مصادیق و آثار عافیت در بعد اخلاقی
زهره رضائی خندابی
چکیده
داشتن عافیت و دورمان از ناگواریها و بلاهای دنیوی و اخروی ، از جمله نیاز های انسان محسوب می شود و در سایه این عافیت است که انسانتلاش می کند به تکامل برسد. در این پژوهش ، شاخص های عافیت معرفی می گردد و این تحقیق که با مراجعه به کتابهای اخلاقی و دعائی و بررسی مقاله های علمی و مطالعات کتابخانه ای انجام شده است به انسان یادآوری می کند که دارای دو بعد جسم و روح است که هرکدام دارای خصوصیت ویژه ای از قبیل آلام و لذات است و در درمان جسم ، علم پزشکی و در درمان روح ، علم اخلاق به کمک انسان می آیند و از آن جایی که جسم مرکب روح است در ابتدا به سلامت پرداخته شده است و به معنای این نیست کسانی که جسم سالم ندارند نمی توانند روح سالمی داشته باشند ، در این تحقیق معیار یک فرد معمولی است با ذهنی که همیشه به دنبال لذات و کامیابی ها می گردد، پس اگر انسان در مرحله ی اول به آرامش و امنیت جسمی رسید ، راه را برای آشنایی با مقدمات تکامل و سعادت برای وی باز می گردد ، او باید اخلاق ، رفتار و فعالیت انسانی را برمبنای خوبی و فضیلت قرار دهد و روح سرکشی و طغیانگر را رام نماید و با عنایت خداوند و تلاش مستمر به هدف والای آفرینش که همان خلیفه شده انسان بر روی زمین است دست یابد و آن را موهبتی از طرف خداوند بداند و پیوسته عافیت جسم ، روح و دینش را از خالق هستی طلب کند، و در نظر داشته باشد که توجه به یکتاپرستی و توحید و توکل به خداوند بزرگ ، ذکر و یاد خدا، صبر و استقامت ، دعا و نیایش ، رضا و تسلیم ، اعتقاد به قضا و قدر ، اعتقادبه نبوت و روز آخرت انسان را به آرامش و آسایش درونی و ثبات روحی دعوت می کند و ماهیت اصیل انسانی را برخلاف مکاتب غرب که تنها جنبه مادی انسانی را ملاک قرار می دهند، معرفی می نماید و در نتیجه مکتب اسلامی با برنامه ی روشنی بخش خود بر پایه ی آیات متعدد قران و احادیث پیامبر ، ائمه و اصحاب به داشتن عافیت جسم و روح اشاره کرده که توجه و تمسک به آنها می تواند بهترین راه رسیدن به سعادت حقیقی باشد.
کلیدواژه : قرآن کریم ، اقسام عافیت ، آرامش و امنیت ، آثارعافیت
مقدمه
سپاس و ستایش خدای را که انسان را بیافرید و وی را در زمره ی کائنات در مرتبه ی برین قرار داد و درود برپیامبر ما باد ، که او را حکمت های جامع دادند ، و برای تمام و کامل ساختن اخلاق و خوی های نیکو و ستوده مبعوث شد ، و درود بر خاندان و دودمان او باد که چراغ های روشنی بخش تاریکی ها و کلید درهای سعادت و کرامت اند. پس از ستاش و درود محقق ، جویای سعادت حقیقی ، به موضوع عافیت پرداخته است برای آگاه سازی افراد نسبت به معنای عافیت که همه آن را سلامت می دانند ، غافل از اینکه معناهای متفاوتی را در بردارد و نیز بهترین دعایی است که هرفردی می تواند از خداوند متعال طلب کند چرا که امامان با آن همه مظلومیت و معصومیت عافیت فراگیر را از خداوند خواستار بودند . و این دلیل ، مهم بودن موضوع عافیت را روشن می سازد . از این رو عافیت در بعد اخلاقی ، عبادی مورد بررسی قرار گرفته است . در بعد اخلاقی ؛ انسان اعجوبه ای است که دو عالم دارد ، عالم دنیوی که همان بدن فناپذیر و مادی است و عالم ملکوت و غیب که همان روح و نفس مجرد و فناپذیر است . پس اگر روح به صفات شریف و عالی متصف شود در خوشی و سعادت جاودانی خواهد بود و اگر و اگر رذایل اخلاقی در او جای گیرشود در عذاب و بدبختی همیشگی خواهد ماند و جسم که مرکب روح است لازم است از سلامت در عافیت برخوردار باشد. شناخت گرایشهای طبیعی و آگاهی از دامنه ی فعالیت های هریک از آنهاست او این امکان را فراهم می آورد که انسان در جریانات روزگار و حوادث تلخ و شیرین زندگی ، روش های عالی و سازگار با منش انسانی و چالش ها و نا هنجاری های اخلاقی را در رفتار ، گفتار و افکار خود ریشه یابی کرده ، در راستای خودسازی ، تهذیب نفس و اصلاح ساختار اخلاقی خویش از آن بهره مند گردد و بتواند راه نیل به مقاصد معنوی و کمالات روحانی را با همّت ، قدرت ، حوصله و استقامت بیشتری بپیماید . در بعد عبادی ، فرزانگی انسانی ، اجازه نمی دهد که انسان با انبوه نیازها و لحظات ناملایم زندگی به تنهایی به مبارزه برخیزد و از کنار قدرت عظیم دعا بی تفاوت بگذرد . به عبارت دیگر دعاهایی مانند صحیفه سجادیه ، دعای کمیل ، ابوحمزه ثمالی ، عرفه سیدالشهداء و … با ودیعه گذاردن این گنجینه گران بها ، انسان را به موطن خود ، دعوت کرده و از همه خواسته اند تا با تکاپو در نظام تکلیف اسلامی و آراسته شدن به اخلاق الهی و تمرین در تأدیب نفس به آن مقام نایل آیند.
مفهوم شناسی
عافیة از نظر راغب به معنای ای ترک العقوبه و السلامة : یعنی ترک مجازات و خواستن سلامتی که در دعا به کار می رود .
عافیت در لغت به معنای سالم و تندرست بودن، صحت و سلامتی ، آسودگی ، آرامش و امنیت پارسایی و زهد است .
به معنای سلامت از بیماری ، دور کردن خدا از بنده مکروه را توانایی و نیرو.
به معنای رهایی از یک وضع رنجبار یا ناخوشایند (مانند بلا و بیماری )
به معنای سلامت ازبیماری و بلا ومکروهات دربدن و باطن دردین، دنیا و آخرت ،دورکردن خدای از بنده مکروه را .
اقسام عافیت
عافیت به عنوان نقطه ی مقابل ابتلاوگرفتاری است وبه معنای سلامت ازهرنوع آفت وناگواریهاجسمی،روحی ودینی است .
عافیت در جسم که همان بدن است عبارت است از تندرستی و سلامتی از بیماری ها و حوادث که غالباً مردم از شکر این نعمت عافیت غافلند.همچنانکه نعمت مادامی که حاصل است مجهول است وزمانی که مفقودشده شناخته میشود.
عافیت در روح که همان معنوی است که در گرو بهره مندی همه جانبه انسان از سلامتی است .
عافیت در این که بدون چرخش بر محور گفتار و رفتار استوه های راستین و پیشوایان معصوم که خالق حکیم برای تضمین صّحت دینداری و تحکیم پایه های دین مداری به پیروان مکتب معرّفی فرموده ممکن نیست . ظرافت ، پیچیدگی و دشواری حرکت معنوی و مسیر روحانی نیز بر حساسیت این امر بیش از پیش می افزاید .
عافیت جسمی
یکی از عوامل موفقیت در زندگی ، و رسیدن روح به کمالات اخلاقی، برخورداری از عافیت همه جانبه است که عافیت جسمی و سلامتی بدن ، بخشی از آن به شمار می رود. از این رو در هرکاری پیش از شروع ، باید آمادگی عمل را در خود ایجاد کرد و به سلامت جسم و تن اهمیت داد، زیرا بسیاری از استعدادهای انسان در اثر نبود سلامت تن ، در حین انجام کار ، از ادامه دادن و رشد و ترقی باز می مانند و شکوفا نمی شوند و در نقطه صفر باز می مانند. از این رو می توان با تضرع تمام ، از خدا خواست که سلامت جسم را همیشه به ما عنایت فرماید چرا که با فقدان سلامتی ، ایام فراغتی برای عبادت و مجالی برای تلاش علمی و فکری و زمانی برای کسب و کار باقی نخواهد ماند .
سلامت جسم
سلامتی و عافیت به معنای دور بودن آفات و بیماری از تن و جسم است که بهترین لذّات در دنیا هستند و چون لذّت مدام است ، احساس نمی شوند ؛ ولی اگر سردرد و یا دندان درد شدید بر انسان عارض شود ، به طوریکه مدتی آسایش را سلب کند و به اضطراب افکند ، سپس با دارویی مؤثر مداوا شود و عافیت از دست رفته باز آید ، آن چنان انسان را در لذت و آسایش غرق می کند که هیچ لذتی به آن حد نمی رسد .
امام باقر (ع) می فرمایند: «روزی علی (ع) بیمار بود و رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم ) نزد او آمد و فرمودند: بگو« خداوندا » تعجیل در عافیت و صبر بر بلایت و خارج شدن به سوی رحمتت را از تو خواستارم .»
در صورت پیدایش کسالت در بدن شایسته است آن را با کمال نشاط تحمل کرد ، زیرا چه بسا ترس و خود باختگی موجب تشدید بیماری یا سبب طولانی شدن آن گردد و در طرف مقابل ، دل امیدوار و روح قوی موجب اندک شدن ، یا از بین رفتن بیماری شود .
امام سجاد (علیه السلام ) می فرمایند :مرا از رنج دور دار و بهبودی کامل عطا کن ، موجب تندرستی که پیوسته در فزونی بود و برومند گردد ، عافیتی که از من در تن و جان من در دنیا و هم در آخرت عافیت عافیت دیگر خیزد.
امنیت جسمی
امنیت از مقوله های اساسی که وجود آن در تمام ابعاد زندگی بشری به گونه ای قابل لمس و مؤثر احساس می شود و از دیرباز تاکنون در حیات انسانی منشإ تحولات و دگرگونیهای فراوان شده است . ریشه ی لغوی این واژه از ثلاثی مجرد امن و با مشتقاتی مانند ایمان ، ایمنی و استیمان است . این واژه را به مفهوم اطمینان ، آرامش در برابر خوف ، تعریف و ترجمه کرده اند که تا حدود زیادی به واقعیت نزدیک است . و در جایی دیگر امن به معنای فقدان ناگواریها در حال و منتفی بودن احتمال آن در آینده است به گونه ای که انسان هیچ دل نگرانی نداشته و ذهن و خیال او آرام باشد . پیامبر گرامی (ص) می فرمایند: « ارزش دو لغت برمردم پوشیده مانده است : امنیّت و عافیت . در این روایت حق ّ حیات و حقّ امنیّت ، نعمت یاد شده است .»
در یک نظام اسلامی باید تلاش شود با تشویق حیات مؤمناه و پشتیبانی از مؤمنان و مقابله با دشمنان جبهه ی ایمان ، امنیّت و عدالتی همه جانبه و فراگیر را برای همه ی شهروندان جامعه ی اسلامی و حتی غیر مسلمانانی که در پناه آن زندگی می کنند، فراهم می نمایند. البته این کار باید بدون غفلت از زندگی دنیایی را با تأمین نیازهای این جهانی باشد تا بتواند زمینه ی ورود سرشار از عافیت و سلامت و ایمن از عذاب را به زندگی آن جهانی و اخروی آماده سازد. اگر امنیت نباشد کسی اطمینان به ادامه ی زندگی در این جهان را پیدا نمی کند.
جهانی در آن زندگی جریان دارد ، عالم ماده است و مبنای آن بر مزاحمت ها ، تضادها و برخوردهاست . در عالم ما ، ناملایمات و جریان های موافق و اتفاقات متناسب بسیاراست که به طور غیر قابل پیش بینی در آستانه ی وقوع است و آرامش را نابود می سازد . ادامه ی حیات آنگاه میّسر خواهد بود که سایه ی امنیت برسر انسان گسترانیده شود و هیچ تجاوز و تهدیدی عرصه را برزندگی انسان تنگ نکند.
امام باقر (علیه السلام ) می فرماید :« خداوند عزَّوَجل بندگانی خاصی دارد که آنان را از بلا حفظ می کند پس آنان را در عافیت زنده می دارد و در عافیت روزی می دهد و در عافیت از دنیا می برد و در عافیت می انگیزد و در عافیت در بهشت ساکن می گرداند.»
از این رو انسان پیوسته از خدا می خواهد که مأموران نظام تکوینی این عالم همه ی شرها را از او بردارد و به یمن رحمت و مغفرتش ، عافیت عطا فرماید.
عافیت معنوی
مدّعیان ایمان به خدا و روز جزا ، عملاً اصالت در زندگی را به این بدن خاکی اختصاص داده اند که چندی پیش خاک بوده و چندی بعد نیز خاک خواهد شد و قلب را که حقیقت روح و جان است وبرای تحصیل سرمایه ی حیات ابدی به این دنیا آمده است از قلم انداخته اند و در زندگی به حسابش نمی آورند ، نه سخن از بیماریهای آن به میان می اورند ونه به فکر علاج آنها هستند و این جهل است که تن خاکی که ابزار کار و مرکب سواری جان است را رکن اصلی و شخصیت واقعی بشمارند !!
در دنیا معیار و ملاک خوشبختی و غرّ و شرف در میان مردم ، داشتن اموال فراوان و فرزندان سالم و … است ولی در عالم آخرت ، در پیشگاه حضرت خالق منّان ، تنها معیار و ملاک عزّ و شرف و سعادت ، داشتن جانی سالم و مبرّی از آفات روحی و دارنده ی اعتقادات حقّه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه است .
یقین
مشکل بزرگ این است که اکثر انسانها نمی دانند اصلاً دردشان چیست تا دنبال درمانش بگردند! فکر می کنند دردشان مربوط به زندگی مادّی است . چون پول ، خانه ، ماشین ، زن و بچه و … ندارند ، درد دارند و لذا پیوسته با جدّ تمام برای به دست آوردن همین ها در تقلّا و تلاش می باشند و هیچگاه هم از دردِ نداشتن ، نجات نمی یابند. این برای این است که ندانسته اند چون خدا ندارند درد دارند ، درد هجران ، درد فراق ، درد جداماندن از محبوب اصلی و حقیقی شان .
هم اکنون مردم دنیا به چنین درد بی درمانی مبتلا شده اند و نمی فهمند که عافیت و به دور ماندن از این درد پناه بردن به خداوند متعال است و باید در اصلاح ایمان و اعتقادات اندیشید.
اگر انسانها همه چیز را از خدای سبب ساز بدانند و به واسطه ها توجه نکنند ، بلکه همه را چیره ی فرمان و حکم خداوند بدانند به یقین رسیده اند.
پیامبراکرم ( صلی الله و علیه و آله )می فرمایند :
« سَلُوالله العافیة ، فما اَعطی عَبدُ اَفضَلِ مِنَ العافیة اِلاالیَقین»
« از خداوند طلب عافیت کنید که به بنده ای چیزی بهتر از عافیت عطا نشده است مگر یقین »
یقین ، ضدّ شک و تردید ، و مرتبه ای از مراتب علم است . بطوریکه علم به مرتبه ای می رسدکه نفس به آن اطمینان می کند و در قلب رسوخ می یابد و همانطور که عقل بدان ایمان و یقین قطعی دارد ، قلب نیز آن را تصدیق می کند در این مرتبه است که راه ورود شک ، وهم ، خیال و سایر خطورات منافی یقین ، به ذهن بسته می شود و این حالت همان است که در لغت و اصطلاح یقین نامیده می شود.
راغب اصفهانی ، یقین را چنین تعریف کرده است :« یقین … آرامش یلفتن فهم همراه با ثبات حکم است.»
اهل دل ، با اقتباس از قرآن ، برای یقین ، سه مرتبه ذکر کرده اند « علم الیقین ، عین الیقین و حق الیقین »
مراد آنان از علم الیقین ، یقین ناشی از دلالات حسّی است مثلاً یقین به مرگ بر اثر مشاهده مرگ دیگران .
مقصود از عین الیقین ، یقینی که به وسیله چشم ظاهر یا چشم بصیرت حاصل می شود ، مانند یقین به مرگ هنگام جان دادن .
منظور از حق الیقین ، یقینی است که بر اثر وجدان کردن یک امر ، پدید می آید مانند یقین به مرگ ، آنگاه که آدمی طعم آن را می چشد.
آیات (كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ) به علم الیقین اشاره دارد معنایش این است که اگر افرادبه مرگ – که وقوع آن حتمی است – توجه کنند ، مال ، مقام ، فرزندان ، خاندان و به طور کلّی دنیا آنان را به خود مشغول نخواهد کرد .
(ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ) اشاره به عین الیقین دارد معنایش این است که در روز قیامت ، مردم ، دوزخ را به یقین می بینند و کلمه ی ثمَّ برای بیان تأخیر و لام قسم برای تأکید آمده است .
(ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ )
اشاره به حقّ الیقین دارد معنایش این است که از مردم در مورد نعمتهای ظاهری ، مانند قرآن ، ولایت و نعمتهای باطنی ، مانند عقل و استعدادهای استکمالی بازخواست شود.
از فواید یقین ، دستیابی به مقام خضوع و خشوع و قیام به انجام وظایف بندگی ، توکل ، تفویض امر به خداوند ، دل کندن از مردم ، دل بستن به حق تعالی ، تسلیم و رضا به قضا و قدر الهی است .
اگر انسان حقیقت برایش روشن شود به ضمانت خداوند فرازمند در مورد روزی اطمینان پیدا می کند ، وطعمش از مال مردم گسسته می شود و می داند که هرچه برایش مقدّر شده بی گمان به دستش می رسد ، پس اگر قلبش این معنی را بفهمد که هرکس به قدر ذره ای کردار نیک یا بد انجام دهد ، آن را می بیند و بداند که خدا در هر حال از او آگاه و بر اندرونش داناست و تمام افکار درونی او را می نگرد ؛ در این صورت در همه حال و هرکاری ادب می شود و خدا را چنان عبادت می کند که گویی او را می بیند ودر آبادانی درون و پاکسازی و آراستگی آن را مقابل چشم بیدار و نگرنده ی خدا بیش از آراستگی ظاهرش در مقابل دیدگاه مردم تلاش می کند. حضرت علی (ع) می فرماید : « سلاح ٌ المؤمِن الصِّبرُ عَلَی البَلاءِ والشُّکرُفی الرَّخاء ؛ اسلحه ی کسی که سقسن دارد ، صبر هنگام گرفتاری و شکر هنگام آسایش است .»
و مقصود از یقین ، عافیت داشتن قلب است از جهل و شرک که بالاتر و شریف تر از عافیت بدن است و آن حضرت – صلی الله و علیه و آله و سلُم – در دعای خود می گفت :« وَالعافیه اُحِبُ الی ؛ عافیت برایم دوست داشتنی تر است.»
بصیرت قلب
اصلی ترین وظیفه انسان در دنیا ، شناختن قلب و پی بردن به موازین عافیت و بیماری آن و آگاه شدن از انحاء بیماری قلب و یافتن راه های معالجه به آن بیماری ها است .
قلب مرکزی است که همه چیز انسان به آن وابسته است و تحیت هرکس به اندازه ی اندیشه و مرکز احساس و قوای او است زیرا منظور از قلب در اینجا ، همان عضو صنوبری شکل واقع در طرف چپ سینه نیست ، بلکه مقصود مرتبه ی روح انسانی است که عافیت و بیماری آن ، نشأت گرفته ی از افکار و عقاید و اخلاق و اعمال نیک بر انسان است . و آن حقیقتی است به نام روح و قلب و جان و عقل که هریک وجه تسمیه ای دارد، اگر به روح انسان ، قلب گفته می شود ، از آن نظر است که مرکز احساس ها و تصمیم گیری ها و پذیرش و استقرار ایمان و عواطف است و در این مرتبه است که پدیده های نفسانی نظیر : خوف ، شجاعت ، محبت ، غضب ، تولّی و تبری و عشق صورت می پذیرد . و اگر قلب مدخل و مرکز شیطان گردد . در این صورت تمامی تصمیم گیریهای انسان غلط و همه احساسهای او نابه جا شکل خواهد گرفت و فرد هرگز از ایمانی استوار – که ضامن سعادت او باشد – برخوردار نخواهد بود .
آری ، دل هرجایی ، بی قیمت است و دل را قراری بایر و تنها قرارگاه دل ساحل یاد حضرت معبود است .
قرآن کریم می فرماید :« أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ ؛ هان ! دل ها فقط با یاد خدا آرامش می گیرد .»
بصیرت و بینایی دل نتیجه قوام و ثبات قلب ، به خداوند متعال است و او از قلب آدمی به انسان نزدیک تر است ، به طور کلی باید گفت که قلب را از آن رو بدین نام خوانده اند که پیوسته دستخوش تغییر و دگرگونی است و پس اگر مقهور شیطان گردد ، دائماً در معرض خیالات و تشویش خاطر است و اگر در اختیار خداوند قرار گیرد از الهامات و عنایات خاص الهی بهره مند می گردد.
کسی که قلبش با ذکر ویاد خدامأنوس است ، اعمال و رفتارش استمرار یاد خدا می شود . یادخدا رفتار و عملش را اصلاح و باز سازی می کند و پیوسته او را در راه عبادت و بندگی خاص ، ثابت قدم نگه می دارد.
چنانچه قرآن کریم می فرماید : « وَ اذْکُرْ رَبَّکَ في نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلينَ»« پروردگارت را در دل و نفس خویش از روی تضرع و خوف آهسته و آرام ، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن واز آن غافل مباش .»
هر انسانی به هراندازه در عافیت و پاک نگه داشتن قلب تأمین تغذیه معنوی این کانون از طریق توجّه در اخلاص و عبودیّت کوشش کند ، به همان اندازه از یک سلسله الهامات و القائات رحمانی بهره مند می گردد که همان بصیرت قلب است ؛ بینش خاصی که انسان را برای آگاهی های لازم و دریافت های دقیق آماده می کند . اگر این بینش خاص قوّت و شدت بیشتری بیابد ، باورهای عقلانی و برهانی او عمیق تر گردیده و جرّقه نخستین درجات دید قلبی او – که ارتباط با ملکوت عالم است – نهاد جان او را روشن می سازد و به تدریج فرد در پیوند با ملکوت عالم و فرشتگان و مأموران الهی قرار گیرد و آثار چنین کرامت عظیمی در رفتار و کردار وی به خوبی پدیدار می شود . تفاوت چنین انسانی با یک فرد عادی در ذات و ماهیت آن دو است . براین پایه ، مؤمن و کافر در واقع دو ماهیت متفاوت دارند که حتی در رفتارهای به ظاهر مشترک – چون خوردن و خوابیدن – هدفهای متضّادی را دنبال می کنند . یکی جزء عمر گذرانی و گام جویی نمی شناسد و دیگری مقصود از این امور ابتدایی را تکامل و رشد معنوی می داند.
خوف و خشیت
خوف از خدای متعال ، یکی از بزرگترین نعمات و مهمترین صفات نیکو و پسندیده است که موجب بازداشتن آدمی از مخالفت با خداوند است و از این رو کلمه تقوی و مشتقّات آن در مورد خوف به کار رفته ، تا آنجا که معنای مجازی آن مسحثور گشته است . کلمه تقوی در قرآن بیش از صدبار به کار رفته و مقصود از آن ، معنای خوف بوده است با این توجه ، می توان که تمام خیرات و پاداشهایی که در دنیا و آخرت برای فرد متّقی و پرهیزکار ذکر شده ، در واقع شامل افراد خداترس می باشد . زیرا متّقی و پرهیزکاردر اصطلاح قرآن ، عرف ولغت به معنای انسان خداترس است . امام صادق (ع) می فرماید : « ألهَیثم بنِ واحِدٍ قالَ سَمِعتُ أباعَبدِاللهِ علیه السَّلام یقولُ: مَن خافَ الله اخافَ الله مِنهُ کلَّ شی ءٍ وَ مَن لَم یَحفِ الله اخافُه اللهُ مِن کُلِّ شَی ءٍ
هیثم بن واحد گوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمودند : هرکس از خدا بترسد ، خدا همه چیز را از او می ترساند ، هرکس از خدا نترسد ، خدا او را از هرچیزی می ترساند .»
مراتب خوف
خوف دارای درجات و مراتبی چند است :
الف) خوف عوام که مایه پرهیز از گناهان و بهتر از آن ، دوری از شبهات و نیکوتر از آن ، اجتناب از مکروهات است .
ب) خوف خواص که مانع از « ترک اولی » در حد توان بشری است . این خوف ویژه انبیاء و فرستادگاهی الهی است .
ج) خوف اخصّ خواص که مانع از توجه به غیر حق تعالی است و مخصوص رسول خدا – صلی الله و علیه و آله و سلم – و عترت پاکش که درود خدا برآنان باد – می باشد .
حضرت علی (ع) می فرماید : « غائَةُ المَعرِفةِ الخَشیَة ؛ نهایت شناخت خداوند ترس از اوست .»
خوف خدا بر سه قسم است :
• خوف بنده از عظمت جلال و کبریاء خداوند که آنرا خشیت می گویند .
• خوف بنده از اعمال زشتی که قبلاً انجام داده و گناهانی که مرتکب شده است .
• خوف از هردو یعنی هم از عظمت جلال و هم از معاصی.
هرقدر معرفت بنده نسبت به عظمت و جلال خداوند بیشتر باشد و به عیوب و گناهان بیناتر باشد ، ترس از خوف او زیادتر خواهد بود .
قرآن کریم می فرماید: « إِنَّما یَخشَی الله مِن عبادِهِ العلماءُ ؛ از اصناف مردم تنها عالمان و آگاهان اند که از خدا می ترسند. »
خوف و خشیت از خدا از مراتب رفیع ودرجات منیع است ، زیرا فضیلت هر صفتی به قدر اعانت کردن آن است برتحصیل سعادت ابدی و هیچ سعادتی بالاتر از رسیدن به مقام قرب الهی نیست . خوف از خداوند می تواند آدمی را از شهوات دور سازد و به انس و ذکر و فکر در جلال و عظمت خدا دعوت کند. خوف از خدا از لوازم ایمان به حق است .
قرآن می فرماید : « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُکِHYPERLINK “http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=8&AYID=2″رَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم : در همانا مؤمنان کسانی هستند که وقتی خدا را یاد می آورند دلهاشان دچار ترس شود و چون آیات الهی برآنان خوانده شود ایمانشان افزوده گردد.»
در جای دیگر برای کسانی که خوف از خدا دارند ، بهشت جاودان و نعیم بی پایان آن را وعده فرموده :« وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوي ، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوي»« و اما آن کس که از مقام حضرت ربوبیّت ترسید و نفس سرکش را از هوا و هوس باز داشت همانا بهش جاودان جایگاه او خواهد بود .»
چشمی که از خوف خدا گریان شود در قیامت خندان خواهد بود . خوف ثمره ی علم ، حال و عمل است و قوّت خوف به اندازه قوّت معرفت به جلال خدای و صفات و افعال او ، و به عیبهای نفس انسان ، وآنچه پیش می آید هنگامی که با خطرها و هولها مواجه می شود.
خوف تازیانه ی بریتعالی است که به وسیله ی آن بندگان خود را به سوی مواظبت از علم و عمل می برد و در نتیجه به مرتبه ی قرب او راه یابد .
صالحان و عابدان عمری در طاعت پروردگار کوشیدند و شربت محبت و بلا را نوشیدند و از خوف خدا پیوسته می لرزیدند، اما به فضل و کرم او هم رجاء واثق داشتند و نیک می دانستند که بدون اسباب کار نمی توان به ساحت قدسی ربوبی راه یافت .
شکی نیست که خوفی که به یأس و ناامیدی برسد آدمی را از عمل باز می دارد زیرا نشاط خاطر را که انگیزه ی عمل است از میان می برد و کسالت را که مانع از عمل است پدید می آورد و چنین خوفی عین فساد و نقص و خسران است ، و در نطر عقل و شرع هیچ رحجانی ندارد. و در شرع رجاء و امید مورد ستایش قرار گرفته و مردم به آن مکلف شده اند تا به وسیله ی آن خود را از صدمه ی خوف که منجر به یأس و ناامیدی می شود نگاه دارند. پس خوف پسندیده آن است که آدمی را با حفظ حیات و تندرستی و سلامت عقل به عمل رهنمون شود ، و اگر از حد بگذرد موضعی است که باید آن را علاج کرد .
حضرت علی (ع) می فرماید : « إذا اصطَفَی اللهُ اَجَلبَبَهُ خَشیَتَهُ ، وقتی خداوند بنده ای را دوست دارد ، ترس خود را مانند پیراهنی بر بدنش می پوشاند. »
همچنین می فرمایند:« الخوفُ مِنَ اللهِ فی الدنیایُؤمِنُ الخَوفَ فِی الاخِره، مِنهُ ؛ ترس از خدا در دنیا ، از ترس در آخرت ، امنیت می دهد. »
با درخواست عافیت از خداوند ، خوف و خشیت نیز در خواست می شود که پایبند به اطاعت از خداوند باشد تبدیل شود.
عافیت در دین
خداوند متعال در هندسه ی ، حکیمانه ترین نقشه ها را ترسیم فرموده است و در نظام تشریع نیز هماهنگ با عالم تکوین ، عالی ترین و آسان ترین فرمان ها را به وسیله ی بهترین بندگان خود در هر عصر برای ارشاد انسان ها فرو فرستاده است . بنابراین آنچه در نظام مقررات تکوینی و دستورهای تشریعی رقم خورده به صلاح مردم ومطابق با نیازهای واقعی آنان است .
براین پایه اگر انسانها دستورهای الهی را در تمامی برنامه های زندگی حاکم کنند و خداوند متعال را براین امور شاهد و ناظر بدانند بی شک در اصطلاح و مداوای خویش قدم کاملاً مؤثری برداشته اند ولی اگر انحراف یامساحمه در عمل رخ دهر ، انسان از مصونیت لازم برخوردار نخواهد بود و در سایه ی لطف الهی و تشریف رضا و خرسندی خداوند متعال قرار نمی گیرد به عبارت دیگر : زندگی صحیح در این جهان آن گاه مشکل می گیرد که نظام زندگی درست برنظام قانون مند تکوینی این عالم منطبق باشد. این انطباق باید از ساده ترین امور مثل هماهنگ شدن ما با سرماو گرمای کره ی زمین تا پیچیده ترین دستور العمل های تربیتی و ارتقای درجات معنوی را فراگیرد . اگر این همخوانی تشریعی – تکوینی در زندگی انسان صورت گرفت . کم ترین گزند و زمانی متوجّه او نخواهد شد.
حضرت علی (ع) می فرماید: « سَببُ الوَرَعَ صَحِّةُ الدّینِ ؛ علت پرهیزگاری ، سلامت دین است . »
دستورهای آیین مقدس اسلام از سوی همان خدایی است که قانون مندی را در نهاد هستی جای داده و مطابقت دین و نظام هستی را در بنیاد هدایت خود ، ملاحظه فرموده است. از این رو طبعاً پای بندی به احکام و قوانین نورانی آن ، تضمین کننده ی آسایش و سعادت حقیقی فرد خواهد بود .
چنانچه در قرآن آمده است : « سَبَّنا فی سُبُلِ احسانِهِ ؛ به واسطه ی دین ، ما را در راه ه های احسان و نیکوکاری راهی نمود.»
امام علی (علیه السلام ) در بخش اول خطبه ِ 99 در نهج البلاغه می فرمایند:« نَحْمَدُهُ عَلَى مَا كَانَ وَ نَسْتَعِينُهُ مِنْ أَمْرِنَا عَلَى مَا يَكُونُ وَ نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَدْيَانِ كَمَا نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَبْدَانِ»
در سومین و چهارمین جمله می فرماید :« ما از او سلامت در دین می طلبیم و آن گونه که سلامت دینشان اهمیت می داند وضع خوبی داشتند ولی افسوس ! یک بیماری مختصر جسمانی گاه انسان را به دنبال طبیبان متعدد می فرستددرحالیکه به خاطر ده ها بیماری خطرناک معنوی واخلاقی و دینی ، حتّی به دنبال یک طبیب هم نمی رود !!»
بعضی از شارحان نهج البلاغه این سخن را از بعضی از متفکّران انسان شناس نقل کرده اند که « اگر یک صدم اشکهایی که برای شکم های گرسنه و بدنهای برهنه ریخته می شود، برای ارواح گرسنه ی معرفت و برهنه از فضایل ریخته می شد ، هم گرسنگی ها و برهنگی های جسمانی از بین می رفت و هم گرسنگی ها و برهنگی ها ی روحی زایل می گشت .»
امام باقر ( علیه السلام ) می فرماید: سلامةُ الدین و صحةُ البَدَن خیرُ مِنَ المال، دالمال زَینةٌ مِن زینةِ الدُنیا حَسَنَةٌ ؛ سلامت دین و تندرستی بهتر از مالند و مال زیور نیکویی از زیورهای دنیاست .»
نعمت دین و تعالیم و حیانی را خداوند برای هدایت مردم نازل فرموده است تا راه مستقیم را در بین بی نهایت خطوط انحرافی تشخیص داده و براساس آن عمل کنند .
آثار عافیت
تقرب به درگاه پروردگار متعال و توجه خالصانه به حضرت حق ، عالی ترین هدف و پاکترین انگیزه ای است که ممالک را در راه دشوار خود همراهی کرده از عنایات مخصوص الهی و توجّهات اولیای خداوند بهره مند ، و از امنیّت و عافیت و سرعت حرکت به طور کافی و کامل برخوردار می سازد . سالک باید بداند اگر از مقصد اعلای خویش فاصله نگیرد و از سطح بلند خلوص نیت تنزّل نیابد ، به همان نسبت از عنایات ویژه ، امنیٍّت راه و سرعت سیر خویش بهره مند خواهند گشت .
آرامش
آرامش حالتی است در دل که باعث احتیاط و تأمل در امور و درنگ و تأنی ( ضد عجله ) در گفتار و کردار است . « توقف »( درنگ ) به تأنی نزدیک است و فوق بین آنها این است که توقف ، سکون قبل از شروع به کار است و تأنی سکون و آرامش بعد از اقدام به عمل است به طوری که حق هر جزء ، کار ادا شود و « وقار » شامل توقف و تأنی ، هردو است و آن نتیجه ی آرامش و سکون نفس در گفتار و کردار و حرکات پیش از اقدام آنها است و آن نتیجه ی قوت و بزرگی نفس است و در میان فضایل نفسانی کم صفتی است که به شرافت آن باشد ، ودر اخبار آمده است که « مؤمن متصف به صفت وقار است .» و طمأنینه در افعال و حرکات پیش از آنکه ملکه شود وقار نامیده می شود و چون ملکه شد سکینه خوانده می شود، زیرا سکینه آرامش باطن است و وقار ، آرامش ظاهر .
آرامش صفت نفس و دل است . قرآن کریم می فرماید: « هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّکينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ ؛ اوست آن کسی که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد .»
محمد بن مسلم گوید :« امام باقر (علیه السلام ) فرمودند: سکینه (آرامش ) ایمان است .»
کلمه ی « سکینه » معنای آرامش را می دهد و همچنین به دلیل آن هم اشاره می کند که عبارت است ا ز امنیت ، رضایت خاطر و اطمینان ، می باشد .
زندگی همراه با اطمینان و خالی از هرگونه شک و تردید و دودلی و تزلزل را آرامش گویند. زیرا زندگی همراه با شک و تردید هم چون کشتی لغزانی است که دست خوش امواج سهمگین دریا بوده و هرلحظه در نشیب و فراز قرار دارد و به هیچ وجه نا خدای کشتی برآن مسلط نیست ، بلکه سرنوشت او در دست دریا بوده و آینده و هدفی برای او پیش بینی نمی شود. آرامش در زندگی مقوله ای است که بسیاری نشانی از آن ندارند ؛ بعضی آن را در لابه لای انبوه زر وزیور ، برخی دیگر در کنار ذخائر بسیار زیاد آب و خاک و عده ای در خوش گذرانی و هوس بازی و … جست و جو می کند . در حالیکه همه اینها اندیشه های غلط و نادرستی است که رهروان خود را به ضلالت و گمراهی می کشاند و این گونه افراد همه به این واقعیت رسیده اند که نه تنها زندگی با طمأنینه و آرامش در کنار این گونه افکار مبهم و موهوم یافت نمی شود بلکه دستخوش اضطراب و نگرانی بیشتر خواهد بود .
کسانی که دریافتند که به راستی قدرت واقعی از آن خدا بوده او در هر کمالی بی نهایت است ، در کنار عظمت رب متعال آسوده زیسته و به هیچ کس نیازمند نخواهد بود و با وثوق کامل و اطمینان قطعی خود را به هیچ کس وابسته نمی بیند. هیچ بادی آن را به لرزه در نمی آورد و هنگام رو به رو شدن با نا ملایمات ، جانهایشان آرام است و به خاطر همین اطمینان است که بی تابی در آنها راه ندارد و جانشان با اطمینان ، عجین شده است . اینان هیچ گاه مضطرب نمی شوند و ترسی به دل راه نمی دهند ، نه غم گذشته را می خورند ونه از آینده تشویش دارند . در برابر حوادث ستوار و تزلزل ناپذیرند. اگر بتوانند ، مشکلات را حل کرده وگرنه آنها را تحمل می کنند و سختیها و نا ملایمات را گذرگاه کمال دانسته و ازاین جهت آنها را نعمت می دانند . در طریق ایمان ثابت قدم و استوارند و از خداوند تداوم و کمال این تزلزل ناپذیری را می طلبند.
از آثار عافیت آرامش است که با رسیدن به آن در کناررحمت و کرامت خداوند از هر گزندی می توان آسوده شد .
امنیت روانی
از جمله آثار عافیت طلبی رسیدن به امنیت روانی است و همه ی انسان ها در زندگی به دنبال موفقیت ، یعنی رسیدن به خواسته های خود ، کمال و آرامش و امنیت هستند و یکی از مفاهیم مبهم در بهداشت و سلامت روان نیز ، مفهوم « امنیت روانی » است . اگر فرد امنیت روانی نداشته باشد ، زندگی اش بی معنا و از سلامت روانی ، بی نصیب خواهد بود . امنیت روانی یعنی داشتن روح و روانی عاری از هراس . این نعمتی بزرگ است که در سایه ی امنیت و آرامش بوجود می آید .
اگر موفقیت ، آرامش و لذت در زندگی کمرنگ است باید دانست که به جزء با خدا بودن راه دیگری ندارد. انسانی که زندگی خود را براساس دستورات و فرمان خدا شروع و تنظیم می کند ، به یقین به خواسته ی خود می رسد و اگر هم چیزی را خواست و به آن نرسید ، یقین دارد که این نرسیدن به سود و مصلحت اوست .
امنیّت بزرگترین پاداشی است که در تمیز اهل حقّ از باطل ، به اهل حقّ اعطا می شود.
همان گونه که قرآن کریم می فرمایند:« HYPERLINK “http://tadabbor.org/?page=quran&SID=6&AID=81″فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ » کدام یک از دو دسته شایسته ی امنیّت هستند؟
همچنین مؤمن و صفات ایمانی ، اصلی ترین خواستگاه صدور کنشهای امنیّت زاست .
پیوند معنایی ناگسستنی امنیّت با کلمه های اسلام ، ایمان و مؤمن نشان دهنده ی اهمّیت و جایگاه فوق العاده ی آن است . قرآن و روایات بیانگر این نکته ی بسیار مهم هستند که هرگونه امنیّتی ودر هر بعد از ابعاد آن در ایمان و اعتقادات معنوی و الهی ریشه دارد. می توان گفت ، بستر سازی حیات معنوی طیّبه و حسنه برای تربیت و تذهیب افراد چه در حوزه رفتاری فردی و چه اجتماعی و دوری آنها از حیات سیئه و غیر ایمانی ، اصلی ترین سازو کار تأمین امنیّت روانی است .
اطمینان قلبی
اطمینان قلبس ضدصفت مذموم یعنی خوف است ، که شخص در برابر مخاوف چون کوه بایستد و در برابر تندبادهای زندگی مقاومت و استقامت داشته باشد . افرادی که از این فضیلت انسانی بهره مند و صاحب قلوب استوار و نفوس مطمئنّه می باشند ، در نظر مردم حشمت و وقاری احترام انگیز دارند.
قرآن کریم می فرماید :« یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة ، إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة، فَادخلی فِی عِبادی ،وَادخلی جَنََّتی ای نفس قدسی مطمئن و آرام به حضور پروردگارت بازگرد که تو از او خشنودی و او از تو راضی است . پس در صف بندگان من در آی و وارد بهشت شو . »
نفس از آن جهت مطمئنه نامیده شده است که روح انسان صاحب یقین آرام و مطمئن است . زیرا یقین به معنی ثبات فکر است و گمان را در آن راهی نیست . در واقع مقصود از نفس مطمئنه ، قلب مطمئن است که اضطراب ، تشویش خاطر و خیالات و همّیه و شیطانی در آن راهی ندارد و در پناه خداوند متعال از شرّ هر شیطانی اعم از آنکه جن یا انسان و یا خود آدمی باشد ، در امان است .
امام سجاد (علیه السلام ) در صحیفه سجادیه ، از خداوند سبحان در خواست نموده است که آرامش و اطمینان قلب را با عنایت مستقیم خود و مدد اولیایش تأمین فرماید ، که به راستی آرامش و طمأنینه جان تنها با توکل و رضا تسلیم حاصل می گردد.
پس می توان اطمینان قلب را آثار عافیت دانست.
توکل
توکل یکی از منزلگاههای دین است که در مرحله ی عالم و درک ، پیچیده و در مقام عمل سخت است .
کسی که باور استوار پیدا کند که غیر از خدا فاعلی نیست وهیچ قوه و قدرتی جزء از سوی او نیست و او برای کفایت بندگان خویش هم علم و هم قدرت کامل دارد و هم به بندگان – گروهی و فردی – توجه و عنایت تمام دارد و بداند که برتر از قدرت او قدرتی ، و بالاتر از علم او علمی ، و بالاتر از توجه او توجهی نیست . بی گمان قلبش بر خدا تکیه خواهد کرد و به غیر او نه در آشکار و نه در پنهان توجه نخواهد نمود . اما کسی که این حال را در خویش نیلبد ، یا از سستی یقین است و یا از سستی و بیماری قلب ، به این معنی که گاهی ترس ، قلب انسان را فرامی گیرد و تحت تأثیر اوهام از جای کنده می شود . در چنین زمانی خواستن عافیت از خداوند اهمیت پیدا می کند . بنابرای ، توکل جزء با استواری قلب و قوت یقین حاصل نمی شود . زیرا آرامش به این دو ، فراهم می شود و آرامش قلب غیر از حالت یقین است . چه بسیار کسانی که یقین دارند ولی آرامش و طمأنینه ندارند . چنانچه خداوند فرازمند به ابراهیم خلیل فرمودند: « أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلي وَ لکِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي»؛ « آیا ایمان نیاورده ای ؟ گفت چرا، ولی برای اینکه قلبم مطمئن و آرام شود. »
و چه بسیار کسانی که آرامند ولی یقین ندارند . همانند همه ی صاحبان ادیان و مذاهب ، برای نمونه یهودی به مذهب یهود آرام است ولی یقین ندارد، زیرا برمبنای گمان و و نیروی هوای نفس کار می کنند و از هدایتی که پروردگارشان فرستاده و یقین آور است روی گردانند.
اگر انسان بداند همه چیز از درگاه خدا بوده و عافیت در آن جا است ، هرگز دست نیاز به در دیگران دراز نمی کند . سرچشمه ی تمام گرفتاری های ما در یک نقطه است و آن ، گم کردن و ندانستن طریق نجات و توکل می باشد ، چه بسا به واسطه ی همین غفلت برخواسته ها است که گره های غیرقابل گشایش در کارها می افتد در واقع اگر خدا نخواهد چنان چه در گرد زمین و آسمان هم به جست و جو پرداخته شود امکان دریافت مطلوب فراهم نخواهد بود .
قرآن کریم می فرماید :« وَ عَلَي اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ برخدا توکل کنید اگر مؤمن هستید .»
چه جایگاه فرازی است مقام توکل که هرکه به آن رسید مهرو محبّت خدا براو خورد و در سایه سار کفایت او در آمد ، زیرا قرآن کریم فرمود :« إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَکِّلينَ خداوند توکّل کنندگان را دوست دارد. »
حسین بن علوان گوید :« در مجلسی بودیم که در آن علم می آموختیم در حالیکه در یکی از سفرهای خرجی من تمام شده بود ، یکی از دوستانم به من گفت : برای مشکلی که برای تو پیش آمده به چه کسی امیدداری ؟گفتم : به فلانی . گفت : به خدا سوگند که حاجتت روا نشده و به امید خود نرسی و خواسته ات برآورده نخواهد شد.
گفتم : خدایت رحمت کند ، تو از کجا می دانی ؟
گفت : امام صادق(علیه السلام ) برایم نقل نمود که او در یکی از کتاب ها خوانده است که خداوند تبارک و تعالی می فرماید : به عزت و جلالم و بزرگواری ام و چیرگی ام برعرش سوگند که هرکس از مردم که به کسی جز من امید ببندد ، امید او را با نا امیدی قطع می کنم و لو را لبلس خواری نزد مردم می پوشانم و از مقام قرب به من می دانم و از فضل خود دور می کنم. آیا در گرفتاریها به غیر از من امید می بندد و حال آنکه گرفتاری ها به دست من است وبه دیگری امیدوار می شود.
من آنچه را که او از من نطلبیده بود ، از بخشش خود به او دادم ، سپس آن را از او گرفتم ولی برای بازگرداندنش از من درخواست نکردبلکه از دیگری در خواست نمود. آیا امیدواران از اینکه به کسی جز من امید داشته باشند . هراسی ندارند؟ پس اگر همه ی اهل آسمان هایم و همه ی اهل زمینم امیدوار باشند و من به هریک از آنان مانند آنچه را که همه امید و از آن بودند بدهم ، از ملک من به اندازه ی یک عضو مورچه ای کاسته نخواهد شد ، و چگونه از مُلکی کاسته شود که من فرمانروای آنم ؟پس بدا به حال آنان که از رحمت من ناامیدند، و بدا به حال کسی که از من نافرمانی نموده و پروانکرد.
آدمی با توکل به خدای توانا ، خود را در سختی ها تنها نمی بیندو با ناامیدی ، سرگشتگی و حیرت روبرو نمشود . خداوند، نور الانور در دل های افسرده است . او راهنمای همه ی کسانی است که به او دل بسته اند.
قرآن کریم از زبان رسول خدا (صلی اللهُ علیه و آله ) در اهمیت توکل می فرمایند:« إِنِّي تَوَکَّلْتُ عَلَي اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلي صِراطٍ مُسْتَقيمٍ ؛ درحقیقت من به خدا،پروردگار خودم و پروردگار شما توکل کردم ، هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او مهار هستی اش را در دست دارد، به راستی پروردگار من بر راه راست است .»
بدیهی است توکل از آثار عافیت است و حفظ آن نیز مراقبت مداوم در تمام صحنه های زندگی را می طلبد.
لزوم استفاده از نعمت عافیت در جلب خشنودی خداوند
عافیت و سلامت و گشایش روزی و نشاط روحی نباید موجب غرور و فراموشی خداوند سبحان گردد. بلکه لازم است به عنوان فرصت به آنها نگاه شود و در راه جلب خشنودی و فضل خدای بزرگ مورد استفاده قرار گیرد.
بنابراین ، نشاط و عافیت که موجب اطاعت الهی می شود. خود مستوجب شکرانه ی بزرگی است و این بدان معنا است که صرف کردن نشاطو عافیت در عبادت و بندگی نه تنها نباید مایه ی عجب وطلب کاری از خدا شود ، بلکه خود منّت و رحمت جداگانه ای است که سپاس و حمد دیگری را می طلبد.
آری ، اگر انسان صفت های الهی را در بی خبری از خدا صرف کند ، این تنّعم ، استدراج را در پی خواهد داشت و فساد و تباهی را برای فرد غافل فراهم می آورد.
قرآن کریم می فرماید:« فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَيْءٍ حَتَّي إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ؛ آن گاه که هشدارها را از یادبردند ، درهای همه ی نعمت ها را به روی ایشان گشودیم تا بسیار خوشحال شدند ، ولی ناگهان همه را از آنها سلب کردیم و در این هنگام ، همگی مأیوس شدند.»
نا گفته نماند که نعمت و نشاط ، زمینه و خاستگاه غفلت بیشتر است ، در حالی که فقر و بیماری به این میزان غفلت آور نیست . از این رو در جامعه هایی که رفاه عمومی بیشتر است . فسادهای نسل برافکن به نحو شدیدتری نسل انسان را تهدید می کند. بنابراین با پیدایش وسعت رزق و رفاه و آسودگی باید طریق احتیاط را پیش گرفت ، تا دچار طغیان و عصیان نشد ، طغیانی که از هرفقر و بیماری و رنجی ویرانگر تر است .
در روایت آمده است که « انسان در قیامت از پنج بازخواست می شود ؛ جوانی قبل از پیری ، توانگری پیش از تهی دستی ، فراغ بال قبل از اشتغال ، سلامتی پیش از بیماری و زندگی پیش از مرگ »
از این رو لازم است از این نعمت ها که همگی زود گذر هستند با کمال زیرکی استفاده کرده و فرصت را غنیمت شمرد و زندگی ابدی را پی ریزی کرد. اوج زیرکی در آن است که از فرصت های زودگذر ، شالوده ی سعادت جاودان را استوار ساخت و نهایت بی خبری و نادانی است که دل به جلوه های دروغین و زودگذر در دنیا خوش داشت و از نعمت اصلی غافل ماند.
طلب عافیت در شدید ترین مقطع زندگی
عافیت در مرحله ای از زندگی که غالباً گرفتاری در آن شدیدتر و پایداری در برابر آن دشوار است طلب می شود گرفتاری هم ممکن است به دو شکل عارض شود ، گاهی دو بعدی است ؛ یعنی هم جنبه ی بدنی دارد و هم بعد روحی ، مانند :فقر و تهی دستی ای که همراه با ضعف و سستی عارض شود و گاهی تک بعدی است ، یعنی تنها جنبه ی بدنی دارد : فتور و سستی جسمی. درهرحال هرکدام از این گرفتاری ها نیازمند مقاومت روحی است تا فرد بتواند مشکل را تحمّل کند، چرا که اگر مقاومت را از کف بدهد و کلمه ای که نشانه ی عدم رضا و تسلیم باشد ، برزبان براند ، تمامی امتیازهای خود را از دست خواهد داد.
از سوی دیگر صبر و بردباری به هنگام سختی ها ، اجری عظیم و پاداش حیرت انگیز در پی دارد و این برای آن است که صبر و شکیبایی ، به انسان ظرفیت وجودی می بخشد.
حضرت علی (علیه السلام ) می فرمایند:«سَلُواللهَ العَفوَوالعافِیَه و حُسنَ التّوفیق ؛ از خدا بخشش و سلامتی و توفیق کار خوب را بخواهید.»
امام باقر ( علیه السلام ) می فرمایند:« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَافِيَتَكَ فِي أُمُورِي كُلِّهَا وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ خِزْيِ الدُّنْيَا وَ عَذَابِ الْآخِرَةِ ؛ خداوندا ! من از تو هر خیری را که علم تو بدان احاطه دارد ، درخواست می کنم ، و از هر شرّی که علم تو بدان احاطه دارد ، به تو پناه می برم . خداوندا! من از تو در همه ی امورم ، عافیت را خواستارم و از خواری دنیا و عذاب آخرت به تو پناه می برم .»
نتیجه گیری
سلامت پیوسته در مقابل انحراف از امری فطری و طبیعی است که در زبان عموم به آن « مرض » می گویند و عافیت چیز به حسب خود است. بیماری تن ، خروج حرارت بیش از حد لازم است و بیماری روح ، دور افتادن از فطرت اولیه ، زیرا نهاد انسان ، خداپرست است و برفطرت توحیدی سرشته شده است و هرگز باور ندارد که پدیده ای بی پدید آورده باشد و یا اثری بدون مؤثر به وقوع بپیوندد. براین اساس ، سلامت دل و جان و قلب در زندگی براسا فطرت توحیدی است . از این رو امامن ( علیهم السلام ) سلامت قلب و روح را در یاد خدا دیده و فراغ و آسایش تن در شکرو سپاسگذاری از خدا می دانند. براستی اگر انسان دل با خدا داشته باشد و تن او به شکر خدا بپردازد هرگز زبان او از ذکر و ورد خلق تهی نخواهد بود ، چرا که همیشه زبان آنچنان چرخد که دل برآن منوال است .
آن کس که به خداوند قادر و توانای مطلق ، ایمان دارد ، همواره خود را در پناه تکبه گاه امنی می بیند که از هز ضعف و نقصی به دور و نسبت به انجام هر امری قادر و تواناست و از این رو دارای عافیت می گردد. عافیتی که برآمده از روانی امن و آرام است . انسان زمانی به این امنیت و اطمینان نفس می رسد ، که ترن/بم نام خدا برلب و یاد او برقلب و جانش طنین انداخته باشدو آن چنان به خدا دلبستگی پیدا کرده باشد که ذکر او سراسر اندیشه ، عاطفه و رفتارش فرا گرفته و جانش را زنده و آباد ساخته باشد.
در نتیجه از خداوند متعال ، باید عافیت فراگیر را در خواست نمود که تمامی ابعاد زندگی برحسب معیار صحیح و معقول بوده و شامل ظاهر و باطن زندگی انسان گردد. با عافیت تمام در دنیا ، آخرت بهتر تأمین می گردد زیرا دنیا متن آخرت است .
کانَ مِن دُعاءِ النبی صلی الله علیه وآله وسلم«اللهمَّ إنّی اسَئلُکَ العافیةو شُکرَوتمامَ العافیه فی الدنیاوالاخره
از جمله دعاهای پیامبر این بود که خداوندا، من عافیت و شکر عافیت و عافیت کامل در دنیا و آخرت را از تو خواستارم .
منابع و مأخذ
• قرآن
• ابن بابویه ، محمدبن علی ، معانی الاخبار ، ج 2 ، دارالکتب اسلامیه ، چاپ چهارم ، سال 89
• انوری ، حسن ، فرهنگ بزرگ سخن ، تهران ، 81
• انوری ، حسن ، فرهنگ نوجوان سخن ، تهران ، 88
• بیگی ، رو ح الله ، ارزشهای اجتماعی در قرآن ، ص 549
• تمیمی آمدی ، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم ، قم ، صبح پیروزی ، چاپ اول ، سال 92
• دانایی ، امیر هوشنگ ، المرشد فرهنگ جامع عربی به فارسی ، ج 1 ، انتشارات نگاه ، تهران ، سال 87
• راغب اصفهای ، ابوالقاسم الحسین بن محمد، المفردات الفاظ قرآن ، بیروت ، دارالمعرفة
• راغب اصفهای ، ابوالقاسم الحسین بن محمد، المفردات فی رغیب القرآن ، بیروت ، دارالمعرفة
• سیاح ، احمد ، فرهنگ دانشگاهی المنجدالبحری ، فرحان ، چاپ چهارم ، سال 83
• سعادتی ، رضی الله ، اندرزهای اخلاقی ، انتشارات نسیم انتظار ، چاپ اول ، سال 83
• سعیدی ، سعید ، فرهنگ تاج المعاجم (فارسی- عربی)، نشر ادیان ، قم ، چاپ اول ، سال 85
• شبَّر، سیدعبدالله ، اخلاق ، قم ، آل علی (ع) ، چاپ سوم ، سال 93
• شیخانی ، علی باقر ، سریر سخن ، قم ، نشر هاجر ، سال 93
• صدری افشار ، غلام حسین ، فرهنگ معاصر فارسی یک جلدی ، تهران ، چاپ چهارم ، سال 83
• ضیاءآبادی ، محمد، بنای بندگی ، صفای زندگی ، تهران ، مؤسسه بنیاد خیریه الزهراء ، چاپ اول، سال 91
• طبسی ، شیخ رضی الدین ، مکارم اخلاق ، نورالزهراء، چاپ اول ، سال 90
• عمید ، حسن ، فرهنگی فارسی ، تهران ، اشجع ، چاپ دوم سال 90
• علی بن حسین (ع)، صحیفه سجادیه ، ترجمه ابوالحسن شعرانی ، تهران ، چاپ چهارم ، سال 89
• غزالی ، محمد بن محمد ، احیاء علوم دین ، انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران ، چاپ پنجم ، سال 86
• کلینی ، محمدبن یعقوب ،ترجمه سید علی مرتضوی ، اصول کافی، ج 2،3و4 ، قم ، مجتمع ناشران ، چاپ دوم ، سال 92
•
مصادیق و آثار عافیت در بعد اخلاقی
زهره رضائی خندابی
چکیده
داشتن عافیت و دورمان از ناگواریها و بلاهای دنیوی و اخروی ، از جمله نیاز های انسان محسوب می شود و در سایه این عافیت است که انسانتلاش می کند به تکامل برسد. در این پژوهش ، شاخص های عافیت معرفی می گردد و این تحقیق که با مراجعه به کتابهای اخلاقی و دعائی و بررسی مقاله های علمی و مطالعات کتابخانه ای انجام شده است به انسان یادآوری می کند که دارای دو بعد جسم و روح است که هرکدام دارای خصوصیت ویژه ای از قبیل آلام و لذات است و در درمان جسم ، علم پزشکی و در درمان روح ، علم اخلاق به کمک انسان می آیند و از آن جایی که جسم مرکب روح است در ابتدا به سلامت پرداخته شده است و به معنای این نیست کسانی که جسم سالم ندارند نمی توانند روح سالمی داشته باشند ، در این تحقیق معیار یک فرد معمولی است با ذهنی که همیشه به دنبال لذات و کامیابی ها می گردد، پس اگر انسان در مرحله ی اول به آرامش و امنیت جسمی رسید ، راه را برای آشنایی با مقدمات تکامل و سعادت برای وی باز می گردد ، او باید اخلاق ، رفتار و فعالیت انسانی را برمبنای خوبی و فضیلت قرار دهد و روح سرکشی و طغیانگر را رام نماید و با عنایت خداوند و تلاش مستمر به هدف والای آفرینش که همان خلیفه شده انسان بر روی زمین است دست یابد و آن را موهبتی از طرف خداوند بداند و پیوسته عافیت جسم ، روح و دینش را از خالق هستی طلب کند، و در نظر داشته باشد که توجه به یکتاپرستی و توحید و توکل به خداوند بزرگ ، ذکر و یاد خدا، صبر و استقامت ، دعا و نیایش ، رضا و تسلیم ، اعتقاد به قضا و قدر ، اعتقادبه نبوت و روز آخرت انسان را به آرامش و آسایش درونی و ثبات روحی دعوت می کند و ماهیت اصیل انسانی را برخلاف مکاتب غرب که تنها جنبه مادی انسانی را ملاک قرار می دهند، معرفی می نماید و در نتیجه مکتب اسلامی با برنامه ی روشنی بخش خود بر پایه ی آیات متعدد قران و احادیث پیامبر ، ائمه و اصحاب به داشتن عافیت جسم و روح اشاره کرده که توجه و تمسک به آنها می تواند بهترین راه رسیدن به سعادت حقیقی باشد.
کلیدواژه : قرآن کریم ، اقسام عافیت ، آرامش و امنیت ، آثارعافیت
مقدمه
سپاس و ستایش خدای را که انسان را بیافرید و وی را در زمره ی کائنات در مرتبه ی برین قرار داد و درود برپیامبر ما باد ، که او را حکمت های جامع دادند ، و برای تمام و کامل ساختن اخلاق و خوی های نیکو و ستوده مبعوث شد ، و درود بر خاندان و دودمان او باد که چراغ های روشنی بخش تاریکی ها و کلید درهای سعادت و کرامت اند. پس از ستاش و درود محقق ، جویای سعادت حقیقی ، به موضوع عافیت پرداخته است برای آگاه سازی افراد نسبت به معنای عافیت که همه آن را سلامت می دانند ، غافل از اینکه معناهای متفاوتی را در بردارد و نیز بهترین دعایی است که هرفردی می تواند از خداوند متعال طلب کند چرا که امامان با آن همه مظلومیت و معصومیت عافیت فراگیر را از خداوند خواستار بودند . و این دلیل ، مهم بودن موضوع عافیت را روشن می سازد . از این رو عافیت در بعد اخلاقی ، عبادی مورد بررسی قرار گرفته است . در بعد اخلاقی ؛ انسان اعجوبه ای است که دو عالم دارد ، عالم دنیوی که همان بدن فناپذیر و مادی است و عالم ملکوت و غیب که همان روح و نفس مجرد و فناپذیر است . پس اگر روح به صفات شریف و عالی متصف شود در خوشی و سعادت جاودانی خواهد بود و اگر و اگر رذایل اخلاقی در او جای گیرشود در عذاب و بدبختی همیشگی خواهد ماند و جسم که مرکب روح است لازم است از سلامت در عافیت برخوردار باشد. شناخت گرایشهای طبیعی و آگاهی از دامنه ی فعالیت های هریک از آنهاست او این امکان را فراهم می آورد که انسان در جریانات روزگار و حوادث تلخ و شیرین زندگی ، روش های عالی و سازگار با منش انسانی و چالش ها و نا هنجاری های اخلاقی را در رفتار ، گفتار و افکار خود ریشه یابی کرده ، در راستای خودسازی ، تهذیب نفس و اصلاح ساختار اخلاقی خویش از آن بهره مند گردد و بتواند راه نیل به مقاصد معنوی و کمالات روحانی را با همّت ، قدرت ، حوصله و استقامت بیشتری بپیماید . در بعد عبادی ، فرزانگی انسانی ، اجازه نمی دهد که انسان با انبوه نیازها و لحظات ناملایم زندگی به تنهایی به مبارزه برخیزد و از کنار قدرت عظیم دعا بی تفاوت بگذرد . به عبارت دیگر دعاهایی مانند صحیفه سجادیه ، دعای کمیل ، ابوحمزه ثمالی ، عرفه سیدالشهداء و … با ودیعه گذاردن این گنجینه گران بها ، انسان را به موطن خود ، دعوت کرده و از همه خواسته اند تا با تکاپو در نظام تکلیف اسلامی و آراسته شدن به اخلاق الهی و تمرین در تأدیب نفس به آن مقام نایل آیند.
مفهوم شناسی
عافیة از نظر راغب به معنای ای ترک العقوبه و السلامة : یعنی ترک مجازات و خواستن سلامتی که در دعا به کار می رود .
عافیت در لغت به معنای سالم و تندرست بودن، صحت و سلامتی ، آسودگی ، آرامش و امنیت پارسایی و زهد است .
به معنای سلامت از بیماری ، دور کردن خدا از بنده مکروه را توانایی و نیرو.
به معنای رهایی از یک وضع رنجبار یا ناخوشایند (مانند بلا و بیماری )
به معنای سلامت ازبیماری و بلا ومکروهات دربدن و باطن دردین، دنیا و آخرت ،دورکردن خدای از بنده مکروه را .
اقسام عافیت
عافیت به عنوان نقطه ی مقابل ابتلاوگرفتاری است وبه معنای سلامت ازهرنوع آفت وناگواریهاجسمی،روحی ودینی است .
عافیت در جسم که همان بدن است عبارت است از تندرستی و سلامتی از بیماری ها و حوادث که غالباً مردم از شکر این نعمت عافیت غافلند.همچنانکه نعمت مادامی که حاصل است مجهول است وزمانی که مفقودشده شناخته میشود.
عافیت در روح که همان معنوی است که در گرو بهره مندی همه جانبه انسان از سلامتی است .
عافیت در این که بدون چرخش بر محور گفتار و رفتار استوه های راستین و پیشوایان معصوم که خالق حکیم برای تضمین صّحت دینداری و تحکیم پایه های دین مداری به پیروان مکتب معرّفی فرموده ممکن نیست . ظرافت ، پیچیدگی و دشواری حرکت معنوی و مسیر روحانی نیز بر حساسیت این امر بیش از پیش می افزاید .
عافیت جسمی
یکی از عوامل موفقیت در زندگی ، و رسیدن روح به کمالات اخلاقی، برخورداری از عافیت همه جانبه است که عافیت جسمی و سلامتی بدن ، بخشی از آن به شمار می رود. از این رو در هرکاری پیش از شروع ، باید آمادگی عمل را در خود ایجاد کرد و به سلامت جسم و تن اهمیت داد، زیرا بسیاری از استعدادهای انسان در اثر نبود سلامت تن ، در حین انجام کار ، از ادامه دادن و رشد و ترقی باز می مانند و شکوفا نمی شوند و در نقطه صفر باز می مانند. از این رو می توان با تضرع تمام ، از خدا خواست که سلامت جسم را همیشه به ما عنایت فرماید چرا که با فقدان سلامتی ، ایام فراغتی برای عبادت و مجالی برای تلاش علمی و فکری و زمانی برای کسب و کار باقی نخواهد ماند .
سلامت جسم
سلامتی و عافیت به معنای دور بودن آفات و بیماری از تن و جسم است که بهترین لذّات در دنیا هستند و چون لذّت مدام است ، احساس نمی شوند ؛ ولی اگر سردرد و یا دندان درد شدید بر انسان عارض شود ، به طوریکه مدتی آسایش را سلب کند و به اضطراب افکند ، سپس با دارویی مؤثر مداوا شود و عافیت از دست رفته باز آید ، آن چنان انسان را در لذت و آسایش غرق می کند که هیچ لذتی به آن حد نمی رسد .
امام باقر (ع) می فرمایند: «روزی علی (ع) بیمار بود و رسول خدا (صلی الله و علیه و آله و سلم ) نزد او آمد و فرمودند: بگو« خداوندا » تعجیل در عافیت و صبر بر بلایت و خارج شدن به سوی رحمتت را از تو خواستارم .»
در صورت پیدایش کسالت در بدن شایسته است آن را با کمال نشاط تحمل کرد ، زیرا چه بسا ترس و خود باختگی موجب تشدید بیماری یا سبب طولانی شدن آن گردد و در طرف مقابل ، دل امیدوار و روح قوی موجب اندک شدن ، یا از بین رفتن بیماری شود .
امام سجاد (علیه السلام ) می فرمایند :مرا از رنج دور دار و بهبودی کامل عطا کن ، موجب تندرستی که پیوسته در فزونی بود و برومند گردد ، عافیتی که از من در تن و جان من در دنیا و هم در آخرت عافیت عافیت دیگر خیزد.
امنیت جسمی
امنیت از مقوله های اساسی که وجود آن در تمام ابعاد زندگی بشری به گونه ای قابل لمس و مؤثر احساس می شود و از دیرباز تاکنون در حیات انسانی منشإ تحولات و دگرگونیهای فراوان شده است . ریشه ی لغوی این واژه از ثلاثی مجرد امن و با مشتقاتی مانند ایمان ، ایمنی و استیمان است . این واژه را به مفهوم اطمینان ، آرامش در برابر خوف ، تعریف و ترجمه کرده اند که تا حدود زیادی به واقعیت نزدیک است . و در جایی دیگر امن به معنای فقدان ناگواریها در حال و منتفی بودن احتمال آن در آینده است به گونه ای که انسان هیچ دل نگرانی نداشته و ذهن و خیال او آرام باشد . پیامبر گرامی (ص) می فرمایند: « ارزش دو لغت برمردم پوشیده مانده است : امنیّت و عافیت . در این روایت حق ّ حیات و حقّ امنیّت ، نعمت یاد شده است .»
در یک نظام اسلامی باید تلاش شود با تشویق حیات مؤمناه و پشتیبانی از مؤمنان و مقابله با دشمنان جبهه ی ایمان ، امنیّت و عدالتی همه جانبه و فراگیر را برای همه ی شهروندان جامعه ی اسلامی و حتی غیر مسلمانانی که در پناه آن زندگی می کنند، فراهم می نمایند. البته این کار باید بدون غفلت از زندگی دنیایی را با تأمین نیازهای این جهانی باشد تا بتواند زمینه ی ورود سرشار از عافیت و سلامت و ایمن از عذاب را به زندگی آن جهانی و اخروی آماده سازد. اگر امنیت نباشد کسی اطمینان به ادامه ی زندگی در این جهان را پیدا نمی کند.
جهانی در آن زندگی جریان دارد ، عالم ماده است و مبنای آن بر مزاحمت ها ، تضادها و برخوردهاست . در عالم ما ، ناملایمات و جریان های موافق و اتفاقات متناسب بسیاراست که به طور غیر قابل پیش بینی در آستانه ی وقوع است و آرامش را نابود می سازد . ادامه ی حیات آنگاه میّسر خواهد بود که سایه ی امنیت برسر انسان گسترانیده شود و هیچ تجاوز و تهدیدی عرصه را برزندگی انسان تنگ نکند.
امام باقر (علیه السلام ) می فرماید :« خداوند عزَّوَجل بندگانی خاصی دارد که آنان را از بلا حفظ می کند پس آنان را در عافیت زنده می دارد و در عافیت روزی می دهد و در عافیت از دنیا می برد و در عافیت می انگیزد و در عافیت در بهشت ساکن می گرداند.»
از این رو انسان پیوسته از خدا می خواهد که مأموران نظام تکوینی این عالم همه ی شرها را از او بردارد و به یمن رحمت و مغفرتش ، عافیت عطا فرماید.
عافیت معنوی
مدّعیان ایمان به خدا و روز جزا ، عملاً اصالت در زندگی را به این بدن خاکی اختصاص داده اند که چندی پیش خاک بوده و چندی بعد نیز خاک خواهد شد و قلب را که حقیقت روح و جان است وبرای تحصیل سرمایه ی حیات ابدی به این دنیا آمده است از قلم انداخته اند و در زندگی به حسابش نمی آورند ، نه سخن از بیماریهای آن به میان می اورند ونه به فکر علاج آنها هستند و این جهل است که تن خاکی که ابزار کار و مرکب سواری جان است را رکن اصلی و شخصیت واقعی بشمارند !!
در دنیا معیار و ملاک خوشبختی و غرّ و شرف در میان مردم ، داشتن اموال فراوان و فرزندان سالم و … است ولی در عالم آخرت ، در پیشگاه حضرت خالق منّان ، تنها معیار و ملاک عزّ و شرف و سعادت ، داشتن جانی سالم و مبرّی از آفات روحی و دارنده ی اعتقادات حقّه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه است .
یقین
مشکل بزرگ این است که اکثر انسانها نمی دانند اصلاً دردشان چیست تا دنبال درمانش بگردند! فکر می کنند دردشان مربوط به زندگی مادّی است . چون پول ، خانه ، ماشین ، زن و بچه و … ندارند ، درد دارند و لذا پیوسته با جدّ تمام برای به دست آوردن همین ها در تقلّا و تلاش می باشند و هیچگاه هم از دردِ نداشتن ، نجات نمی یابند. این برای این است که ندانسته اند چون خدا ندارند درد دارند ، درد هجران ، درد فراق ، درد جداماندن از محبوب اصلی و حقیقی شان .
هم اکنون مردم دنیا به چنین درد بی درمانی مبتلا شده اند و نمی فهمند که عافیت و به دور ماندن از این درد پناه بردن به خداوند متعال است و باید در اصلاح ایمان و اعتقادات اندیشید.
اگر انسانها همه چیز را از خدای سبب ساز بدانند و به واسطه ها توجه نکنند ، بلکه همه را چیره ی فرمان و حکم خداوند بدانند به یقین رسیده اند.
پیامبراکرم ( صلی الله و علیه و آله )می فرمایند :
« سَلُوالله العافیة ، فما اَعطی عَبدُ اَفضَلِ مِنَ العافیة اِلاالیَقین»
« از خداوند طلب عافیت کنید که به بنده ای چیزی بهتر از عافیت عطا نشده است مگر یقین »
یقین ، ضدّ شک و تردید ، و مرتبه ای از مراتب علم است . بطوریکه علم به مرتبه ای می رسدکه نفس به آن اطمینان می کند و در قلب رسوخ می یابد و همانطور که عقل بدان ایمان و یقین قطعی دارد ، قلب نیز آن را تصدیق می کند در این مرتبه است که راه ورود شک ، وهم ، خیال و سایر خطورات منافی یقین ، به ذهن بسته می شود و این حالت همان است که در لغت و اصطلاح یقین نامیده می شود.
راغب اصفهانی ، یقین را چنین تعریف کرده است :« یقین … آرامش یلفتن فهم همراه با ثبات حکم است.»
اهل دل ، با اقتباس از قرآن ، برای یقین ، سه مرتبه ذکر کرده اند « علم الیقین ، عین الیقین و حق الیقین »
مراد آنان از علم الیقین ، یقین ناشی از دلالات حسّی است مثلاً یقین به مرگ بر اثر مشاهده مرگ دیگران .
مقصود از عین الیقین ، یقینی که به وسیله چشم ظاهر یا چشم بصیرت حاصل می شود ، مانند یقین به مرگ هنگام جان دادن .
منظور از حق الیقین ، یقینی است که بر اثر وجدان کردن یک امر ، پدید می آید مانند یقین به مرگ ، آنگاه که آدمی طعم آن را می چشد.
آیات (كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ) به علم الیقین اشاره دارد معنایش این است که اگر افرادبه مرگ – که وقوع آن حتمی است – توجه کنند ، مال ، مقام ، فرزندان ، خاندان و به طور کلّی دنیا آنان را به خود مشغول نخواهد کرد .
(ثُمَّ لَتَرَوُنَّهَا عَيْنَ الْيَقِينِ) اشاره به عین الیقین دارد معنایش این است که در روز قیامت ، مردم ، دوزخ را به یقین می بینند و کلمه ی ثمَّ برای بیان تأخیر و لام قسم برای تأکید آمده است .
(ثُمَّ لَتُسْأَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ )
اشاره به حقّ الیقین دارد معنایش این است که از مردم در مورد نعمتهای ظاهری ، مانند قرآن ، ولایت و نعمتهای باطنی ، مانند عقل و استعدادهای استکمالی بازخواست شود.
از فواید یقین ، دستیابی به مقام خضوع و خشوع و قیام به انجام وظایف بندگی ، توکل ، تفویض امر به خداوند ، دل کندن از مردم ، دل بستن به حق تعالی ، تسلیم و رضا به قضا و قدر الهی است .
اگر انسان حقیقت برایش روشن شود به ضمانت خداوند فرازمند در مورد روزی اطمینان پیدا می کند ، وطعمش از مال مردم گسسته می شود و می داند که هرچه برایش مقدّر شده بی گمان به دستش می رسد ، پس اگر قلبش این معنی را بفهمد که هرکس به قدر ذره ای کردار نیک یا بد انجام دهد ، آن را می بیند و بداند که خدا در هر حال از او آگاه و بر اندرونش داناست و تمام افکار درونی او را می نگرد ؛ در این صورت در همه حال و هرکاری ادب می شود و خدا را چنان عبادت می کند که گویی او را می بیند ودر آبادانی درون و پاکسازی و آراستگی آن را مقابل چشم بیدار و نگرنده ی خدا بیش از آراستگی ظاهرش در مقابل دیدگاه مردم تلاش می کند. حضرت علی (ع) می فرماید : « سلاح ٌ المؤمِن الصِّبرُ عَلَی البَلاءِ والشُّکرُفی الرَّخاء ؛ اسلحه ی کسی که سقسن دارد ، صبر هنگام گرفتاری و شکر هنگام آسایش است .»
و مقصود از یقین ، عافیت داشتن قلب است از جهل و شرک که بالاتر و شریف تر از عافیت بدن است و آن حضرت – صلی الله و علیه و آله و سلُم – در دعای خود می گفت :« وَالعافیه اُحِبُ الی ؛ عافیت برایم دوست داشتنی تر است.»
بصیرت قلب
اصلی ترین وظیفه انسان در دنیا ، شناختن قلب و پی بردن به موازین عافیت و بیماری آن و آگاه شدن از انحاء بیماری قلب و یافتن راه های معالجه به آن بیماری ها است .
قلب مرکزی است که همه چیز انسان به آن وابسته است و تحیت هرکس به اندازه ی اندیشه و مرکز احساس و قوای او است زیرا منظور از قلب در اینجا ، همان عضو صنوبری شکل واقع در طرف چپ سینه نیست ، بلکه مقصود مرتبه ی روح انسانی است که عافیت و بیماری آن ، نشأت گرفته ی از افکار و عقاید و اخلاق و اعمال نیک بر انسان است . و آن حقیقتی است به نام روح و قلب و جان و عقل که هریک وجه تسمیه ای دارد، اگر به روح انسان ، قلب گفته می شود ، از آن نظر است که مرکز احساس ها و تصمیم گیری ها و پذیرش و استقرار ایمان و عواطف است و در این مرتبه است که پدیده های نفسانی نظیر : خوف ، شجاعت ، محبت ، غضب ، تولّی و تبری و عشق صورت می پذیرد . و اگر قلب مدخل و مرکز شیطان گردد . در این صورت تمامی تصمیم گیریهای انسان غلط و همه احساسهای او نابه جا شکل خواهد گرفت و فرد هرگز از ایمانی استوار – که ضامن سعادت او باشد – برخوردار نخواهد بود .
آری ، دل هرجایی ، بی قیمت است و دل را قراری بایر و تنها قرارگاه دل ساحل یاد حضرت معبود است .
قرآن کریم می فرماید :« أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ ؛ هان ! دل ها فقط با یاد خدا آرامش می گیرد .»
بصیرت و بینایی دل نتیجه قوام و ثبات قلب ، به خداوند متعال است و او از قلب آدمی به انسان نزدیک تر است ، به طور کلی باید گفت که قلب را از آن رو بدین نام خوانده اند که پیوسته دستخوش تغییر و دگرگونی است و پس اگر مقهور شیطان گردد ، دائماً در معرض خیالات و تشویش خاطر است و اگر در اختیار خداوند قرار گیرد از الهامات و عنایات خاص الهی بهره مند می گردد.
کسی که قلبش با ذکر ویاد خدامأنوس است ، اعمال و رفتارش استمرار یاد خدا می شود . یادخدا رفتار و عملش را اصلاح و باز سازی می کند و پیوسته او را در راه عبادت و بندگی خاص ، ثابت قدم نگه می دارد.
چنانچه قرآن کریم می فرماید : « وَ اذْکُرْ رَبَّکَ في نَفْسِکَ تَضَرُّعاً وَ خيفَةً وَ دُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ وَ لا تَکُنْ مِنَ الْغافِلينَ»« پروردگارت را در دل و نفس خویش از روی تضرع و خوف آهسته و آرام ، صبحگاهان و شامگاهان یاد کن واز آن غافل مباش .»
هر انسانی به هراندازه در عافیت و پاک نگه داشتن قلب تأمین تغذیه معنوی این کانون از طریق توجّه در اخلاص و عبودیّت کوشش کند ، به همان اندازه از یک سلسله الهامات و القائات رحمانی بهره مند می گردد که همان بصیرت قلب است ؛ بینش خاصی که انسان را برای آگاهی های لازم و دریافت های دقیق آماده می کند . اگر این بینش خاص قوّت و شدت بیشتری بیابد ، باورهای عقلانی و برهانی او عمیق تر گردیده و جرّقه نخستین درجات دید قلبی او – که ارتباط با ملکوت عالم است – نهاد جان او را روشن می سازد و به تدریج فرد در پیوند با ملکوت عالم و فرشتگان و مأموران الهی قرار گیرد و آثار چنین کرامت عظیمی در رفتار و کردار وی به خوبی پدیدار می شود . تفاوت چنین انسانی با یک فرد عادی در ذات و ماهیت آن دو است . براین پایه ، مؤمن و کافر در واقع دو ماهیت متفاوت دارند که حتی در رفتارهای به ظاهر مشترک – چون خوردن و خوابیدن – هدفهای متضّادی را دنبال می کنند . یکی جزء عمر گذرانی و گام جویی نمی شناسد و دیگری مقصود از این امور ابتدایی را تکامل و رشد معنوی می داند.
خوف و خشیت
خوف از خدای متعال ، یکی از بزرگترین نعمات و مهمترین صفات نیکو و پسندیده است که موجب بازداشتن آدمی از مخالفت با خداوند است و از این رو کلمه تقوی و مشتقّات آن در مورد خوف به کار رفته ، تا آنجا که معنای مجازی آن مسحثور گشته است . کلمه تقوی در قرآن بیش از صدبار به کار رفته و مقصود از آن ، معنای خوف بوده است با این توجه ، می توان که تمام خیرات و پاداشهایی که در دنیا و آخرت برای فرد متّقی و پرهیزکار ذکر شده ، در واقع شامل افراد خداترس می باشد . زیرا متّقی و پرهیزکاردر اصطلاح قرآن ، عرف ولغت به معنای انسان خداترس است . امام صادق (ع) می فرماید : « ألهَیثم بنِ واحِدٍ قالَ سَمِعتُ أباعَبدِاللهِ علیه السَّلام یقولُ: مَن خافَ الله اخافَ الله مِنهُ کلَّ شی ءٍ وَ مَن لَم یَحفِ الله اخافُه اللهُ مِن کُلِّ شَی ءٍ
هیثم بن واحد گوید از امام صادق (ع) شنیدم که فرمودند : هرکس از خدا بترسد ، خدا همه چیز را از او می ترساند ، هرکس از خدا نترسد ، خدا او را از هرچیزی می ترساند .»
مراتب خوف
خوف دارای درجات و مراتبی چند است :
الف) خوف عوام که مایه پرهیز از گناهان و بهتر از آن ، دوری از شبهات و نیکوتر از آن ، اجتناب از مکروهات است .
ب) خوف خواص که مانع از « ترک اولی » در حد توان بشری است . این خوف ویژه انبیاء و فرستادگاهی الهی است .
ج) خوف اخصّ خواص که مانع از توجه به غیر حق تعالی است و مخصوص رسول خدا – صلی الله و علیه و آله و سلم – و عترت پاکش که درود خدا برآنان باد – می باشد .
حضرت علی (ع) می فرماید : « غائَةُ المَعرِفةِ الخَشیَة ؛ نهایت شناخت خداوند ترس از اوست .»
خوف خدا بر سه قسم است :
• خوف بنده از عظمت جلال و کبریاء خداوند که آنرا خشیت می گویند .
• خوف بنده از اعمال زشتی که قبلاً انجام داده و گناهانی که مرتکب شده است .
• خوف از هردو یعنی هم از عظمت جلال و هم از معاصی.
هرقدر معرفت بنده نسبت به عظمت و جلال خداوند بیشتر باشد و به عیوب و گناهان بیناتر باشد ، ترس از خوف او زیادتر خواهد بود .
قرآن کریم می فرماید: « إِنَّما یَخشَی الله مِن عبادِهِ العلماءُ ؛ از اصناف مردم تنها عالمان و آگاهان اند که از خدا می ترسند. »
خوف و خشیت از خدا از مراتب رفیع ودرجات منیع است ، زیرا فضیلت هر صفتی به قدر اعانت کردن آن است برتحصیل سعادت ابدی و هیچ سعادتی بالاتر از رسیدن به مقام قرب الهی نیست . خوف از خداوند می تواند آدمی را از شهوات دور سازد و به انس و ذکر و فکر در جلال و عظمت خدا دعوت کند. خوف از خدا از لوازم ایمان به حق است .
قرآن می فرماید : « إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ إِذا ذُکِHYPERLINK “http://tadabbor.org/?page=tadabbor&SOID=8&AYID=2″رَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُم : در همانا مؤمنان کسانی هستند که وقتی خدا را یاد می آورند دلهاشان دچار ترس شود و چون آیات الهی برآنان خوانده شود ایمانشان افزوده گردد.»
در جای دیگر برای کسانی که خوف از خدا دارند ، بهشت جاودان و نعیم بی پایان آن را وعده فرموده :« وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوي ، فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوي»« و اما آن کس که از مقام حضرت ربوبیّت ترسید و نفس سرکش را از هوا و هوس باز داشت همانا بهش جاودان جایگاه او خواهد بود .»
چشمی که از خوف خدا گریان شود در قیامت خندان خواهد بود . خوف ثمره ی علم ، حال و عمل است و قوّت خوف به اندازه قوّت معرفت به جلال خدای و صفات و افعال او ، و به عیبهای نفس انسان ، وآنچه پیش می آید هنگامی که با خطرها و هولها مواجه می شود.
خوف تازیانه ی بریتعالی است که به وسیله ی آن بندگان خود را به سوی مواظبت از علم و عمل می برد و در نتیجه به مرتبه ی قرب او راه یابد .
صالحان و عابدان عمری در طاعت پروردگار کوشیدند و شربت محبت و بلا را نوشیدند و از خوف خدا پیوسته می لرزیدند، اما به فضل و کرم او هم رجاء واثق داشتند و نیک می دانستند که بدون اسباب کار نمی توان به ساحت قدسی ربوبی راه یافت .
شکی نیست که خوفی که به یأس و ناامیدی برسد آدمی را از عمل باز می دارد زیرا نشاط خاطر را که انگیزه ی عمل است از میان می برد و کسالت را که مانع از عمل است پدید می آورد و چنین خوفی عین فساد و نقص و خسران است ، و در نطر عقل و شرع هیچ رحجانی ندارد. و در شرع رجاء و امید مورد ستایش قرار گرفته و مردم به آن مکلف شده اند تا به وسیله ی آن خود را از صدمه ی خوف که منجر به یأس و ناامیدی می شود نگاه دارند. پس خوف پسندیده آن است که آدمی را با حفظ حیات و تندرستی و سلامت عقل به عمل رهنمون شود ، و اگر از حد بگذرد موضعی است که باید آن را علاج کرد .
حضرت علی (ع) می فرماید : « إذا اصطَفَی اللهُ اَجَلبَبَهُ خَشیَتَهُ ، وقتی خداوند بنده ای را دوست دارد ، ترس خود را مانند پیراهنی بر بدنش می پوشاند. »
همچنین می فرمایند:« الخوفُ مِنَ اللهِ فی الدنیایُؤمِنُ الخَوفَ فِی الاخِره، مِنهُ ؛ ترس از خدا در دنیا ، از ترس در آخرت ، امنیت می دهد. »
با درخواست عافیت از خداوند ، خوف و خشیت نیز در خواست می شود که پایبند به اطاعت از خداوند باشد تبدیل شود.
عافیت در دین
خداوند متعال در هندسه ی ، حکیمانه ترین نقشه ها را ترسیم فرموده است و در نظام تشریع نیز هماهنگ با عالم تکوین ، عالی ترین و آسان ترین فرمان ها را به وسیله ی بهترین بندگان خود در هر عصر برای ارشاد انسان ها فرو فرستاده است . بنابراین آنچه در نظام مقررات تکوینی و دستورهای تشریعی رقم خورده به صلاح مردم ومطابق با نیازهای واقعی آنان است .
براین پایه اگر انسانها دستورهای الهی را در تمامی برنامه های زندگی حاکم کنند و خداوند متعال را براین امور شاهد و ناظر بدانند بی شک در اصطلاح و مداوای خویش قدم کاملاً مؤثری برداشته اند ولی اگر انحراف یامساحمه در عمل رخ دهر ، انسان از مصونیت لازم برخوردار نخواهد بود و در سایه ی لطف الهی و تشریف رضا و خرسندی خداوند متعال قرار نمی گیرد به عبارت دیگر : زندگی صحیح در این جهان آن گاه مشکل می گیرد که نظام زندگی درست برنظام قانون مند تکوینی این عالم منطبق باشد. این انطباق باید از ساده ترین امور مثل هماهنگ شدن ما با سرماو گرمای کره ی زمین تا پیچیده ترین دستور العمل های تربیتی و ارتقای درجات معنوی را فراگیرد . اگر این همخوانی تشریعی – تکوینی در زندگی انسان صورت گرفت . کم ترین گزند و زمانی متوجّه او نخواهد شد.
حضرت علی (ع) می فرماید: « سَببُ الوَرَعَ صَحِّةُ الدّینِ ؛ علت پرهیزگاری ، سلامت دین است . »
دستورهای آیین مقدس اسلام از سوی همان خدایی است که قانون مندی را در نهاد هستی جای داده و مطابقت دین و نظام هستی را در بنیاد هدایت خود ، ملاحظه فرموده است. از این رو طبعاً پای بندی به احکام و قوانین نورانی آن ، تضمین کننده ی آسایش و سعادت حقیقی فرد خواهد بود .
چنانچه در قرآن آمده است : « سَبَّنا فی سُبُلِ احسانِهِ ؛ به واسطه ی دین ، ما را در راه ه های احسان و نیکوکاری راهی نمود.»
امام علی (علیه السلام ) در بخش اول خطبه ِ 99 در نهج البلاغه می فرمایند:« نَحْمَدُهُ عَلَى مَا كَانَ وَ نَسْتَعِينُهُ مِنْ أَمْرِنَا عَلَى مَا يَكُونُ وَ نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَدْيَانِ كَمَا نَسْأَلُهُ الْمُعَافَاةَ فِي الْأَبْدَانِ»
در سومین و چهارمین جمله می فرماید :« ما از او سلامت در دین می طلبیم و آن گونه که سلامت دینشان اهمیت می داند وضع خوبی داشتند ولی افسوس ! یک بیماری مختصر جسمانی گاه انسان را به دنبال طبیبان متعدد می فرستددرحالیکه به خاطر ده ها بیماری خطرناک معنوی واخلاقی و دینی ، حتّی به دنبال یک طبیب هم نمی رود !!»
بعضی از شارحان نهج البلاغه این سخن را از بعضی از متفکّران انسان شناس نقل کرده اند که « اگر یک صدم اشکهایی که برای شکم های گرسنه و بدنهای برهنه ریخته می شود، برای ارواح گرسنه ی معرفت و برهنه از فضایل ریخته می شد ، هم گرسنگی ها و برهنگی های جسمانی از بین می رفت و هم گرسنگی ها و برهنگی ها ی روحی زایل می گشت .»
امام باقر ( علیه السلام ) می فرماید: سلامةُ الدین و صحةُ البَدَن خیرُ مِنَ المال، دالمال زَینةٌ مِن زینةِ الدُنیا حَسَنَةٌ ؛ سلامت دین و تندرستی بهتر از مالند و مال زیور نیکویی از زیورهای دنیاست .»
نعمت دین و تعالیم و حیانی را خداوند برای هدایت مردم نازل فرموده است تا راه مستقیم را در بین بی نهایت خطوط انحرافی تشخیص داده و براساس آن عمل کنند .
آثار عافیت
تقرب به درگاه پروردگار متعال و توجه خالصانه به حضرت حق ، عالی ترین هدف و پاکترین انگیزه ای است که ممالک را در راه دشوار خود همراهی کرده از عنایات مخصوص الهی و توجّهات اولیای خداوند بهره مند ، و از امنیّت و عافیت و سرعت حرکت به طور کافی و کامل برخوردار می سازد . سالک باید بداند اگر از مقصد اعلای خویش فاصله نگیرد و از سطح بلند خلوص نیت تنزّل نیابد ، به همان نسبت از عنایات ویژه ، امنیٍّت راه و سرعت سیر خویش بهره مند خواهند گشت .
آرامش
آرامش حالتی است در دل که باعث احتیاط و تأمل در امور و درنگ و تأنی ( ضد عجله ) در گفتار و کردار است . « توقف »( درنگ ) به تأنی نزدیک است و فوق بین آنها این است که توقف ، سکون قبل از شروع به کار است و تأنی سکون و آرامش بعد از اقدام به عمل است به طوری که حق هر جزء ، کار ادا شود و « وقار » شامل توقف و تأنی ، هردو است و آن نتیجه ی آرامش و سکون نفس در گفتار و کردار و حرکات پیش از اقدام آنها است و آن نتیجه ی قوت و بزرگی نفس است و در میان فضایل نفسانی کم صفتی است که به شرافت آن باشد ، ودر اخبار آمده است که « مؤمن متصف به صفت وقار است .» و طمأنینه در افعال و حرکات پیش از آنکه ملکه شود وقار نامیده می شود و چون ملکه شد سکینه خوانده می شود، زیرا سکینه آرامش باطن است و وقار ، آرامش ظاهر .
آرامش صفت نفس و دل است . قرآن کریم می فرماید: « هُوَ الَّذي أَنْزَلَ السَّکينَةَ في قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ ؛ اوست آن کسی که در دلهای مؤمنان آرامش را فرو فرستاد .»
محمد بن مسلم گوید :« امام باقر (علیه السلام ) فرمودند: سکینه (آرامش ) ایمان است .»
کلمه ی « سکینه » معنای آرامش را می دهد و همچنین به دلیل آن هم اشاره می کند که عبارت است ا ز امنیت ، رضایت خاطر و اطمینان ، می باشد .
زندگی همراه با اطمینان و خالی از هرگونه شک و تردید و دودلی و تزلزل را آرامش گویند. زیرا زندگی همراه با شک و تردید هم چون کشتی لغزانی است که دست خوش امواج سهمگین دریا بوده و هرلحظه در نشیب و فراز قرار دارد و به هیچ وجه نا خدای کشتی برآن مسلط نیست ، بلکه سرنوشت او در دست دریا بوده و آینده و هدفی برای او پیش بینی نمی شود. آرامش در زندگی مقوله ای است که بسیاری نشانی از آن ندارند ؛ بعضی آن را در لابه لای انبوه زر وزیور ، برخی دیگر در کنار ذخائر بسیار زیاد آب و خاک و عده ای در خوش گذرانی و هوس بازی و … جست و جو می کند . در حالیکه همه اینها اندیشه های غلط و نادرستی است که رهروان خود را به ضلالت و گمراهی می کشاند و این گونه افراد همه به این واقعیت رسیده اند که نه تنها زندگی با طمأنینه و آرامش در کنار این گونه افکار مبهم و موهوم یافت نمی شود بلکه دستخوش اضطراب و نگرانی بیشتر خواهد بود .
کسانی که دریافتند که به راستی قدرت واقعی از آن خدا بوده او در هر کمالی بی نهایت است ، در کنار عظمت رب متعال آسوده زیسته و به هیچ کس نیازمند نخواهد بود و با وثوق کامل و اطمینان قطعی خود را به هیچ کس وابسته نمی بیند. هیچ بادی آن را به لرزه در نمی آورد و هنگام رو به رو شدن با نا ملایمات ، جانهایشان آرام است و به خاطر همین اطمینان است که بی تابی در آنها راه ندارد و جانشان با اطمینان ، عجین شده است . اینان هیچ گاه مضطرب نمی شوند و ترسی به دل راه نمی دهند ، نه غم گذشته را می خورند ونه از آینده تشویش دارند . در برابر حوادث ستوار و تزلزل ناپذیرند. اگر بتوانند ، مشکلات را حل کرده وگرنه آنها را تحمل می کنند و سختیها و نا ملایمات را گذرگاه کمال دانسته و ازاین جهت آنها را نعمت می دانند . در طریق ایمان ثابت قدم و استوارند و از خداوند تداوم و کمال این تزلزل ناپذیری را می طلبند.
از آثار عافیت آرامش است که با رسیدن به آن در کناررحمت و کرامت خداوند از هر گزندی می توان آسوده شد .
امنیت روانی
از جمله آثار عافیت طلبی رسیدن به امنیت روانی است و همه ی انسان ها در زندگی به دنبال موفقیت ، یعنی رسیدن به خواسته های خود ، کمال و آرامش و امنیت هستند و یکی از مفاهیم مبهم در بهداشت و سلامت روان نیز ، مفهوم « امنیت روانی » است . اگر فرد امنیت روانی نداشته باشد ، زندگی اش بی معنا و از سلامت روانی ، بی نصیب خواهد بود . امنیت روانی یعنی داشتن روح و روانی عاری از هراس . این نعمتی بزرگ است که در سایه ی امنیت و آرامش بوجود می آید .
اگر موفقیت ، آرامش و لذت در زندگی کمرنگ است باید دانست که به جزء با خدا بودن راه دیگری ندارد. انسانی که زندگی خود را براساس دستورات و فرمان خدا شروع و تنظیم می کند ، به یقین به خواسته ی خود می رسد و اگر هم چیزی را خواست و به آن نرسید ، یقین دارد که این نرسیدن به سود و مصلحت اوست .
امنیّت بزرگترین پاداشی است که در تمیز اهل حقّ از باطل ، به اهل حقّ اعطا می شود.
همان گونه که قرآن کریم می فرمایند:« HYPERLINK “http://tadabbor.org/?page=quran&SID=6&AID=81″فَأَيُّ الْفَريقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ » کدام یک از دو دسته شایسته ی امنیّت هستند؟
همچنین مؤمن و صفات ایمانی ، اصلی ترین خواستگاه صدور کنشهای امنیّت زاست .
پیوند معنایی ناگسستنی امنیّت با کلمه های اسلام ، ایمان و مؤمن نشان دهنده ی اهمّیت و جایگاه فوق العاده ی آن است . قرآن و روایات بیانگر این نکته ی بسیار مهم هستند که هرگونه امنیّتی ودر هر بعد از ابعاد آن در ایمان و اعتقادات معنوی و الهی ریشه دارد. می توان گفت ، بستر سازی حیات معنوی طیّبه و حسنه برای تربیت و تذهیب افراد چه در حوزه رفتاری فردی و چه اجتماعی و دوری آنها از حیات سیئه و غیر ایمانی ، اصلی ترین سازو کار تأمین امنیّت روانی است .
اطمینان قلبی
اطمینان قلبس ضدصفت مذموم یعنی خوف است ، که شخص در برابر مخاوف چون کوه بایستد و در برابر تندبادهای زندگی مقاومت و استقامت داشته باشد . افرادی که از این فضیلت انسانی بهره مند و صاحب قلوب استوار و نفوس مطمئنّه می باشند ، در نظر مردم حشمت و وقاری احترام انگیز دارند.
قرآن کریم می فرماید :« یَا أَیَّتُها النَّفسُ المُطمَئِنَّة ، إِرجعی إِلی ربِّکَ راضیةً مَرضیة، فَادخلی فِی عِبادی ،وَادخلی جَنََّتی ای نفس قدسی مطمئن و آرام به حضور پروردگارت بازگرد که تو از او خشنودی و او از تو راضی است . پس در صف بندگان من در آی و وارد بهشت شو . »
نفس از آن جهت مطمئنه نامیده شده است که روح انسان صاحب یقین آرام و مطمئن است . زیرا یقین به معنی ثبات فکر است و گمان را در آن راهی نیست . در واقع مقصود از نفس مطمئنه ، قلب مطمئن است که اضطراب ، تشویش خاطر و خیالات و همّیه و شیطانی در آن راهی ندارد و در پناه خداوند متعال از شرّ هر شیطانی اعم از آنکه جن یا انسان و یا خود آدمی باشد ، در امان است .
امام سجاد (علیه السلام ) در صحیفه سجادیه ، از خداوند سبحان در خواست نموده است که آرامش و اطمینان قلب را با عنایت مستقیم خود و مدد اولیایش تأمین فرماید ، که به راستی آرامش و طمأنینه جان تنها با توکل و رضا تسلیم حاصل می گردد.
پس می توان اطمینان قلب را آثار عافیت دانست.
توکل
توکل یکی از منزلگاههای دین است که در مرحله ی عالم و درک ، پیچیده و در مقام عمل سخت است .
کسی که باور استوار پیدا کند که غیر از خدا فاعلی نیست وهیچ قوه و قدرتی جزء از سوی او نیست و او برای کفایت بندگان خویش هم علم و هم قدرت کامل دارد و هم به بندگان – گروهی و فردی – توجه و عنایت تمام دارد و بداند که برتر از قدرت او قدرتی ، و بالاتر از علم او علمی ، و بالاتر از توجه او توجهی نیست . بی گمان قلبش بر خدا تکیه خواهد کرد و به غیر او نه در آشکار و نه در پنهان توجه نخواهد نمود . اما کسی که این حال را در خویش نیلبد ، یا از سستی یقین است و یا از سستی و بیماری قلب ، به این معنی که گاهی ترس ، قلب انسان را فرامی گیرد و تحت تأثیر اوهام از جای کنده می شود . در چنین زمانی خواستن عافیت از خداوند اهمیت پیدا می کند . بنابرای ، توکل جزء با استواری قلب و قوت یقین حاصل نمی شود . زیرا آرامش به این دو ، فراهم می شود و آرامش قلب غیر از حالت یقین است . چه بسیار کسانی که یقین دارند ولی آرامش و طمأنینه ندارند . چنانچه خداوند فرازمند به ابراهیم خلیل فرمودند: « أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلي وَ لکِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي»؛ « آیا ایمان نیاورده ای ؟ گفت چرا، ولی برای اینکه قلبم مطمئن و آرام شود. »
و چه بسیار کسانی که آرامند ولی یقین ندارند . همانند همه ی صاحبان ادیان و مذاهب ، برای نمونه یهودی به مذهب یهود آرام است ولی یقین ندارد، زیرا برمبنای گمان و و نیروی هوای نفس کار می کنند و از هدایتی که پروردگارشان فرستاده و یقین آور است روی گردانند.
اگر انسان بداند همه چیز از درگاه خدا بوده و عافیت در آن جا است ، هرگز دست نیاز به در دیگران دراز نمی کند . سرچشمه ی تمام گرفتاری های ما در یک نقطه است و آن ، گم کردن و ندانستن طریق نجات و توکل می باشد ، چه بسا به واسطه ی همین غفلت برخواسته ها است که گره های غیرقابل گشایش در کارها می افتد در واقع اگر خدا نخواهد چنان چه در گرد زمین و آسمان هم به جست و جو پرداخته شود امکان دریافت مطلوب فراهم نخواهد بود .
قرآن کریم می فرماید :« وَ عَلَي اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنينَ؛ برخدا توکل کنید اگر مؤمن هستید .»
چه جایگاه فرازی است مقام توکل که هرکه به آن رسید مهرو محبّت خدا براو خورد و در سایه سار کفایت او در آمد ، زیرا قرآن کریم فرمود :« إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَکِّلينَ خداوند توکّل کنندگان را دوست دارد. »
حسین بن علوان گوید :« در مجلسی بودیم که در آن علم می آموختیم در حالیکه در یکی از سفرهای خرجی من تمام شده بود ، یکی از دوستانم به من گفت : برای مشکلی که برای تو پیش آمده به چه کسی امیدداری ؟گفتم : به فلانی . گفت : به خدا سوگند که حاجتت روا نشده و به امید خود نرسی و خواسته ات برآورده نخواهد شد.
گفتم : خدایت رحمت کند ، تو از کجا می دانی ؟
گفت : امام صادق(علیه السلام ) برایم نقل نمود که او در یکی از کتاب ها خوانده است که خداوند تبارک و تعالی می فرماید : به عزت و جلالم و بزرگواری ام و چیرگی ام برعرش سوگند که هرکس از مردم که به کسی جز من امید ببندد ، امید او را با نا امیدی قطع می کنم و لو را لبلس خواری نزد مردم می پوشانم و از مقام قرب به من می دانم و از فضل خود دور می کنم. آیا در گرفتاریها به غیر از من امید می بندد و حال آنکه گرفتاری ها به دست من است وبه دیگری امیدوار می شود.
من آنچه را که او از من نطلبیده بود ، از بخشش خود به او دادم ، سپس آن را از او گرفتم ولی برای بازگرداندنش از من درخواست نکردبلکه از دیگری در خواست نمود. آیا امیدواران از اینکه به کسی جز من امید داشته باشند . هراسی ندارند؟ پس اگر همه ی اهل آسمان هایم و همه ی اهل زمینم امیدوار باشند و من به هریک از آنان مانند آنچه را که همه امید و از آن بودند بدهم ، از ملک من به اندازه ی یک عضو مورچه ای کاسته نخواهد شد ، و چگونه از مُلکی کاسته شود که من فرمانروای آنم ؟پس بدا به حال آنان که از رحمت من ناامیدند، و بدا به حال کسی که از من نافرمانی نموده و پروانکرد.
آدمی با توکل به خدای توانا ، خود را در سختی ها تنها نمی بیندو با ناامیدی ، سرگشتگی و حیرت روبرو نمشود . خداوند، نور الانور در دل های افسرده است . او راهنمای همه ی کسانی است که به او دل بسته اند.
قرآن کریم از زبان رسول خدا (صلی اللهُ علیه و آله ) در اهمیت توکل می فرمایند:« إِنِّي تَوَکَّلْتُ عَلَي اللَّهِ رَبِّي وَ رَبِّکُمْ ما مِنْ دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِناصِيَتِها إِنَّ رَبِّي عَلي صِراطٍ مُسْتَقيمٍ ؛ درحقیقت من به خدا،پروردگار خودم و پروردگار شما توکل کردم ، هیچ جنبنده ای نیست مگر اینکه او مهار هستی اش را در دست دارد، به راستی پروردگار من بر راه راست است .»
بدیهی است توکل از آثار عافیت است و حفظ آن نیز مراقبت مداوم در تمام صحنه های زندگی را می طلبد.
لزوم استفاده از نعمت عافیت در جلب خشنودی خداوند
عافیت و سلامت و گشایش روزی و نشاط روحی نباید موجب غرور و فراموشی خداوند سبحان گردد. بلکه لازم است به عنوان فرصت به آنها نگاه شود و در راه جلب خشنودی و فضل خدای بزرگ مورد استفاده قرار گیرد.
بنابراین ، نشاط و عافیت که موجب اطاعت الهی می شود. خود مستوجب شکرانه ی بزرگی است و این بدان معنا است که صرف کردن نشاطو عافیت در عبادت و بندگی نه تنها نباید مایه ی عجب وطلب کاری از خدا شود ، بلکه خود منّت و رحمت جداگانه ای است که سپاس و حمد دیگری را می طلبد.
آری ، اگر انسان صفت های الهی را در بی خبری از خدا صرف کند ، این تنّعم ، استدراج را در پی خواهد داشت و فساد و تباهی را برای فرد غافل فراهم می آورد.
قرآن کریم می فرماید:« فَلَمَّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَيْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَيْءٍ حَتَّي إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ؛ آن گاه که هشدارها را از یادبردند ، درهای همه ی نعمت ها را به روی ایشان گشودیم تا بسیار خوشحال شدند ، ولی ناگهان همه را از آنها سلب کردیم و در این هنگام ، همگی مأیوس شدند.»
نا گفته نماند که نعمت و نشاط ، زمینه و خاستگاه غفلت بیشتر است ، در حالی که فقر و بیماری به این میزان غفلت آور نیست . از این رو در جامعه هایی که رفاه عمومی بیشتر است . فسادهای نسل برافکن به نحو شدیدتری نسل انسان را تهدید می کند. بنابراین با پیدایش وسعت رزق و رفاه و آسودگی باید طریق احتیاط را پیش گرفت ، تا دچار طغیان و عصیان نشد ، طغیانی که از هرفقر و بیماری و رنجی ویرانگر تر است .
در روایت آمده است که « انسان در قیامت از پنج بازخواست می شود ؛ جوانی قبل از پیری ، توانگری پیش از تهی دستی ، فراغ بال قبل از اشتغال ، سلامتی پیش از بیماری و زندگی پیش از مرگ »
از این رو لازم است از این نعمت ها که همگی زود گذر هستند با کمال زیرکی استفاده کرده و فرصت را غنیمت شمرد و زندگی ابدی را پی ریزی کرد. اوج زیرکی در آن است که از فرصت های زودگذر ، شالوده ی سعادت جاودان را استوار ساخت و نهایت بی خبری و نادانی است که دل به جلوه های دروغین و زودگذر در دنیا خوش داشت و از نعمت اصلی غافل ماند.
طلب عافیت در شدید ترین مقطع زندگی
عافیت در مرحله ای از زندگی که غالباً گرفتاری در آن شدیدتر و پایداری در برابر آن دشوار است طلب می شود گرفتاری هم ممکن است به دو شکل عارض شود ، گاهی دو بعدی است ؛ یعنی هم جنبه ی بدنی دارد و هم بعد روحی ، مانند :فقر و تهی دستی ای که همراه با ضعف و سستی عارض شود و گاهی تک بعدی است ، یعنی تنها جنبه ی بدنی دارد : فتور و سستی جسمی. درهرحال هرکدام از این گرفتاری ها نیازمند مقاومت روحی است تا فرد بتواند مشکل را تحمّل کند، چرا که اگر مقاومت را از کف بدهد و کلمه ای که نشانه ی عدم رضا و تسلیم باشد ، برزبان براند ، تمامی امتیازهای خود را از دست خواهد داد.
از سوی دیگر صبر و بردباری به هنگام سختی ها ، اجری عظیم و پاداش حیرت انگیز در پی دارد و این برای آن است که صبر و شکیبایی ، به انسان ظرفیت وجودی می بخشد.
حضرت علی (علیه السلام ) می فرمایند:«سَلُواللهَ العَفوَوالعافِیَه و حُسنَ التّوفیق ؛ از خدا بخشش و سلامتی و توفیق کار خوب را بخواهید.»
امام باقر ( علیه السلام ) می فرمایند:« اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ كُلِّ خَيْرٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ كُلِّ سُوءٍ أَحَاطَ بِهِ عِلْمُكَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ عَافِيَتَكَ فِي أُمُورِي كُلِّهَا وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْ خِزْيِ الدُّنْيَا وَ عَذَابِ الْآخِرَةِ ؛ خداوندا ! من از تو هر خیری را که علم تو بدان احاطه دارد ، درخواست می کنم ، و از هر شرّی که علم تو بدان احاطه دارد ، به تو پناه می برم . خداوندا! من از تو در همه ی امورم ، عافیت را خواستارم و از خواری دنیا و عذاب آخرت به تو پناه می برم .»
نتیجه گیری
سلامت پیوسته در مقابل انحراف از امری فطری و طبیعی است که در زبان عموم به آن « مرض » می گویند و عافیت چیز به حسب خود است. بیماری تن ، خروج حرارت بیش از حد لازم است و بیماری روح ، دور افتادن از فطرت اولیه ، زیرا نهاد انسان ، خداپرست است و برفطرت توحیدی سرشته شده است و هرگز باور ندارد که پدیده ای بی پدید آورده باشد و یا اثری بدون مؤثر به وقوع بپیوندد. براین اساس ، سلامت دل و جان و قلب در زندگی براسا فطرت توحیدی است . از این رو امامن ( علیهم السلام ) سلامت قلب و روح را در یاد خدا دیده و فراغ و آسایش تن در شکرو سپاسگذاری از خدا می دانند. براستی اگر انسان دل با خدا داشته باشد و تن او به شکر خدا بپردازد هرگز زبان او از ذکر و ورد خلق تهی نخواهد بود ، چرا که همیشه زبان آنچنان چرخد که دل برآن منوال است .
آن کس که به خداوند قادر و توانای مطلق ، ایمان دارد ، همواره خود را در پناه تکبه گاه امنی می بیند که از هز ضعف و نقصی به دور و نسبت به انجام هر امری قادر و تواناست و از این رو دارای عافیت می گردد. عافیتی که برآمده از روانی امن و آرام است . انسان زمانی به این امنیت و اطمینان نفس می رسد ، که ترن/بم نام خدا برلب و یاد او برقلب و جانش طنین انداخته باشدو آن چنان به خدا دلبستگی پیدا کرده باشد که ذکر او سراسر اندیشه ، عاطفه و رفتارش فرا گرفته و جانش را زنده و آباد ساخته باشد.
در نتیجه از خداوند متعال ، باید عافیت فراگیر را در خواست نمود که تمامی ابعاد زندگی برحسب معیار صحیح و معقول بوده و شامل ظاهر و باطن زندگی انسان گردد. با عافیت تمام در دنیا ، آخرت بهتر تأمین می گردد زیرا دنیا متن آخرت است .
کانَ مِن دُعاءِ النبی صلی الله علیه وآله وسلم«اللهمَّ إنّی اسَئلُکَ العافیةو شُکرَوتمامَ العافیه فی الدنیاوالاخره
از جمله دعاهای پیامبر این بود که خداوندا، من عافیت و شکر عافیت و عافیت کامل در دنیا و آخرت را از تو خواستارم .
منابع و مأخذ
• قرآن
• ابن بابویه ، محمدبن علی ، معانی الاخبار ، ج 2 ، دارالکتب اسلامیه ، چاپ چهارم ، سال 89
• انوری ، حسن ، فرهنگ بزرگ سخن ، تهران ، 81
• انوری ، حسن ، فرهنگ نوجوان سخن ، تهران ، 88
• بیگی ، رو ح الله ، ارزشهای اجتماعی در قرآن ، ص 549
• تمیمی آمدی ، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم ، قم ، صبح پیروزی ، چاپ اول ، سال 92
• دانایی ، امیر هوشنگ ، المرشد فرهنگ جامع عربی به فارسی ، ج 1 ، انتشارات نگاه ، تهران ، سال 87
• راغب اصفهای ، ابوالقاسم الحسین بن محمد، المفردات الفاظ قرآن ، بیروت ، دارالمعرفة
• راغب اصفهای ، ابوالقاسم الحسین بن محمد، المفردات فی رغیب القرآن ، بیروت ، دارالمعرفة
• سیاح ، احمد ، فرهنگ دانشگاهی المنجدالبحری ، فرحان ، چاپ چهارم ، سال 83
• سعادتی ، رضی الله ، اندرزهای اخلاقی ، انتشارات نسیم انتظار ، چاپ اول ، سال 83
• سعیدی ، سعید ، فرهنگ تاج المعاجم (فارسی- عربی)، نشر ادیان ، قم ، چاپ اول ، سال 85
• شبَّر، سیدعبدالله ، اخلاق ، قم ، آل علی (ع) ، چاپ سوم ، سال 93
• شیخانی ، علی باقر ، سریر سخن ، قم ، نشر هاجر ، سال 93
• صدری افشار ، غلام حسین ، فرهنگ معاصر فارسی یک جلدی ، تهران ، چاپ چهارم ، سال 83
• ضیاءآبادی ، محمد، بنای بندگی ، صفای زندگی ، تهران ، مؤسسه بنیاد خیریه الزهراء ، چاپ اول، سال 91
• طبسی ، شیخ رضی الدین ، مکارم اخلاق ، نورالزهراء، چاپ اول ، سال 90
• عمید ، حسن ، فرهنگی فارسی ، تهران ، اشجع ، چاپ دوم سال 90
• علی بن حسین (ع)، صحیفه سجادیه ، ترجمه ابوالحسن شعرانی ، تهران ، چاپ چهارم ، سال 89
• غزالی ، محمد بن محمد ، احیاء علوم دین ، انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران ، چاپ پنجم ، سال 86
• کلینی ، محمدبن یعقوب ،ترجمه سید علی مرتضوی ، اصول کافی، ج 2،3و4 ، قم ، مجتمع ناشران ، چاپ دوم ، سال 92
• لوئیس، مهوف ، فرهنگ بزرگ جامع نوین ، ج 2، مؤلف احمد سیاح ، تهران ، انتشارات اسلام ، چاپ هشتم ، سال 87
• ممدوحی کرمانشاهی ، حسن ، شهود و شناخت ، ج 1،2،3،4 ، بوستان کتاب ، قم ، چاپ پنجم ، سال 90
• مکارم شیرازی ، پیام امیرالمؤمنین ، تهران ، دارالکتب اسلامیه ، چاپ سوم ، سال 90
• مظاهری ، حسین ، کاوشی نو در اخلاق اسلامی ، ج2 ، تهران ، ذکر ، چاپ دوم ، سال 83
• مجلسی ، محمدباقر ، بحارالانوار ، بیروت ، مؤسسه الوفا ، 1403 ق ، ج 81 ، ص 170
• نراقی ، مهدی ، جامع السعادات، ج 2 ، قم ، قائم آل محمد، چاپ سوم ، سال 91
• نراقی ، احمد، گزیده معراج السعادة، مشهد ، بنیادپژوهشهای اسلامی ، چاپ سوم سال 83
• نراقی ، مهدی ، گزیده علم اخلاق اسلامی ، تهران ، حکمت ، چاپ اول ، سال 90
لوئیس، مهوف ، فرهنگ بزرگ جامع نوین ، ج 2، مؤلف احمد سیاح ، تهران ، انتشارات اسلام ، چاپ هشتم ، سال 87
• ممدوحی کرمانشاهی ، حسن ، شهود و شناخت ، ج 1،2،3،4 ، بوستان کتاب ، قم ، چاپ پنجم ، سال 90
• مکارم شیرازی ، پیام امیرالمؤمنین ، تهران ، دارالکتب اسلامیه ، چاپ سوم ، سال 90
• مظاهری ، حسین ، کاوشی نو در اخلاق اسلامی ، ج2 ، تهران ، ذکر ، چاپ دوم ، سال 83
• مجلسی ، محمدباقر ، بحارالانوار ، بیروت ، مؤسسه الوفا ، 1403 ق ، ج 81 ، ص 170
• نراقی ، مهدی ، جامع السعادات، ج 2 ، قم ، قائم آل محمد، چاپ سوم ، سال 91
• نراقی ، احمد، گزیده معراج السعادة، مشهد ، بنیادپژوهشهای اسلامی ، چاپ سوم سال 83
• نراقی ، مهدی ، گزیده علم اخلاق اسلامی ، تهران ، حکمت ، چاپ اول ، سال 90
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات