، صراط، میزان و … بر خداوند علی أعلی وارد شود و در قرب او بیارمد. در حقیقت سیر و سلوک، عبور اختیاری مسیری است که همه به ناچار بایستی آن را طی کنند. خداوند تبارک و تعالی می فرماید: (ای انسان! تو با تلاش و مشقت به سوی پروردگارت میروی و در نهایت او را ملاقات خواهی کرد) (انشقاق/6)[5]
- محبت:
لغتنامه دهخدا، در معنای واژه محبت گوید: مصدری ماخوذ از تازی و به معنای دوست داشتن است. اما از منظر اصطلاح حکمت و عرفان نیز، برای نمونه علامه طباطبایی میفرمایند: «کان الحب تعلقا وجودیا بین المحب و المحبوب» یعنی حب عبارت است از ارتباطی وجودی بین محب و محبوب. ایشان حب را نوعی جذب شدن آگاهانه و ویژه بین انسان و کمال او میداند.[6]
1.6. روش تحقیق
این پژوهش به روش توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانهای انجام میگیرد.
فصل دوم:
موضوعشناسی تحقیق
1. موضوعشناسی
1.1. معنای لغوی و اصطلاحی محبت
اگرچه دریافت حقیقتِ محبت و عشق برای انسان، و بلکه همه موجودات زنده، وجدانی است، به رسم نوشتارها مفهوم و معنای آن را نیز میآوریم:
لغتنامه دهخدا، «حب» را به «مهر، دوستی، ود، وداد، مودت، محبت، دوست داشتن و دوستناک شدن و در مقابل بغض، دشمنی و دشمنانگی» معنا کرده و همچنین در معنای واژه محبت گوید: مصدری مأخوذ از تازی و به معنای دوست داشتن است.[7]
از منظر اصطلاح حکمت و عرفان نیز، محبت را ادراک ملائم با طبع، و بغض را ادراک غیرملائم با طبع تعریف کردهاند. همچنین گفتهاند که: محبت تابع معرفت و شناخت است و هرچه شناخت بیشتر شود، محبت شدیدتر خواهد بود.[8]
در حکمت، محبت از جمله کیفیات نفسانی در انسان شمرده میشود که به سبب سلطه شدید تفکر در جهات حسن، و نیکویی محبوب و کثرت مشاهده شئون و آثار زیبایی محبوب، در نفس و روح انسان محقق میشود.[9]
1.2. برخی از انواع محبت
1.2.1. محبت ذاتی
محبت خداوند سبحان به ذات مقدس خویش، همان محبت حقیقی اصلی است. اهل معرفت، از محبت خدا نسبت به ذات مقدس خود، به (حب ذاتی) تعبیر میکنند. ابن عربی که بنیانگذار عرفان نظری است، حب ذاتی الهی را کار ساز آفرینش و علت خلق عالم میداند، به طوری که اگر این محبت نبود، عالم به عین وجود درنمیآمد.
همچنین خواجه حافظ در ابیات متعددی به حب ذات الهی و ویژگیهای آفرینشگرانه آن تصریح میکند:
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جناب آخوند نیز براساس تقسیم ابتکاری خود محبت را به سه گونه تصویر میکند و این تقسیم را تقسیمی جامع میداند که همه انواع محبوبها را در برمیگیرد، محبت خدا به ذات مقدس خود، از نوع «عشق اکبر» است که اکبر عشقهاست، زیرا ایشان حب به ذات مقدس خدا را، عشق اکبر مینامد. اگرچه انسان هم میتواند از موهبت این گونه مهرورزی (عشق اکبر) برخوردار گردد، ولی مقام و مرتبه عشق اکبری که خداوند به خود دارد، با مقام و مرتبه عشق اکبری که انسان نسبت به خدا دارد، از حیث کم و کیف قابل قیاس نیست.[10]
برخی از منابع نوع دیگری از محبت را نیز احصاء کردهاند که با نام «محبت الهی» از آن یاد میکنند. برای این نوع از محبت دو قسم مختلف را ذکر کردهاند، که شامل حب خدا به خلق، حب خلق به خدا میباشد؛ اما پرداختن به آن، بحثهای عرفان نظری را پیش میکشد که جای خود را دارد و موضوع این نوشتار نیست.
