ولایت پذیری زنان وتأثیر آن در خانواده و اجتماع
اکرم ویسمه
چکیده
مسأله ولایت پذیری زنان در خانواده و جامعه یکی از مهمترین و برجسته ترین و سازنده ترین مباحثی است که برای رسیدن به جامعه ای با سبک ارزش ها و صفات پسندیده همچون علم، ایمان، سعادت و فضلیت و تقوی نقش مؤثری را ایفا می کند. در دین مبین اسلام فرمایشات فراوانی است که بعضی از آنها بر گروهی بصورت واجب بیان شده است حقتعالی کسانی را بر دیگران حقوقی واجب نموده و اطاعت گروهی را بر سایرین لازم قرار داده است. برخی افراد از طرف خدا به عنوان حجت انتخاب می شوند لذا هر کس به ولایت و حجت خدا توجه داشته باشد و به وظیفه ی خود نسبت به ولایت عمل کند به همان اندازه رتبه و مقامش بالا می رود، حضرت زهرا علیها السلام و حضرت زینب نسبت به ولایت زمان حیاتشان به وظیفه ی خود عمل کردند و نهایت دقت را در ولایت پذیری و تبعیت از ولایت را داشته اند، بانوان جامعه اسلامی باید از ولایت پذیری حضرت زهرا و حضرت زینب در خوب همسرداری و تربیت فرزند از آنان الگو بگیرند و با رعایت حجاب و عفاف که شاخه ای از ولایت پذیری است در حفظ حجاب و عفاف خود بکوشند.
کلیدواژه: زن، ولایت پذیری، خانواده، جامعه
مقدمه
حقتعالی هر انسان را برای رسیدن به کمالات و پاکیزگی ها آفریده و برای رسیدن به درجات بلند و مراتب عالی، راه ها و وسایل کاملی برای تکامل آنها مقرّر داشته است در این میان برترین و کامل ترین وسیله و بهترین مسیر و زیباترین سبب را دوستی و ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام برشمرده است. بدیهی است پیمودن مسیر بندگی و رسیدن به چنین مرتبه ای از کمال در قرآن و اخبار اهل بیت علیهم السلام برای مود و زن یکسان بیان شده است.
خداوند در قرآن مجید هیچ گونه فرقی بین زنان و مردان قائل نیست، چنان که در سوره احزاب هم مردان را خطاب اعمال صالح قرار داده است و هم زنان را و این را می رساند که فهم و درک و انجام عبادت تفاوت ندارد. در روایتی رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود: یا علی ! تو پیشوا و امام و صاحب و ولی هر مرد و زن مومنه می باشی همانا پروردگار عالمیان به من وحی نمود که در میان مردم از مرد و زن نیکویی ها و برتری های تو را بازگو نمایم و من نیز آنچه حقتعالی سفارش نموده بود رسانده و تبلیغ نمودم.
لذا زنان همچون مردان به اوامر و نواهی پروردگار مکلف و موظف می باشند. چنانچه یک بانوی مومنه به معارف بلند پایه محمد و آل محمد علیهم السلام به نیکی بنگرد خواهد یافت پروردگار نمونه هایی در جهان آفرینش آفریده است که نمایانگر مجموعه کمالات و خوبی ها و مظاهر صفات برجسته پروردگار می باشند در این صورت با آگاهی کافی بصیرت پیدا کرده و با همه وجود به ولایت آن بزرگواران اعتراف و اعتقاد می یابد.
حال این تحقیق در نظر دارد در مورد چگونگی ولایت پذیری زن و تاثیر این ولایت پذیری بر نهاد خانواده و اجتماع مباحثی مطرح نماید.
الف) مفهوم شناسی
ولایت پذیری در لغت و اصطلاح
فیومی گوید: « ولّی مثل فلس به معنای قرب است و ولایت به کسره و فتحه « واو » به معنای نصرت است.[1] جوهری می گوید: « ولّی به معنای قرب و نزدیک شدن است و هر کس امر شخص را متکفل شود و از عهده آن برآید ولی او خواهد بود و ولایت با کسره « واو » به معنای سلطان و نیر با کسره و فتحه « واو » به معنای نصرت آمده است.[2]
در اقرب الموارد آمده است: « الولّی حصول بعد الاول من غیر فصل: ولی عبارت است از قرار گرفتن فرد با شیء دوم به دنبال فرد یا شیء اول، بدون فاصله، وَلی الشیء و علیه ولایه ولایه: یعنی مالک امر آن شده و بر آن قیام کرد یا آن که از ولایت با فتح و کسر – هر دو – به معنای امارت و سلطنت است »[3] راغب اصفهانی گوید: « الوَلاء و التوالی ان یحصل شییان فصاعداً حصولا لیس بینهما ما لیس مثلهما » ولاء و توالی به معنای آن است که دو چیز یا بیشتر از آن، طوری قرار گیرند واقع شوند که بین آن دو غیر از خود آن ها چیز دیگری نبوده باشد.[4]
ولایه، وَلایه: به معنی نصرت و یاری کردن و ولایت به معنی تولِّی و سرپرستی و عهده دار شدن امر است و گفته شده « وِلایه » و « وَلایَه » مانند دِلالَه و دَلاله به یک معنا است و حقیقت آن سرپرستی و تولّی امر است.[5]
علامه طباطبایی ( رحمه الله ) در معنای اصطلاحی ولایت: ولایت آخرین درجه به کمال انسانی است و آخرین منظور و مقصود از تشریع شریعت خداوندی است.
همچنین گوید: اصل معنای ولایت ، برداشته شدن واسطه ای است که بین دو چیز حایل شده باشد بطوری که بین آن دو غیر از آنها واسطه ای باقی نماند و سپس برای نزدیکی چیزی به چیز دیگر به چند صورت، به کار گرفته شده است: مانند قرب نَسبی، مکانی، منزلتی، صداقت و غیر اینها، به همین مناسبت بر هر یک از دو طرف وَلایت، ولّی گفته می شود. بالاخص به جهت آن هر یک از آن دو نسبت به دیگری دارای حالتی است که غیر آن ندارد و بنابراین خداوند سبحان ولی بنده مومن خود است امورش را زیر نظر دراد و شؤون وی را تدبیر می کند، او را در صراط مستقیم هدایت می نماید امور وی را عهده دارد و او را در دنیا و آخرت یاری می کند.[6]
مومن حقیقی و واقعی نیزی ولی پروردگار است زیرا خود را در اوامر و نواهی خداوند تحت ولایت او در می آورد هم چنین در تمامی امور معنوی تحت ولایت و پذیرش خداوند است.[7]
دکتر سید جعفر سجادی در معنای اصطلاحی ولایت: اصطلاح عرفانی ( فقهی ) ولایت مشتق از ولی است و در عرفان عبارت است از قیام عبد است به حق در مقام فنا از نفس خود و آن بر دو قسم است ولایت عامه که مشترک میان تمام مومنان و ولایت خاصه که مخصوص است به اصلان از ارباب سلوک که عبارت از فنا عبد است در حق و بقا اوست به حق.
ولایت الهی
در آیه الکرسی اشاره شده که قبول دین تحمیلی نیست « لا اِکراه فی الدین … » دین و اعتقاد از امور قلبی هستند و تا عقل و دل چیزی را به میل و رغبت نپذیرند، انسان نمی تواند آن را قبول کند و به آن ایمان بیاورد. انسان بین هدایت و ضلالت قرار دارد. پس اگر زیر بار ولایت طاغوت رفت در ظلمات ضلالت حیران خواهد شد، و اگر به ولایت خدا در آمد به نور هدایت و ایمان نایل خواهد گردید.
آیه 257 بقره « الله ولی الذین آمنوا …. » این آیه می فرماید: در برابر انسان دو راه وجود دارد: راه مستقیم خدا و راه منحرف طاغوت. پس هر که ولایت خدا را پذیرفت ، خدا رشد و تربیت او را عهده می گیرد و وی را از ظلمات خارج می کند و در نور قرارش می دهد، و هر که در پی طاغوت رفت و به دست همان طاغوت رها می گردد و او به تربیت و اضلال او می پردازد. از این رو در آیه فرمود: خداوند مولی و سرپرست مومنان است آنها را از ظلمات به نور می برد. « یخرجهم من الظلمات الی النور »
برای نمونه می بینیم حرّ یزدی ریاحی که تحت ولایت طاغوت بود، اگر آن طاغوت ماهرانه و کارشناسی شده روی او ولایت و سرپرستی می کرد می باید نخست انواع زمینه های نورانی او را به طور کلی محو می نمود ولی در وجود او نوری نامرئی نهفته بود که یک زمانی رو آمد و کار خودش را کرد و همین نور موجب رشد و بازگشت او از تحت ولایت طاغوت به ولایت خداوند گردید ( یخرجهم من الظلمات الی النور خدا آنها را از ظلمت بیرون می آورد و در نور وارد می کند )
بنابراین کسی که خدا را ولی خود گرفت، خدا هرگونه ظلمتی را از او برطرف می سازد و به فراخور حال و مقامش او را به نور می سازند.[8]
ولایت مومنان در قرآن
قرآن از ولایت مومنان نسبت به یکدیگر خبر می دهد و می فرماید: ( مومنان برادران یکدیگرند « إنما المومنون اخوه در این آیه یکی از شعارهای اساسی و ریشه دار اسلامی است، شعاری بسیار گیرد، عمیق، مؤثر و پر معنی.
دیگران وقتی می خواهند زیاد اظهار علاقه به هم مسلکان خود کنند از آنان به عنوان « رفیق » یاد می کنند، ولی اسلام سطح پیوند علایق و دوستی مسلمین را به قدری بالا برده که بصورت نزدیکترین پیوند دو انسان با یکدیگر آن هم پیوندی بر اساس مساوات و برابری، مطرح می کند و آن علاقه ی « دو برادر » نسبت به یکدیگر است.[9]
به تعبیر دیگر اسلام تمام مسلمانان را به حکم یک خانواده می داند و همه را خواهر و برادر یکدیگر خطاب کرده، نه تنها در لفظ و در شعار که در عمل و تعهدهای متقابل نیز همه خواهر و برادرند.
در حدیثی از امام صادق می فرماید: المومن أخو المومن عینه و دلیه، لایخونه، و لا یظلمه، و لا یغشه، و لا یعده عده فیخلفه؛ مومن برادر مومن است و به منزله ی چشم او و راهنمای او سات هرگز به او خیانت نمی کند، و ستم روا نمی دارد، با او غش و تقلب نمی کند، و هر وعده ای را به او دهد تخلف نخواهد کرد.[10]
ولایت پذیری زنان در روایات
حضرت معصومه علیها السلام از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام و او از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام و او از فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام و او از فاطمه دختر امام حسین علیه السلام و او از زینب دختر امیرالمومنان علیه السلام و او از فاطمه زهرا علیه السلام روایت نمودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: « اَلا مَن ماتَ عَلَی حُبّ آلِ محمد ماتَ شهیداً، بدانید که هر کس با دوستی آل محمد بمیرد شهید مرده است. »
به همان سند از فاطمه زهرا روایت نمود که رسول خدا فرمود: در شب معراج داخل بهشت شدمف قصری از دُرّ میان خالی که دارای دَری بود و بر آن در پرده ای آویخته بود من سرم را بلند نمودم دیدم، بر آن نوشته شده است: « لا اله الا الله ، محمد رسول الله ، علی ولی القوم » خدایی جز خدای یگانه نیست، محمد فرستاده خدا است، علی علیه السلام ولی و سرپرست مردم است. و به پرده دیگری نوشته شده بود: « بَخًّ بَخًّ مَن مَثلُ شیعَهِ عَلی » ( به به مانند شیعه علی کیست؟ ) به آن فصر داخل شدم در آن جا قصری از عقیق سرخ میان خالی دیدم که دری از نقره داشت که به زبر جد سبز مزین بود و بر آن در نیز پرده ای آویخته بود، به بالا نگاه کردم بر آن نوشته ای دیدم : « محمد رسول الله علی وصی المصطفی ؛ محمد رسول خدا و علی جانشین محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم است. » تا آن جا که فرمود : گفتم ای جبرئیل ! این قصر برای کیست؟ گفت: برای پسر عمو و جانشین تو علی ابن ابوطالب است.[11]
امام صادق علیه السلام خطاب به اهل ولایت کرده فرمودند:
« انتم فیی الجَنه فاسئلوا الله ان یَخرجکم منها؛ شما هم اکنون در بهشت هستید پس خداوند مسئلت کنید که شما را از آن بیرون نکند.[12] ) یعنی دعا کنید که در راه ولایت است، رانده نشدید که آرامش از شما سلب شده و به مشقت می افتید.
رسول خدا به علی علیه السلام فرمود: هر زنی که نمازهای پنج گانه را بخواند و اطاعت از شوهر خود کند و به ولایت علی علیه السلام اعتراف و او را دوست بدارد، به شفاعت دخترم فاطمه علیها السلام به بهشت داخل می شود.[13]
امیرالمومنان علیه السلام می فرماید: به زنان خود، دوستی علی ابن ابی طالب را الهام کرده و بیاموزید، آن گاه آنان را پاک دامن و عفیفه رها کنید.[14]
امام رضا علیه السلام فرمودند: مَن کان مِنّا و لَم یُطِعِ اللهَ فَلَیسَ مِنّها ( هر کس خودش را از ما بداند و خدا را اطاعت نکند از ما نیست.[15] )
ب) نوع ولایت پذیری زنان در بُعد خانواده
گفتار اول: زنان و رسیدن به مقام خلیفه اللهی
اگر انسان خلیفه الله است[16]، و این مقام انسانیت منزه از ذکورات و انوثت است چرا در بین مردان افراد فراوانی به این مقام راه یافته اند، ولی در بین زنان فقط چهار نفر به این مقام رسیده اند؟ در توضیح این نکته باید گفت:
اولاً: بسیاری از زنان هستند که فضائلشان در تاریخ ثبت نشد است و ثانیاً: این چها نفر بیانگر انحصار نیست. ثالثاً: اگر جامعه رشد بیشتری داشته باشد، سعی می کند امکانات ترقی و سعادت را در اختیار هر دو صنف قرار بدهد، و اگر جامعه ای عقب افتاده است نباید این تحجر فکری جامعه را به پای مذهب نوشت، چرا که مذهب راه را برای هر دو صنف باز کرده است، و هیچ کمالی را مشروط به ذکورت، یا ممنوع به انوثت، نکردهه است. و مشروط بودن به ذکورت و انوثت مربوط به کارهای اجرایی است.
قرآن همانطور که در بدو پیدایش انسان، سخن را در محور خلافت شروع کرده است، و خلافت زن و مرد ندارد، در پایان پیدایش، و در انجام عالم هم، وقتی مساله معاد، مساله مواقف قیامت، مساله برزخ و حشر، مساله سوال و جواب و کتاب و توزیع اعمال، و عبور در صراط و کوثر، و مانند آن را مطرح می کند، هیچ گاه بین زن و مرد فرقی نمی گذارد و در همه ی این موارد زن و مرد با هم هستند.
تکامل و اوج گرایی[17]
قرآن کریم، زن و مرد را در دست یابی به ایمان و عمل صالح می داند:
« وَ مَن یعمل من الصالحات مِن ذَکرٍ اَو اُنثی » و هر کسی از زن و مرد عمل شایسه ای انجام دهد. نساء آیه 124
علامه طباطبایی، تعمیم حکم به مرد و زن را این گونه تعلیل می کند: این که آیه، زن را نیز شامل می شود. در حقیقت خط بطلانی دارد، بر تفکرات نادرست اقوام و ملل مختلف زیرا هندوها و نفی مذهب ها ( دوگانه پرستان) کردار زن را به حساب نیاورده و اجرای در مقابل اعمال نیک او قائل نیستند.
همچنین یهود و نصاری، همه عزت و کرامت را در مرد خلاصه کرده و زنان را پست و ناقص الخلقه معرفی می کنند به همین جهت بعد از ( اولئکی یَدخُلُونَ الجَنَّه ) می فرماید: ( و لا یظلَمونَ نقیراً ) تا بر پاداش برابر زن و مرد تاکید کرده است.[18]
در واقع از این آیه می توان علت تساوی کردار زن و مرد را دریافت: که انسان تلاش گر باید به اندازه سعی خویش پاداش بگیرد و اگر میان کوشش مرد و زن تفاوت باشد، ظلم است و قطعاً خداوند متعال چنین ظلمی را روا نمی داند.
پاره ای تفاوت های حقوقی سبب شده است. تا عده ای تصور کنند: در اسلام مردان به لحاظ شخصیت بر زنان برتری دارند؛ ولی بی تردید صرف نظر از این تفاوت ها، هیچ گونه فرقی میان زن و مرد در جنبه های معنوی و مقامات انسانی وجود ندارد و قرآن، هرگاه از کمال های انسانی سخن می گوید، زنان را هم سان مردان مطرح می کند:
« اِنَّ المسلمین و المسلمات و المومنینَ و المومناتِ و القانتینَ و القانتاتِ و الصّادقینَ و الصّادقاتِ و الصّابرین و الصابراتِ و الخاشعینَ و الخاشعاتِ و المُتصدِّقینَ و المتصدِّقاتِ و الصّائِمین و الصّائِماتِ و الحافظینَ فُروجَهُم و الحافظاتِ و الذّکرینَ اللهَ کثیراً و الذّاکراتِ أعَدَّ اللهُ مَغفرَهً و أجراً عظیماً »[19] مردان و زنان مسلمان، مردان و زنان با ایمان، مردان و زنان عبادت پیشه و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان پاک دامن و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد می کنند، خدا برای ( همه ) آنان آمرزش و پاداشی بزرگ فراهم ساخته است.
این آیه از غرر آیات مرتبط با موضوع زن و گویای تساوی زن و مرد در پیمودن مدارج کمال است. مراحل مختلف کمال شامل: اسلام، ایمان، قنوت صدق، صبر ، خشوع، تصدق، صوم، پاک دامنی و ذکر کثیر برای مرد و زن بطور یکسان مطرح است و زن و مرد می توانند این مدارج را طی کنند و به شخصیت والای انسانی دست یابند.
زمینه نزول آیه، اظهار نگرانی « اسماء بنت عمیس » و بنابر روایتی « ام سلمه » درباره نازل شدن آیاتی از قرآن در تمجید از زنان بوده است. وی این امر را به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم شکایت برد. سپس این آیه با اعلان این که بهره مندی از مغفرت و پاداش الهی، منوط به کسب فضلیت هایی برای مومنان است، نازل شده است، در واقع این آیه از زنان، در برخورداری از منزلت مساوی با مردان در پیشگاه خداوند حمایت کرده است.[20]
شأن نزول آیه نشان می دهد، اعتراض هایی که امروزه درباره ی نگرش تفاوت به زنان و مردان در زمینه مسائل گوناگون مطرح است، جدید و نوپا نیست، بلکه این ایرادهای مغرضانه یا شبهه های صادقانه، از صدر اسلام مطرح بوده که در آیات و روایات منعکس است.
این آیه، زن را هم ردیف مرد آورده و او را در پیوند و ارتباط با خداوند، هم چنین در کسب کمال ها هم سان مرد دانسته است و این در حقیقت اقدام عملی اسلام در جهت بالا بردن ارزش زن و ارتقای بینش جامعه به جایگاه زن می باشد.[21]
مرحوم علامه طباطبائی، ذیل آیه چنین اظهار نظر می کند:
بر اساس این آیه اسلام معتقد است: زن و مرد در سایه اسلام و ایمان می توانند به کرامت شایسته خویش دست یابند و از این نظر میان زن و مرد تفاوتی نیست. خداوند به این نکته در سوره حجرات آیه ی 13 ( یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکرٍ و اُنثی ) بطور مجمل پرداخته ( است ) آیه 35 سوره احزاب و آیه 195 سوره آل عمران تفصیل و شرح آن مجمل است.[22]
چنان که ملاحظه شد، ده ویژگی سرنوشت ساز از معیارهای ارزش دار در ابعاد مختلف اعتقادی، اخلاقی و عملی بر شمرده و بر مشترک بودن این معیارها کلی تاکید کرده است.
مفسران نمونه ضمن اینکه آیه را سخنی جامع و پر محتوا درباره ی همه زنان و مردان و صفات برجسته آنها دانسته اند، اوصاف مذکور در آیه را بدین سان دسته بندی کره و آورده اند: بخشی از این اوصاف ده گانه از مراحل ایمان سخن می گوید ( اقرار به زبان، تصدیق به قلب و جنان و عمل به ارکان ) قسمت دیگری، پیرامون کنترل زبان و شکم و شهوت جنسی که سه عامل سرنوشت ساز در زندگی و اخلاق انسان ها می باشد، بحث می کند و در بخش دیگری از مسئله حمایت از محرومان و ایستادگی در برابر حوادث سخت و سنگین ، یعنی صبر ، که ریشه ایمان است و سرانجام از عامل تداوم این صفات، یعنی ذکر پروردگار سخن به میان می آورد.[23]
این آیه، در حقیقت نمونه ای از دیدگاه وسیع و کارکردهای عمیق فرهنگی اسلامی در زمینه ی احیای کرامت انسانی زن است. در جامعه ای که زن ارزش چندانی نداشت، پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم برای بازگرداندن او به جایگاه واقعه اش، تلاش همه جانبه ای را سامان بخشید. این آیه با توجه به شأن نزول آن نمونه ای از دغدغه و تلاش آن گرامی است.
امام خمینی ( رحمه الله علیه ) در این زمینه می فرماید:
اسلام زن ها را نجات داده است، از آن چیزهایی که در « جاهلیت » بود آن قدری که اسلام به زن خدمت کرده است – خدا می داند – به مرد خدمت نکرده است.[24]
زهرا علیها السلام و عبادت
هر چند دوران سه گانه زندگی حضرت زهرا علیها السلام در مکه، مدینه و بعد از رحلت پدر بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نمودار کامل فعالیت فطرتها، استعدادهای انسانی و الهی در جایگاه اخص است، ولی آنچه بیش از همه ی مسائل، کمال فعلی و الهی فاطمه علیها السلام را نشان می دهد و خضوع و خشوع او را در برابر یکتا معبودش آشکار می کند، عبادتهای اوست، نماز و تسبیح اوست. درست است که در صحنه های مبارزه به همراه پدر و در صحنه سیاستو دفاع از ولایت به همراه شوهر، حقیقت باطنی خویش را که مظهر عشق به خدا بود ظاهر نمود ولی قیام او برای عبادت عالی ترین جلوه عشق به خدا و صفای روح و قلب آن بانوی عظیم الشأن است.
از حسن بصری نقل شده که گفت: در این امت عابدتر از فاطمه نیست. آنقدر در حال قیام ایستاد تا اینکه دو پایش ورم کرد.[25]
امام حسن علیه السلام فرمود: مادرم فاطمه در محراب عبادتش در شب جمعه دیدم که آنقدر رکوع و سجده کرد تا اینکه صبح شد.[26]
عبادت او گویای این بود که تمام وجودش را ایمان پر کرده است چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اِنَّ ابنتی فاطمهُ مَلأَ اللهُ قلبها و جوارحها ایماناً و یقیناً.[27]
« براستی خداوند قلب و جوارح دخترم فاطمه را از ایمان و یقین پر کرده است »
فاطمه علیها السلام به این حقیقت واقف است که نظام هستی، نظام حبّ و عشق و جمال است، و هر موجودی در حرکت صعودی خود طالب حبّ و عشق و جمال خداست. طبق این اصل که نظام جهان، نظامی واحد است و انسان در این نظام در مرحله تکوینی و خلقت همگان با آن نظام است و در هستی خویش جز حبّ ، عشق و جمال خدا نمی طلبد. در مرحله اراده نیز باید به همان سمت حرکت کند و با همگامی با دیگر موجودات به کمال وجودی اش با قرب به خدا نائل گردد. به عبارت دیگر وابستگی وجودی به خدای یگانه اقتضا می کند که وابستگی ارادی به او نیز تحقق یابد
بر اساس همین واقعیت و اصل قاطع بود که زهرای اطهر علیه السلام لحظه ای از وابستگی به ارادی خدا خارج نشد. زیرا که نفی خو در نفی وابستگی ارادی به خدا می دید.
بر همگان به خصوص زنان جامعه است که چون حضرت زهرا علیها السلام بجای وابستگی ابتذالهای دنیا به خدا وابسته شوند و با تمام وجود به ستایش خالق و ربّ خود قیام نمایند که در غیر این صورت، خود انسانیِ خویش را نفی کرده و جهنمی جاوید و سوزان برای خود ساخته اند.
عرفان فاطمه علیها السلام
مقام عرفانی، حقیقی معنوی است که جهان طبیعت ظرف ظهور آن نیست، و نمی توان به تمام حقیقت آن آگاه شد، زیرا معلول تقوی، عمل صالح و اعتقاد خالص به خداست، چنان که این امور در عالم طبیعت تجسمی ندارند، نتیجه ی آن نیز ظهور حقیقی نخواهد داشت. ولی نحوه گفتار، رفتار و عکس العمل های شخصی در مقابل حوادث ناگوار و گوارا تا حدودی نشان دهنده ی ظهور فعلی آن مقام در نفس می باشد.
عرفان حضرت زهرا علیها السلام که همان مقام قرب می باشد، در اخلاق عملی او آشکار بود. آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در شأن آن بانوی بزرگ فرموده گویای مقام عرفانی اوست ظهور عرفان حضرت زهرا علیها السلام در صدق گفتار و صداقت لهجه او بود. چنانکه عایشه گفت: ما رأیت احداً أصدق من فاطمه غیر ابیها ( من فردی راستگوتر از فاطمه غیر از پدرش ندیدم )[28]
ظهور عرفان او در صبر بر بلاها و رنجهایی بود که در تمام دوران زندگی برایش بوجود آمد و در اعتماد و توکل به خدا و زندگی ساده اوست و همچنین آن بانوی بزرگ، در جایگاه ممتاز او و در وجود دو فرزندش امام حسن و امام حسین – علیهما السلام – بود. عبادت و راز و نیاز او با خدای متعال صدق عرفان اوست. سلام خدا[29] به او و آیاتی که در شأن او بر پیامبر نازل شد.[30] گواه بارز مقام عرفانی و قرب او به در رضای خدا به رضای او و غضب خدا به غضب او آشکار گشت.[31]
ظهور عرفان او در شیوه رفتار او بود که شبیه به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود. عایشه گفت: « کسی را ندیدم جز فاطمه علیها السلام از حیث کلام و سخن که شبیه ترین فرد به رسول خدا باشد و چنین بود که وقتی بر رسول خدا وارد می شد پیامبر به او خوش آمد می گفت رسول خدا به پا می خواستند و دست دخترشان زهرا را می گرفتند و می بوسیدند و او را در مکان خویش می نشاندند.[32] »
مقام عرفانی او در وعده ای که خداوند به او داده ظاهر شد و از جابر انصاری است که گفت: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زهرا را دید که لباس سخت به تن کرده در حالی که فرزندش را شیر می دهد و آسیاب می کند در دو چشم پیامبر اشک جمع شد و فرمود: دخترم ، تلخی دنیا را به جهت حلاوت و شیرینی آخرت تحمل کن. فاطمه علیها السلام به پدر گفت: ای رسول خد، خدا را بر نعمتهایش ستایش و شکر می گویم.
پس این آیه نازل شد:
و کسَوفَ یُعطیکَ ربُّکَ فترضی ( ضحی آیه 5 )
( و به زودی پروردگارت به تو عطا خواهد کرد تا راضی و خشنود شوی )
و ظهور مقام عرفانی او در تکوین و پرورش امام حسن و امام حسین – علیهما السلام – جلوه کرد در آیه: یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان ( الرحمن آیه 1 )[33]
بیان کلی قرآن در حفظ ایمان
آنچه بیش از زیبایی حسی و ظاهری مورد اهمیت است، زیبایی معنوی زن است. زیبایی و جمالی که در هستی انسانی او ظهور فعلی پیدا می کند. در این مرحله از زیبایی، زن موظف است نفسش را زینت دهد و به اخلاق الهی بیارایتد. برای اینکه نفس مزین به جمال الهی شود، ابتدا درک و آگاهی صحیح از خدا لازم است؛ درکی که از طریق پیامبران – سلام الله علیهم – به ما رسیده است. زن، موجودی است که دارای عاطفه و احساسی قوی است و با وصف جمال خداوندی زودتر به آن جذب می شود و با تحکیم عاطفه و احساس به وسیله عقل، سیر در مرتبه عالی نفس را با موفقیت طی می کند و چون آسیه، مریم ، خدیجه و فاطمه – سلام الله علیهن – حجاب عالم طبیعت را شکسته و از جمال حسی و ظاهری قدم فراتر نهاده و به مقام قرب و شهادت نایل می شود. حضرت خدیجه – سلام الله علیها – آن زن ثروتمند قریش، در سیر الی الله و پیدا کردن جمال باطنی در شعاع جمال ارادی به مقامی نایل می شود که جبرئیل بر پیامبر اسلام صلی الله علی و آله و سلم نازل شد و سلام خدا را توسط پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خدیجه – علیها سلام – می رساند.[34]
خدای متعال در صبر و استقامت و وفاداری به حق و حفظ ایمان و جمال ارادی، « آسیه » زن فرعون را مثال زده و الگو قرار داده است. زنی که سالها در کاخ ستم بود، اما ایمانش را حفظ کرد و آلوده به مسائل زشتی که زنان کاخ نشین می شوند، نشد.
وَ ضَرَبَ الله مثلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امرَأهَ فِرعُونَ إذ قالَت رَبِّ ابنِ لی عندَکَ بَیتاً فی الجَنَّهِ وَ نَجِنّی مِن فِرعَونَ وَ عَمَلِهی وَ نَجِنّی مِن القوم الظالمین. ( تحریم آیه 11 ) خدا برای ایمان آورندگان، زن فرعون را مثل زد. هنگامی که گفت: پروردگارم ! برای من در نزد خودت در بهشت خانه ای بنا کن و مرا از ( ستم ) فرعون و از گروه ستمگران نجات ده.
او در حین شکنجه فرعون، این درخواست را از خدای متعال کرد و خداوند به او الهام فرمود: « سرت را بلند کن». به بالا نظر کرد و خانه ای را که در بهشت از مروارید برای او بنا شده بود، دید و خندید. اما عمل او برای آدم احساسگرا و ماه پرستی چون فرعون قابل فهم نبود و انتظار خنده او را نداشتف بلکه فرعون انتظار داشت که آسیه ناله کند و عذر بخواه. اما عقل بر احساس غالب شد و با اینکه احساس و عاطفه زن بسیار قوی است، عقل، عاطفه او را رهبری کرد نه احساس، به همین جهت فرعون گفت: به این دیوانه بنگرید که چگونه در زیر شکنجه می خندد.[35]
ماشطه آن زن مومن آل فرعون تا بدان جا راه یافت که رسول خدا – صلی الله علیه و آله و سلم – فرمود:
وقتی به آسمان سیر داده شدم ( به معراج رفتم ) بوی خوشی بر من گذشت. از جبرئیل سوال کردم: این بوی خوش چیست؟ گفت: این بوی ماشطه آل فرعون و فرزندانش است.
نوشته اند: او زنی بود که در دربار فرعون به آرایشگری دختر او مشغول بود. روزی در حین آرایش کردن دختر فرعون، شانه از دستش می افتد و نام خدا را بر زبان می راند و گوید: « بسم الله » دختر فرعون به او می گوید: آیا منظورت پدر من است؟ گفت: نه مقصودم پروردگار من و صاحب اختیار تو و پدرت است. تا اینکه خبر به فرعون می رسد. فرعون، وقتی این زن صبور بر ایمان را می بیند، امر می کند ابتدا فرزندانش را جلوی چشمش به تنور آتش می اندازند ( شاید این کار برای این انجام گرفت که عاطفه مادری را تحریک کرده و موفق شوند، مادر را از ایمان و از راه عاقلانه او بر گردانند. با اینکه شدت عاطفه مادر بر فرزند بر کسی پوشیده نیست. او این منظره پر از اندوه را نظاره کرد، اما صلابت و وقار انسانی را از دست نداد. این جا دیگر حاکمیت احساس بر عاطفه نبود، حاکمیت دین و عقل و ایمان بود که عاطفه را رهبری می کرد و او را در مقابل خواست خدا صبور می گردانید. ) وقتی نوبت به آخرین فرزندش رسید، رو کرد به مادر گفت: ای مادر ! صبر کن، تو براستی بر حق هستی.
او با آخرین فرزندش به تنور پر از آتش افکنده شد و در نزد خدا مقامی یافت که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بوی خوش او را در رفتن به معراج استشمام کرد.[36] )
ذکر این چند نمونه، برای این بود که تو ای زن مسلمان، باور کنی که قادر هستی در بدترین شرایط فحشا و ستم، انسان باشی و جمال الهی خودت را در شعاع جمال ارادی حفظ نمایی. قادری مظهر صبر، استقامت، تقوا، آگاهی و حکومت عقل بر احساس باشی و عالی ترین عاطفه را که عاطفه الهی است، کسب نمایی.
گفتار دوم: ولایت پذیری زنان در حیطه وظایف همسرداری
الف) وظیفه زن در برابر همسر[37]
زن در برابر مرد، وظایفی دارد که در قرآن مطرح شده و او را ملزم به انجام دادن آن ها نموده است؛ همانگونه که بر عهده مرد حقوقی در برابر زن تعیین گردید. ( و لهن مثل الذی علیهن بالمعروف و للرجال علیهن درجه و الله عزیز حکیم ) آیه 228 از سوره بقره حقوق مرد و زن را بیان کرده است. یعنی همان طور که بر عهده زن است که حقوق مرد را رعایت کند، مرد نیز وظیفه دارد که حقوق زن را مراعات کند استفاده از حقوق، باید خیرخواهانه و به دور از سخت گیری و سوءاستفاده و قید « بالمعروف » نشانگر همین نکته است.
للرجال علیهن درجه …. میان زن و مرد در خانواده حقوقی برابر تعیین شده است. ولی در مورد کار اجتماعی و سیاسی و خانگی، عادلانه نخواهد بود که وظایف آن دو برابر باشد. کارهای اجتماعی سیاسی و قضایی و فعالیت های اقتصادی عالباً کارهای خشن و سنگین هستند، و از سوی دیگر تحمل دوران بارداری و اداره تربیت فرزندان به دلیل نیاز روانی آنها به عواطف ملایم مادرانه، از مردان ساخته نیست. لذا با توجه به نیروی جسمی و روحی قوی مردان برای کارهای ثقیل اقتصادی و سیاسی و قضایی آن ها در این مورد بر زنان برتری دارند. زنان هم در مرتبه اول باید آنچه را که با ساختمان روحی و عاطفی آنها متناسب است به عهده بگیرند و در کارهای اجتماعی و در حد توان و مصلحتشان شرکت کنند.[38]
خداوند رعایت حقوق شوهر را از صفات زنان شایسته و صالح بر شمرده است. « الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعضٍ و بما انفقوا من اموالهم فالصالحات قانتاتٌ حافظات لِلغیب بما حفظ الله … » آیه 34 سوره نساء، یعنی مردان سرپرست زنان هستند و تمام شئون آنها را از تدبیر و اداره ی زندگی و تأمین امور تعلیم و تربیت آنها بر عهده دارند. این سرپرستیی بخاطر موقعیت جسمی و روحی و بخاطر نفقه و پرداخت مهریه ی آنها نیز هست.[39]
خانواده یک واحد کوچک اجتماعی است و طبعاً احتیاج به یک رهبر دارد و این همان مرد خانه است و این تقسیم کار بخاطر وجود خصوصیات جسمی و روحی و جنسی اوست. البته زن نیز بخاطر داشتن عواطف سرشار و پاره ای خصوصیات دیگر تنها کسی است که برای تربیت روحی و جسمی فرزندان و اداره خانواده شایستگی دارد و گاهی با مشکلات شکننده ای رو به رو می شود که غالباً برای زنان قابل تحمل نیست، لذا کارهای پر زحمت اداره ی زندگی خانواده و اجتماع و جنگ و جهادت و قضاوت بر عهده مردان گذاشته شده است و کسی حق ندارد این نوع کارها را بر زنان تحمیل کند.[40]
از زنان کارهایی که با خصوصیات روحی و جسمی و توان آنها تناسب دارد خواسته شده است و این تقسیم کار حکیمانه از جانب خدای متعال است و اعتراض به این احکام اعتراض به قرآن است. و مفسر به خود اجازه نمی دهد برای خوش آمدی عده ای ، آیات الهی را طبق سلیقه ی شخصی آنان تفسیر کند. در کارهای اجتماعی گاهی مواردی است که اصولاً رواست که بر عهده زنان گذاشته شود. خصوصاً ارگان هایی که غالباً مراجعین آنها زنان هستند. مانند مداراس دخترانه، بیمارستان زنان و زایشگاه و مانند آن، اما کارهایی مانند: کارهای ساختمانی، اداره کارخانجات صنعتی، جنگ و جهاد و قضاوت و غیره نباید بر آن ها تحمیل شود.[41]
ب) حق تمکین و اطاعت از شوهر[42]
اطاعت از شوهر در امور زناشویی، یکی از وظایف زن در قرآن مطرح شده است و در صورت سرپیچی و نشوز زن، به مرد اختیار داده شده تا او را در موعظه و در صورت بی تأئید بودن آن هم خوابگی را ترک و در نهایت اگر زن حاظر به تمکین نشد او را تنبیه نماید. « …. فالصالحات قانتات حافظات للغیب بما حفظ الله و اللّاتی تخافون نشوزهن فعظوهنّ و اهجروهنّ فی المناجع و اضربوهن فان اطعنکم فلاتبغوا علیهنّ سبیلا انّ الله کان علیاً کبیراً … » آیه 34 سوره نساء زنان در برابر وظایفی که در خانواده به عهده دارند دو دسته اند: دسته ی اول صالحان هستند که در برابر نظام خانواده تسلیم و متعهد می باشند. آنها در حضور یا غیبت شوهر امین هستند و حفظ الغیب می کنند یعنی از نظر مالی و عفت، و در حفظ اسرار او خیانت نمی ورزند و در برابر حقوقی که خدا برای آنها قائل شده ( بِما حَفِظَ اللهُ ) وظایف خود را بخوبی انجام می دهند مردان موظفند این گونه زنان را بسیار گرامی بدارند.
دسته دوم زنانی هستند که از وظایف خود سرپیچی کرده ناسازگاری سر می دهند و از وظایف یک زن صالح به کلی سر باز می زنند. مرد در مقابل چنین زنی چه باید بکند؟ در این آیه مسئولیتی را بر او واگذار کرده که مرحله به مرحله انجام دهد تا بلکه او را بر سر سازش آورد تا کار به جدایی نکشد، به ترتیبی که آیات به آن اشاره می کند.
مرحله سوم: و اضربُوهُنَّ در صورتی که سرکشی و پشت پا زدن به وظایف خود از سر بگذرد و لجاجت و سرسختی ادامه یابد آنها را با تنبیه بدنی بر وظایف خود وادار سازید، مشروط بر اینکه تنبیه موجب مجروح شدن
یا کبودی بدن او نشود. « البته همه فقها اتفاق نظر دارند که ترک زدن اُولی است.[43] »
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بهترین زنان شما زنی است که فرزند بزاید و مهربان باشد و خودش را بپوشد و پاکدامن باشد در میان خانواده اش عزیز و نزد شوهرش رام باشد، در برابر همسرش خود را جلوه بدهد و در برابر مردان بیگانه خود را حفظ کند، سخن شوهرش را بشنود و او را اطاعت کند و در خلوت خود را در اختیار او دهد.[44]
ج) مشاوره و همفکری
یکی از ویژگی های همسران موفق، که در قرآن به آن اشاره شده مشاوره و همفکری با همدیگر است. « … فان اراد فصالاً عن تراضٍ منهما و تشاورٍ فلا جناح علیهما و ان اردتم ان تَشتَر فیعُوا أولادکم فلا جناحَ علیکم إذ سَلَّمتم ما آتیتم بالمعروف و اتَّقُوا الله و اعلموا أنَّ اللهَ بما تعملون بصیر » و اگر [ پدر و مادر ] بخواهند با رضایت و مشورت یکدیگر [ پیش از تمام شدن 2 سال ] طفل را از شیر بگیرند، گناهی بر آن دو نیست و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید گناهی بر شما نیست، به شرط اینکه بهایی را که می دهید، به خوبی بپردازید و از خدا پروا کنید و بدانید که خدا به آنچه می کنید بیناست.
اگر پدر و مادر با توجه به مصالح جسمی مادر یا کودک، با توافق و مشاوره خواستند کودک را از شیر بگیرند، اشکالی ندارد و نیز می توانند نگهداری و شیردهی کودک را به دایه مناسبی واگذار کنند تا کمکی به مادر شده باشد، مشروط بر این که مزدی را که برای دایه منظور کرده اید و به درستی به او بپردازید و از خدا بترسید و بدانیدی که خداوند بر آنچه می کنید ناظر است.[45]
گرچه مورد مشاوره در فراز و نشیب های زندگی می باشد که می تواند به عنوان یکی از راه های بسیار مهم حل مشکلات در دستور کار زندگی همسران قرار گیرد. اگر همفکری و مشاوره به عنوان یک اصل در تصمیم گیری و اداره و پیشبرد امور زندگی مشترک، پذیرفته شود، روابط خانوادگی به درستی تنظیم می گردد و بسیاری از بدفهمی ها و اختلاف ها رفع می شود، البته مشاوره و همفکری به معنای نفی شخصیت یکی در برابر دیگری و هضم شدن یکی در دیگری نیست و اعضای خانواده می تواند در عین داشتن شخصیت مستقل و اندیشه و نظر خویش، در اهداف و جهت گیری ها و مسیر زندگی با مشاوره و همفکری به توافق و تفاهم برسند. همفکری در زندگی خانوادگی ترک متقابل و همسویی در امور مشترک است نه نفی یکدیگر و نادیده گرفتن علایق و سلایق گوناگون.
این انتظار، که همه ی افراد خانواده در یک مسئله، دارای یک نظر و سلیقه باشند و در همه چیز یک فهم و عقیده معنا یابد، انتظاری غیر واقعی است، اما اگر در زندگی خانوادگی، یک سلیقه و نظر مهم باشد و دیگران حق اظهارنظر نداشته باشند، شادی حقیقی و آرامش واقعی و روابط پر نشاط، دچار آسیب جدی خواهد شد و پیوند میان افراد از استحکام بیرون می رود. بنابراین بر همسران لازم است تا هرگونه خود محوری و خود مداری را از خود دور نمایند تا بتوانند به راحتی به سوی تفاهم در زندگی گام بردارند و از میوه های شیرین همفکری در زندگی برخوردار گردند.
د) بدون اجازه از خانه بیرون نرفتن[46]
در قرآن سوره احزاب آیه 33 می فرماید: و قَرنَ فی بیوتِکُنَّ، ای زنان پاکیزه در خانه های خود آرام گیرید.
بهترین و با ارزشترین وظایف یک بانوی مومنه که موجب صیانت روح و جان و مایه حفظ سلامت اجتماع اسلامی است، آن است که زن بدون اجازه شوهر هرگز از محیط أمن و پاکیزه منزل بیرون نرود، با آن که اسلام طبق دستور حجاب در صورتی که زن ناگزیر از ورود به اجتماع باشد، با اجازه شوهر هگز آن را منع نکرده است، اما اگر در خانه باشد و از تباهی دین و دنیای خود با گوشه نشینی محفوظ بماند، جامعه را از تیرگی و تباهی نجات داده است.
امیرالمومنان علی علیه السلام فرمود: رسول خدا نهی فرمود از بیرون رفتن زنان از خانه بدون اجازه شوهر و فرمود: هرگاه خارج شود، تمام فرشتگان آسمان و هر موجودی در زمین، از انسان و ملک که زن بر او عبور می کند، او را نفرین می کنند تا به منزل بازگردد.[47]
امام صادق علیه السلام می فرماید: در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردی از انصار به جهت حاجتی از منزل بیرون رفت و با همسر خود معاهده کرد که تا بازگردم از منزل بیرون نرود در این میان پدر آن زن بیمار شد، او شخصی نزد پیامبر فرستاد و معاهده شوهر را به او یادآور شد و گفت: پدر من بیمار شده اکنون اجازه دهید به دیدار پدرم روم، رسول خدا به او اجازه نداد.
فرمود: در خانه بنشین و اطاعت شوهر کن، این سخن بر او سخت و گران آمد، دوباره شخصی را به این منظور فرستاد و اجازه طلبید، همچنان پیامبر به وی فرمود: در خانه بنشین و اطاعت شوهر نما، تا آن جا که پدر وفات نمود، برای بار سوم نزد پیامبر فرستاد که پدرم از دنیا رفت، می خواهم بر او نماز بخوانم، این بار نیز حضرت سخن سابق را تکرار نمود و پدر را به خاک سپردند، در این هنگام رسول خدا شخصی نزد آن زن فرستاد و فرمود به آن زن بگویید به جهت فرمانبرداری تو از شوهر خود، خداوند تو را و پدر تو را آمرزید.[48]
ه) کار در خانه در سیره فاطمه علیها السلام
جابر ابن عبدالله گوید: « حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بر فاطمه علیها السلام وارد شده و حال آنکه فاطمه سنگ آسیاب را می چرخاند و حضرت لباسی از پشم شتر بر تن داشت. پس چون حضرت نگاهش به فاطمه علیها السلام افتاد، گریست و به او گفت: بشتاب در سختی های دنیا برای نعمت آخرت، پس خداوند این آیه را بر او نازل کرد: ( و هر آیینه آخرت برای تو بهتر از دنیاست. )[49]
روزی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم وارد منزل فاطمه علیها السلام شد. دخترش را دید که روی زمین نشسته، با یک دست فرزندش را در آغوش گرفته شیر می دهد و با دست دیگر با آسیاب دستی گندم ها را آرد می کند. اشک در چشمان رسول خدا حلقه زد و فرمود: « دخترم ! تلخی ها و مشکلات دنیا را به یاد شیرنی و سعادت بهشت بر خود گوارا ساز، حضرت فاطمه علیها السلام در جواب پدر گفت: ای رسول خدا، حمد و شکر و سپاس سزاوار خداوند است، در برابر نعمت های بیکران او[50] »
گفتار سوم: ولایت پذیری زنان در حیطه وظایف مادری
الف) ولایت پذیری مادر بر فرزند از منظر قرآن
إِذ قَالَتِ امرَأَهُ عِمرَانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرتُ لَکَ مَا فِی مُحَرَّرًا فَتَقَبَّل مِنِّ إِنَّکَ أَنتَ السَّمِیعُ العَلِیمُ ( آل عمران – 35 )
چون زن عمران گفت: « پروردگارا، آنچه در شکم خود دارم نذر تو کردم تا آزاد شده [ از مشاغل دنیا و پرستشگر تو ] باشد پس، از من بپذیر که تو خود شنوای دانایی.
چنان که در تفاسیر و کتب روایی آمده است: دو خواهر به نام های « حَنّه » و « اشیاع » که اوّلی همسر « عمران » از شخصیّت های برجسته بنی اسرائیل، و دوّمی همسر زکریّای پیامبر بود، بچه دار نمی شدند. روزی « حَنّه » زیر درختی نشسته بود، پرنده ای را دید که به جوجه هایش غذا می دهد. محبت مادرانه، آتش عشق به فرزند را در وجود او شعله ور ساخت، در همان حال دعا کرد و مستجاب شد.
از سوی دیگر به شوهرش الهام شد که فرزندش از اولیای خدا خواهد بود و بیماران را شفا و مردگان را زنده خواهد کرد.
وقتی « حَنّه » حامله شد، پیش بینی کرد آن فرزندی که کارهای خارق العاده انجام می دهد، پسر خواهد بود، لذا نذر کرد که فرزندش خدمتکار بیت المقدس شود. اما چون نوزاد به دنیا آمد، دیدند دختر است. آنها فهمیدند که آن الهام الهی در مورد خود مریم نبوده است، بلکه درباره فرزند او خواهد بود.[51]
واژه « محرّرا » از ماده « تحریر » گرفته شده كه به معنى آزاد ساختن است.
در اصطلاح آن زمان به فرزندانى گفته مىشد كه به خدمت معبد و خانه خدا در مىآمدند، تا نظافت و سایر خدمات را بر عهده گیرند و به هنگام فراغت مشغول عبادت پروردگار شوند، و از آنجا كه آنها از هرگونه خدمت به پدر و مادر آزاد بودند، به آنها « محرّرا » گفته مى شد، و یا از این جهت كه خالص از هرگونه تلاش و كوشش دنیوى بودهاند، به آنها محرر مىگفتند.
بعضى گفتهاند كه این دسته از كودكان از موقعى كه توانایى بر این خدمات داشتند تا سن بلوغ، وظایف خود را زیر نظر پدران و مادران انجام مى دادند و پس از رسیدن به سن بلوغ، تعیین سرنوشتشان به دست خودشان بود، اگر مىخواستند به كار در معبد پایان داده و بیرون مى رفتند و اگر تمایل داشتند بمانند مى ماندند.
بعضى گفتهاند: اقدام همسر عمران به نذر، دلیل بر آن است كه عمران در همان حال باردارى او از دنیا رفته بود، وگرنه بعید بود او مستقلّاً چنین نذرى كند.
مریم، جایگاهى خاص دارد. از بیان نذر او، اخلاص او، نامگذارى او و استعاذه او این برداشت استفاده مىشود. « نَذَرْتُ لَكَ » ، « سَمَّیْتُها » ، « أُعِیذُها بِكَ »
فَلَمَّا وَضَعَتْهَا قَالَتْ رَبِّ إِنِّی وَضَعْتُهَا أُنثَى وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا وَضَعَتْ وَلَیْسَ الذَّكَرُ كَالأُنثَى وَإِنِّی سَمَّیْتُهَا مَرْیَمَ و إِنِّی أُعِیذُهَا بِكَ وَذُرِّیَّتَهَا مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ ( آل عمران ـ 36)
پس چون فرزندش را بزاد، گفت: « پروردگارا، من دختر زادهام- و خدا به آنچه او زایید داناتر بود- و پسر چون دختر نیست و من نامش را مریم نهادم، و او و فرزندانش را از شیطان رانده شده، به تو پناه مىدهم. »
مادر انتظار داشت فرزندش پسر باشد، تا بتواند خدمتكار بیت المقدس شود، لذا چون نوزاد دختر به دنیا آمد، با حسرت گفت: پروردگارا! فرزند دخترى زادهام حال چگونه به نذرم عمل كنم؟
خداوند براى تسلّى خاطر این مادر مىفرماید: آن پسرى كه انتظارش را داشتى به خوبى این دختر نیست، زیرا این دختر داراى كمالاتى است و مادرِ پسرى مىشود كه او نیز مایهى بركت خواهد بود، پس بهرهى تو از نسل مبارك چندین برابر خواهد شد.
نکات آیه:
1- دختر، پس از بلوغ، عادت ماهانه دارد و نمىتواند در مسجد بماند، به علاوه نیروى جسمى دختر و پسر یكسان نیست، و نیز مسائل مربوط به حجاب و باردارى و وضع حمل ادامه این خدمت را براى دختر مشكل مىسازد و لذا همیشه پسران را نذر مىكردند.
2- « مریم » در لغت به معنى زن عبادتكار و خدمتگزار است و از آنجا كه این نامگذارى به وسیله مادرش بعد از وضع حمل انجام شد، نهایت عشق و علاقه این مادر با ایمان را براى وقف فرزندش در مسیر بندگى و عبادت خدا نشان مىدهد، و نیز به همین دلیل بود كه او پس از نامگذارى، نوزادش و فرزندانى را كه در آینده از او به وجود مىآیند، در برابر وسوسههاى شیطانى به خداوند سپرد.
3- از امام صادق صلوات اللَّه علیه نقل شده که خدا به عمران وحى كرد به تو فرزندى مبارك خواهم داد كه كور مادرزاد را شفا دهد و مردگان را زنده كند و او را پیامبر بنى اسرائیل خواهم كرد.
عمران این مطلب را به زنش «حنه» خبر داد[52] معلوم مىشود كه حنه فكر كرده آنچه در شكم دارد همین پسر است حال آنكه منظور خدا فرزند دومش بود كه از مریم بدنیا آمد[53]
پیامهای آیه 35 :
1- رشد معنوى زن تا آنجا بالا مىرود كه بعد از سال ها انتظار، فرزند خود را نذر خدمت خانه خدا مىكند. « امْرَأَتُ عِمْرانَ رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ لَكَ »
2- افراد دوراندیش، قبل از تولّدِ فرزند به فكر مسیر خدمات او نیز هستند. « نَذَرْتُ لَكَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً»
3- از خود بگذریم و تنها در راه خدا صرف كنیم. «نَذَرْتُ لَكَ »
4- خدمت در مسجد به قدرى ارزشمند است كه اولیاى خدا عزیزان خود را قبل از تولّد نذر آن مىكنند. « نَذَرْتُ لَكَ …»
5- موضوع نذر، تاریخى بس طولانى در ادیان الهى دارد. « رَبِّ إِنِّی نَذَرْتُ »
6- مادر، نوعى ولایت بر فرزند دارد. « نَذَرْتُ لَكَ ما فِی بَطْنِی »
7- میان گذشت از فرزند و برگزیدگى خداوند رابطه است. « اصْطَفى »، « آلَ عِمْرانَ »، « نَذَرْتُ لَكَ ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً »
8- كسانى در خدمات دینى موفّقترند كه تمام وجود خود را صرف خدمت نمایند، نه بخشى از وقت را « مُحَرَّراً »
9- خدمت فرزند به مادر، حقّ طبیعى مادر و قابل گذشت است « مُحَرَّراً »
10- اگر عزیزترین و محبوبترین چیزها را مىدهید، به فكر قبولى آن نیز باشید « فَتَقَبَّلْ »
در اصطلاح آن زمان به فرزندانى گفته مىشد كه به خدمت معبد و خانه خدا در مىآمدند، تا نظافت و سایر خدمات را بر عهده گیرند و به هنگام فراغت مشغول عبادت پروردگار شوند، و از آنجا كه آنها از هرگونه خدمت به پدر و مادر آزاد بودند، به آنها “محرر” گفته مى شد، و یا از این جهت كه خالص از هرگونه تلاش و كوشش دنیوى بودهاند، به آنها محرر مىگفتند
پیامهای آیه 36 :
1- تمایلات انسان مهم نیست، مصلحت و خواست خداوند مهم است « وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ »
2- گاهى دختر در پاكى و پاكدامنى، به جایى مىرسد كه هرگز پسر به آن نمىرسد« لَیْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى»
3- حضرت مریم مقام والایى دارد « لَیْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى » مراد از « كَالْأُنْثى » زن خاصّى است.
4- براى فرزندان خود، نام نیكو انتخاب نمایید « إِنِّی سَمَّیْتُها مَرْیَمَ »
5- مادر، حقّ نامگذارى فرزند خود را دارد « إِنِّی سَمَّیْتُها »
6- تغییرات جزیى، شما را از خدا و اهداف عالى دور نكند. با اینكه فرزند بر خلاف تصوّر دختر شد، امّا نام او را مریم كه به معناى خادمه است گذاشت « سَمَّیْتُها مَرْیَمَ »
7- قبل از هر چیز، به فكر سلامتى فرزند از شرّ شیطان باشید. « أُعِیذُها »
8- تنها فرزندان بلافصل را در نظر نگیرید و با دوراندیشى، نسلهاى بعدى را نیز در نظر داشته باشید. « أُعِیذُها بِكَ وَ ذُرِّیَّتَها »
9- براى تأمین سعادت فرزند، تنها به تربیت خود متّكى نباشیم، او را به خدا بسپاریم كه توانایىهاى ما محدود و عوامل انحراف زیاد است. « أُعِیذُها بِكَ »
10- مادر مریم، جایگاهى خاص دارد. از بیان نذر او، اخلاص او، نامگذارى او و استعاذه او این برداشت استفاده مىشود. « نَذَرْتُ لَكَ » ، « سَمَّیْتُها » ، « أُعِیذُها بِكَ »
11- شیطان، دشمن دیرینه نسل بشر است. « أُعِیذُها » ، « مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجِیمِ »
ب) آموزشهاى دينى و تقويت مبانى اعتقادى كودك
بدون ترديد، يادگيرى از مهمترين فرايندهاى روانى است كه زمينههاى آن از سنين كودكى شكل مىگيرد و به تدريج با بالا رفتن سن كودك، استعدادهاى او نيز بيشتر شكوفا مىشود. كودك به دليل وجود حس قوى تقليد، تلاش مىكند تا رفتارى همسان با والدين به خصوص مادر خود بازسازى كند. وجود اين حس، به او كمك فراوانى در يادگيرى مىنمايد. والدين نيز مىبايد از اين حس قوى به سود فرزند خود بهرهبردارى كنند و با آموزشهاى ابتدايى، كمكم زمينههاى آشنايى با تعاليم دينى و مبانى اعتقادى، به ويژه نماز، را در او به وجود آورند. امام صادق عليهالسلام مىفرمايند: هنگامى كه كودك به سه سالگى رسيد لا اله الا اللّه را به او بياموزيد و او را رها كنيد (همين مقدار كافى است). وقتى هفت ماه ديگر گذشت محمد رسول اللّه (صلى الله عليه و آله) را به او آموزش دهيد و سپس او را رها كنيد تا چهار ساله شود. آنگاه صلوات فرستادن را به او بياموزيد. در پنج سالگى به او سمت راست و چپ را آموزش دهيد و قبله را نشان او داده و بگوييد سجده كند. آنگاه او را تا شش سالگى واگذاريد. فقط پيش روى او نماز بخوانيد و ركوع و سجود را يادش دهيد تا هفت سالش هم تمام شود. وقتى هفت سالگى را پشت سر گذاشت، وضو ساختن را به اوتعليم دهيد و به او بگوييد نماز بخواند، تا هنگامى كه نه ساله شد وضو و نماز را به نيكى آموخته باشد. و هنگامى كه آن دو را به خوبى ياد گرفت خدا پدر و مادر او را به خاطر اين آموزششان خواهد آمرزيد.[54]
ج) ارتقاء سطح دانش و معرفت كودك
گذشته از ضرورت تعليم كودك و آشنا نمودن او با اصول اعتقادى، آموزشهاى ديگرى نيز ـ ولو در حد آشنايى براى كودكِ در حال رشد ضرورى است. امام صادق عليهالسلام به جميلبن درّاج فرمودند: « بَادِرُوا اَحدَاثَكُم بِالحَدِيثِ قَبلَ اَن تَسبِقَكُم اِلَيهِم المُرجِئَةُ » ؛ فرزندانتان را با كلام [ما] آشنا كنيد پيش از آن كه مرجئه ( و ديگر فرقههاى منحرف عقيدتى ) بر شما سبقت بگيرند [ و آنان را منحرف سازند].[55]
نيز : « عَلِّمُوا صِبيَانَكُم مِن عِلمِنَا مَا يَنفَعُهُم اللّهُ بِهِ لا تَغلِبَ عَلَيهِمُ المُرجِئَةُ بِرَأيِهَا » ؛ كودكانتان را به دانش ما آموزش دهيد كه براى آنان سودمند است تا مرجئه [و منحرفين] با ديدگاههاى خود آنان را مغلوب خود نسازند.[56] اهلبيت عصمت و طهارت عليهمالسلام همواره عنايت ويژهاى به آموزش فرزند و بالا بردن سطح درك و معرفت او نشان مي دادند .
د) انگیزش فرهنگ علمی در جامعه زنان[57]
برای اینکه زن در جامعه علمی به معمار و سازنده ی آن مبدل شود، باید انگیزه های لازم در او ایجاد شود و وسایل ضروری برای نیل به چنین هدفی در اختیارش قرار گیرد. همچنین باید فضای لازم برای رشد فکری و فرهنگی در محیط زندگی اش فراهم شود، تا علم و معرفت در زوایای حیات وی متبلور شود. روشن است فرزندی که در چنین فضایی پا به عرصه ی هستی می گذارد و در دامان چنین مادری پرورش می یابد، امانت و مسئولیتی است که خالق هستی بر دوش او نهاده است؛ همان بار امانتی که عظیم ترین پدیده های خلقت از پذیرش آن صرف نظر کردند. ( سوره احزاب آیه 72 ) :
( إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَي السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا )
ما امانت [ الهی و بار تکلیف ] را بر آسمانها و زمین و کوه ها عرضه کردیم. پس، از برداشتن آن سر باز زدند و از آن هراسناک شدند، ولی انسان آن را برداشت. راستی او ستمگری نادان بود.
البته ایجاد چنین فضایی نیازمند برنامه ریزی دراز مدت همراه درایت و درک متصدیان امر آموزش است، تا این مهم تنها در مرحله ی شعار متوقف نماند و به مرحله عمل برسد.
زهرا (علیها السلام) در جایگاه ممتاز
زن و مرد بوسیله ازدواج، کانونی را تشکیل می دهند. که می تواند محیط پرورش انسانهایی عابد، متعبد و مطیع خداوند باشد، چنانکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مانعی نیست که مومن همسری را انتخاب کند، شاید خداوند، انسانی را روزی آنان گرداند که زمین را به لا اله الا الله ( کلمه ی توحید ) سنگین کند.[58]
ترغیب اسلام به ازدواج و اهمیت دادن به آن فقط برای ارضای شهوت و رفع فساد شهودی نیست، بلکه غرض مهمتری بر آن مترتب است و آن پرورش ذریه ای پاک و صالح است که زمین را معبد خدا قرار دهد و وحدانیت و یکتایی خدا را در زمین شعار خویش سازد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
ما بنی بناء فی الاسلام احب الی الله عزوجل مِنَ التزویج[59]
بنایی در اسلام محبوبتر در نزد خدای عزوجل از ازدواج کردن نیست.
تشکیل خانواده اگر صرفاً برای ارضای شهوات جنسی باشد، بناء در اسلام نیست. وقتی در اسلام خانواده بنا است که منشأ فرزندانی باشد. که بر فطرت اسلام متولد شده و نگهبان اسلام و دین خدا باشند.
روایاتی که تاکید بر ازدواج با زن صالحه و مرد صالح دارد و روایاتی که از ازدواج با افراد منحرف منع می کند، روشنگر همین غرض مهم در ازدواج است که کانون خانواده باید محل ظهور و تولد انسانهایی باشد که خواهان نشر لا اله الا الله ( کلمه توحید ) و تسبیح خداوند در زمین باشند.
امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی یوسف علیه السلام برادرش را ملاقات کرد، فرمود: چگونه بعد از من قادر به ازدواج شدی؟ در پاسخ گفت: پدرم به من سفارش کرد و گفت: إن استطعت ان تکون لک ذریهً تثقل الارضَ بالتسبیح فافعل.[60]
« اگر قادری دارای فرزندانی باشی که زمین را با تسبیح سنگین نمایند ( ناشر ستایش خدا در زمین باشند ) پس اقدام به ( ازدواج ) کن. »
خدای متعال با اعطای زهرا علیه السلام به رسول خدا و ازدواج او با امیرالمومنین علیه السلام فرزندانی را به رسول خدا بخشید که خلفای او در زمین شدن و حجت های خدا بر مردم می باشند و آخرین آنها حضرت حجه ابن الحسن (عج) هست که با ظهور خود زمین را پر از عدل خواهد کرد. جایگاه ممتاز زهرا علیها السلام منشأ نسلی شد که برای بقاء دین و دیانت قیام کردند و هر کدام بر طبق شرایط زمان و مکان به ترویج دین و معارف الهی پرداختند. نزول سوره کوثر که در شأن و منزلت فاطمه علیها السلام نازل شد پاسخ به گروه شیادی بود که پیامبر را مقطوع النسل می دانستند و امیدوار بودند که با مرگش نامش محو شود.[61]
رحم حضرت زهرا علیها السلام کشتزار شرف و انسانیت و محل رشد فرزندانی بود که دارای فضائل عظیم بودند. جبرئیل نازل شد و گفت:
« ای محمد ! براستی خدای عزوجل به من امر فرمود که به شما بگویم: علی را شوهر فاطمه قرار ده و آن دو را به دو پسر پاکیزه، نجیب، پاک، طیب، خیر، فاضل در دنیا و آخرت بشارت ده.[62]
تاریخ فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام گواه روشن به عظمت و بزرگی فضلیت و بزرگواری آن هاست. کسی که جایگاه اخصش را آن چنان نوارانی قرار دهد و در آن جایگاه کمال فعلی یابد، در جایگاه ممتاز باید جبرئیل به آنان بشارت فرزندانش پاکیزه و … را در دنیا و آخرت بدهد.
این سنت قطعی خداوند متعال است که در جایگاه پاک و در شرایط مساعد و همگون و سالم محصولی مرغوب و مطبوع بدست آید و در جایگاه زشت و در شرایط ناهمگون محصولی آفت زده و ناقص رشد نماید. در انسان، کمال فعلی در جایگاه اخص و شرایط مساعد موجب می شود که انسانی پایه به عرصه وجود بگذارد که در مرحله ارادی هماهنگ با نظام واحد جهانی باشد ( اراده ای وابسته به خدای متعال در تمام جهات و ابعاد ) از فاطمه علیها السلام فرزندانی متولد شد که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آنان را دو آقای جوانان بهشت نامید.[63] و گلهای خویش در دنیا خواند.[64]
آیا زنان جامعه دوست ندارند، رحم آنها جایگاه انسانهایی باشند که گلهای اسلام در دنیا و آخرت آقا باشند، و به گونه ای تربیت شوند که گفتار، رفتار و ظاهر و باطنشان نمودار قرآن، سنّت و اسلام باشد. اگر براستی دوست دارید جایگاه ممتاز خویش را آلوده نسازید، با ظهور فعلی انسانیت در جایگاه اخص، جایگاه ممتاز خود را جایگاهی الهی قرار دهید و آن را مزرعه شرف و معنویت گردانید.
فاطمه علیها السلام در جایگاه ممتازش نه تنها فرزندانی مورد رضایت خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را پرورش داد بلکه به وظیفه انسانی خویش در قبال شوهر برزگوارش عمل نمود و محیط خانه را محل آرامش و سکون رنجهای امیرالمؤمنین علیه السلام قرار داد.
ج: از مصادیق بارز ولایت پذیر زنان
1) فاطمه زهرا و حدیث ولایت و امامت[65]
در این که فاطمه زهرا علیه السلام تنها مدافع حریم ولایت و امامت و تنها فدایی برای احیاء آن بوده است جای هیچ گونه تردید نیست.
آن بانوی نمونه ی جهان هستی عمر خویش را در راه نشر و حمایت از ولایت علی علیه السلام سپری نمود او برای احقاق حق علی علیه السلام و احیاء فضائل ایشان با بهترین شیوه و برهان پاکیزه در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مکان های دیگر بیاناتی اظهار داشت و هیچ گونه شبهه و تردید در این زمینه برای کسی باقی نگذارد او بانوی نمونه ای است که در جهت نشر و احیاگری مسأله غدیر نیز نمونه بود چرا که در روایات بسیار پیرامون مسئله غدیر از او به یادگار باقی مانده است که به تعدادی از آنها اشاره می کنیم:
از فاطمه دختر علی ابن موسی الرضا علیهما السلام از فاطمه معصومه و زینب و ام کلثوم دختران موسی ابن جعفر علیه السلام از فاطمه دختر امام صادق علیه السلام از فاطمه دختر امام باقر علیه السلام، از فاطمه دختر امام سجاد علیه السلام، از فاطمه و سکینه دختران امام حسین علیه السلام از ام الکثوم دختر امام علی علیه السلام و او از فاطمه زهرا علیها السلام روایت نمودند که: آن حضرت به مردم فرمود: آیا فراموش کردید گفته رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در روز غدیر، آن گاه که به شما فرمود: هر کس من مولا و رهبر او هستم، پس علی علیه السلام بعد از من رهبر و مولای اوست؟ و آیا فرمایش آن حضرت را فراموش نمودید که فرمود: یا علی ! نسبت تو به من همانند نسبت هارون به موسی می باشد، یعنی جانشین من تو هستی.[66]
2)ولایت حضرت فاطمه زهرا علیها السلام
تنها بانویی که سابقه ی اولیّت و اولویت را بر همه ی آفرینش از میان پیامبران و ملائکه و انسان ها از مرد و زن کسب نموده بود و از ذوات پاکیزه نوانیه محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم شمرده می شود، نوریه ی آسمانی و حوریه ی بهشتی فاطمه زهرا علیه السلام می باشد او تنها بانویی است که ولایت کامله و کلیه ی الهیه را دارا می باشد و هیچ بانوی پاکیزه ای در جهان همچون آسیه و مریم و خدیجه با وی سنجیده نشود که او از همه ی مردان جهان برتر است.[67]
امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت نموده است که حقتعالی به وی فرمود: ای محمد تو و علی و فاطمه و حسن و حسین را مثال های درخشنده از نور خود آفریدم، آن گاه ولایت شما را بر آسمان ها و اهل آن عنوان داشتم، هر کس ولایت شما را پذیرفت نزد من مقرب گردید و هر که آن را انکار نمود نزد من از گروه کفار بحساب آمد.[68]
پس از آن که حقتعالی موجودات را آفرید آن گاه ایشان را گواه بر آنان گرفت و فرمانبرداری ایشان را بر آنان لازم گردانید و کارهای خلق را به آن بزرگواران واگذار نمود.[69]
امام باقر علیه السلام پیرامون ولایت فاطمه علیها السلام می فرمایند: همانا اطاعت فاطمه علیها السلام بر همه موجودات از جن و انس و وحشیان و پیامبران و …. لازم و واجب شده است.[70]
بنابراین تنها بانویی که برتر از همه زنان و مردان روزگار نام برده شده است و با هیچ کس سنجیده نشود همانا یگانه دختر پیامبر فاطمه طاهره ی مطهره علیها السلام می باشد که او نه تنها ولایت، تمام و کمال بر همه هستی و موجودات داشته و دارد بلکه حجت و دلیل برای یکایک ائمه معصومین نیز می باشد.
3) فاطمه علیها السلام تنها حامی ولایت علی علیه السلام
در این که فاطمه زهرا علیه السلام تنها مدافع حریم ولایت و امامت و تنها شهیده و فدایی برای احیاء آن بوده است جای هیچ گونه تردید نیست، آن بانوی نمونه ی جهان هستی عمر خویش را در راه حمایت از مقام ولایت و نشر فضائل و اثبات حقانیت علی علیه السلام سپری نمود.
وی برای احقاق حق علی علیه السلام و احیاء امر امامت و ولابت با بهترین شیوه، دلیل کافی و برهان پاکیزه خود در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و مکان های دیگر اظهار داشت و جای هیچ گونه شبهه و تردیدی برای کسی باقی نگذارد.
او بانوی نمونه ای است که در جهت نشر و احیاگری مسأله غدیر نیز نمونه بود، به گونه ای که خود و اولاد پاکیزه خویش را در احیاء و فدایی شدن بر ان فدا نمود که روایات فراوانی پیرامون غدیر از او به یادگار باقی مانده است که خود نمایانگر احیاگری آن حضرت است.
همیشه فاطمه علیها السلام می فرمود: سوگند به خدایی که تو را به رسالت انتخاب کرد و برگزید و تو را هدایت کرد و امت اسلامی را به تو هدایت نمود تا زنده ام به ارزش ها و شئونات علی علیه السلام معترف و معتقد خواهم بود.[71]
4) فاطمه علیها السلام و حدیث غدیر و فضل علی علیه السلام
آن گاه که مهاجر و انصار در عذرخواهی پافشاری کردند فرمود: دور شوید و مرا واگذارید پس از کوتاهی و بی توجهی دیگر جایی برای عذر شما باقی نمانده است آیا پدرم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از غدیر برای شما عذری بهانه ای باقی گذارده است؟ هرگز.
محمد بن عبید گوید: در کنار قبرستان بقیع در حال گریه فاطمه علیها السلام از وی پرسیدم: آیا برای امامت علی علیه السلام دلیلی هست؟
فاطمه علیها السلام پاسخ فرمود: شگفتا آیا روز غدیر را فراموش کرده اید؟ شنیدم که پیامبر می فرماید: علی علیه السلام بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم، علی علیه السلام امام و خلیفه ی بعد از من است و دو فرزندم و نه فرزند از فرزندان حسین علیه السلام پیشوایان و امامانی پاک و نیک هستند، اگر از آنها اطاعت کنید شما را هدایت خواهند نمود و اگر مخالفت ورزید، تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میان شما حاکم خواهد شد.
پرسیدم: بانوی من ! پس چرا علی علیه السلام سکوت کرد و حق خود را نگرفت؟
حضرت زهرا علیها السلام فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مثل امام مانند کعبه است مردم باید در اطراف آن طواف کنند، نه آن که کعبه دور مردم طوایف نماید، آنگاه ادامه دادند همانا سوگند به خدا اگر حق را به اهل آن واگذار می کردند و از عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اطاعت می نمودند، دو نفر هم با یکدیگر اختلاف نمی کردند و امامت آن گونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بیان و معرفیی نموده، از علی علیه السلام تا حضرت مهدی فرزند نهم امام حسین علیه السلام از جانشین به جانشین دیگر به ارث می رسید، اما افسوس کسی را مقدم داشتند که خداوند او را کناتر زده بود و کسی را کنار زدند که خدا او را مقدم داشت، نتیجه بعثت را انکار کردند و به بدعت ها روی آوردند؛ آنان شهوت را برگزیدند و به رأی و نظر خود عمل کردند، پس هلاکت بر آنان باد.
5) ولایت پذیری حضرت زینب علیها السلام یگانه احیاگر ولایت و امامت
حضرت زینب در مقابل یزید چنین فرمود: آیا از عدل تو است ای پسر آزادشدگان که زنان و کنیزان خود را در پشت پرده جای دهی ولی دختران پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را در میان نامحرمان حاضر سازی؟ و آنها را با دشمنان در شهرها بگردانی و اهل بادیه ها و دور و نزدیک و انسان های پس و شریف آنها را ببینند در حالی که از مردان آن ها کسی باقی نگذاردی؟ در حالی که حمایت کننده ای ندارند، آری از تو جز این انتظاری نیست، چگونه انتظار مهربانی و رحم باشد از کسی که با دهان خود می خواست جگر پاکان را ببلعد و گوشت او از خون شهیدان اسلام روییده شده !
ای یزید ! این جنایت های بزرگ را انجام دادی آن گاه که نشسته ای و بدون آن که خود را گنهکار بدانی یا جنایت خود را بزرگ شماری می گویی: ای کاش پدران من بودند و از سرور و شادمانی فریاد بر می آوردند و می گفتند: ای یزید دست تو شل مباد.
این سخن را می گویی در حالی که با چوبدستی بر دندان های پاکیزه ی سید جوانان اهل بهشت می کوبی؟!
چگونه نگویی ! با آنکه زخم ها را شکافتی و دست خود را به خون فرزندان پیغمبر آغشته ساختی و ستارگان زمین را که از آل عبدالمطلب بودند خاموش نمودی و اکنون پدران خود را می خوانی ! و می پنداری که با آنان سخن می گویی! بزودی تو به آنان می پیوندی و در آنجا آرزو می کنی که ای کاش دست هایم شل و زبانم لال بود و نمی گفتم آنچه را که گفتم و نمی کردم آنچه را کردم.
ای یزد ! با این جنایت نشکافتی، مگر پوست خود را، و پاره نکردی جز گوشت خویش را و بزودی بر پیامبر خدا وارد می شوی در حالی که بار گرانی از ریختن خون فرزندان و هتک حرمت خاندان و پاره های بدن آن حضرت را بر گردن گرفتی، در روزی که خداوند آن را جمع می سازد.
ای زاده معاویه اگر چه سختی ها و فشارهای روزگار مرا در شرایطی قرار داد که با تو سخن بگویم، اما من تو را کوچک می شمارم و بسیار سرزنش می کنم و فراوان توبیخ می نمایم، چگونه نکنم، با آن که چشم ها گریان است و دل ها در فراق عزیزان سوزان است آه که چه شگفت انگیز است مردان خدا به دست لشکر شیطان کشته شوند ! این دست های شما از خون آغشته و دهانتان از گوشت خاندان پیامبر مملو است و آن بدن های طیب و طاهر بر روی زمین مانده و گرگ های بیابان آنها را دیدار می کنند. ای یزید ! آنچه می توانی در راه دشمن ما انجام ده و آنچه می خواهی مکر و فریب به کار بگذار و بر آن سعی و کوشش نما اما سوگند به پروردگار عالمیان تو نمی توانی نام ما را از یاد مردم ببری.[72]
یگانه بانوی قهرمان کربلا، زبان گویای علی علیه السلام، عقلیه بنی هاشم، زینب دختر علی علیه السلام اسوه ایثار و شجاعت و شهامت، این گونه حادثه دردناک عاشورا را احیا کرد و سند رسوایی حکومت یزید را با بیانی آتشین آشکار و رسوا نمود و حقانیت و دوستی دین پیامبر و اثبات ولایت و امامت علی علیه السلام و اولاد بزرگوار او را با بیانی شیوا و حجتی روشن و متین آشکار ساخت، او یزید را در میان سران و بزرگان لشگری و کشوری این گونه رسوا نمود.
د: زنان، مشتاق دیدار بقیه الله الأعظم
1) شناخت زنان به امام زمان عج الله تعالی فرجه
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرماید: رسول خدا می فرمود: ای اباالحسن ! سزاوار است کح حقتعالی گمگشتگان را به بهشت داخل کند، مقصود مومنانی هستند که در زمان سرگردانی به امام عائب مهدی عج الله تعالی فرجه که از ایشان پنهان است روی آورده، ایشان به امامت آن حضرت اقرار نموده و به ریسمان ولایت وی چنگ زده اند و منتظر خروج و قیام وی می باشند. آنان بدون تردید و با یقینی استوار صبر را پیشه خود نموده و تسلم هستند.
چنین شخص منتظر خروج امام زمان عج الله تعالی فرجه که به امامت آن حضرت تمسک جسته او صابر است و اختفا امام زمان عج الله تعالی و فرجه به وی آسیبی نمی رساند و پاداش وی نزد حقتعالی اندوخته شده است.[73]
احمد بن اسحاق قمی می گوید: بر امام عسگری وارد شدم آن حضرت به من فرمود: چگونه خواهید بود زمانی که مردم نسبت به امر مهدی عج الله تعالی فرجه در شک و تردید شدند، پس آن گاه که خبر ولایت آقای ما ( مهدی ) به ما رسید هیچ مرد و زن و جوانی باقی نماند مگر آن که به امامت آن حضرت معتقد و حق را پذیرفت.[74]
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم ضمن حدیثی می فرماید: و ( مهدی ) کسی است که از دوستان خویش مدتی پنهان می شود آن گاه بر پیشوایی او ثابت نمی ماند، مگر کسی که خدا قلب او را به ایمان آزموده باشد.[75] لذا شخصی گوید: شنیدم از امام صادق علیه السلام می فرمود: نشانه ها را بشناس، آن گاه که شناختی، ظهور پس و پیش رود به تو آسیبی نمی رساند. پس کسی که امام خویش را شناخت همانند کسی است که در خیمه گاه قائم ما مهدی عج الله تعالی فرجه منتظر باشد.[76]
رسول خدا به علی علیه السلام می فرماید: هر که دوست می دارد با ایمان کامل و اسلام نیکو خدا را ملاقات کند پس حجت بن الحسن عج الله تعالی فرجه را ولی و دوست بدارد.[77]
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: حقتعالی به دوست خود که خویش را در اطاعت امام خود بر زحمت افکنده و خیرخواه است، نگاه نمی افکند مگر آن که در رفیق أعلی ( بهشت ) با ما خواهد بود.[78]
حسن بن جهم گوید: به امام اباالحسن الهادی علیه السلام عرض کردم: یا بن رسول الله ! مرا از دعا فراموش نکنید تا آنجا که حضرت فرمود: هرگاه خواستی بدانی که مرتبه و جایگاه تو نزد من چیست، بنگر من نزد تو چگونه می باشم.[79]
تاکنون به این نتیجه رسیدیم که یک بانوی عارفه و آشنا به امام زمان عج الله تعالی فرجه و حجت دوازدهم در زمان غیبت به یاد آن حضرت و دعاگوی به آن بزرگوار و خود را از سر تسلیم خاضعانه بر ویژگی های امام خویش مؤمنه و پذیرا می نماید و همچنان خود را با واژه انتظار محیای خدمتگزاری آن حضرت می نماید.
2) زن و انتظار برای حیاتی نوین
تاکنون وعده الهی تحقق نیافته ولی به زودی حکومت عدل گستر یکتا منجی عالم بشریت، چکیده و سلاله و ثمره تلاش انبیا و اوصیا، از آدم تا خاتم تحقق خواهد یافت و همه روی زمین تحت سلطنت و سرپرستی آن حضرت در خواهد آمد.
آری؛ آن دولت کریمه و خلافت الهیه و ولایت کلیه که آرزوی قلبی همه نیکان و خوبان روزگار از ابتدا آفرینش تا کنون بوده با فرمانروایی آخرین جانشین از محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم بر سراسر گیتی به اکمال و اتمام می رسد.
آن روز، روز درهم شکستن کاخ های ستمکاران و از هم پاشیده شدن کفر و ظلم می باشد.
آن روز، روز برقراری فرامین الهی و پی ریزی یکتاپرستی است.
آن روز، اجرای حدود قرآن و کتاب های آسمانی و روز احیا شرایع الهی است.
آن روز، روز تجدید پیمان غدیر و شکوفایی امر ولایت در سراسر جهان است.
به طور خلاصه، آنچه که بیش از همه در طول تاریخ مظلومانه به کنج انزوا فرو رفته با آن که غرض نهایی آفرینش بوده استقرار حکومت عدل الهی با توحید خالص و آئین ستوده خاتم پیامبران ، همراه با دعوت به ولایت و بیزاری از دشمنان آن بزرگواران می باشد که با آمدن یگانه منجی و مصلح مهدی منتظر عج الله تعالی فرجه به مَنصه ظهور خواهد رسید.
در فقره ای از حدیث آمده: او مردم را به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می خواند و آنان را دعوت به ولایت علی علیه السلام و بیزاری از دشمنان او می کند.[80]
از آن جا که هر انسانی دو حیات دارد: حیات ظاهری و حیات باطنی زندگانی دنیایی او با همین جسم و روح حیوانی است که آمد و شد می کند ولی حیات دیگر حیات ابدی است که با علم و ایمان و کمالات و رشد و ترقی می نماید.
امام صادق علیه السلام ذیل آیه شریفه « قُلِ انتَظِرُوا ، إِنَّا مُنتَظِرُونَ »[81] می فرماید: مقصود خروج مهدی عج الله تعالی فرجه ما است، سپس به ابی بصیر فرمود: خوشا به حال شیعیان مهدی منتظر ما که در زمان غیبت او انتظار می کشند و در زمان ظهور، فرمانبردار او هستند، ایشان اولیان خدا هستند که ترس و اندوهی بر ایشان نیست.[82]
ابی خالد کابلی از زین العابدین علیه السلام روایت نموده که حضرت فرمود: ای ابا خالد ! همانا معتقدان به امامت امام زمان عج الله تعالی فرجه در زمان ( غیبت ) هستند که منتظرین ظهور او، برترین اهل زمان ها هستند، زیرا که حقتعالی به ایشان عقل ها و فهم هایی عطا کرده که غیبت نزد ایشان همچون زمان مشاهده و حضور می باشد آنان در آن زمان مانند مجاهدان با شمشیر پیشاپیش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشند، ایشان به حقیقت شیعیان مخلص و درست می باشند که آشکارا و پنهان دعوت به دین خدا می کنند.
بر این اساس بانوان مؤمنه و مخلصه باید انگیزه منتظران فرمانبرداری از امر پروردگار و به امید پاداش لحظه شماری کنند و باید همه متوجه باشند که اگر دسته ای و گروهی منافقانه به زبان داعیه انتظار را آشکار می کنند و مقصود ایشان دنیا می باشد باید با اخلاص و ایمان به انتظار، لحظه شماری می کنیم و تنها انگیزه را در انتظار احیا امر الهی و برقراری حکومت جهانی محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم بدانیم که حقتعالی طمع منافقین و مخالفین را در دولت حقه آن حضرت قط نموده است.[83]
« اَللَّهُمَ اِنَّا نَرغَبُ اِلَیکَ فی دُولَهِ کریمه، تُعِزُّها الاسلام وَ اَهلَه وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَ اَهلَه وَ تَجَعلُنا مِنَ الدُّعَاهِ اِلَی طاعَته »
3) زنان یاوران مهدی عج الله تعالی فرجه
امام باقر علیه السلام می فرماید: آن هنگام که مهدی عج الله تعالی فرجه خروج کند، حقتعالی او را به ملائک ای که عمامه سفید با تحت الهنک بسته اند و آنان که از آسمان فرود می آیند و ملائکه کروبین یاری می نماید. جبرئیل پیشاپیش میکائیل در طرف راست و اسرافیل از طرف چپ در حرکت است. ملائکه مقرب خدمتگزار آن حضرت می باشند. اول کسی که از میان انسان ها دست بیعت به آن حضرت می دهد شیعیان محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم می باشند.
با آن که یاران حضرت در میان گذشتگان با زنده شدن فراوان هستند با این حال دسته جات و لشکریانی با یمانی، خراسانی، حسنی، گیلانی، جعفری و … به عنوان یاری حضرت اجتماع می کنند.
وجود سیصد و سیزده نفر به عدد اصحاب بدر است که بیشترین ایشان فارس زبان و از اولاد عجم می باشند دسته دیگر 10 هزار نفر هستند که اینان در کوفه به حضرت ملحق می شوند.
حضرت باقر علیه السلام می فرماید: 50 زن همراه آن عدد 313 تن خواهد بود.[84]
حضرت صادق علیه السلام به مفضل فرمود: با قائم عج الله تعالی فرجه سیزده زن خواهد بود.
عرض کرد آن ها چه می کنند؟
فرمود: مداوای مجروحین و پرستاری مریضان می کنند چنان چه با پیغمبر بوده اند.
4) زنان آخر الزمان[85]
در روایات، ویژگی های مختلفی برای زنان آخرالزمان ذکر شده است، از جمله اینکه: زنانی هستند که در نوع پوشش، گرایش به پوشش های مردانه پیدا می کنند و این مسلماً ناشی از یک حالت روانی است که اگر زنی بخواهد اطوار و حالت های مردانه داشته باشد، یکی از تجلیاتش در نوع پوشش و لباسی است که استفاده می کند به عبارت بهتر در آخرالزمان مرزهایی که جدا کننده زن و مرد است عمدتاً برداشته شده و نوعی اختلاط فرهنگی و دیگر ابعاد از جمله در پوشش بین زن و مرد مشاهده می گردد.
خصوصیت دومی که برای این زنان ترسیم شده این است که اینها علاوه بر پوشش ظاهری، در همه مسایل و در همه حالت ها زنانی هستند که می خواهند ژست مردانه بگیرند؛ لذا در روایت داریم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: لعن الله المترجّلات من النساء » خدا لعنت کند آن گروه زنانی را که سعی می کنند، حالت های مردانه به خود بگیرند.
مشخصه ای دیگری که برای زنان آخرالزمان ذکر شده این است که همانند مردان در بین آن ها نوعی خود مشغولی پیش می آید و عمدتاً یکی از آسیب های جدی زنان آخرالزمان این است که تلاش می کنند که نظر زنان دیگر را به خودشان جلب کنند. در روایات داریم که « یتسمن النساء للنساء »، یعنی زنان به جای این که برای شوهر مشروع خود آرایش کنند و آراستگی خاص برای او داشته باشند، همت شان این است که هم جنسان خود را به سمت خویش جذب و جلب کنند. مطلب بعدی این است که نوعی فریبایی خاصی در این طایفه و حالت های آن ها دیده خواهد شد به قدری که قبله مردان می شوند. این که قبله شدن زنان به چه معنا است، شاید معانی گوناگونی داشته باشد. یکی از احتمالات این است که قبله شدن زن برای مرد به این معنا است که مرد در برابر زن کرنش و محل فروتنی و تواضع مرد قرار گیرد. یا اینکه شاید به این معنا باشد که تمام همت مردان، زنان می شود. به عبارت دیگر در اسلام داریم که سعی کنید اعمالتان را رو به قبله انجام دهید، ممکن است در آخرالزمان برای مردان چنین اتفاق افتاده و تمام همت شان، زنان و رسیدن به تمنیات و خواسته های زنانشان باشد.
در روایت دیگری آمده است که گاهی زنان به مسایل سوء، گرفتار می شوندد و شرایط طوری می شود که اگر مردی بخواهد حفاظت و غیرتمندی برای حفظ ناموس خودش بروز دهد، مورد سرزنش قرار می گیرد. معمولاً مردها دعوت به گسیختگی، بی غیرتی و بی حفاظتی در مورد ناموس خودشان می شوند و از آن ها می خواهند در این جهت حساسیت های خودشان را تماماً از دست بدهند.[86]
زنان در دوران ظهور[87]
زنان در حکومت قائم آل محمد عج الله تعالی فرجه چه می کنند؟ چه کسانی هستند؟ چند نفرند؟ از کجا می آیند؟ و چه مسئولیتی بر عهده دارند؟ برخی از روایات، حضور و نقش این زنان از نظر زمان و موقعیت، چهارگونه است: الف) حضور پنجا زن در بین یاران امام: اولین گروه از زنانی که به محضر امام زمان می شتابند آن هایند که در آن ایام می زیسته اند و همانند دیگر یاران امام علیه السلام به هنگام ظهور، در حرم امن الهی به خدمت امام عج الله تعالی فرجه می رسند.
در این باره دو روایت وجود دارد: روایت اول: ام سلمه ضمن حدیثی درباره علایم ظهور، از پیامبر روایت کرده است که فرمود: در آن هنگام پناهنده ای به حرم امن الهی پناه می آورد و مردم همانند کبوترانی که از چهار سمت به یک سو هجوم می برند به سوی او جمع می شوند تا این که در نزد آن حضرت سیصد و چهارصد نفر گرد می آیند که برخی از آنان زن می باشند که بر هر جبار و جبارزاده ای پیروز می شود.[88]
روایت دوم: جابر بن یزید جعفی، ضمن حدیث مفصلی از امام باقر علیه السلام در بیان برخی نشانه های ظهور نقل کرده که : به خدا سوگند، سیصد و سیزده نفر می آیند که پنجاه نفر از این عده زن هستند که بدون هیچ قرار قبلی در مکه کنار یکدیگر جمع خواهند شد. این است معنای آیه شریفه: « هر جا باشید خداوند همه شما را حاضر می کند. زیرا او بر هر کاری توانا است.[89] »
نکته ی شگفت در این دو روایت این است که می فرماید: سیصد و سیزده مرد گرد آیند که پنجاه نفر ایشان زن هستند !
دوم آنکه: در روایتی که نام یاران بر شمرده شده است نام هیچ زنی وجود ندارد.[90] در پاسخ این شبهه می توان گفت: این چند نفر در زمره همان سیصد و سیزده نفر هستند. زیرا اولاً امام علیه السلام می فرماید: « فیهم »، یعنی در این عده پنجاه زن می باشد. دوم: شاید تعبیر مردان بدین سبب باشد که بیشتر این افراد مرد هستند و این کلمه از باب فزونی عدد مردان، چنین ذکر شده است. سوم: اگر مقصود همراهی خارج از این عده بود که امام فرمود: « معهم » نه اینکه بفرماید « فیهم »، زیرا این سیصد و سیزده نفر مانند عدد اصحاب بدر بر شمرده شده اند و همه یاران و فرماندهان عالی رتبه و از نظر مقام و قدرت در حد بسیار بالایی هستند که برخی با ابر جا به جا می شوند و این ها بدون شک با بقیه مردم آن زمان فرق بسیار دارند. بنابراین اگر بگوییم در زمره یاران دیگر حضرت باشند از امتیاز کمتری برخوردارند.
ب) زنان آسمانی: دسته دوم چهارصد بانوی برگزیده هستند که خداوند برای حکومت جهانی حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه در آسمان ذخیره کرده است و با ظهور آن حضرت به همراه حضرت عیسی علیه السلام به زمین می آیند. ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که عیسی بن مریم علیه السلام به همراه هشتصد مرد و چهارصد زن از بهترین و شایسته ترین افراد روی زمین فرود خواهد آمد.
آیا این زنان از امت های پیشین هستند یا امت اسلامی زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و معصومین علیهم السلام، یا از دوران های مختلف؟ آن ها از چه زمان و به چه علت به آسمان برده شده اند و برای عهده داری منصبی در حکومت حضرت می آیند یا برای مسایل دیگر؟ این ها پرسش هایی است که این حدیث از آنها چیزی نمی گوید.
ج) رجعت زنان: سومین گروه از یاوران حضرت بقیه الله علیه السلام زنانی هستند که خداوند به برکت ظهور امام زمان آن ها را زنده خواهد کرد و بار دیگر به دنیا رجعت خواهند نمود. این گروه دو دسته اند: برخی با نام و نشان از زنده شدن شان خبر داده شده و برخی دیگر فقط از آمدنشان سخن به میان آمده است. در منابع معتبر اسلامی نام سیزده زن یاد می شود که به هنگام ظهور قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم زنده خواهند شد و در لشکر امام زمان به مداوای مجروحان جنگی و سرپرستی بیماران خواهند پرداخت.
طبری در دلائل الامامه ، از مفضل بن عمر نقل کرده که امام صادق علیه السلام فرمود: همراه قائم [ آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم ] سیزده زن خواهند بود. گفتم آن ها را برای چه کاری می خواهد؟ فرمود: به مداوای مجروحان پرداخته، سرپرستی بیماران را به عهده خواهند گرفت. عرض کردم: نام آن ها را بفرمایید. فرمود: قنواء دختر رشید هجری، ام ایمن، حبابه والبیه، سمیه [ مادر عمار یاسر ]، زبیده ام خالد احمسیه، ام سعید حنیفه، صیانه ماشطه، ام خالد جهنیّه.[91] این گروه سیزده نفری رجعت خواهند کرد و خداوند برای قدردانی از آن ها، به برکت امام زمان آن ها را زنده خواهد کرد. در این روایت امام صادق علیه السلام از آن سیزده زن فقط نام نه نفر را یاد می کند. در کتاب خصایص فاطمیه به نام نسیبه، دختر « کعبه ما زینه » و در کتاب منتخب البصائر به نام « وتیره » و « أحبشیه » اشاره شده است.
د) بانوان منتظر: چهارمین گروه یاوران امام زمان عج الله تعالی فرجه بانوان پرهیزکاری هستند که پیش از ظهور حضرت بقیه الله علیه السلام رحلت کرده اند. به ایشان گفته می شود: امام تو ظاهر گشته است، اگر مایلی می توانی حضور داشته باشی. آنان نیز به اراده پروردگار زنده خواهند شد. رجعت زنان مربوط به گروه خاصی نیست و هر بانویی خود را با خواسته ها و شرایط زندگی در حکومت مهدی آل محمد علیه السلام تطبیق دهد، ممکن است در آینده از رحمت خداوندی بهره مند گشته، برای یاری امام زنده شود. یکی از آن شرایط خواندن دعای « عهد » است که در فرد، نوعی آمادگی برای پذیرش حکومت آخرین ذخیره الهی ایجاد می کند.[92]
ه) عدم ولایت پذیری زنان در زمان ائمه اطهار
1. عایشه مظهر شرارت با ولایت[93]
از جمله زنانی که نمونه شرارت و فضاحت بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در جامعه اسلامی و اظهار نفاق و دشمنی با علی و فاطمه علیهما السلام نموده و باعث رسوایی خود شدند، عایشه و حفصه دو دختران خلیفه اول و دوم می باشند.
رسول خدا فرمودند: سوگند به خدا شب و روز نخواهد گذشت مگر آنکه سگ های حُوأب بر یکی از زنان من که از لشگر تجاوزگر می باشند فریاد و حمله می برند.[94]
ام سلمه گوید: این نکته را ( خروج بر علی را ) به عایشه گفتم، مبادا که تو آن زن باشی اما او خندید.[95] به همین جهت رسول خدا از خانه عایشه بیرون آمد و فرمود: سر کفر همانند شاخ شیطان از این خان بیرون می آید.[96]
امیرالمومنین علی علیه السلام درباره خروج عایشه می فرماید: به درستی که عایشه به همراه طلحه و زبیر بودند، هر یک از آنها آرزو داشتند که به زمام داری مسلمانان برسند و اما طلحه پسر عموی عایشه و زبیر همسر خواهر عایشه بودند سوگند به خدا همانا عایشه سوار بر شتر قرمز شده و طی راه می کند در حالی که خود را گرفتار خشم خدا و نافرمانی او نموده است.[97]
2. عایشه دشمن علی علیه السلام و فاطمه علیها اسلام
با آن که رسول خدا زنان را سفارش به خانه نشینی نمود و از دخالت در امور سیاست و ریاست و به دست گرفتن امور اجتماع نهی فرمود. اما ( عایشه و حفصه ) دقیقاً آن چه را در قوم موسی اتفاق افتاد که عیال او با وحی موسی ( هارون ) به ستیزگی برخواست آن دو نفر نیز در این امت جنگ جمل را به پا داشتند و با خلیفه منسوب از جانب خدا ( بر اساس اعتقاد آنان ) و منتخب مردم به ستیزگی بر خواستند.
باید گفت: آن دو نفر همچون سایرین از دشمنان دیرینه خاندان وحی و رسالت، نمونه عداوت با علی علیه السلام بوده اند.
یکی از نویسندگان اهل سنت می گوید: آن گاه که فاطمه علیها السلام از دنیا رفت همه زنان پیامبر برای تسلیت نزد بنی هاشم آمدند اما عایشه اظهار بیماری کرده و نیامد. شخصی نزد علی علیه السلام آمده از قول عایشه بیان داشت که او در شهادت حضرت زهرا اظهار سرور می کند.[98]
با آن که صفات زشت و دشمنی آشکار این دو با اصول پاکیزگی ها و با پیامبر و علی و فاطمه علیها السلام در کتب اهل سنت بطور فراوان آمده است.[99] اما در اینجا تنها به یک فرموده از فرمایشات امام صادق علیه السلام اکتفا می کنیم. شخصی گوید: ( با آنکه حضرت علی علیه السلام بردبارترین مردم بود ) پس از هر نماز واجب چهار مرد و چهار زن را لعنت و نفرین می نمود؛ از مردان عمر و ابوبکر و عثمان و معاویه و از زنان عایشه و حفصه و هنده و امّ حکم خواهر معاویه علیهم اللعنه بودند.[100]
بغض و کینه عایشه نسبت به علی و فاطمه علیها السلام از لا به لای آثار و اخبار شیعه و سنی به طور فراوان آمده است.
عایشه گوید: حسودی به زنی همانند خدیجه نکردم تا آنکه دیدم رسول خدا نیکی ها و خوبی های او را می گوید به آن حضرت می گفتم: آیا خدیجه جز پیری ( عجوزی ) نبود و خدا به شما از او بهتر عطا نموده است ( مقصود خود او بوده ) پیامبر خشمگین شده و فرمود: خداوند بهتر از او به من عطا نکرده است.[101]
نمونه های دیگر از شرارت های همین بس که دستور داد جنازه امام حسن را تیرباران نمودند. در منتهی الآمال شیخ عباس قمی آمده است: عایشه بر أستر سوار شد و نزد قبر رسول خدا فریاد می زد و بنی امیه را تحریک می نمود که نگذارید حسن را در پهلوی جدش دفن کنند.
در حدیث دیگر ی آمده است: که جنازه امام مجتبی علیه السلام را تیرباران کردند تا این اینکه هفتاد تیر از جنازه آن حضرت بیرون کشیدند.[102]
3. نقش قطامه در شهادت امیرالمومنان علی علیه السلام
عبدالرحمن بن ملجم که از خوارج بود به قصد کشتن امیرالمومنان علی علیه السلام به کوفه آمد و در محله بنی کنده در اجتماع خوارج وارد شد و به انتظار کشتن آن حضررت روز شماری می کرد، او وقتی به دیدار اصحاب خوارج آمد قطامه دختر اخضر تیمیه را ملاقات کرد که او بسیار زیبا روی و مشکین موی بود که پدر و برادرش از جمله خوارج بودند و امیرالمومنان علی علیه السلام در نهروان آن ها را کشته بود چون ابن ملجم به جمال نگریست یکباره دل از دست بداد ناگزیر از طریق خواستگاری وی بر آمد قطامه گفت: چه چیز مهر من خواهی نمود؟
آنگاه افزود: کابین من سه هزار درهم و کنیز و غلام و کشتن علی بن ابی طالب است ابن ملجم گفت: هر آنچه گفتی ممکن اس اما کشتن علی میسر نخواهد بود. قطامه گفت: آن گاه که علی مشغول به کاری باشد ناگهان حمله نموده بر او شمشیر می زنی و او را می کشی آن گاه است که قلب مرا شفا داده و به کام خود می رسی.[103]
لذا در شب نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجرت با همکاری آن ملعونه در مسجد کوفه و در سجده با شمشیر زهر آلود لنگر زمان و آسمان امیرالمومنین علی علیه السلام را در محراب شهید نمودند.
4. جعده قاتل امام مجتبی علیه السلام
ابوالفرج اصفهانی گوید: جعده دختر اشعث ابن قیس به دسیسه ی معاویه، امام حسن علیه السلام را مسموم نمود به وعده ای که معاویه به او نموده بود که تو را به عقد یزید در آوردم و نیز صد هزار درهم به تو ببخشم. اما چون جعده آن حضرت را مسموم نمود معاویه آن پول را نزد جعده فرستاد ولی او را به عقد یزید در نیاورد او در میان مردم مورد لعن و طعن واقع گردید و مردم او را زهر دهنده شوهر می گفتند.
در تاریخ آمده است که امام مجتبی علیه السلام در روز بسیار گرمی روزه دار بود که در وقت افطار آن زن با شربت شیری زهر آلودت آن حضرت را مسموم نمود. حضرت فوراً دریافت و به او فرمود: ای دشمن خدا مرا کشتی؟ به خدا سوگند پس از من برای خود همسری نخواهی یافت و آن شخص ( معاویه ) تو را فریب داده است و خدا او و تو را به عذاب خویش خوار و ذلیل فرماید.[104]
5. شهادت امام جواد علیه السلام به دست ام الفضل ملعونه
نسبی ام الفضل به نزد پدر رفت و از آن حضرت شکایت کرد که زنی از اولاد عما یاسر را گرفته و بدگویی برای آن حضرت کرد مأمون چون مست شراب بود در غضب آمد و شمشیری برداشت و به بالین آن حضرت آمده و بر بدن آن حضرت فراوان ضربه وارد آورد که حاضرین پنداشتند که بدن پاره پاره شد اما چون صبح شد آن حضرت را سالم دیدند و اثر زخمی در بدن او ندیدند.
در حدیث دیگر آمده: ام الفضل دختر مأمون به تحریک عمویش معتصم آن حضرت را مسموم کرد و زهری برای او فرستاد که در طعام آن حضرت ریخته اما ام الفضل انگور را زهر آلود کرد و نزد حضرت آورد و چون حضرت تناول نمود اثر زهر در بدن مبارک وی ظاهر شده و سبب شهادت آن حضرت گردید.[105]
6. شهادت حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه
مرحوم یزدی گوید: امام عصر عج الله تعالی فرجه را زنی به نام سعیده از بنی تمیم که محاسنی هم چون مردان دارد در حالی که آن حضرت از راهی می گذرد از بالای بام با سنگی او را می کشد. پس از شهادت او امام حسین علیه السلام او را غسل و تجهیز می نماید.[106]
نتیجه گیری
در دین مبین اسلام، صفاتی برای زن خوب آورده است یکی از این صفات مهم اطاعت پذیری زن از شوهرش می باشد، گرچه جلب نظر و توافق و سازش مرد با زن محور اساسی برای تحکیم کانون گرم خانواده شمرده شده است، با این وصف در دستورات بزرگان اطاعت مرد و زن به عنوان امری مسلم و لازم بیان شده که در چهارچوب دستورات انسان ساز مکتب اسلام برقرار است. مسائل زناشویی مثلاً خروج زن از منزل بدو اجازه همسرش در قرآن کریم به حکم آن تصریح نشده ولی در روایات پیامبر و معصومین علیهم السلام حکم آن آمده است و خداوند متعال تفصیل و توضیح آیات را بر عهده پیامبر و اوصیای وی قرار داده است.
لذا اطاعت از پیامبر و اولی الأمر که همان ائمه معصومین علیهم السلام هستند واجب دانسته و در سوره نساء آیه 59 فرموده : « یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعو الرسول و اولی الآمر منکم …… » ( ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید از پیامبر و اولی الأمر ( اوصیا و پیامبر ) اطاعت کنید. )
در تریبت فرزندان آنچه مسلم است نقش اساسی زن در تربیت فرزند است، بلکه نه تنها تربیت فرزند که تربیت جامعه است، چرا که فرزند عضو کوچکی از جامعه بوده و هر تغییر شخصیت و تغییر رفتاری در فرد ( فرزند ) تأثیر مستقیم بر اجتماع دارد. و به فرموده امام راحل از دامن زن مرد به معراج می رود.
از طرفی فرزند بیش از همه کس از مادر حرف شنوی دارد و تمام حرکات و سکنات مادر بر روی فرزند تأثیر مستقیم داشته و چه بسا وادار کردن فرزند به رفتاری مغایر با رفتار مادر کاری بس دشوار باشد. مثلاً می گویند زبان مادری یعنی فرزند از تمام افرادی که با او هم صحبت هستند از روش مادر برای ادای کلمات استفاده می کند. پس جامعه ای قادر خواهد بود نیروی کارآمد تولید کند و موانع ظهور حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه را برطرف نماید که زنان آن جامعه ولایت پذیر کارآمد و قوی باشند. لذا با آموزش خانواده ها بویژه خانم ها و مادران گام اصلی را در تربیت نسل آینه برداشته ایم.
« امید آنکه به زودی زود شاهد جامعه متعالی و درخور نام امت اسلامی و نزدیکی ظهور حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه باشیم. »
فهرست منابع
1) جوادی آملی، زن در آینه جلال و جمال، قم ، مرکز نشر اسراء 1377، نوبت چاپ پنجم خرداد 1381.
2) جایگاه اخص و ممتاز زن، محمدرضا امین زاده، تهران انتشارات امیرکبیر شرکت چاپ و نشر بین الملل 1379، کتابخانه ملی ایران چاپ دوم 1384.
3) نسیم حیات، ابوالفضل بهرام پور، انتشارات هجرت چاپ پنجم تابستان 1384.
4) زن در پیشگاه ولایت، حجه الاسلام حسن احمدی، انتشارات طوبای محبت، چاپ اول پاییز 1384.
5) امام شناسی در قرآن ، علی اصغر رضوانی، قم 1385.
6) با دختران، محمدرضا کوهی، انتشارات مشهور میراث ماندگار چاپ کوثر چاپ اول 1386.
7) زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، دکتر فتاحی زاده، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، موسسه بوستان کتاب، موضوع زن در اسلام، تاریخف قرآن 1387.
8) خانواده قرآنی ( ویژگی ها و وظایف آن )، عیسی عیسی زاده، قم موسسه بوستان کتاب مرکز چاپ و نشر 1390، چاپ سوم 1391 موضوع تعلیم و تربیت
9) موعودنامه ( فرهنگ الفبای مهدویت ) ، مجتبی تونه ای، انتشارات میراث ماندگار ، چاپ بیست و هشتم 1391،
10) تفسیر سوره حجرات، آیه الله مکارم شیرازی و همکاران، مرکز نشر هاجر، چاپ ششم ، تابستان 1393.
[1] . مصباح المنیر، ماده ولی.
[2] . صحاح اللغه، ماده ولی.
[3] . اقرب الموارد، ماده ولی.
[4] . مفردات راغب، ماده ولی.
[5] . مفردات الفاظ قرآن.
[6] . تفسیر المیزان، ج 11، ص 89 – 93.
[7] . علی اصغر رضوانی، امام شناسی در قرآن ج 1، ص 475.
[8] . مجمع البیان، ج 2، ص 363، تفسیر نسیم حیات، ابوالفضل بهرام پور.
[9] . تفسییر مجمع البیان، جلد 9، ص 132.
[10] . اصول کافی، ج 2، ص 133 ( باب اخوه المومنین )
[11] . بحارالانوار، ج 68، ص 76.
[12] . بحارالانوار، ج 68، باب 18، ص 102، ح 11.
[13] . بحارالانوار، ج 43، ص 24، ح 20.
[14] . وسائل الشیعه، ج 14، باب 92، ح 3.
[15] . سفینه البحار، ج 2، ص 98.
[16] . زن در آیینه جلال و جمال، جوادی آملی.
[17] . زن در تاریخ و اندیشه اسلامی، دکتر فتاحی زاده.
[18] . محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 5، ص 140.
[19] . احزاب (32) ، آیه 35.
[20] . ر . ک : عبد علی حویزی، نور الثقلین، ج 4، ص 277، ح 13 به نقل از مجمع البیان.
[21] . سیذ قطب، فی ظلال القرآنف ج 5، ص 2863.
[22] . محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 6، ص 313.
[23] . تفسیر نمونه، ج 17، ص 309، 308.
[24] . کلمات قصار، ص 210
[25] . بحارالانوار، ج 43، ص 84، چاپ ایران.
[26] . بحارالانوار، ج 43، ص 82 – 81 ، چاپ ایران.
[27] . همان، ص 29، چاپ ایران – در جای دیگر این اضافه شده ( ایماناً الی مشاشها تفرَّفت لطاعه الله ) ایمانی که استخوانهای او را پر کرده و نهایت کوشش او اطاعت خداست. به عبارت دیگر خود را برای اطاعت خدا از هر چیزی فارغ نمود.
[28] . احقاق الحق، ج 10، ص 259.
[29] . بحارالانوار، ج 42، ص 28، چاپ ایران.
[30] . آیه مباهله، آیه تطهیر، آیه مودّت، سول هل أتی.
[31] . فضائل الخمسه، ج 3، ص 155.
[32] . همان، ص 127.
[33] . بحارالانوار ج 43، ص 86 – 85.
[34] . قال ابن هشام: « حدَّثنی من أثق به أن جبرئیل أتی النبی صلی الله علیه و آله فقال: أقرِء خدیجه من ربها السلام. فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم: ( یا خدیجه هذا جبرئیل یقرئکِ من ربّکِ السلام ) قالت خدیجه: « الله السلام، و منه السلام و علی جبرئیل السلام. » ( بحارالانوار، ص 11، چاپ بیروت )
[35] . بحارالانوار، ج 13، ص 164.
[36] . بحارالانوار، ج 13، ص 163.
[37] . خانواده قرآنی، عیسی عیسی زاده.
[38] . تفسیر نسیم حیات، ابوالفضل بهرام پور، تفسیر المیزان، ج 2، ص 291 – 273.
[39] . مجمع البیان، ج 3، ص 43 : المیزان، ج 4، ص 365، تفسیر نسیم حیات.
[40] . المیزان، ج 4، ص 365.
[41] . تفسیر نسیم حیات، ابوالفضل بهرام پور.
[42] . خانواده قرآنی، عیسی عیسی زاده.
[43] . الکاشف، ج 2، ص 317.
[44] . روضه المتقین، ج 8، ص 102.
[45] . تفسیر نسیم حیات، ابوالفضل بهرام پور، سوره بقره آیه 233.
[46] . حسن احمدی، زن در پیشگاه ولایت.
[47] . وسائل ابواب مقدمات نکاح، باب 79، ح 1.
[48] . بحارالانوار، ج 22، ص 145، ح 136.
[49] . همان، ج 16، ص 143.
[50] . همان، ج 42، ص 86.
[51] . کافی، ج 1، ص 535.
[52] . مجمع البیان، تفسیر عیاشی.
[53] . تفسیر احسن الحدیث، ج 2.
[54] . وسائل الشعیه، ج 15، ص193.
[55] . فروغ کافی، ج 2، ص 94
[56] . الخصال، ج 2، ص 157.
[57] . زن در تاریخ و اندیشه اسلام، دکتر فتاحی زاده.
[58] . وسائل الشیعه، ج 14، ص 13، روایت 3.
[59] . همان، روایت 4.
[60] . وسائل الشیعه، ج 14، ص 5، روایت 9.
[61] . سوره کوثر در پاسخ عاص بن وائل نسهمی یکی از سرکردگان و منتقدین قریش که از دشمنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بود، نازل شد. او گفت بگذارید هر چه می خواهد بگوید و هر چه می خواهدت انجام دهد که او مردی مقطوع النسل است و عقب ندارد و پس از مرگ نامش محو شود و از او آسوده خاطر خواهید شد. زندگی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ( ترجمه السیره النبویه، تألیف ابن هشام، ج 1، ص 251 )
[62] . بحارالانوار، ج 43، ص 128.
[63] . احقاق الحق، ج 10، ص 544.
[64] . همان ، ص 595.
[65] . حجه السلام حسن احمدی، زن در پیشگاه ولایت
[66] . الغدیر، ج 1، ص 146.
[67] . بحارالانوار، ج 37، ص 48، ح 27، … و فیه …. هی امرأه باافضل رجال العلمِن.
[68] . تاویل الایات، ج 1، ص 98.
[69] . مرآه العقول، ج 5، ص 19، ح 12.
[70] . طبری در دلائل الامامه، ص 27.
[71] . مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 330.
[72] . لهوف سید ابن طاووس، ص 109، معالی السبطین ج 2، ص 97.
[73] .مکیال المکارم، ج 2، ص 146.
[74] . بحارالانوار، ج 50، ص 336.
[75] . ینابیه الموده، ج 3، ص 77؛ یؤم الخلاص، ص 219؛ الزام الناصب، ص 127.
[76] . مکیال المکارم، ج 2، ص 106.
[77] . بجارالانوار، ج 27، ص 108.
[78] . کافی، ج 1، ص 404.
[79] . کافی ، ج 2، ص 477، ح 3 – 4.
[80] . یوم الخلاص، ص 381.
[81] . انعام، آیه 158.
[82] . بحارالانوار، ج 24، ص 219؛ برهان، ج 1، ص 324، ح 4؛ ینابیع الموده، ص 421.
[83] . مدینه المعاجز، ص 304؛ بحارالانوار، ج 52، ص 122.
[84] . بجارالانوار، ج 52، ص 222.
[85] . مجتبی تونه ای ، موعودنامه.
[86] . نشریه موعود، شماره 32، ص 15.
[87] . مجتبی تونه ای، موعودنامه.
[88] . معجم احادیث الامام المهدی، ج 1، ص 500.
[89] . همان.
[90] . بجارالانوار، ج 52، ص 223.
[91] . دلائل الامه، ص 314.
[92] . نشریه موعود، شماره 27، ص 75.
[93] . حسن احمدی، زن در پیشگاه ولایت.
[94] . احتجاج، ج1، ص 166؛ طبری در تاریخ خود، ج 3، ص 485، مستدرک صحیحین، ج 3، 119 – 120، کنزالعماد، ج 6، ص 84 – 84، احمد حنبل در مسند، ج 6، ص 97.
[95] . احمد حنبل ، ج 2، ص 23.
[96] . کتاب ابوحریر، ص 171؛ طلیق ابن طلیق، ص 259.
[97] . شرح نهج ابن ابی الحدید، ج 2، ص 81.
[98] . عمر رضا کحاله در کتاب اعلام النساء، ج 2، ص 852.
[99] . در کتاب السبعه من السلف، ص 135 – 182.
[100] . وسائل الشیعه، ج 4، ص 1037، ح 1.
[101] . ترمزی در کتاب صمیع خود آورده است.
[102] . بحارالانوار، ج44، ص 143 – 154 – 155.
[103] . بحارالانوار، ج 42، ص 263، منتهی الامال، ج 1، ص 324.
[104] . مقاتل الطالبین، ص 74؛ بحارالانوار، ج 44، ص 142 – 154 – 158 و منتهی الامال.
[105] . بحارالانوار، ج 50 ، ص 70 – 96؛ طیه الابرار، ج 2، ص 413؛ منتهی الامال، ج 2، ص 233.
[106] . الزام الناصب، ص 190.
فرم در حال بارگذاری ...
آخرین نظرات