1.2.2. محبت روحانی
یکی از انواع محبتهای مجازی، حب روحانی است. این نوع محبت، به مطلق زیبایی، چه زیبایی صوری و ظاهری و چه حسن معنوی و درونی تعلق مییابد. تکیهگاه حب روحانی، عقل و علم است و این نوع محبت، آگاهانه و عاقلانه است و لذا چنین علاقهای مربوط به نفس انسانی، آن هم نفسی که از لطافت و ظرافت برخوردار شده و صفا و خلوص نسبی از توجه و استغراق در طبیعت و ماده ظلمانی یافته است، میشود… . در این نوع [از محبت] محبوب صرفاً از جهت زیبایی و کمال، مطلوب است، نه به لحاظ نفع و لذت حاصله از آن. بدین معنا که هر جمالی (چه ظاهری و چه باطنی) به سبب خود آن جمال، مورد علاقه هر انسان نیکسیرت و پاکقلبی است؛ بدون اینکه لذت حاصله از آن، مورد ملاحظه باشد.[11]
1.2.3. حب طبیعی نفسانی
متعلق چنین علاقهای جمال ظاهری و حسن صوری محبوب است. منشا و محرک این حب، دو امر میباشد:
1- عامل و محرک بیرونی: این عامل همان ترکیب نیکو، تناسب اعضا، اعتدال و انتظام محبوب است.
2- عامل و محرک درونی: این عامل همان فطرت احساسی گرایش به زیبایی و تمایل به جمال حسی ظاهری است که آدمی به طور جبلی، مفطور به چنین واقعیتی است.
بنابراین با قوه ادراک زیبایی، از قوای نفس انسانی ارتباط داشته و اختصاص به نوع انسان دارد و توده مردم از آن بهرهمندند. از این رو به آن، «حب نفسانی» اطلاق میگردد.[12]
1.2.4. حب طبیعی حیوانی
محبت حیوانی به اشیاء و اموری که جنبه حیوانی داشته یا مقتضای حیوانیت انسان است و با رویکرد حیوانی تعلق میگیرد. انواع لذایذ و اسباب آن از قبیل منکوحات، مأکولات، شهوات و… متعلق چنین حبی هستند.
منشأ و محرک چنین حبی، غرایض و امیال حیوانی انسان است که تحت اشراف نفس اماره قرار دارد.[13]
1.3. خواص و آثار محبت
1.3.1. گوهر شناسی
در اثر محبت و عشق، انسان گوهر و گوهرشناس میگردد؛ هم او را میشناسند و هم او گوهر را میشناسد… . آری آن هنگام که روح و روان و جسم و جان یکشو گشته، به سوی محبوب جهت یافت و به راه او هدایت شد، در مسیر این راه طولانی، هر آنچه رنگ و بوی او را داشته باشد، میشناسد؛ یعنی گوهرشناس و محبوبشناس میگردد و در میام هزاران نشان، نشان وی را مییابد.
این خود از مهمترین آثار و خواص محبت است؛ به مصداق «المؤمن ینظر بنور الله» مؤمن با نور خدا مینگرد؛ خدائیها را میشناسد و با آنان انس میگیرد… . بهخاطر این عشق خالص و محبت زلال است که محب، محبوب خود و محبوبِ محبوب خود و دیگر محبان محبوبِ خود را میشناسد؛ یعنی همه کسانی را که بر گرد شمع وجود محبوبش میچرخند، میشناسند؛ زیرا این محبت به او بصیرت میبخشد و او را همرنگ و همسنخ محبوب میگرداند و ائتلاف و قرب روحی را سبب میشود.[14]
1.3.2. تسلیم در برابر محبوب[15]
از دیگر خواص و آثار محبت، تسلیم محب در برابر محبوب است؛ که تسلیم نسبت به خداوند، مقامی بالاتر از توکل و رضاست. این تسلیم در عشقهای معمولی هم تا حدود زیادی وجود دارد.
اولین مصداق این تسلیم، تسلیم و سرسپردگی در برابر اوامر حق تعالی است که شرط ایمان و ثمره محبت شدید نسبت به حق متعال است؛ زیرا به مصداق کریمه: «و الذین آمنوا أشدّ حبًّا لله» محبت دو طرفه میان عبد و معبود، موجب تسلیم عبد و حکومت مطلقه عالم ربوبی در جان و تن اوست.
در احادیث شریفهی ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین، کلمات «سلم»، «سلام» و «تسلیم» بسیار به کار می رود. زیرا دین و شریعت به تعبیر خودشان به جز محبت نیست، پس مردم باید برای رسیدن به مراحل آن اشتیاق یابند و به پیروی از پیشوایانشان در سیر مراتب آن بکوشند.
1.3.2.1. مراحل تسلیم
تسلیم را می توان به سه مرحله تقسیم نمود:
1. تسلیم تن: همچون تسلیم یک سرباز جنگجو در برابر دشمن قاهر و یا تسلیم یک اسیر در پشت میلههای آهنین اسارت که تنها جسم و تن او در اختیار دشمن و زندانیان است. در طول تاریخ حیات پیامبران و اولیای الهی علیهم السلام از این گونه تسلیمها که در برابر اقتدار ظاهری ستمگری بوده است، بسیار به چشم می خورد. در این نوع، عقل و دل در اختیار خود شخص است و تنها جسد ظاهری است که مقهور نیروی قاهر میباشد.
2. تسلیم عقل: یعنی، تسلیم قوه ناطقه و عقل در برابر دلایل و براهین قاطع و قانعکننده که مهر سکوت بر نطق عقل میخورد و دیگر از خود حرکت و جنبشی نشان نمیدهد. این مرحله، بالاتر و مهمتر از تسلیم تن است. این تسلیمی است که اندیشمندان و عاقلان در مقابل قضایای یقینی و براهین عقلی دارند.
3. تسلیم دل: که بجز تسلیم عقل، خشنودی دل و جان را نیز همراه درد. تسلیم دل که مرکز و کانون عشق است، بالاترین و خاضعانهترین مرتبه تسلیم است که دو تسلیم دیگر را نیز سبب می شود.
زعقل و دل دگر از من مپرسید چو عشق آمد،کجا عقل و کجا دل
شیعه دلباخته و عاشق امام زمان علیه السلام دل و جانش و قلبش را یکپارچه در اختیار قلب او که قلب عالم امکان است، میگذارد و بدین ترتیب این جام کوچک و مدود را به بیکرانْ دریای اسرار الهی پیوند میزند. این جویبار تاریک را به آن دریای متلاطم و خروشان متصل می سازد و آن را در وعاء نامحدود مشیت حق تعالی فانی میکند که آنها نیز در برابر حق تعالی چنیناند و عبارت کریمه «نحن أوعیۀ مشیّۀ الله» شاهدی صادق بر این مقال است.
1.3.3. ذکر محبوب
از آثار بارز محبت، ذکر دائم و فکر همیشگی محبوب است؛ زیرا عاشق دلسوخته دیار محبوب –که همواره با او انس قلبی درد- به زبان نیز نام او میبرد و یاد او را فراموش نمیکند.
افزون بر این، یک حقیقت محسوس و مشهود برای همگان، دوطرفه بودن رابطه محبت است که همیشه میان محب و محبوب برقرار است. بر همین اساس رابطه ذکر –که از محبت برمیخیزد- در میان بنده و خداوند دوطرفه است و یاد بنده و خدا همگام و همراه میباشد.[16]
1.3.4. انتظار و بیقراری در غیبت محبوب[17]
از دیگر آثار و خواص عشق و محب بیقراری و چشم به راه بودن محب در غیبت محبوب است. محب در غیاب محبوب خود به انتظار قدومش، تمامی وجودش چشم میگردد و به راه معشوق دوخته میشود. گوش او مترصد شنیدن آوای دلنواز محبوب و زبان او در تلاطم سخن گفتن با او و بالاخره جان او در پی پذیرش فرمان اوست. عاشق همچنان در غیبت او نیز به دنبال راه یافتن جلوههای گوناگون و نامهای مختلف اوست و در دوران پر مشقت غیبت نیز همواره خود را در محضر دلبر میبیند و حکومت او را بر جان خویش احساس میکند.
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را؟ کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را؟
غیبت نکردهای که شوم طالب حضور پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را
عاشقان و دلدادگان فرزند حضرت نرجس علیها السلام هر روز و هر ساعت چشم به راهند تا آن شمع جهان افروز از راه برسد و پروانگان دل سوخته و پر شکسته فراقش، دور وجودش حلقه عشق بزنند و هستی خود و هرچه را که دارند فدا کنند.
این انتظار از حلاوت شیرینی خاصی نیز با خیال وصال برخوردار است؛ زیرا خروش امواج دریای محبت در فراق به گونهای است که عاشق را در ساحل آن قرار میدهد و او را برای وصال مهیا میسازد و چنان مینماید که او در حضور محبوب قرار گرفته و باید که از آداب حضور و وصال برخوردار باشد. لذا چشم به راهان طلوع فجرِ امیدِ امامت در زمان غیبت در هنگام ذکر یار و محبوب دور از نظرشان، شرط ادب را چنین تحقق میبخشند که به تمامی قامت برخاسته رو به قبله دست برسر میگذارد و استغاثه میکنند.
عشق قرار و سکون را از عاشق میگیرد و به سوی محبوب خود حرکتش میدهد؛ تا آن جا که با تمام وجود، محبوب را میخواهد و این دعا و خواندن مراتبی گوناگون دارد. دعای به زبان، مرتبه خفیفه و جلوهای از دعای حقیقی است که به تمام جان و هستی انجام میشود. شرط اصلی استجابت دعا همین خواستن حقیقی است که با تمام هستی انجام میپذیرد؛ یعنی خواسته خود را، حتی به رگ و خون، بطلبد تا مورد اجابت قرار گیرد.
فصل سوم:
محوریت محبت در سلوک مهدوی
انسان موجودی محبتپیشه است و محبت، خمیرمایه فطرت و جوهر وجودی اوست. پدیده محبت یک کیفیت ویژه روانی است که از مختصات روحی انسان و از شگفتترین حالات اوست. در ادبیات عرفانی، از این پدیده به «اکسیر» یا «کیمیا» تعبیر میشود؛ چرا که مهر راستین، همانند اکسیر واقعی، قدرت دگرگونی و انقلاب دارد و میتواند مس وجود آدمی را تبدیل به طلا کند.
همه انسانشناسان بر این واقعیت اصرار میورزند که محبت، کلید تربیت انسان است؛ بهگونهای که نیرومندترین عامل در باز کردن زنجیرهای دلبستگیها و تعلقات مادی و دنیوی از دست و پای روح انسان قلمداد میشود. اما با این همه، اختلاف مراتب معرفت انسانها از یک سو و کثرت موضوعات قابل مهرورزی و محبت، از سوی دیگر انتخاب محبوب حقیقی و راستین را با مشکل مواجه کرده است.
مسلک محبت از همه مسالک تربیتی و روانی، گوی سبقت را ربوده و از حیث سرعت حصول نتیجه و اثر، طی زمان و مکان در سلوک محبت چنان پیداست که : «این طفل یک شبه ره صدساله میرود». بدین ترتیب معلوم میگردد که محبت قدسی به حضرت حق انسان را به سرعت سیر میدهد چرا که نتیجه تخلفناپذیر محبت، مشابهت با محبوب و تخلق به اخلاق اوست.
علیرغم جایگاه رفیع محبت الهی، منزلت والای این مهم، آنگونه که باید، اجر نهاده نمیشود و مرزبانان اخلاق و تربیت انسانها، درباره فعل و انفعالات پیچیده و فواید و منافع بیشمار آن، چنانکه باید، نمیاندیشند و دغدغه ترویج و تهییج آن را ندارند. (خلیلی، ص25)
این درحالیاست که حضرت محبوب به یاد ما انسانها بوده است و قرآن و عترت را برای ما و از روی محبت و رأفت به ما نازل کرده است. او حتی به بندگان فراری خود و آنانی که به او پشت کردهاند نیز، محبت دارد. خداوند متعال میفرماید:
«اگر کسانی که از من رو گردان هستند بدانند که چگونه من مشتاقانه در انتظار بازگشت و توبه آنها هستم، هر آینه از شوق به من، مرگ را به آغوش میکشیدند و بندهای بدنشان از هم گسیخته میشد!»
همچون پدر و مادری که فرزند هر قدر هم به ایشان بدی کرده باشد و از آنان جدا نیز شده باشد، همواره چشم بهدر هستند و امید بازگشت فرزندشان را دارند. خداوند تبارک و تعالی، برای هدایت ما انسانها، هزاران پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین و معصومین علیهم السلام را فرستاده که در راه هدایت ما مشقتهای زیادی را متحمل شده و میشوند. این همه انبیا و اولیا برای بیداری ما آمدند و برای هدایت ما مصیبتهای جانکاه متحمل شدند که همه نشان از محبت بسیار خداوند به بندگانش است.[18]
بنابراین، چنانچه این محبت خداوند به ما بندگان درک شود، مسیر سلوک به سرعت طی شده و میتواند بسیار راهگشا باشد. از همین رو بود که ما برای محبت نقشی محوری در سلوک قائل شدیم. عبادتی هم که از این محبت برخیزد، خالصانه خواهد بود که ورای عبادت احرار و عبادت تجار است و لازم است تمام عبادات ما اینگونه باشد؛ البته خود عبادت حبی نیز درجات فراوانی دارد که از حوصله این اوراق خارج است و در اینجا تنها مختصری پیرامون کیفیت آن میشود.
1. کیفیت عبادت حبی و خالصانه
عبادت خالصانه و از روی حب بدین نحو است که نیت و غرض سالک در عبادات، فقط و فقط علاقه و کششی باشد که در خود نسبت به حضرت باری تعالی حس میکند و هیچ چیز دیگری را نیز به این نیت ضمیمه نکند؛ تا در نتیجه، عبادت او فقط برخاسته از محبت به حضرت باری تعالی باشد.
البته برخی غافلانه و بدون نیت خاصی عمل میکنند و از نعمت نیت نیکو در اعمال عبادی محرومند. سالک باید هر کاری را بهانه کرده و آن را به نیت محبت الهی انجام دهد؛ یعنی قبل و حین هر عملی، نیت محبت الهی را از دل عبور دهد. بگوید محبوبا تویی که مرا دلداده خود کردهای و با محبت خود مرا به مسجد و مدرسه و دانشگاه میکشانی. تویی که مرا به نماز و روزه و احسان به خلق وا میداری. لازم به ذکر است که هر کاری مباحی را نیز میتوان با نیت پاک، به عبادت مبدل کرد.[19]
خلاصه سخن و نتیجه
در این عالم هر کسی در حال ساختن خود است و از این راه گریزی نیست که انک کادح الی ربک کدحا فملاقیه و انا لله و انا الیه راجعون شواهدی بر این مدعایند. در این مسیر هر کسی مرکبی را برمیگزیند که با آن سیر کند. این نوشتار بر آن بود تا محبت را بهعنوان یکی از محورهای اصلی حرکت سالک توضیح دهد که در صورت همراه شدن با استاد کامل میتواند فرد را به سرعت به سر منزل مقصود برساند. محبت که ودیعه الهی و امانتی فطری است در درون همه موجودات و بالاخص انسان، حرکتدهنده چرخهای حیات است که به موجب آن انسان و جهان به دنبال محبوب حقیقی در سیر و سفرند.
اصل محبوب و محبوب اصل، خداوند جهان «الله» است که تمامی صفات محبوب را بدون مرز و نهایت داراست. پس از او و به اذن او، انوار عظمت و رحمت و رأفتش پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرات معصومین را که درود بی پایان خداوند بر ایشان باد، فرا گرفته است. همه آنها ملاکهای محبوب واقعی را دارند و دیگران نیز هرچه به آنان نزدیکتر شوند، از رنگ و بوی بیشتری از حق برخوردارند. اینان تمامی موجبات محبت را از احسان و زیبائی و انس روحی با مومنان و دیگر صفات دارا هستند.
محبت به آنان دارای خواص و آثار بارز و شگرفی است که عاشقان واقعی، آنها را چشیده و به دریای زلالشان رسیده و سیراب گشتهاند؛ آثار خواصی چون گوهرشناسی، تسلیم در برابر محبوب، ذکر و یاد دائم او و انتظار و بیقراری را برشمردهایم.
امید که در زیر سایه پر مهر آفتاب عالم تاب عشق و محبت،دریای زلال و مواج وفا و صفا ،ابر پرباران رأفت و رحمت، حضرت بقیه الله عجل الله تعالی فرجه الشریف محبت آنها را بچشیم.
منابع
1. خلیلی، محمد حسین، (1389)، مقام محبت الهی از منظر حکمت و عرفان نظری و عملی، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی صلی الله علیه و آله.
2. حسینی، سید حسین، (1379)، مهرمحبوب بررسی و تحقیق در آثار و خواص محبت امام عصر علیه السلام، تهران: آفاق.
3. حسنزاده، رحیم، (1394)، بدایهالسلوک؛ سیر و سلوک در مکتب تربیتی علامه طباطبایی رحمه الله، قم: وحدت بخش.
4. طیب، مهدی، (1380)، مصباح الهدی؛ در نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولاء، تهران: سفینه.
[1] خلیلی، محمد حسین، (1389)، مقام محبت الهی از منظر حکمت و عرفان نظری و عملی، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی صلی الله علیه و آله، ص24، با تلخیص.
[2] حسینی، سید حسین، (1379)، مهرمحبوب بررسی و تحقیق در آثار و خواص محبت امام عصر علیه السلام، تهران: آفاق، ص64، یا تلخیص و تصرف.
[3] طیب، مهدی، (1380)، مصباح الهدی؛ در نگرش و روش عرفانی اهل محبت و ولاء، تهران: سفینه، ص127، با تلخیص و تصرف.
[4] شوشتری، عبدالقائم، (1392)، غم عشق، گامهای نخستین در سیر و سلوک، قم: طوبای محبت، ص130.
[5] حسنزاده، رحیم، (1394)، بدایهالسلوک؛ سیر و سلوک در مکتب تربیتی علامه طباطبایی رحمه الله، قم: وحدت بخش، ص27.
[6] خلیلی، محمد حسین، (1389)، مقام محبت الهی از منظر حکمت و عرفان نظری و عملی، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی صلی الله علیه و آله، ص 31، با تلخیص.
[7] همان.
[8] حسینی، سید حسین، (1379)، مهرمحبوب بررسی و تحقیق در آثار و خواص محبت امام عصر علیه السلام، تهران: آفاق، ص 14، یا تلخیص و تصرف.
[9] خلیلی، محمد حسین، (1389)، مقام محبت الهی از منظر حکمت و عرفان نظری و عملی، قم: مرکز بین المللی ترجمه و نشر المصطفی صلی الله علیه و آله، ص 34، با تلخیص.
[10] همان، ص 231-233، با تلخیس و تصرف.
[11] همان، ص 298، با تلخیس و تصرف.
[12] همان، ص 305، با تلخیس و تصرف.
[13] همان، ص 309، با تلخیس و تصرف.
[14] حسینی، سید حسین، (1379)، مهرمحبوب بررسی و تحقیق در آثار و خواص محبت امام عصر علیه السلام، تهران: آفاق، ص 77-81، یا تلخیص و تصرف.
[15] همان، ص 99-101، با تلخیص و تصرف.
[16] همان، ص 195-205، با تلخیص و تصرف.
[17] همان، ص 258و 259، با تلخیص و تصرف.
[18] حسنزاده، رحیم، (1394)، بدایهالسلوک؛ سیر و سلوک در مکتب تربیتی علامه طباطبایی رحمه الله، قم: وحدت بخش، ص 225-226، با تلخیص و تصرف.
[19] همان، ص 288، با تلخیص و تصرف.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات